آرش عزیزی ـ از مغازه که بیرون می‌آمدم به فروشنده رو کردم و گفتم: "کریسمس مبارک" دیدم اخم‌هایش را کمی درهم کرد و با کمی تاخیر گفت:"هاناکا مبارک" و 

 شهروند ۱۲۶۱ ـ پنجشنبه ۲۴ دسامبر ۲۰۰۹


 

از مغازه که بیرون می‌آمدم به فروشنده رو کردم و گفتم: "کریسمس مبارک" دیدم اخم‌هایش را کمی درهم کرد و با کمی تاخیر گفت:"هاناکا مبارک" و این‌جا یادم آمد که یهودی است و تولد مسیح را جشن نمی‌گیرد و یاد عبارت سکولار‌"تعطیلات مبارک" (Happy Holidays) افتادم که این روزها همه جا به چشم می‌خورد. این عبارت بیش از هر جایی به درد کانادا می‌خورد که بیش از ۱۶ درصد مردمش خود را لامذهب می‌دانند و تعداد مسیحی‌های آن، کمتر از نیمی از کشور است.


 

اما راستش را بخواهید تنها گروهی از مسیحیان هستند که می‌توانند کریسمس را دودستی تقدیم مسیحیت کنند. میلیون‌ها و میلیاردها نفر در سراسر جهان با سنت‌های خود کریسمس را جشن می‌گیرند و بسیاری از سنت‌های موجود در آن در واقع سکولار و یا پیشامسیحی است. اکثر آداب و رسوم کریسمس به رسم‌های به اصطلاح "مشرکانه" و پاگانی گذشته برمی‌گردد. چنانکه آداب و رسوم اسلامی در ایران نیز معمولا به مناسبت‌های زرتشتی گذشته بر می‌گردند.

نگارنده خود به خاطر می‌آورد که در کودکی با تماشای فیلم‌های غربی به شدت دوست داشت کریسمس را از نزدیک ببیند و چیزی که او را جذب کرده بود، پاپانوئلِ مهربان و کادوهایش و تمام افسانه‌های دیگری بود که سنت‌ها را می‌سازند.

در کانادا نیز کریسمس چیزی بسیار بیشتر از سالگرد تولد عیسی مسیح و موعدی مسیحی است و به دلیل نزدیکی‌اش با سال نو فرصتی است برای "تعطیلات" و نو شدن هر ساله و بسیاری از رسوم حول آن نیز زیباتر از آن هستند که نخواهیم انجامشان بدهیم.


 

کانادایی‌ها در کریسمس چه می‌کنند


 

سنت‌ها و رسوم محبوب مدرن در کشوری توسعه‌یافته مثل کانادا به هم پیوسته‌اند تا موعد کریسمس و سال نو را جشن بگیرند. کارهای اساسی که انجام می‌شود: دادن هدیه به عزیزان، گوش دادن به موسیقی‌های کریسمس و بخصوص سرودهای کودکان، شام ویژه‌ی شب کریسمس، تزئین خانه با درخت و تزئینات کریسمس (و بعضی‌ها هم با شمایل مذهبی) و البته مهمتر از همه بابانوئلی که در کانادا هم مثل آمریکای شمالی و استرالیا و ایرلند او را "سانتا کلاس" (Santa Claus) می‌نامند.

رسوم کریسمس در این کشور تفاوت چندانی با بیشتر دنیا ندارند مگر در کبک که بابانوئل خاص و فرانسوی آن با بقیه‌ی آمریکای شمالی متفاوت است.


 

روز تولد مسیح


 

از اوایل قرن هجدهم دانشمندان بسیاری پیدا شدند و گفتند ۲۵ دسامبر (روز کریسمس) حتما چیزی مهم‌تر از تولد عیسی مسیح بوده است! آیزاک نیوتون گفت که احتمالا در زمان‌های باستان این روز مصادف با آغاز زمستان یا همان شب یلدای خودمان در نیم‌کره‌ی شمالی بوده است. یابلونسکی، پروتستان آلمانی،‌ آن‌را مصادف با تعطیلاتی روسی دانست و خلاصه از آن پس تلاش‌های متعددی بوده که پایگاهی غیرمسیحی برای ۲۵ دسامبر پیدا شود، اما خوب برای میلیون‌ها مسیحی معتقد این روز همچنان جشنی است برای بزرگداشت تولد پرماجرای پیغمبرشان.

داستان ماجرای تولد عیسی را هم در همین ایام خیلی زنده می‌کنند و به شیوه‌های مختلف بزرگ می‌دارند. این داستان از انجیل متی و لوقا برداشت شده است و خلاصه‌اش چنین است: عیسی از بطن مریم، به کمک شوهرش (یوسف) در شهر بیت لحم متولد شد. او در اصطبلی به دنیا آمد و اطرافش را حیوان‌های مزرعه گرفته بودند (البته این سنت است و انجیل صحبتی از اصطبل و خر و الاغ و امثالهم نمی‌کند). البته انجیل لوقا صحبتی از "آخور" می‌کند و می‌گوید مریم، عیسی را در پارچه پیچید و "در آخور قرار داد" و همین باعث شده تخیل مذهبیون به کار بیافتد و اول اصطبل و بعد حیوانات را هم به صحنه اضافه کنند. اولین کسانی که عیسی را پس از تولد دیدند چوپان‌های اطراف بیت لحم بودند که فرشته‌ای خبرشان کرد.

در میان داستان‌های متعددی که حول کریسمس هست، ایرانی‌ها هم جای خود را دارند و بخشی از افسانه‌ها به آن‌ها برمی‌گردد. بسیاری از مسیحیان تولد عیسی را عمل به پیش‌بینی‌های عهد عتیق در مورد آمدن مسیحا می‌دانند و اینجاست که ایرانی‌ها وارد می‌شوند. چرا که به گفته‌ی انجیل متی (و باور مسیحیان) پس از چوپان‌های اطراف بیت لحم،‌ از اولین بازدیدکنندگانِ عیسو "سه مجوس" (بخوانید ایرانی) ستاره‌شناس بودند که با هدیه‌های خود به دیدار نوزاد آمدند. می‌گویند آن‌ها ستاره‌ای مرموز به نام ستاره‌ی بیت لحم را دنبال می‌کردند که تولد "شاه یهود" را بشارت می‌داد. این رویداد را در کانادا در ۶ ژانویه جشن می‌گیرند و این روز، یعنی جشن بازدید سه ایرانی از مسیح، دیگر پایان بخور و بخواب‌ها و فصل رسمی کریسمس است. جالب است بدانید که ستاره‌شناسان بسیاری از آن موقع تابه حال در صدد این برآمده‌اند که ببینند این "ستاره‌ی بیت لحم" واقعاً وجود دارد یا نه و این داستان تا همین امروز و در همین کانادای خودمان هم ادامه دارد.

بعضی کانادایی‌ها بچه‌ها را وا می‌دارند تا این داستان بامزه‌ی تولد را بازی کنند یا شعرهایی راجع به آن بخوانند و یا با عروسک‌بازی،‌ کالس
که و مریم و اصطبل و گاو و خر را زنده کنند و  صحنه‌ی تولد عیسی مسیح را بازآفرینی کنند.


 

تزئینات


 

لابد اگر در محلات مختلف شهر گردش کرده باشید دیده‌اید که در خانه‌ها برای تزئینات بیشتر کریسمس، عملا رقابتی آغاز شده است و قاعدتاً "هر که بامش بیش، برفش بیشتر" و حتی خانواده‌های ایرانی هم به این داستان اضافه شده‌اند و برای کریسمس سنگ تمام می‌گذارند.

معروف‌ترین تزئینات کریسمس، درخت است که البته سابقه‌اش به قبل از مسیح و مسیحیت باز می‌گردد. از زمان امپراتوری روم مد بوده که درخت‌های سبز را اول زمستان بیرون بگذارند. مسیحیان هم این را وارد مذهب خود کردند و بخصوص انگلیسی‌ها این داستان درخت را خیلی جدی گرفتند و گسترش دادند. آلمانی‌ها نیز اولین بار در دهه‌ی ۱۸۶۰ شروع به تولید انبوه تزئینات کریسمس برای فروش کردند.

خلاصه این‌که این رسم درخت کریسمس را مسیحی‌ها از پیشینیان خود برداشت کرده‌اند و در زمان پروتستان‌ها خیلی مد شد و خیلی از مسیحی‌های دوآتشه هم اصلا از دیدن درخت خلق‌شان تنگ می‌شود بخصوص که خیلی هم زیورآلات به آن آویزان باشد.


 

نواهای کریسمس


 

سرودها و ترانه‌های کریسمس (که به "کارول" معروفند) از آن جلوه‌هایی هستند که بسیاری و بخصوص بچه‌ها دوستشان دارند. می‌گویند اولین کسی که شروع کرده به رسم فرخنده‌ی سرود کریسمس نوشتن، آمبروز، سراسقف میلان، در رومِ قرن چهار بوده است و بعد که این رسم دیگر شروع شده کسی نتوانسته جلویش را بگیرد و هر کس ترانه‌های خود را شروع کرده. در حالی که ترانه‌های اول خیلی مذهبی و مسیحی بودند ترانه‌های بعدی دیگر یواش یواش سکولار می‌شود و در قرن‌های ۱۸ و ۱۹ سر و کله‌ی ترانه‌هایی مثل "زنگو بزن" (Jingle Bells) هم در آمریکا پیدا می‌شود و دست آخر کار به قدری بالا می گیرد که کمونیست‌های لامذهب هم ترانه‌ی معروف "آی درخت کریسمس" را اتخاذ می‌کنند و با‌ آن سرودی به نام "پرچم سرخ" می‌سازند که هنوز هم سرود رسمی حزب کارگر بریتانیا است.


 


 

کارت تبریک


 

به خیلی از نان‌آوران خانواده‌های کانادایی که بگویید "کارت تبریک کریسمس" تن‌شان جوری می‌لرزد که انگار خود حضرت مسیح بر آن‌ها ظاهر شده است. رسم فرستادن کارت تبریک به نزدیکان و عزیزان (و یا کسانی که می‌خواهید به زور به نزدیکان و عزیزان تبدیل‌شان کنید) امروز وسیعاً بین مسیحی‌ها و غیرمسیحی‌ها در غرب و حتی در آسیا جا افتاده است و خرج بسیاری روی دست خانواده‌ها می‌گذارد و البته فرصت خوبی برای احوال‌پرسی از راه دور از همه است. بعضی‌ها سعی کردند با ظهور اینترنت سر و ته قضیه را با ایمیل و کارت‌های اینترنتی آنچنانی سر هم بیاورند و از شر این خرج خلاص شوند، اما این اتفاق نیافتاده و هنوز بیشتر مردم منتظر کارت‌های شخصی هستند.

جمله‌ی معروف "کریسمسی فرخنده و سال نوی سعادتمندی برایتان آرزو می‌کنیم" (wishing you a Merry Christmas and a Happy New Year) هم معمولاً روی کارت‌ها ظاهر می‌شود. اگر گفتید این جمله از کیست؟ خدا؟ مسیح؟‌ مریم مقدس؟ خیر! سر هنری کول، سرمایه‌داری در لندن که در سال ۱۸۴۳ شروع به تولید تجاری این کارت‌ها کرد و این عبارت را هم روی آن قرار داد.

بعضی کشورها هم خواسته‌اند این رسم را بیشتر جا بیاندازند و تمبرهای کریسمس هم منتشر کرده‌اند. کانادا هم در این قضیه پیشگام است. در سال ۱۸۹۸ بود که کانادا چاپ این تمبرها را شروع کرد و از آن پس بسیاری همین کار را انجام داده‌اند.


 

بابانوئل هدیه می‌آورد


 

این‌جا اصلاً وقت‌ پرداختن به تمام کمالات و داستان‌های آن شخصیتی که در ایران به "بابانوئل" معروف شده است (و در هر کشوری اسمی دارد) و قرار است برای بچه‌ها هدیه بیاورد نیست.

نفس وجود "پدر کریسمس" (Father Christmas) خیلی قدیمی‌تر از انواع شخصیت‌های مدرن‌تری است که در کشورهای مختلف خلق شده‌اند. البته تمام این شخصیت‌ها کاربرد اصلی را حفظ کرده‌اند و آن بهانه‌ای برای دادن هدیه به کودکان است؛ حالا یا مثل کانادا، بابانوئل هدیه را وقتی بچه‌ها خواب هستند در جوراب‌شان می‌گذارد و یا مثل روسیه، پیرمرد بی‌نوای چاق و چله‌ای را استخدام می‌کنند تا لباس بابانوئل بپوشد و به خانه بیاید و هدیه‌ها را به بچه‌ها دهد.

جالب است بدانیم این بابانوئل کلیشه‌ای که ما امروز با آن آشنا هستیم، یعنی پیرمرد معمولا سرخ‌پوشِ ریشو و سر حال و چاق و چله که با گوزن‌ها و کوتوله‌هایش اینطرف و آنطرف می‌آید در واقع نه تنها ریشه در سنت‌های قدیم ندارد که مخلوق جدیدترین سرزمین جهان، ایالات متحده، و بخصوص نیویورک است. در واقع پس از پایان جنگ انقلابی آمریکا و استقلال این کشور بود که بعضی ساکنان نیویورک سیتی که قبلا مستعمره‌ی هلند بودند و سابقه‌ی انگلیسی نداشتند شروع به اختراع شخصیت "سانتا کلاس" کردند که اکنون در همه‌ی دنیا معروف شده. واشنگتن ایروینِ شهیر و توماس نست (کاریکاتوریست آلمانی آمریکایی) خالقین اصلی این شخصیت بودند و تصویر او تا دهه‌ی ۱۹۲۰ همه‌گیر و معروف و محبوب شد و طرفه آن‌جا که مثل همه چیز دیگر که از سرزمین پر زرق و برق آمریکا می‌آمد، سانتا کلاسِ آمریکایی‌ها هم تمام جهان را تسخیر کرد و جای سنت‌های قدیمی را گرفت.

در بعضی کشورهای آمریکای لاتین (مثل ونزوئلا و کلمبیا) البته راه وسطی پیدا شده و می‌گویند بابانوئل هدیه‌هایش را به عیسی مسیح می‌دهد و عیسیِ نوزاد شخصا آن‌ها را به خانه‌ی بچه‌ها می‌رساند و این هم سازشی است بین باورهای مذهبی و نمادهای خوش‌خط و خالِ آمریکایی.


 

به غیر از کریسمس


 

این همه رسم و رسوم که گفتیم فقط مربوط به روز کریسمس، ۲۵ دسامبر، است. یادتان باشد که کریسمس آغاز ۱۲ روز است که هر کدام معانی خود را دارند و البته مهم‌ترین آن‌ها برای برای خیلی از شما باید ۲۶ دسامبر "روز باکسینگ" (Boxing Day) باشد که از قدیم رسم بوده در آن "جعبه‌ای" (Box) به عنوان هدیه می‌دادند و در کانادا نیز نه تنها هدیه می‌دهند که همه‌ی مغازه‌ها حراج‌های آنچنانی دارند و ولوله‌ای می‌شود که بیا و ببین.

روز مهم دیگر آخرین روز سال است که به "آستانه‌ی سال نو" (New Year’s Eve)‌ مشهور است و معمولا مردم تا پاسی از شب در کلاب‌ها و خیابان‌ها و امثالهم می‌مانند تا لحظه‌ی سال نو را سر ساعت ۱۲ جشن بگیرند. در فرهنگ آنگلوساکسون نیز مثل ایران این اعتقاد وجود دارد که هر کاری در لحظه‌ی سال نو بکنید، یک سال مشغول آن خواهید بود. البته رسمی هم هست که کسی را که دوست دارید درست سر ساعت نیمه‌شب ببوسید. (البته اگر قبلا به او اقرار نکرده‌اید که دوستش دارید، شاید لحظه‌ی سال نو بهترین موقع برای بوسیدن او نباشد که مبادا از سر بدشانسی کشیده‌ای دریافت کنید و سالتان بشود سالِ عشق‌های شکست‌خورده و کشید‌ه های آبدار!).

از بین جشن‌های غیر از کریسمس که هم‌زمان با آن صورت می‌گیرند، "جشن نورها" (هاناکا)ی یهودیان که تعطیلاتی هشت روزه است از همه مشهورتر و در کانادا وسیع‌تر است. هاناکا هم مثل تعطیلات مسلمان‌ها چون بنا به تقویم عبری است، در تقویم میلادی این طرف و آن‌طرف می‌رود و مثلاً امسال از ۱۱ تا ۱۹ دسامبر بود. هاناکا یادآور اهدای مجدد معبد مقدسِ اورشلیم در زمان شورش مکابیان در قرن دوم قبل از مسیح است. شعمدان معروفِ هاناکا و کلا شمع‌های بسیاری که یهودیان روشن می‌کنند بهترین نشانه‌ی این است که هاناکا فرا رسیده است.