شهروند آرش عزیزی: یکی را عروس عالم نام گذاشته‌ اند و عمری است که همه دل در گرویش دارند و عشق و رمانس را با آن تداعی می‌کنند.

Paris-Train

دیگری شهری که تا همین اواخر بیشتر خاکستری بوده و به «بچه مثبت» بودن معروف است. جمعیت یکی از ۱۲ میلیون بالاتر می‌زند و جمعیت دیگری هنوز به یک سوم این عدد هم نرسیده.

پاریس و تورنتو این‌قدر متفاوتند که مقایسه ‌شان تقریبا غیرممکن باشد اما شباهت ‌های کمی هم ندارند. مثلا هر دو بزرگ‌ ترین شهرهای دو کشور بزرگ صنعتی هستند که با چالش های ضرورت گسترش حمل و نقل، آن هم در زمان بحران اقتصادی جهانی، دست و پنجه نرم می‌ کنند.

این است که الیویا مور، خبرنگار گلوب اند میل در پاریس، هفته‌ ی گذشته مقاله ‌ای در این روزنامه نوشت و طرح‌ های گسترش حمل و نقل در شهر نورها را با شهر خوک ‌ها مقایسه کرد. قبل از خواندن مقاله خیال ‌تان را راحت کنیم که تورنتو حالا حالاها عقب است. و تنها دلیل این عقب ‌ماندگی، سیاسی نیست. (البته این‌که شهردار راست افراطی و پوپولیست تورنتو با شهردار چپ‌ گرای پاریس که بیش از ۱۲ سال است با حمایت دو حزب سوسیالیست و کمونیست فرانسه سر کار بوده است، چه فرقی دارد، به قضاوت خوانندگان می‌گذاریم).

در حالی که بن ‌بست سیاسی بین سه سطح شهری، استانی و دولتی باعث شده‌ آینده‌ ی حمل و نقل عمومی در تورنتو در لایه ‌ای از ابهام به سر ببرد، پاریس پروژه‌ ی بزرگی را پیش روی خود قرار داده است و ظاهرا چهار نعل به سوی آن می‌تازد.

عظمت این پروژه آنقدر هست که رسانه ‌ها به آن لقب «فرعونی» داده ‌اند. قرار است بیش از ۲۰۰ کیلومتر متروی جدید حفر شود که بالاخره حومه‌ های پراکنده ‌ی شهر را به هم دیگر، و نه فقط به مرکز شهر، متصل کند. سکان کار در این زمینه دست دولت ملی است که خوب می‌داند حیات اقتصادی کل کشور وابسته به چرخش اقتصاد پایتخت فرانسه است.

و اما شباهت ‌ها و تفاوت ‌ها کدامند و در واقع کجا و چگونه است که ما این‌قدر از پاریسی ‌ها عقبیم؟

وسعت

این‌که حتی خنگ‌ ترین آدم ‌ها هم در متروی تورنتو گم نمی ‌شوند شهادتی است بر محدودیت آن که باعث می ‌شود بیشتر بخش‌ های شهر منفصل از یکدیگر باشند. جمعیت تورنتوی بزرگ تقریبا نصف پاریس بزرگ است اما اگر تمام طرح‌ های حاضر در هر دو شهر تکمیل شود، سیستم متروی پایتخت فرانسه شش برابر تورنتو خواهد بود.

همین الان هم پاریس ۲۱۴ کیلومتر ریل سنگین دارد (که این مقدار در پایان پروژه ‌ی کنونی دو برابر می‌ شود). در عوض تورنتو تنها ۶۸ کیلومتر ریل سنگین دارد و ده سال است یک متر هم به این مقدار اضافه نشده. از میان پروژه ‌هایی که آغاز شده ‌اند تنها یک مورد ریل سنگین است (آن هم گسترش ۸/۶ کیلومتری مترو برای رساندن آن به دانشگاه یورک). در «موج بعدی» نیز فقط یک بخش ۷/۵ کیلومتری در داون‌تاون شامل ریل سنگین می‌ شود.

بودجه

نهاد مسئول ساخت متروی پاریس انتظار دارد ۲۳/۵ میلیارد یورو خرج این پروژه شود (معادل با ۳۲/۱ میلیارد دلار کانادا). هنوز یک کلنگ هم به زمین نزده ‌اند اما طبق برنامه اولین خط در سال ۲۰۲۰ افتتاح می‌شود و حدود ده سال بعد همه ‌ی خطوط عملیاتی می‌ شوند.

این طرح جاه‌ طلبانه قرار است با وام گرفتن به امید درآمدهای آینده ساخته شود.

خرج پروژه مشخصا قرار است از چهار منبع اصلی بیاید که همگی اختصاصا در پاریس هستند: افزایش مالیات بر فضای دفاتر، مالیات ویژه ‌ای از تک تک شهروندان منطقه، کمکی از سوی اداره ‌ی حمل و نقلِ دولتی و هزینه ‌ی سرانه ‌ای که شرکتی که قرار است مدیر سیستم جدید باشد پرداخت می‌کند.

این ‌ها رویهمرفته قرار است سالی ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون یورو در‌آمد ایجاد کنند. با این حساب خرج مترو تا حدود ۳۰ سال دیگر پرداخت می‌شود.

در انتاریو هم مترولینکس پیشنهاد طرحی برای تورنتو داده است که قیمتش حتی کمی بیشتر است (۳۴ میلیارد دلار). این قرار است شامل «موج بعدی» حمل و نقل باشد: مجموعه ‌ای از مترو، قطارهای لایت (بی ‌راننده) و خطوط اتوبوس سریع. اما معلوم نیست مترولینکس تا چه اندازه آماده‌ ی وام گرفتن و در نتیجه تسریع این طرح باشد. بیشتر دعواها هم سر همین است.

حومه ‌ها

نگارنده ‌ی این خطوط حومه‌ های هم تورنتو و هم پاریس را خوب گشته است و باید اذعان کند که تفاوت بین آن ‌ها از زمین تا آسمان است. حومه‌ های پاریس هر کدام مثل دهکده ‌ای با جوامع خود هستند و نه آن بزرگراه ‌های عظیم و پرماشینی که در تورنتوی بزرگ می ‌بینیم.

اما چالش ‌های حمل و نقلی این دو تشابه‌ هایی هم دارند. و همین است که هر دو شهر اکنون مصممند نظام حمل و نقل خود را جوری گسترش دهند که تمام راه ‌ها به مرکز ختم نشود؛ یعنی بتوان از حومه به حومه نیز آسان حرکت کرد.

نماد حومه ‌نشین ‌های پاریس بیش از هر کس شاید ساکنان کلیشی-سو-بوآ، باشند که به جمعیت سیاه‌ پوست و بیکاری بالایش معروف است که در سال ۲۰۰۵ آن‌را به مرکز شورش ‌هایی بدل کرد که در جهان معروف شدند: شورش ‌های حاشیه ‌نشین ‌ها.

«کلیشی-سو-بوآ» آنچنان از بقیه ‌ی شهر منزوی است که خط مترو که پیشکش حتی شاهراه‌ و بزرگراه هم به آن نمی ‌رسد. امروز برای رفتن به فرودگاه، که در چند کیلومتری کلیشی-سو-بوآ است، باید اول به مرکز شهر پاریس رفت و سپس به سوی فرودگاه!

پاریسی ‌ها خوب با آن جاده‌ ی کمربندی موسوم به «پریفریک» که دور شهر را می ‌زند آشنا هستند. چنان‌که مور در مقاله ‌ی خود یادآوری می‌کند، قرن ‌ها قبل بود که پادشاهان دور و بر پاریس دیوار می ‌کشیدند‌ تا مهاجمان بربر را بیرون نگاه دارند و حالا هم بزرگراه «پریفریک» «کم و بیش همین نقش را بازی می‌کند چرا که حومه ‌نشین‌ ها را از شهرنشین‌ ها منزوی می‌کند و این ‌ها، آنان را از تبار دیگری می‌بینند».

حالا در مرکز توجه شهرسازان پاریسی «مرتبط ساختن حومه ‌ها با یکدیگر»‌ قرار گرفته است.

نقش دولت فدرال و دولت ‌های محلی

چنان‌که در بالا گفتیم این دولت فرانسه، و نه صرفا شهرداری پاریس، است که خود را در صدر این پروژه‌ قرار داده است. این بدین خاطر است که بر همگان روشن است که منطقه ‌ای که قریب ۲۰ درصد شهروندان کشور در آن زندگی می‌ کنند و نزدیک یک سوم تولید ناخالص داخلی کشور را تولید می ‌کند باید موضوع نگرانی تمام کشور باشد.

در کانادا نیز مدت‌ ها است که ان دی پی، حزب نیودموکرات، به نقش مهم دولت فدرال اشاره می‌ کند. الیویا چاو که اکنون وزیر سایه ‌ی حمل و نقلِ ان دی پی است و بعید نیست چند سال دیگر شهردار تورنتو باشد مدت ‌ها است هم و غم خود را برای تبلیغ استراتژی سراسری حمل و نقل گذاشته است.

تمام اطراف درگیر در تورنتو هم البته دم از پول گرفتن از دولت می ‌زنند. اندی بایفورد، مدیر تی تی سی،‌ گفته خودش شخصا به اتاوا می ‌رود و تقاضای پول می ‌کند. بروس مک‌ کیگ، مدیر مترولینکس، همین اواخر تاکید کرد که دولت فدرال باید ۳۰ درصد هزینه ‌های بنیادین پروژه را بدهد. کاتلین وین، نخست ‌وزیر جدید انتاریو، که قبلا وزیر حمل و نقل هم بوده، می‌گوید پولی که دولت فدرال در این زمینه خرج کند،‌ نه تنها کسب و کار را راحت می‌ کند که ایجاد شغل می ‌کند.

اما در تمام دعواهای مالی بین دولتی (که از همان اوان تشکیل کشور از درام ‌های اصلی سیاست در کانادا بوده است) طبیعی است که هر طرفی خواهان پول بیشتر شود. آن‌چه به آن نیازمند هستیم، و امروز که «روز کانادا» است یادآوری آن پر بیراه نیست، داشتن حسی سراسری است که بفهمد توسعه‌ ی تورنتو به نفع تمام کشور است. و در کانادا، این فدرال‌ ترین کشور جهان، فعلا از این خبرها نیست.

البته اگر فکر می‌کنید پاریسی‌ ها اصلا مشکلاتِ این قسمی ندارند، دوباره فکر کنید.

هر چه باشد این همان کشوری است که دیکتاتوری مثل شارل دوگل از آن گله‌ مند بود که آخر چطور می ‌شود برای کشوری حکومت یک‌ دست درست کرد که ۲۴۶ نوع مختلف پنیر ایجاد کرده است؟

در منطقه ‌ای که امروز پاریس بزرگ را شامل می ‌شود نیز تنها نزدیک ۱۳۰۰ شهردار منتخب وجود دارد تا چه برسد به شهروندانی که هر یک نظر خود را دارند.