به دشواری می توان کسانی که نظام ولایت مطلقه فقیه را حکومت “شتر گاو پلنگ” می نامند سرزنش کرد و به آنان نسبت نادرست گویی یا غرض ورزی داد. اگر شتر گاو پلنگ به مفهوم موجودی عجیب الخلقه با ساختاری دارای اجزای متناقض و حتی متضاد باشد، این عنوان کاملا به حکومت آخوندی می برازد و نگاهی به قانون اساسی آن این برازندگی را اثبات می کند.  در حکومت شتر گاو پلنگ هیچ چیز سر جای خود نیست و راست و دروغ چنان درهم آمیخته اند که تشخیص و جداکردن آنها اگرنه غیرممکن، دستکم بسیار دشوار است.

این آمیختگی راست و دروغ و تفکیک ناپذیری آنها از یکدیگر، تقریبا در همه زمینه ها به چشم می خورد: از سخنان رهبر معظم و فرزانه انقلاب گرفته تا بهای سهام در بورس اوراق بهادار و از تفسیرهای سیاسی و اقتصادی صدا و سیمای ولی مطلقه فقیه تا وضعیت اسفبار مواد مخدر و کالای قاچاق در کشور.  نمونه های فراوان در هر زمینه و عرصه ای وجود دارند که در این نوشتار به عنوان مشت نمونه خروار به شرح مختصر چند مورد بسنده می کنم:

poverty

چندین هفته است که صدا و سیمای دروغ پرداز و فریبکار ولی مطلقه فقیه با سماجت و پشتکاری غریب و برنامه ریزی شده این را تبلیغ می کند که بهای شاخص سهام اوراق بهادار در بورس تهران از آغاز سال خورشیدی جاری رشدی فوق العاده داشته و نمودار شاخص آن نزدیک به ۴۰ درصد رشد را نشان می دهد.  این که در شرایط تحریم های شدید و فلج کننده و در حالی که به دلیل افزایش سرسام آور قیمت ها و کاهش قدرت خرید مردم رکود و تورم درکنار هم می تازند و سلامت اقتصاد کشور و مردم را تهدید می کنند، و در حالی که بنابر آمارهای خود حکومت حدود ۸۰ درصد صنایع یا در معرض تعطیل هستند و یا با بخش کوچکی از ظرفیت خود کار می کنند، بورس که در واقع آینه ای است که همه این نابسامانی ها را درخود بازتاب می دهد ـ یا باید بدهد ـ ، در مدتی کمتر از ۴ ماه حدود ۴۰ درصد رشد واقعی ارزش داشته باشد، از نوع همان دروغ های “شتر گاو پلنگ”ی است و تنها چیزی که از آن می شود فهمید این است که حکومت با این تبلیغات گمراه کننده می خواهد هم نمایش ثبات اقتصادی بدهد و هم بخشی از حجم سرسام آور نقدینگی حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومانی که در اثر سیاست های نادرست اقتصادی و چاپ بی رویه اسکناس به وجود آمده را جذب کند یا دارایی های نقدی مردم را از بازار ارز و سکه طلا به سهام و اوراق بهادار بورس سوق دهد.

اما، برای این که این دروغ پردازی و فریبکاری بتواند شماری از دارندگان نقدینگی را بفریبد تا به سودای سود کلان بورس، بخشی از ۲۰ میلیارد دلاری که از ترس کاهش مداوم ارزش پول ملی به دلار و سکه تبدیل شده را به اوراق سهام تبدیل کنند، باید دو دوتا چهارتای موجه و قانع کننده ای وجود داشته باشد.  از جمله این که رونقی در کار شرکت ها و موسساتی که شاخص بورس را تشکیل می دهند باشد. آیا چنین است؟  صنعت خودروسازی دومین صنعت مهم کشور است و بخش قابل توجهی از شاخص بورس را تشکیل می دهد. به گزارش روزنامه “دنیای اقتصاد”: «خودروسازان روزگاری در بورس آقایی می کردند و سهام شان بسیار با ارزش بود، اما حالا با وجود روزنه های امیدی که به وجود آمده، سهام شان به اندازه قیمت یک دانه “هلو”، کمتر از نرخ یک برگ دستمال کاغذی و کم ارزش تر از یک نخ سیگار یا یک دانه خیار است».

نویسنده دنیای اقتصاد در نوشتاری مبسوط و با ذکر جزییات می نویسد: «قیمت هر یک سهم ایران خودرو را معادل ۱۵۰ تومان (متوسط قیمت فعلی) در نظرگرفته ایم و هریک سهم سایپا و پارس خودرو راهم به ترتیب ۱۳۵ و ۱۱۱ تومان (بازهم متوسط قیمت فعلی) لحاظ کرده ایم… از بین حبوبات به نظر می رسد “نخود” بیشترین کاربرد را دارد، چون کمتر کسی است که به آبگوشت علاقه نداشته باشد و ماهی حداقل یکی دو بار آن را نخورد… به طور متوسط هر یک کیلو “نخود” شامل ۲۵۰۰ دانه میشود که اگر قیمت یک کیلو “نخود” را شش هزار تومان بگیریم، قیمت هردانه آن حدود دو ونیم تومان می شود. با این حساب قیمت هرسهم ایران خودرو با ۶۰ دانه “نخود” برابری می کند، حال آن که هر سهم سایپا برابر است با ۵۵ “نخود” و هر سهم پارس خودرو هم ۴۵ “نخود” می ارزد».

با این محاسبه دقیق “نخود”ی که ظاهرا مو هم لای درزش نمی رود، پرسش این است که شاخص بورس که صنعت خودروسازی درآن وزن عمده و تعیین کننده ای دارد، چگونه می تواند درکمتر از ۴ ماه حدود ۴۰ درصد رشد ارزش داشته باشد؟!

البته، نویسنده روزنامه “دنیای اقتصاد” با همه حسابگری های موشکافانه اش، این نکته را از قلم انداخته که از فروش هر دستگاه خودرو یک میلیون تومان ـ معادل بهای چهارصد هزار “نخود”! ـ مستقیما به حساب بیت رهبری واریز می شود!

در خبری دیگر، به نقل از “ایران پرس نیوز”: «مصطفی محمد نجار وزیر کشور از کشف ۵۰۰ تن مواد مخدر در کشور د رسال گذشته خبر داد.  دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر با اعلام این خبر افزود که این رقم معادل ۳۰ درصد ازکل کشفیات دنیاست.  نجار همچنین با اشاره به پلمب کردن کمپ های ترک اعتیاد غیر استاندارد در کشور اظهارداشت که در حوزه درمان ۱۰۰ میلیارد تومان برای ماده ۴۲ و کاهش تعداد زندانیان بودجه اختصاص یافته است».

با توجه به این که معمولا مقدار کشفیات مواد مخدر بین ۵ تا ۱۰ درصد میزان قاچاق آن است، حتی اگر فرض را بر این بگیریم که در اثر مدیریت درخشان و کوشش های ماموران مبارزه با مواد مخدر میزان کشفیات به چند برابر معمول یعنی ۲۵ درصد رسیده، باز میزان مواد مخدری که توسط برادران قاچاقچی به کشور وارد و توزیع شده چیزی حدود ۲ هزار تن می شود که این رقم با آمار پیشین درمورد این که فقط در تهران روزانه ۶ تن تریاک مصرف می شود کم و بیش خوانایی دارد.

در مورد بودجه سخاوتمندانه ۱۰۰ میلیارد تومانی اختصاص یافته برای حوزه درمان و کاهش تعداد زندانیان نیز اگر قیمت هر گرم تریاک که حدود ۴ هزار تومان است ملاک محاسبه باشد، این بودجه معادل بهای ۲۵ تن تریاک یعنی کمی بیش از یک درصد تریاک مصرفی در تهران است.  اگر هم محاسبه “نخود”ی نویسنده “دنیای اقتصاد” را مبنا بگیریم و شمار معتادان را نیز ۳ میلیون فرض کنیم ـ که قطعا بیشتر است ـ ، به طور سرانه برای هر معتاد ۳۳ هزارتومان بودجه اختصاص یافته که معادل بهای پنج و نیم کیلو “نخود” است!

خبر سوم به نقل از تارنمای “پارسینه” است که می نویسد: «رییس مرکز پژوهش های مجلس با تأکید بر این که به روایتی ۱۳ تا ۱۴ میلیارد دلار و براساس برخی آمارها ۲۰ میلیارد دلار قاچاق کالا در کشور وجود دارد، گفت: باید تعرفه و بوروکراسی واردات کاهش پیدا کند تا وارد کنندگان به سمت قاچاق نروند».

البته مرکز پژوهش های مجلس عامدا این نکته را زیرسبیلی در می کند که بخش بسیار عمده ای از این حجم از واردات کالای قاچاق توسط اسکله های خصوصی همان برادران قاچاقچی صورت می گیرد که ده ها نفرشان در همان مجلس حضور دارند وگرنه پاسداران غیور و وظیفه شناس در تیراندازی و کشتن مداوم کولبران بینوایی که ده  بیست کیلو کالای قاچاق را به دوش می کشند و از راه های صعب العبور کوهستانی می گذرانند تا نان بخور و نمیری سرسفره همسر و فرزندان خود بگذارند، کوتاهی نمی کنند!

“سهام نخودی”، “کسب مقام قهرمانی در کشفیات مواد مخدر” و “گسترش قاچاق کالا” درکنار ده ها بل صدها نابسامانی و آشفتگی دیگر، نشانگر این هستند که کشوری کهن با فرهنگی غنی و دیرپا، در برابر دیدگان مردمی مسخ شده، خوابزده و بی تفاوت در حالت پیش اغمایی بسر می برد.  با داشتن سرمشق هایی چون تونس، مصر، لیبی، سوریه و ترکیه ـ اگرچه همه اینها زمانی از خود ما سرمشق می گرفتند ـ، آیا زمان آن نرسیده که به عنوان نخستین گام، به مسئولیت گریزی و بی تفاوتی پایان دهیم و بپذیریم که کاری باید کرد چون حال ایران خانم بد است؟!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com