بر دوش یک نگاه

 

کار فیلم را از کی شروع کردید؟

ـ خیلی دیر. یعنی همین اواخر، با مهاجرت به کانادا در سال ۲۰۰۴. فکر کردم قدری از فعالیت های فرهنگی قبلی ام فاصله ای بگیرم و وارد این عرصه از کار بشوم. مدت ها بود به این ضرورت رسیده بودم، اما تصمیم را درست در همان دو ماه اولی گرفتم که برای گرفتن کارت اقامت و استقرار خانواده به تورنتو آمدم. به ایران که برگشتم، یک دوربین ویدیویی خیلی ابتدایی تهیه کردم و برنامه نرم افزاری تدوین فیلم را هم تحت نظر یک معلم خصوصی آموختم. من تا آن زمان هیچوقت دوربین به دست نگرفته بودم و تجربه ای در زمینه سینما نداشتم. اما مقالات بسیاری را در زمینه تغییر و تحولات پیش روی رسانه ها و نقش رسانه های ویدیویی در آینده دنیای دیجیتال، مطالعه و برخی از آن ها را ترجمه کرده بودم. چند مطلبی هم در این زمینه در برخی نشریات داخل کشور نوشته ام.

 Ahmad--Javaherian-H

تحصیلات سینمایی شما در کجا بوده؟

ـ تحصیلات سینمایی خود را پس از خودآموزی های اولیه در کالج شریدان شهر اوکویل گذراندم. دوره ای یکساله که به صورت تحصیلات تکمیلی برای تربیت نیروی کار در صنایع بزرگ فیلمسازی (سرگرمی) برنامه ریزی شده بود. اکثر همکلاسی های من تحصیلات سینمایی داشتند و من از معدود کسانی بودم که با پیشینه مهندسی (شیمی) برای آن رشته پذیرفته شدم. اعتراف کنم که یکی از سخت ترین مسئولیت هایی بود که در همه عمرم عهده دارش شدم و در همان ترم اول در زیر فشار کار و آموزش ۱۲ کیلو وزن کم کردم.

البته در مدرسه بیشتر با ابزارها و تکنیک ها و منابع آشنا شدم و نه فیلمسازی. یکی از بهترین استادانم در مدرسه تکه کلامی داشت که بد نیست در اینجا بازگو کنم. او می گفت ما به شما تایپ کردن و آیین نگارش آموزش می دهیم و شما قرار است رمان بنویسید. عمیقا معتقدم آموزش هنر و از جمله سینما به یک هنرجوی مستعد هنوز هم امری «سینه به سینه است».

به همین دلیل مدرسه واقعی سینمایی ام دوره یکساله تجربی بعدی بود که به ایران برگشتم. در این دوره که دارم شرحی از آن را تهیه می کنم، به مدت یکسال با یکی از برجسته ترین فیلمسازان مستند ایران کار و زندگی کردم. این مدرسه ای ۲۴ ساعته و هفت روز در هفته بود که ده ها هزار کیلومتر سفر به اطراف و اکناف ایران برای فیلمبرداری را هم شامل می شد.

 

با شناختی که از شما دارم کارتان متمرکز بر فیلم های مستند است. چه انگیزه یی در شما بوده که جذب آن شدید و اصولا کارتان شامل چه ژانرهایی از آن ست؟

ـ شاید به نظر برسد من بیش از هر ژانر دیگری بر فیلم مستند تکیه داشته ام، اما در دیدگاه من این تقسیم بندی ها مرزهای کلاسیکش را ندارد. امروزه، در سینما نیز مثل سایر هنرها، امکان ترکیب سبک ها با هم به وجود آمده است. من کار فیلم را ترکیبی از ژانرهای مختلف می بینم و هر وقت کسی از من پرسیده چه نوع فیلمی را بیش تر می پسندم، گفته ام : مستندِ تجربیِ داستانی۱ و این چیزی شبیه مرکب خوانی در آواز است که هر ایماژی از شعر در گوشه و دستگاه مناسب آن خوانده می شود.

توضیح انگیزه اصلی ام برای ورود به عالم فیلمسازی برایم بسیار دشوار است. اما اگر خیلی خلاصه کنم باید بگویم که حرف های ناگفته بسیاری وجود دارد که باید بیان شوند. واقعیت های حیرت انگیزی هست که باید در مقابل چشم ها گذاشته شود و همچنین بسیاری از پدیده ها به خاطر نوع زندگی امروزین ما در حال نابودی اند که باید حداقل در قالب فیلم حفظشان کرد. باید توجه داشت که بخشی از این کارها را جز در قالب فیلم مستند نمی توان انجام داد.

 

تفاوت فیلم مستند با نوع فیلم های دیگر چیست؟

ـ بحث های زیادی در این زمینه صورت گرفته و دیدگاه های واحدی هم در این زمینه وجود ندارد. به نظر من مسلم است که در فیلم مستند تصویر برداری متکی بر واقعیت هایی است که خارج از ذهن ما عینا وجود دارد. اما برای اینکه واقعیتی به صورت فیلم به عنوان یک اثر هنری درآید، فیلمسازی باید وارد صحنه کار شود که بر این بازتاب از واقعیت تاثیرگذار است. به همین دلیل، اینکه کارگردان فیلم که باشد و چه اصول و معیارهایی و یا سبک زیبایی شناختی ای را برای کارخود انتخاب کند، با سینمای متفاوتی روبرو می شویم.

 

آیا تکنیک خاصی را در زمینه فیلمسازی به کار می گیرید؟ کدامیک از موضوع و یا بخش هنری کار اهمیت ویژه یی برایتان دارد و یا هر دو؟

ـ محوری ترین تکنیک تکرار شده ای که می توانم روی آن انگشت بگذارم، ساخت فیلم بدون بودجه است.۲ اساسا من از وقتی فهمیدم انقلاب علمی فنی به زودی می تواند با عرضه ابزارهای فیلمسازی ارزان قیمت، تحولی را در این زمینه به وجود آورد، به این هنر گرایش پیدا کردم. وقتی این راه را شروع کردم، آنقدر جدی به نظر نمی رسید، اما امروز آنقدر تجربه اندوخته ام که بتوانم آن را به عنوان سبک کار خود اعلام کنم. در ساخت این نوع فیلم، یا حداقل در نوعی که من آن را ادامه داده ام، تکنیک ها و مهارت های خاصی وجود دارد که با آموزش های کلاسیک فیلم سازی در مدارس سینمایی متفاوت است. خود بخش دوم سئوال شما نیز در این نوع فیلمسازی ویژگی های خود را دارد. یعنی انتخاب موضوع فیلم و آنچه «فرم» در کارهای هنری خوانده می شود، تا حد زیادی به شکل تجربی پیش می رود و خیلی قابل برنامه ریزی نیست. برای من، کار معمولا از نادانسته ها آغاز می شود و در میانه راه و یا حتی مراحل پایانی اش مضمون کامل و فرم خود را می یابد. از سوی دیگر فکر می کنم برای آنکه در عالم آفرینش هنری باقی بماند، چاره دیگری هم نیست. باید اعتراف کنم این ویژگی ها را از دوران طولانی تر سرودن شعر پیدا کرده ام.

 

چگونه موضوعات انتخاب می شوند و چه فاکت هایی انگیزه ای شما را به طرف مستند کردن آنها می کشاند؟

ـ یک ویژگی همیشگی در من، حتی قبل از ورود به دنیای فیلمسازی،  بوده و آن این که همزمان به مسائل بسیار متفاوتی علاقمند بوده ام و آن ها را پیگیری می کرده ام. هنوز هم همین طورم. یعنی نمی توانم فقط به یک چیز فکر کنم و ذهنم در تمام لحظات معمولا چند موضوع را با هم دنبال می کند که گاه بسیار متفاوت اند. در فیلم هم همین کار را کرده ام یعنی همزمان ساخت فیلم های متعددی را با هم پیش برده ام که انگیزه های مختلفی برای ساخت آن ها داشته ام.

موضوعات را خود زندگی پیش پایم نهاد. کار بر روی هر کدام از این فیلم ها ماجرای مخصوص به خود را دارد. اگر از خود بپرسم چی چیزی در بین آن ها مشترک بوده است، باید پاسخ دهم که همه چیز از یک رابطه انسانی آغاز شده است. این مسئله آنقدر ذهن مرا به خود جلب کرده که گاه شعار می دهم: آفرینش محصول غاییِ رابطه انسانی است.

 

چه احساسی ست زمان فیلمبرداری؟

ـ احساسی شگفت انگیز… یک بار آن را به صورت ایماژی در یکی از شعرهایم به نام «بر منشور خیال» گفته ام :

… مرا بر دوش گرفتی / و از پس چشمان عاشقت / جهان را به تماشا نشاندی …

البته این برداشت شاعر بزرگمان احمد شاملو در شعر «در آستانه» نیز – که به شکل حیرت آوری زیبا، عمیق و فلسفی است- انگار در بالای مونیتور دوربینم حک شده  و همیشه آویزه گوشم بوده است : … از بیرون به درون آمدم / از منظر / به نظاره / به ناظر… .

 

شما گذشته از تهیه ی فیلم، چه نقشی در هدایت کردن موضوعات داشته اید؟

ـ پاسخ به این پرسش بسته به هر فیلم متفاوت است. برای مثال، در مستندهای پرتره که دو نمونه از فیلم های مستند بلندم را تشکیل می دهد (یک مورد هم در دست کار دارم)، حداقل دخالت و هدایت را داشته ام. مهمترین وظیفه من به عنوان کارگردان فیلم ایجاد فضایی انسانی بود که شخصیت های مورد نظرم را به بازتاب آزادانه ی قصه زندگی شان وادارد. در پایان کار و نمایش خصوصی فیلم، وقتی متوجه شدم آن ها خودشان را در آینه ی فیلم دیده اند، بزرگ ترین پاداش زندگیم را گرفتم. دلیل انتخاب این روش هم آن است که آن افراد خود انسان هایی قابل ستایش اند و قصه گویانی حیرت انگیز.

همین امر در فیلم های کوتاهی مثل «اعتراف» تا حد طراحی همه اجزاء و هدایت همه امور در خلال انجام کار- البته با تکیه بر کار به روش جمعی- پیش رفته است.

 

فیلم مستند می تواند بازیگر داشته باشد؟ آیا چنین تجربه یی داشته اید؟

ـ قطعا می تواند. در فیلم های مستند بسیاری بازسازی های تاریخی به کمک بازیگر صورت گرفته و می گیرد. من اما چنین تجربه ای را بدین صورت نداشته ام. در فیلم «اعتراف» به نوعی از این شیوه کار بهره گرفته ام و بخشی از فیلم انگار عینا بازسازی برخی رویدادهای تاریخی است که از قالب مستند خارج شده است.

 

شما چه انتظاری از بیننده فیلم هایتان دارید؟

ـ من در همه کارهای فرهنگی ام به مخاطب گرایی باور داشته ام. به نظرم می رسد حاصل کار در نهایت در ذهن مخاطبان است که معنی پیدا می کند و نتیجه ی آن برایم سخت مهم است. مخاطب گرایی در روزگار ما با اینهمه تاثیرات قدرتمند رسانه ای که بر فضا تسلط عجیبی دارد و در هر لحظه ذهنیت و توقع می آفریند یا سلیقه ها را دگرگون می کند، البته کاری بسیار دشوار است. برای بیان انتظارم از مخاطبان ناچارم باز هم از شعر شاعری بزرگ- اینبار مثنوی مولوی – وام بگیرم:

اولین خلعت که خواهی دادنم / گوش خواهم که نهی بر روزنم.

 

تاکنون چند فیلم مستند تهیه کرده اید؟ می توانید پیام، ابتکار و آفرینش، تکنیک و زیبایی شناسی در کارهایتان را توضیح دهید؟ کدامیک می تواند در درجه ی نخست با بینندگان کارهایتان رابطه برقرارکند؟

ـ مشغول تهیه گزارشی تصویری همراه با متن سخنرانی از تجربه های اولیه و فیلم های مستند و غیر مستندی هستم که ساخته ام و یا در دست ساخت دارم. امیدوارم بتوانم سئوال هایی را که مطرح کرده اید در آن گزارش پاسخگو باشم. فهرستی از کارهای ارائه شده ام اما بدین قرار است : «سکه آرزو»، «آبادعلی»، «سپیدار بلند»، «پره»، «گنجینه معماری»، «عبور»، «یادماندهایی به یاد ماندنی»، «پرده شنی- داستان یک اثر هنری»، «قهوه سرد»، و «اعتراف». این فیلم ها پیام های متفاوتی دارند، اما اغلب آن ها (به جز پرده شنی و قهوه سرد که در تورنتو کار کرده ام) گوشه ای از سرزمین شگفت انگیز ما ایران را نشان می دهند. به نظر من مهمترین وجهی که باعث برقراری رابطه با بینندگان می شود صمیمیت کارهاست.

 

به زودی گزارشی از فیلم ها و چند فیلم شما در سالن مرکزی کتابخانه نورت یورک  به نمایش گذاشته خواهد شد، لطفا مختصری از منتخب فیلم هایی که قرار است به نمایش گذاشته شود و ویژگی های آن ها برای خوانندگان شهروند توضیح دهید.

ـ برنامه ی پیش بینی شده حاوی گزارشی از تجربه کار سینمایی ام از ابتدا تا کنون و نمایش دو فیلم «پره» و «اعتراف» است که اولی مستندی درباره ماهیگیران لنگرود در ایران است و دومی فیلمی کوتاه (کمتر از دو دقیقه) در مورد پدیده ای به نام اعترافات است.

در نظر دارم بخش هایی از فیلم هایم را در جریان سخنرانی، و به کمک توضیحات کلامی و تصویری، به تماشای بینندگان بگذارم و آن ها را با این شیوه از کار سینمایی و توانایی ها و ویژگی هایش آشنا کنم.

از فرصتی که در اختیارم گذاشتید سپاسگزارم.

مروری بر آثار سینمایی و نمایش دو فیلم مستند از احمد جواهریان تحت عنوان ” بر دوش یک نگاه ” روز شنبه ۲۴ آگوست ۲۰۱۳ از ساعت ۴ تا ۶ در سالن آدیتوریوم کتابخانه ی نورث یورک به نمایش گذاشته خواهد شد.

از علاقمندان و فرهنگ دوستان عزیز دعوت می شود تا با حضور خود از این کار فرهنگی حمایت کنند.

این برنامه توسط نشریه ی شهروند وکانون دوستداران گیلان- تورنتو، حمایت می شود.

۱-Experimental-Documentary-Feature Film

۲-No budget film