با رویدادهای روزهای تاسوعا و عاشورا، رستاخیز مردم ایران از گردنه ای خطیر عبور کرد و وارد منزلی تازه شد.  اگر بتوان مجموع حرکت های 

 شهروند ۱۲۶۲ ـ ۳۱ دسامبر ۲۰۰۹

با رویدادهای روزهای تاسوعا و عاشورا، رستاخیز مردم ایران از گردنه ای خطیر عبور کرد و وارد منزلی تازه شد.  اگر بتوان مجموع حرکت های شش ماه و نیم گذشته را به گذار یک کاروان بزرگ در راهی پراز پستی و بلندی و پرتگاه تشبیه نمود، می شود گفت که کاروان بیشترین بخش از سختی های راه را پشت سر گذاشته و ثبات قدم، اراده استوار و عزم جزم به پیشروی تا رسیدن به مقصد نهایی، که برقراری آزادی و مردم سالاری است، را به اثبات رسانده است.

امّا، در راه پیش رو ــ همانند راه پشت سر گذاشته شده – حرامیان و راهزنانی در کمین اند تا بر کاروان و کاروانیان شبیخون زنند، دارایی هایشان را به یغما برند و جانشان را بستانند و اگر هم در این کارها توفیق نیابند، مسیر حرکت کاروان را منحرف کنند و آن را به بیراهه و بن بست بکشانند.  شوربختانه شمار این حرامیان راهزن و ثروت هایی که از راه غارت منابع مردم ایران انباشته اند آنقدر هست که لازم باشد موضوع جدّی گرفته شود و برای ترفندبازی ها و حیله گری های آنان چاره ای درخور اندیشیده شود.

رویدادهای تاسوعا و عاشورا به رغم رجزخوانی های امام جمعه موقّت و بدهیبت تهران – احمد خاتمی – و پهلوان پنبه های سپاه و بسیج و وحشیگری های دیوانه وار آنان در کشتار و سرکوب مردم بی سلاح – امّا نه بی دفاع – نقطه عطف تعیین کننده ای در کارنامه رستاخیز مردم ایران بود.  دراین دو روز و بویژه در روز عاشورا، در عین آن که مزدوران سرکوبگر رکورد وحشیگری و جنایتکاری را شکستند و صحنه هایی پدید آوردند که در تاریخ به عنوان اوج قساوت و بیرحمی ثبت خواهد شد، مردم نیز حماسه هایی از بی باکی و دلاوری آفریدند که این نیز بی گمان در تاریخ جنبش های مردمی ثبت می شود و سرمشقی برای مبارزان آزادی خواه خواهد بود.

در آفریدن این حماسه های دلاورانه، که بزدلی و زبونی مزدوران وحشی سرکوبگر را پیش چشم مردم دنیا به نمایش گذاشت، ناگزیر صحنه هایی از بروز خشونت واکنشی نیز به چشم خورد.  می گویم "ناگزیر" زیرا در قوانین جزایی و کیفری بیشتر کشورهای دنیا، از جمله ایران، "دفاع مشروع" حتی اگر به مرگ مهاجم منجر شود، مجاز و از مجازات معاف است.  براین اساس، می توان رفتار مردم در دفاع از خود و به گریز واداشتن یا دستگیری مزدوران سرکوبگر را حق طبیعی و انسانی و دفاع مشروع به حساب آورد که در مقوله خشونت جای نمی گیرد.  این مشروع و موجّه بودن مقاومت در برابر هجوم وحشیانه مزدوران سرکوبگر وقتی پررنگ تر می شود که عیار بالای بخشندگی و ملاطفت با لباس شخصی ها و بسیجی های مزدور دستگیر شده را در نظر بگیریم.  این رفتار انسانی و پرهیز از کینه توزی و انتقام جویی درست در زمانی است که مزدوران جنایتکار افراد را از بالای پل به پایین پرتاب می کردند یا پس از زیر گرفتن عمدی تظاهرکنندگان با اتومبیل، با نهایت سنگدلی از روی پیکر نیمه جان یا بیجان آنان رد می شدند!

با این همه، در رویدادهای روز عاشورا صحنه هایی نیز بود که گرچه به عنوان واکنش فردی و ناشی از خشم قابل توجیه و حتی شاید اجتناب ناپذیرند، ولی اگر به صورت یک روند و رویه درآیند و رشد کنند، به خاطر این که به هویت و حیثیت رستاخیز آسیب می رسانند، جای نگرانی خواهد داشت.

در راستای این نگرانی، شاید توجّه به چند نکته بیهوده نباشد:

* هویت رستاخیز مردم ایران و آنچه آن را در چشم بخش بزرگی از مردم دنیا شگفت انگیز و اعجاب آور نموده، ویژگی دوری از خشونت آن است.  در سنجش تراز سود و زیان هر عملکردی که در درازای مبارزه ضرورت یابد، خرد جمعی و هوشمندی مردم ایران یقینا" به این ویژگی هویتی توجّه خواهد کرد.

*کمتر کسی، حتی در میان دوستان و حامیان حکومت، را می توان یافت که در حتمی بودن سقوط و فروپاشی آن تردید داشته باشد.  در چنین وضعیتی، نه تنها حیف است، بلکه اصولا" نیازی هم نیست که رستاخیز زیبا و باشکوه مردم ایران به خشونت آلوده شود.

*درعین حتمی بودن، چگونگی پیروزی در محتوای حکومت آینده تأثیر بسزا خواهد داشت و بی گمان از دل یک مبارزه خشونت بار حکومتی آزاد و مردمی پدید نمی آید.

*با آنکه اصل درگیری و رودررویی را حکومت جابر و ستمگر بر مردم تحمیل کرده، امّا تاکنون مردم برتری خود را در انتخاب زمان، میدان نبرد و نوع سلاح نشان داده اند و روی آوردن به خشونت می تواند تاحدود زیادی این برتری را از بین ببرد.

*تبدیل صحنه مبارزه به عرصه خشونت متقابل، خواست یا آرزوی حکومت جنایتکار و سرکوبگر است.  دلیل این امر نیز واضح و روشن است: در عرصه آلوده به خشونت متقابل، این حکومت است که دست بالا را خواهد داشت زیرا در این زمینه از تخصّص، تجربه و مهارت بیشتری برخوردار است.  از این رو، حتی می توان این را باور کرد که خشونت مردمی، هرقدر هم که جنبه مقاومت و دفاع مشروع داشته باشد، مصنوعی و دست ساز خود حکومت باشد تا بتواند صحنه را به دلخواه خود آرایش دهد و زمینه را برای به راه انداختن حمّام خون یا جنگ داخلی فراهم سازد.  عزّت الله سحابی، رئیس شورای فعّالان ملّی- مذهبی در گفت و گو با نشریه اینترنتی "روز" می گوید: «خشونت را این حاکمیت دارد به مردم تحمیل می کند.  زور و فشار وارد می کند برای این که مبارزات مردم به سمت رادیکالیسم برود».

*حاکم شدن فضای خشونت متقابل، جلوی ریزش روزافزون مزدوران حکومت را می گیرد و صفوف آنان را فشرده می کند.  برای دستیابی به این مقصود، دستگاه تبلیغاتی حکومت با تمام قوا می کوشد وانمود کند که معترضان و مبارزان گروهی وابسته به نیروهای امنیتی "دشمن" هستند.  دروغنامه کیهان ولی مطلقه فقیه در مقاله ای به تاریخ ۸ دیماه می نویسد: «حضور یک ذهن امنیتی پشت آشوب های دیروز تهران کاملا" آشکار است. علائم و نشانه های قطعی وجود دارد که نشان می دهد سرویس های اطلاعاتی و امنیتی دشمن با واسطه برخی عوامل داخلی خود یک پروژه کاملا" برنامه ریزی شده و هدفمند را در خیابان های تهران کلید زده اند».

توجّه به نکات بالا این را ثابت می کند که تولید خشونت متقابل، از هر زاویه ای که به آن نگریسته شود، به سود حکومت ولایت مطلقه فقیه و به زیان رستاخیز مردم ایران است.  در نبرد فرسایشی که در شش ماه و نیم گذشته جریان داشته، بازنده مطلق حکومت بوده و رستاخیز با خردورزی و هوشمندی بطور مستمر امتیازهای مهمی را در حساب خود انباشته است که باارزش ترین آنها رسوا و بی آبرو کردن حکومت در سراسر دنیاست.  حیف است که با روی آوردن به خشونت این اندوخته گرانبها از دست برود و حیف تر آن است که رستاخیز زیبا، پرشکوه و غرورآفرین مردم ایران از حرامیان حیله گر پشت پا بخورد و در این دامگه خشونت بیفتد!


 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

snak1@live.ca