یادمان چهلمین سالگرد جانباختن صمد بهرنگی و بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، به همت کانون اندیشه و هنر و فعالان چریک های فدایی خلق ایران در تورنتو برگزار شد

شهروند ۱۱۹۴ ـ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۸


 

یکشنبه ۷ سپتامبر ۲۰۰۸، در سالن کتابخانه نورت یورک، یادمان چهلمین سالگرد جانباختن صمد بهرنگی و بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، به همت کانون اندیشه و هنر و فعالان چریک های فدایی خلق ایران در تورنتو برگزار شد.

مراسم با پخش سرود انترناسیونال با صدای فریدون فرهی و برپا خاستن شرکت کنندگان در سالن آغاز شد و با نوای "قانون" یحیی خزاینه ادامه یافت و سپس سهیلا دهماسی گرداننده مراسم متنی را با عنوان "قصه صمد هنوز به پایان نرسیده است" خواند.

سهیلا دهماسی

دهماسی در بخشی از این متن با اشاره به اینکه مردم در تظاهرات خیابانی سالهای ۵۶ و ۵۷ شعار میدادند "صمد معلم ماست/ راه صمد راه ماست" گفت: چرا مردم ما در جریان انقلاب ۵۷ صمد را معلم خود می خواندند؟ چرا امروز هم دانشجوها در اعتراض به جمهوری اسلامی  در روز عید ماهی های سیاه کوچک به مردم هدیه می کنند؟ پیام ماهی سیاه کوچک صمد چیست که نسل به نسل منتقل می شود؟

او افزود: صمد نویسنده ای انقلابی بود که از میان طبقات محروم جامعه برخاسته بود. به همین خاطر خیلی خوب  دردها و نیازهای ستمدیدگان را میشناخت. حرفهای صمد  انعکاس خواسته های کارگران و زحمتکشان  بود، حتی زبان قصه هایش زبان آنان بود . قهرمان هایش خود آنها، و محتوای داستانهایش زندگی آنها بود. و به این دلایل بود که صمد  برای همیشه در قلب مردم جا گرفت، سرمشقی برای روشنفکران انقلابی شد و در تاریخ کشور ما به عنوان یکی از قهرمانان توده های تحت ستم و معلم نسلهای متوالی مبارزین، جاودانه شد.

جای تعجب نیست که وجود چنین رابطه  ای عمیق میان صمد و توده های رنجدیده ایران  موجب شود که هر دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی در تضاد با او قرار بگیرند ، مدتها چاپ کتابهایش را ممنوع کنند و بخش فرهنگی وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی برای کوبیدن صمد در میان نسل کنونی به افسر همراه او در رودخانه آراز و قلم به مزدانی چند متوسل شود.  

دهماسی در ادامه گفت: وقتی که به شیوه زندگی و فعالیتهای مبارزاتی و آثار صمد که همه پرارزش هستند نگاه می کنیم، به وضوح می بینیم که چرا شاملو او را چهره حیرت انگیز تعهد خواند… تعهدی که خوف انگیز و آسایش برهم زن و خانه خراب کن کژی ها و کاستی ها است.

او سپس از زندگینامه صمد بهرنگی گفت: صمد در سال ۱۳۱۸ در یک خانواده کارگری به دنیا آمد. .. در دوران کودکی حکومت فرقه آذربایجان را تجربه کرد. در ۱۵ سالگی شاهد مبارزات مردم برای آزادی و استقلال و نهضت ملی کردن صنعت نفت بود که به دنبال آن کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد. ورود به دانشسرای مقدماتی تربیت معلم در سن ۱۶ سالگی باعث آشنائی او با بهروز دهقانی شد. بهروز دهقانی به خانواده کارگری با افکار و عقاید کمونیستی تعلق داشت و دوستی با او در رشد شخصیت انقلابی صمد تاثیر بسزائی گذاشت… از برجسته ترین کارهای آنها در دانشسرا انتشار دو روزنامه دیواری فکاهی به نام های خنده و سوره باجی بود که مسایل اجتماعی و مقررات خشک محیط دانشسرا را با زبان طنز مطرح و نقد می کردند. بعد ها صمد بهرنگی درکتاب "کند و کاو در مسائل تربیتی ایران" انتقادات طنزآمیز روزنامه "خنده" دوران نوجوانی را تکامل داده و  به نقد و تحلیل بسیار جامع و علمی از نظام آموزشی و سیستم تربیت معلم در ایران پرداخت.

صمد و بهروز به همراه دوست دیگرشان کاظم سعادتی پس از اتمام دانشسرا به عنوان معلم به روستاهای آذرشهر رفتند … از جمله کارهای صمد بهرنگی و بهروز دهقانی اقدام به انجام تحقیقات روستائی بود که در کتابی با عنوان "دیدار از روستا" در همان زمان منتشر شد… انتشار هفته نامه "آدینه مهد آزادی"  در اوایل سالهای ۴۰ از دیگر کارهای صمد بود.

سهیلا دهماسی در ادامه به کارهای صمد بهرنگی در زمینه ی کودکان پرداخت و گفت: هرچند که هدف صمد از قصه نویسی نه سرگرم کردن بچه ها، بلکه آگاه و بیدار کردن آنها بود، اما این از ارزش ادبی و جذابیت داستانهایش برای کودکان کم نمیکرد.

سخنران در این خصوص از چند کتاب او از جمله اولدوز و کلاغ ها و اولدوز و عروسک سخنگو و … نمونه آورد.

دهماسی با اشاره به مرگ صمد در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رودخانه ارس آن را مرگ مشکوکی خواند و گفت: اما مرگ صمد همانطور که مبارز گرانقدر خسرو گلسرخی گفته است یک مرگ معمولی نبود. چرا که مرده اش نیز از مردمش جدا نیست و باز همانطور که مبارز گرانقدر دیگر، علیرضا نابدل سروده است دشمن توده های مردم ایران، پس از مرگ او همواره با صمد های دیگر روبرو بوده و صمد را در مقابل خود دیده است.

سهیلا دهماسی سپس به تجزیه و تحلیل کتاب های صمد پرداخت و گفت: او که به عنوان یک کمونیست به مارکسیسم – لنینیسم اعتقاد داشت و قوانین دیالکتیک را می شناخت مطمئن بود که هیچ شرایطی در جامعه ثابت و پایدار نیست . به همین خاطر ایمان داشت که شرایط ظالمانه حاکم بر جامعه ایران نیز که رژیم شاه آن را ازلی و ابدی جلوه می داد با مبارزات مردم تغییر خواهد یافت. به هر یک از کتابهای صمد رجوع کنید این پیام درست و انقلابی را در آن خواهید دید و خواهید دید که صمد چگونه خوانندگان داستان هایش را به مبارزه برای رفع ظلم و ستم و بر علیه وضع ظالمانه ای که پایدار به نظر می رسد فرا می خواند.

سخنران در پایان گفت: شهریور امسال چهلمین سالگرد جانباختن معلم ما در رودخانه آراز است. این تاریخ در عین حال مقارن با  بیستمین سالگرد جنایت بزرگ جمهوری اسلامی در حق زندانیان سیاسی می باشد که طی آن شاگردان صمد و هزاران جوان آزادیخواه در سیاهچالهای این رژیم به وحشیانه ترین وجهی به قتل رسیدند… بیائید بر آرمانهای صمد و شاگردانش، یعنی آرمان مقدس برپایی جامعه ای آزاد و انسانی و مبتنی بر عدالت اجتماعی تأکید کنیم و در جهت برقرار کردن چنین جامعه ای که بدون سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیستها نا ممکن است تاکید کرده و در این راه مصرانه بکوشیم.  


 فریدون فرهیکبیر توخی

 

پس از سخنرانی، فریدون فرهی هنرمند ساکن تورنتو همراه با پیانوی هنرمند باکویی والیدا یعقوب وا برای حاضران خواند.

 

کبیر توخی از مبارزان کمونیست افغان به جایگاه دعوت شد. او متنی را برای چهلمین سالگرد جان باختن صمد بهرنگی تهیه کرده بود که خواند. این متن شامل خاطرات او از ایران دهه ۵۰ بود. توخی از اشاعه نظرات انقلابی صمد در میان طیف چپ و آزادیخواه افغانستان گفت .  توخی با جملاتی پرشور از رزمندگی صمد در مسیر سرخ انقلاب گفت و اینکه "صمد بهرنگی درس شگفت پیکار را به نسل های ایران و افغان آموخت". او در ادامه گفت، در زندان پلچرخی کابل در سال های ۵۷  همراه با زندانیان از جمله بشیر نبی و معلم صاحب رسول که اینجا حضور دارند، با نوشته های صمد آشنا بودیم و "ماهی سیاه کوچولو" را مطالعه کرده بودیم.

گیسو شاکری 


 

پس از سخنان آقای توخی، گیسو شاکری هنرمند آوازخوان ساکن سوئد به روی صحنه آمد و پس از خواندن متنی درباره صمد بهرنگی، دو ترانه با صدای گرم و رسایش خواند. هر دو ترانه با اشعار شفیعی کدکنی بود و مورد تشویق بسیار حاضران در سالن قرار گرفت. ویژگی کار گیسو شاگری انتخاب اشعار زیبا و پر محتوا همراه با اجرای خاصی که کوبندگی و ظرافت را توامان دارد و بسیار دلنشین است.

 

 

در این بخش از حسین افصحی، کارگردان تئاتر دعوت شد تا سخنرانی کند. افصحی در سخنانش اشاره کرد، صمد می توانست بماند و سپانلو و سپانلوها بشود… او مثل هنرمندانی نبود که مجیزگوی رژیم هستند و در جشنواره ها شرکت می کنند… او تن نداد فقط برای اینکه نامی داشته باشد و مطرح باشد… او ۲۹ سال عمر کرد و شاید شاهکاری در زمینه ی ادبیات کودک به وجود نیاورد… صمد شاهکارش زندگی اش بود.  

افصحی ضمن انتقاد به برگزاری جشنواره هایی که وابسته به جمهوری اسلامی هستند، یکی از دلایل این امر را رفت و آمدها به ایران خواند و افزود: چرا تیرگانی که اینهمه گفتن وابسته به جمهوری اسلامی است یک نفر از طرف آنها جواب نداد ما وابسته به جمهوری اسلامی نیستیم. چرا کسانی را که میخواستند برای فرزاد کمانگر امضا جمع کنند از آنجا انداختند بیرون.

حسین افصحی

 

افصحی در پایان با اشاره به اینکه ما خیلی ساده برخورد می کنیم از همان سال های ۵۹، ۶۰ ساده برخورد کردیم.. نوشته ی "چوخ بختیار" را از صمد بهرنگی خواند و با تشویق حاضران روبرو شد.

پس از سخنان افصحی، اسلایدشویی از زندگی صمد بهرنگی با عنوان"صمد در قلب من است" نمایش داده شد و پس از استراحت و پذیرایی بخش دوم برنامه که اختصاص به یادمان بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ داشت با موسیقی و حضور هنرمندان فریدون فرهی و گیسو شاکری و نمایش ویدیوی بازجوی عزیز با هنرمندی هادی خرسندی و حسین افصحی ادامه یافت.

ویدیویی با عنوان  «به یاد جانباختگان دهه ۶٠ » به نمایش درآمد که اعدام شدگان در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی ایران را نشان می داد. 

سارا نیکو از "اتحاد زنان آزادیخواه" پیام اشرف دهقانی را به مناسبت یادمان بیستمین سالگرد جانباختگان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧ و دهه ۶٠ خواند.