پنجره ای رو به خیابان

Rahimi

 

اسپاگتی با سس مکزیکی

علیرضا آبیز؛ نشر ثالث

یکی از مولفه های شعر امروز؛ بخوانیم شعر پست مدرن؛ طنز است. و مهترین نوع  طنز در چنین متونی؛ نگاه طنزآلود شاعر/راوی به خود و جهان پیرامون  است. ما در این گونه متن ها با یک طرح متشکل و نظم روایی ی منسجم  مواجه نیستیم. عنصری که علت و معلول را به هم پیوند دهد؛ در این گونه متن ها؛ غایب است. در واقع؛ در متونی اینچنین؛ نوعی گسست وجود دارد که تاویل پذیری و نسبی انگاری ی  نوشتار را بازتاب می دهد. تک گویی های درونی از یک سو و استفاده از تکنیک دیالوگ از سویی دیگر؛ درک و دریافت چنین متنی را به تاخیر می اندازد. اما همچنین لذت خوانش را دوچندان می کند:

می شناسمت

قدت بلند است و موهای سرت ریخته

بسکه از مغز پوکت بیگاری کشیده ای

ما که مثل شما حافظه تاریخی نداریم

در عوض تا دلت بخواهد

سابقه امثال تو را داریم

این سطرها مربوط به شعری ست به نام «یک گفتگو در فولکس واگن». در این شعر که شعری سیاسی ست و هم نه، واقع گرایی و خیال پردازی؛ دروغ و حقیقت ؛ افسانه و واقعیت؛ شور سیاسی و هنرورزی ی غیر سیاسی؛ چند معنایی ی پیام شاعر؛ چند صدایی ی روایت هاش و عدم قطعیت؛ نداشتن مرکزیت و نبود یک پایان مشخص، هویتی مستقل و شاعرانه برای شاعر؛ ساخته است. در دنیایی که انبوه اطلاعات و حجم بی پایان اخبار، دسترسی ی به حقیقت را ناممکن کرده است، وظیفه ی شاعر، بازتاب همه ی این هویت های کدر و خیالی است؛ جایی که جهان را تنها می شود از طریق تصویر و طنز و زبان و استعاره و خیال، تعریف کرد:

ما به احمد شاملو سلام گفتیم

و گذاشتیم

در ما رسوب کند

و در نیم شبان مهتابی

روی حوض

و در جاده ی مالرو

شعرهایش را خواندیم

و حالا او مرده است

در گورستان

با پای بریده اش

بر سر مردگان می کوبد.

همانطور که می بینیم روال معمول شخصیت سازی؛ اسطوره سازی و خیالپردازی به هم می خورد و ما به ناگهان با نگاهی طنزآلود مواجه می شویم که قصد تخریب پیش داوری های ما را دارد. حالت درونی ی نوشتن و بعد درونی ی شخصیت های متن آبیز، اهمیت بیشتری دارد از جنبه ی بیرونی و تاریخی. این نکته نشان می دهد که او کاملا واقف است به اهمیت متن. نوشتار او  زیر سئوال بردن پدیده ها و تعاریف کلاسیک مدرن را چون هدفی در راستای کشف جهان نوین می بیند. او در نوشته هایش به طور غیر مستقیم به جنگ با جامعه ای رفته است که نمی تواند خودش را با رشد سریع جامعه ی جهانی تطبیق دهد:

در دنیا برای ما هم جا هست

می توانیم به امریکا برویم

روی پل بروکلین بایستیم

و برای قایقرانان دست تکان بدهیم

یا به فرانسه برویم

و در کافه ای روبروی سن قهوه بنوشیم

در عوض اینجا نشسته ایم

در این اتاق روشن

در شهر قدیمی نیشابور

به خدا فکر می کنیم

مسئله دیگر در بررسی ی اشعار علیرضا آبیز؛ نگاه او به اشیا است. در شعرهای او اشیا حضوری فعال دارند:

کتاب ها  در کتابخانه ی شخصی راحت اند

وقتی کتاب جدیدی وارد می شود

دست به یکی می کنند تا او را بیرون بیاندازند

در آن گوشه

مجموعه آثار مارکس

با چشم های مات و دهان باز

به مادام بوواری زل زده است

یکی دیگر از خصوصیات بارز شعر علیرضا آبیز؛ نگاه ضد رمانتیک اوست که در عین حال که شاعرانه است، اسیر تصویرها و استعاره های تکراری ی شعر فارسی نمی شود. شاعر، در اثر تمرین شاعرانه؛ یادگرفته است استعاره هایش را خودش بسازد و جهان را آنگونه که می بیند تصویر کند، نه آنگونه که به او می گویند:

از پنجره های زیادی نگریسته ام به خیابان

در شب های دراز

پس از نیم شب

و پنداشته ام یک پنجره که به خیابان باز می شود

مفهوم شاعرانه ی است

هرجا که باشد.