این روزها همه در تب و تاب مبارزات مردم ایران و جنبش سبز کشورمان بعد از انتخابات بوده ایم و هر روز به مناسبتی مردم علیه ظلم و دیکتاتوری و استبداد …


شهروند ۱۲۵۶  پنجشنبه  ۱۹ نوامبر ۲۰۰۹


 

این روزها همه در تب و تاب مبارزات مردم ایران و جنبش سبز کشورمان بعد از انتخابات بوده ایم و هر روز به مناسبتی مردم علیه ظلم و دیکتاتوری و استبداد در کوچه و خیابانها و در شهرهای مختلف حضور فعال خود را به نمایش می گذارند.

از طرفی دیگر شاهد خبرهای ناگوار و ویدئوکلیپ های دلخراش و خشونت ماموران جمهوری اسلامی نسبت به مردم آزادیخواه کشورمان بوده ایم. هنوز شوک و ضجه دلخراش جان باختن ندا در انظار رسانه های جهانی فراموش نشده که ویدیوی حمله وحشیانه یک بسیجی به دختری جوان قلب و وجدان هر انسان دوستدار آزادی و حقوق بشر را به درد می آورد. تجاوز به زندانیان، اعدام احسان فتاحیان در هفته گذشته و اخیرا حکم اعدام سه همجنس گرا در ایران.

متاسفانه تصویر بعضی از جنایتهای این رژیم انسان کش در این بلبشوی سیاسی و بحران زده کشورمان کم رنگ می شود و یا اصلا به حساب نمی آید و مهم نمی شود و در حد تیتر کوچک خبری در روزنامه و سایت اینترنتی به چشم می خورد.

آیا تا به حال مقاله ای و یا تیتر بزرگ روزنامه ای و یا شروع سخن سردبیری را در مورد محکوم کردن خاص اعدام همجنس گرایان و سرکوب حقوق بشری آنان در روزنامه های کامیونیتی دیده اید؟

مگر نه اینکه در روزنامه های کامیونیتی همه دم از چند صدایی، تفاوتها، حقوق اقلیت ها و پلورالیسم سیاسی و حقوق شهروندی در فردای دمکراسی ایران سر می دهیم. کجاست جایگاه و حوزه گفتمان حقوق بشری همجنس گرایان در پنل ها و نشست های حقوقی، سیاسی مان و یا در رسانه های عمومی کامیونیتی مان؟

اگر به روزنامه ها و سایتهای اینترنتی هم سری بزنید مشاهده می کنید که اکثر مقاله ها و تحلیل ها حول و حوش تحلیلی جامعه شناسانه از اعدام به طور عمومی می باشد و کمتر گروه و یا فعال سیاسی به طور اخص و جامعه شناسانه، روان شناسانه و حقوق بشری به اعدام همجنس گرایان در ایران پرداخته است و تاثیر آن را به روح و روان این انسانها به چالش کشیده است. شکی نیست که این سکوت جمعی تاثیر روحی و اجتماعی عمیقی بر جامعه همجنس گرایان درون ایران و برون مرزی می گذرد. بله دوستان عزیز خبر تکان دهنده این است که اخیرا سه نوجوان را به خاطر همجنس گرا بودن در دورانی که کمتر از ۱۸ سال داشته اند، به جرم این رابطه متهم به اعدام کرده اند. (دیده بان حقوق بشر نیویورک ۴ نوامبر ۲۰۰۹)

دلیل این بی توجهی و کم رنگی نسبت به این مسئله ی واقعی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی چه می تواند باشد؟ حتما باید همجنس گرا باشیم تا حساسیتی به این موضوع داشته باشیم و یا قلمی بزنیم؟ مگر نه اینکه هر انسانی حق دارد در زندگی نوع رابطه اش را انتخاب کند و نباید به خاطر این گرایش شکنجه و یا اعدام گردد. مگر نه اینکه همجنس گرایی به عنوان یک حق انتخاب و حقوق شهروندی در ۳۰ سال گذشته جمهوری اسلامی "جرم" محسوب می شده. آیا زمان آن نرسیده که مسئله همجنس گرایی همچون سایر مسائل اجتماعی، سیاسی دیگر نظیر اقلیتهای قومی، زنان، دانشجویان و کارگران و … در آینده گفتمانی فرهنگ سازی کشورمان به چالش کشیده شود و در تابوزدایی و هوموفوبیازدایی فرهنگی این مسئله واقعی، حقوقی قدمهای جدی تری برداریم؟

هموطن عزیز طرح دفاع از حقوق همجنس گرایان در ایران که بیشترشان هم قشرجوان جامعه مان هستند، طرح دفاع از کودک و حقوق بشر برای آینده ایران است، و این یک امر مهم در کنار سایر فعالیت های حق طلبانه نیروهای اجتماعی و رسانه های کشورمان می باشد.

اگر به یاد داشته باشیم رئیس جمهور غیرقانونی (احمدی نژاد) در پاسخ به پرسش خبرنگاری که از او در مورد وضعیت همجنس گرایان در ایران سئوال کرده بود پاسخ می دهد که ما در کشورمان "هم جنس باز" یعنی همجنس گرا نداریم. اینجا معلوم می شود که چرا نداریم چون همه را اعدام می کنند. در پایان به قول شاعر گرامی

مرا به یاد بیاور اگر چه ندیدی مرا

که من کلام نحیفی ز باغ گفتارم


 

Sima-t2003@hotmail.com