عباس شکری ـ حدود یک میلیارد نفر در مرز گرسنگی زندگی می کنند. هر دقیقه زنی در حالی جان خود را از دست می دهد که در گوشه ای از …


شهروند ۱۲۵۳  پنجشنبه ۲۹ اکتبر ۲۰۰۹


 

ما فقط در مواجهه با بحران اقتصادی نیستیم که بیش و پیش از آن در برابر یک بحران حقوق بشری قرار داریم. بر اساس گزارش های رسیده بیش از شصت میلیون نفر در سال دو هزار و نه کار خود را از دست خواهند داد و به خانواده ی بی چیزها می پیوندند، فقر یکی از بزرگترین چالش های بزرگ حقوق بشر است.






















حدود یک میلیارد نفر در مرز گرسنگی زندگی می کنند. هر دقیقه زنی در حالی جان خود را از دست می دهد که در گوشه ای از کره ی خاکی زایمان می کند. دلیل: فقر و نداری.

اوباما در نشست لندن

"کری کوک" بی گناه بود اما با این وجود بیست و دو سال از عمر خود را در سلول مرگ در آمریکا سپری کرد. دلیل: فقر و بی چیزی.

چند هفته پیش گزارش سالانه ی عفو بین الملل منتشر شد. گزارشی که حکایت بحران جهانی است.

اقتصاد جهانی در لبه ی پرتگاه سقوط به ورشکستگی است، علت بحرانی که از آن یاد کردم، بحران حقوق بشر است که بیش از آن که به کمبود پول در جهان مربوط باشد به مناسبات انسانی ارتباط پیدا می کند. این بحران، گرسنگی و بیماری را به بحث می گذارد. این بحران کمبود مواد غذایی، بیکاری، آب تصفیه شده و سقفی برای زندگی را به رُخ می کشد. به همین خاطر هم اکنون جهان تنها در برابر یک بحران اقتصادی قرار ندارد که بیش و پیش از آن جهان مواجه است با بحران حقوق بشر. در سال ۲۰۰۹بنا به گزارش های سازمان ملل بیش از شصت میلیون نفر بر جمع بی چیزان افزوده می شود. به همین دلیل هم می گویم که فقر اکنون مشکل بزرگ و بحران حقوق بشری است.

در پس پشت این آمار و موضوع فقر و بی چیزی می شود افراد و انسان هایی را پیدا کرد که در لبه ی سقوط به دره ی مرگ هستند. انسان هایی که همه چیز ازشان گرفته شده است. نه به زور که با زبان خوش بحران اقتصادی و فقر؛ از آنها حق تحصیل و آموزش، بهداشت و مسکن را گرفته اند و از آن فراتر، به بهانه ی بحران اقتصادی حتی حق آزادی بیان و ممنوعیت شکنجه را هم از دست داده اند،  کسانی که مورد بی مهری اند و آشکارا در معرض تبعیض قرار دارند، مورد بی مبالاتی و اهمال هم نسلان خود هستند و مورد سوء استفاده قرار می گیرند، همان هایی اند که تا یک سال پیش هم کار داشتند و هم خانه و سفره شان اگر پُر نبود از همه چیز، قوت لایموتی آن را تزیین می کرد. در وانفسای جهان امروز میلیون ها انسان در معرض بدرفتاری و بداقبالی قرار دارند. هستند کسانی که از گرسنگی آرام آرام شوکران مرگ را سر می کشند و یا کسان دیگری که به خاطر بیماری ردای مرگ بر تن می کنند، بیماری یی که در دنیای پیشرفته ی امروز قابل علاج است، آن هم با مقدار کمی دارو و نه بستری شدن در بیمارستان و جراحی های گران قیمت.

به غلط گفته می شود که فقر و کمبود پول شبیه هم هستند و یکی پیامد دیگری است، اما با کمی درایت می شود فهمید که چنین نیست که آقایان سرمایه دار و تئوریسین هایشان گوش جهان را پر می کنند. آدم فقیر و بی چیز گردونه ای از پلشتی های نقض حقوق بشر را تجربه می کند که همان ها موجب می شود که او در بند فقر اسیر شود. نیاز مبرم اقتصادی منتهی به ناامنی و احتمالا در معرض خشونت ها بیشتر قرار گرفتن می شود. خود این شوربختی ها چرخه ی جدیدی برای تبعیض را به وجود می آورد و کمبود امکانات. امکانانی که موجب می شود تصمیم هایی گرفته شود که باز هم آنها را در گردونه ی فقر نگه دارد. این تصمیم ها منتهی به این می شود که باز هم چرخه ی نیاز مبرم اقتصادی تشدید شود. گزارش سالانه ی سازمان عفو بین الملل نشان می دهد که تلاش های انجام شده برای توقف چرخه ی پلشتی و نادرستی، تاکنون بی نتیجه بوده و عده ی کمی که سکان داران جهان امروز هم هستند، هم چنان و حتی کوبنده تر بر طبل بحران مالی می کوبند تا ناکارآمدی تصمیمات شان در عرصه ی حقوق بشر به گوش کسی نرسد.

زشتی این چرخه زمانی آشکار می شود که در کامبوج، مقامات دولتی مردم را به زور از خانه و کاشانه ی خویش می رانند تا در کنار خیابان ها زندگی کنند یا زمانی که کودکان پرویی از هر گونه حق و حقوقی بی بهره می شوند به این خاطر که والدین شان در همان چرخه ی فقر گرفتار آمده اند و درآمد کافی حتی برای ثبت کودک خویش در سیستم دولتی که مثلا حق و حقوقی برای شان قایل است را ندارند. ما شاهد چرخه ی فقر هستیم وقتی که اسرائیلی ها حق دست یابی به بهداشت و دارو و آموزش و تحصیل را حتی از فلسطینی ها می گیرند. اسرائیلی ها با محدود کردن و سخت تر کردن پیمان صلح چرخه ی بحران حقوق بشر را دامن می زنند و نه بحران اقتصادی را. این بحران حتی در مورد "کری کوک" آمریکایی که بیست و دو سال از عمر خود را به خاطر تجاوز و قتلی پشت میله های زندان در تگزاس سپری کرد که هرگز مرتکب آن نشده بود، هم مصداق دارد.  اگر از او پرسیده شود که چرا؟ پاسخ مثل روشنایی آفتاب است؛ چرا که من فقیر بودم. این در حالی است که "کری" فقط پانصد دلار برای دست مزد یک وکیل دست سوم داشت و مجرم اصلی حتما از بهترین وکیل ها استفاده کرد تا "کری" را بیست و دو سال در سلول مرگ نگه دارند.

مخرج مشترک همه ی این مثال ها این است که کسانی مقصر همه ی این نابسامانی ها هستند. فقر، پلشتی و زشتی ذاتی نیست، اما می شود گفت که فقر نتیجه ی سیاست های نادرست و تصمیم های اشتباه سیاسی است. وقتی که کپر بر سر زاغه نشینان خراب می شود، یا زمانی که زنان از ترس نبود امکانات بهداشتی و دسترسی نداشتن به سیستم کنترل بارداری، از حاملگی مثل مرگ می ترسند، به این خاطر است که تصمیمات مقامات ملی و بین المللی و سازمان ها، شرکت ها و نهادهای ملی و بین المللی کارکردی نادرست داشته است. بنا به گزارش سالانه ی عفو بین الملل، فقر هم مثل سایر بدرفتاری ها و نادرستی ها، غیرقابل قبول است و برای آن که مقصرهای اصلی بار سنگین مسئولیت را به عهده بگیرند و پاسخگوی نادرستی های خویش باشند، باید سخت تلاش و کوشش کرد.

خیلی ها، رهبران دولت ها و باور آنها به نیروهای بازار را مقصر اصلی این بحران اقتصادی می دانند، اما چون نمی خواهم وضعیت اقتصادی امروز را داوری کنم به آنچه پیش آمده است می پردازم؛ در مورد بحران حقوق بشر وضعیت عین روز روشن برایم واضح و مسلم است: رهبران دولت های سرمایه داری و هم پیمان های شان در کشورهای فقیر مقصر اصلی این ماجرا هستند. بحران حقوق بشر نتیجه ی شصت سال عهد شکنی دولت ها در برابر مردم جهان است. دولت های جهان طی شصت سال گذشته با امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر تعهد کرده بودند که این مرامنامه را در کشورهای خود اجرا کنند. این کار اما انجام نشد و حقوق بشر مدام از سوی همه ی آنهایی که پذیرفته بودند که مواد آن را محترم بشمارند، نقض شد و حتی در بعضی کشورها اصلا آن را ندیده گرفتند و هرگاه که به نفعشان بود از آن یاد می کردند و می کنند. حاصل این نقض آشکار چیزی نیست مگر از دست رفتن حقوق انسانی در سراسر جهان که منتهی می شود به بدتر شدن بحران اقتصادی. بدون حقوق بشر، فقیرها و بی چیزها، ابزاری برای نابود کردن چرخه ی پلشتی ها و زشتی ها ندارند، چرا که برای مبارزه با فقر تنها رشد و توسعه ی اقتصادی کافی نیست. افزایش رفاه که نتیجه اقتصاد بهتر است باید در اصول عدالت انسانی هم مؤثر واقع شود که در غیر اینصورت باز هم بحران پولی مطرح می شود که موجب فقر بیشتر می گردد.


 



 

اکنون سال ۲۰۰۹ به آخر رسیده است و از قرار معلوم جهان هم چنان دست به گریبان است با بحران اقتصادی اما امیدوار که در چالش پیش رو با موفقیت و سرفرازی این بحران را پشت سر بگذارد. سران بیست کشور پیشرفته موسوم به "جی ۲۰" هم در آخرین مجمع عمومی خود قول گریز از این مهلکه ی اقتصادی را داده اند. کشورهای پیشرفته اقتصادی انگار که تصمیم دارند ما را از سقوط و ورشکستگی اقتصادی نجات دهند، اما پرسش اصلی موضوع این نوشته هم چنان پابرجاست؛ آیا این کشورها می توانند ما را از بحران حقوق بشری هم نجات دهند؟ اگر به گزارش سازمان بین المللی حقوق بشر اتکا کنیم، پاسخ نه مطلق است. کشورهای موسوم به "جی ۲۰" خود نیز در شمار ناقضان حقوق بشر هستند. در این کشورها شکنجه و اعدام بیش از خیلی از کشورهای دیگر جهان رخ می دهد. دو کشوری که در بین کشورهای "جی ۲۰" هم هستند و اتقاقا مهمترین آنها هم به حساب می آیند، حتی حاضر نیستند وانمود کنند که یک زندگی ارزشمند می تواند خلق شود اگر حقوق انسان ها چه در عرصه ی مادی و چه در زمینه ی سیاسی رعایت و ضمانت شود. آمریکا هر نوع شناسایی حقوق بشریِ اقتصادی و اجتماعی را نفی می کند، در حالی که چین حقوق فردی و سیاسی مردم را آشکارا ندیده می گیرد. این دو کشور در کنار هم و با هم مهمترین مشکلات حقوق بشری که همانا فقدان تمایل به احترام حقوق بشر است را به نمایش می گذارند و میلیون ها انسان را در بند فقر و چهاردیواری زندان نگه می دارند.

فقر با بسته های کمکی و تحریک آمیز اقتصادی حل نخواهد شد که بحران فقر، اصلا پولی نیست. کشورهای عضو "جی ۲۰" اگر به درستی خواهان حل فقر هستند باید اقداماتی را در دستور روز قرار دهند که در کنار تمرکز خاص بر تحولات اقتصادی و مالی، حق و حقوق مردم هم مورد توجه باشد. در یک کلام بدون گسترش و تحولات حقوق بشری هر نوع پیشرفت اقتصادی در نهایت محکوم به شکست و بازگشت چرخه ی فقر بر همان پاشنه ای خواهد بود که تا دیروز و حتی امروز شاهد آن بوده و هستیم. بدون تغییر مسیر کشورهای "جی ۲۰" بیماری جهانی اقتصادی حل نمی شود و اگر هم نمایشی از بهبود در آن پدیدار گردد، موقتی خواهد بود. نسخه ی مداوای این بحران انسانی که حقوق میلیون ها انسان را ندیده گرفته، پول نیست. درمان این بحران حقوق بشری با بهداشت بهتر و آموزش برای همه امکان پذیر است. اگر خواهان تحول در امور حقوق بشر و در نهایت اقتصاد هستیم باید مواردی را در دستور روز قرار دهیم که تبعیض را تا بیشترین حد ممکن از بین ببرد، برابری حقوق زن و مرد را در جوامع برقرار شود، برای کاهش بحران اقتصادی باید در کنار تزریق پول، احترام به حقوق دیگران را هم به مردم و در رأس آن به سیاست مداران آموخت و حتما برای نابودی و پاک کردن بساط رشوه و رشوه خواری گام های مؤثری برداشته شود. کلام آخر این که هر نوع سرمایه گذاری در بهتر شدن حقوق بشر، نه تنها مفید که رشد و توسعه ی اقتصادی را تضمین می کند.


 


 

http://www.dagsavisen.no/multimedia/archive/00055/kronikk28_55172q.jpg