شاید شما هم به خاطر داشته باشید که در دوران کودکی تان، قانونگذار خانواده یا مادر بود و یا پدر. آنها بودند که مرجع قدرت خانواده به حساب می آمدند

 

شهروند ۱۲۶۱ ـ پنجشنبه ۲۴ دسامبر ۲۰۰۹


 

شاید که در گذشته با شما در این مورد گفتگو کرده باشم. به خاطر اهمیت موضوع و برخورد روزانه با معضل قانون شکنی و مقابله نوجوانانمان با مراجع قدرت در سیستم آموزشی لازم دانستم این موضوع را دوباره با شما در میان گذارم.


 

شاید شما هم به خاطر داشته باشید که در دوران کودکی تان، قانونگذار خانواده یا مادر بود و یا پدر. آنها بودند که مرجع قدرت خانواده به حساب می آمدند. برای انجام کارهای مختلف، نوع لباس پوشیدن، احترام به بزرگترها و بخصوص به آموزگاران، آنچه که در خانواده باید خورده می شد یا نمی شد، و بسیاری تصمیم های کوچک و بزرگ دیگر آنها بودند که حرف اول و آخر را می زدند. حتی سرپیچی گاه و بیگاه از قوانین خانوادگی و اجتماعی نمی توانست ما را در مقام تصمیم گیری قرار دهد. اگر مثلن قرار بود تلویزیون ساعت ۹ خاموش شود، کسی نمی توانست از چنین تصمیمی سرپیچی کند. یک نگاه آنچنانی پدر و مادر به ما می فهماند که چه کسی در موضع قدرت است. شاید همین امر باعث آرامش خیال ما می شد، چرا که تکلیفمان را می فهمیدیم. گرچه که در آن لحظه نه ما قادر به درک این مسئله بودیم و نه پدر و مادر الزامن با دید روانشناسانه چنین می کردند، اما حس طبیعی تبعیت از سلسله مراتب تصمیم گیرنده، جایگاه خانوادگی و اجتماعی ما را مشخص می کرد و این امر به نوبه خود آسوده خاطرمان می کرد چرا که تعیین تکلیف کردن برای امور مختلف روزانه بر شانه های ناتوان ما گذاشته نمی شد، گرچه خوب می بود اگر مورد مشورت قرار می گرفتیم.  این امر در محیط تحصیل هم رعایت می شد تا حدی که هرگز به خود اجازه نمی دادیم که با معلم و مدیر مدرسه بگو مگو کنیم و آنها را بر سر هر مسئله ای مورد مواخذه قرار دهیم. در اینجا صحبت من از به چالش کشیدن قوانین مدنی نیست، صحبت بر سر رعایت سلسه مراتب تصمیم گیری در خانواده و احترام به قوانین مدرسه است. صحبت بر سر به چالش کشیدن قانون از طرف کودکان و نوجوانانمان برای جایگزینی هرج و مرج و بی مسئولیتی است.


 

متاسفانه از بعد از شکل گیری جمهوری اسلامی و دخالت مستقیم دولت در امر پرورش کودکان و جوانان، نقش والدین در شکل دادن به شخصیت نوجوانان کمرنگ تر شد و در بسیاری موارد نقش آنها به جای عناصر قانونگذار خانواده به مرجع پشتیبانی از قانون شکنی بدل شد. تا جایی که بسیاری از نوجوانان و جوانان ما هر دستورالعملی را زیر سئوال می برند و حتا در مقابل خواست آموزگاری که جای آنها را در کلاس تعیین می کند به خود اجازه می دهند که نافرمانی کرده و مرتب خواسته های بجای آموزگار را زیر سئوال ببرند و بپرسند:"چرا؟"


 

باید بدانید که چنین رفتاری از طرف سیستم آموزشی کانادا اصلن قابل قبول نیست تا جایی که ممکن است فکر کنند که دانش آموز خاطی دچار نوعی ناهنجاری رفتاری است و باید که به روانشناس مراجعه کند! از طرف دیگر، به خاطر نبودن برنامه های تفریحی مناسب برای نوجوانان در ایران و منع آنها از معاشرت های سالم، بسیاری از نوجوانان ما برای داشتن "فان" آن هم در هر لحظه و ثانیه از زندگی شان به گونه ای حرص می زنند که انگار جز به وقت کشی و خندیدن و لودگی به چیز دیگری نمی اندیشند. جای تاسف است که  بسیاری از آموزگاران این منطقه با دیدن دانش آموزان فارسی زبان خود که لحظه ای تن به سکوت و رعایت قوانین کلاس نمی دهند به ستوه آمده و می خواهند بدانند که در فرهنگ ما چه کسی مسئول آموزش رعایت قوانین مدنی است. گرچه تعداد این بچه ها زیاد نیست ولی متاسفانه مشکلات و سر و صدایشان آنقدر هست که نوع تربیت ایرانی را زیر سئوال ببرد. به راستی در خانه شما چه کسی  تصمیم گیرنده است؟  شما یا کودکتان؟


 

* نسرین جوانفر مشاور جوانان و دانش آموزان در دبیرستان های ریچموندهیل است.