هنوز چند ماهی از جنبش مردم ایران سپری نشده و کف خیابان های نظام از مطالبات سبز مردم پاک نگشته که عده ای در خارج 

 

شهروند ۱۲۶۶ – پنجشنبه ۲۸ ژانویه ۲۰۱۰


 

هنوز چند ماهی از جنبش مردم ایران سپری نشده و کف خیابان های نظام از مطالبات سبز مردم پاک نگشته که عده ای در خارج به خیال پاکسازی فضای سبز افتاده اند تا به زعم خویش حساب سبزهای پررنگ (متدین) سبزهای کلاسیک (سادات سیاسی) سبزهای چمنی(نماز جمعه ای ها) سبزهای رنگ و روغنی (سرکارگزاران) را از سبزهای مغزپسته ای (سکولارها) و سبزهای یشمی(لائیک ها) جدا سازند!

 تا جایی که وقتی کسی مانند اکبر گنجی وارد یک جاده پر دست انداز تاریخی می شود، نظافت چی فضای سبزخیالی، که در لندن نیزدل در گرو اجرای فریضه ی دینی امر به معروف و نهی از منکر دارد، با شجاعت کم نظیری فریاد می کشد که "باعث ننگ من است که نامم در کنار گنجی قرار گرفته"

جناب وزیرضمن روضه خوانی از جوار مرقد مطهر ملکه شوکت پناه -علی زابت ثانی- به کفار و زنادقه هشدار می دهد که "با کسانی که ارزش های دینی را به سخره می گیرند، و کسانی که با انقلاب اسلامی از اساس مخالفند سنخیتی نداریم … فعالان سیاسی هم گمان می کنند در حد رهبری جنبش سبز در خارج از کشور از حد و اندازه خویش خبر ندارند و امر بر آنان مشتبه شده … ما اتاق فکر جنبش سبز هستیم"!

انجمن حمایت از کر و لال های سیاسی نیز ضمن همدردی با وزیر نام نبرده در سایت رسمی خود درابتدای گفتگو با جناب وزیر توضیح می دهند "از سوی دیگر کسانی که گرایش سکولار ـ لائیک دارند گمان کرده اند که انگار رهبری جنبش از دستشان خارج شده و سفره ای که سی سال است بر کنارش نشسته اند، از پیش رویشان جمع شده…"

 انجمن حمایت از کر و لال های سیاسی همچنین دست دردست وزیر ارشاد(ارشاد تنها موردی است که "سابق" شامل حالش نمی شود! چرا؟ چون ارشاد همان فریضه دینی به امر به معروف و نهی از منکراست که در همه زمانها و مکانها جاری و ساری است، بنابر این ما ایشان را همچنان وزیر ارشاد می خوانیم، نه وزیر ارشاد سابق) با صراحت اعلام می کنند که میزان الحراره "سبز"ی در داخل و خارج ما هستیم و هرکسی به هر نحوی بخواهد از فضای سبز استفاده نماید و یا در چهارراه های حوادث سبز شود باید از ما گواهینامه سبزی دریافت کند در غیر این صورت از تردد وی در فضای سبز حقیقی و مجازی جلوگیری بعمل خواهد آمد!

***

عده ای از خدا بی خبر می پرسند چطور شده که این برادران جان برکف و کف بر لب در خارج به فکر پاک کردن فضای سبز افتاده اند؟

در پاسخ شاید بتوان فرضیه های زیر را مطرح کرد:

ویژگی هر فرد انقلابی، چه ارزشی- بخصوص از نوع ارشادی مانند جناب وزیر و انجمن حمایت از کرولال های سیاسی- و چه ورزشی(مانند رضازاده که بدون مشارکت ابوالفضل علمدار زیر هیچ وزنه ای نمی رود) این است که مدام باید اطراف خود علامت بگذارد و یا دور خودش و بقیه خط کشی کند. حرکت جالب و غم انگیز و مسخره ای که توسط قطب انقلاب اسلامی امام راحله، "پروژه ی برائت از مشرکین" لقب گرفت!

برائتی که می تواند به شقه شقه کردن با چاقو و یا قیمه قیمه کردن با قلم صورت گیرد. برائتی که می توان در خیابانی در مکه آن را فریاد زد و یا زیر پتویی و چادری چند متر آنسوتر!(در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی چون سرعت رابطه با عربستان به بالای صد کیلومتر در ساعت رسیده بود، برائت از مشرکین ابتدا از خیابان به زیر چادر انتقال یافته و بعداً جهت نشان دادن حسن نیت زیر پتو برگزار می شد)

در راستای همین سیاست های خوشگوار است که سبزهای "نسب"ی، یعنی کسانی که بالاخره به یک نحوی با جمهوری اسلامی فامیل نسبی هستند به صراحت می گویند که قانون اساسی نظام را قبول دارند و شق و رق مثل معاون اول اصلاحات آقای دکتر عارف اعلام می کنند"رهبری فصل الخطاب است … راهی جز تعامل نداریم تا گروهک ها و معاندان نظام سوءاستفاده نکنند"!

 و انجمن حمایت از کر و لال های سیاسی نیز در سایت خود بسیار تمیز و اطو کشیده می نویسند: "پس از صدور بیانیه پنج تن از روشنفکران دینی هجمه ای عمدتا در خارج و توسط لائیک ها و سکولارها به آنان آغاز شد."

 در یک کلام، سادات سیاسی به این نتیجه رسیده اند که اگر رهبری فصل الخطاب خوانده شود نهایتا برای بقای نظام چاره ای جز سازش باقی نمی ماند چرا که درغیراینصورت معاندان و گروهک ها سوء استفاده خواهند کرد! سادات سیاسی با این گفته در واقع با یک تیر سه نشان خواهند زد۱ –خواسته های ملت را تا سطح هوا و هوس گروهک ها پایین می آورند۲- جنبش سبز را بازیچه هوا و هوس یک مشت گروهک که عمدتا در خارج ساکن اند تقلیل می دهند ۳- از مقام شامخ ولایت دلربایی خواهند کرد.

نتیجتا راهی جز پاکسازی فضای سبز باقی نخواهد ماند.این وسط اگر توانستند به معاشقعه و مغازله با رهبری ادامه بدهند و رهبری نیز رضایت بدهد که همچنان روی خرشیطان – با عرض پوزش از شیطان- سوار باشد اما قدری یک وری بنشیند،که چه بهتر. اما اگر رهبر به ناز و غمزه حضرات اعتنایی نکند، و آقایان همچنان از دایره قدرت به بیرون هدایت شوند،دومرتبه تمام کاسه کوزه ها بر سر مردم و جریانات سیاسی خرد خواهد شد که باعث شکست جنبش، تندروی های شما بوده و بس! 

***

گویا این توضیحات قانع کننده نبوده چون عده ای از کر دلان می پرسند چرا رفتگران فضای سبز در خارج ضمن طواف قصر باکینگهام دربه در در پی درخت سیبی اند تا رهبری خویش را به دنیا اعلام نمایند؟

در پاسخ به این کر دلان باید گفت که عرصه ی سیاست درآسیای صغیر و آسیای یتیم، مثل میدان تره بار است، اگر طالب فیضی باید علی الطلوع یعنی قبل از سپیده دم در آنجا حاضر و نقداً آماده ی معامله باشی.

درست همانند آن تحصیلکرده ی علوم سیاسی و ارتباطات بین الملل از هند یعنی جناب حامد کرزای که هنوز کنفرانس "بن" ریشه هایش به خاک افغانستان نرسیده، موفق شد میوه ی کال کنفرانس را بچیند و سلف خر سیاست در کشور مصیبت زده ی افغانستان گردد و از معاونت وزارت خارجه پرتاب شود به کاخ پر از ترکش ریاست جمهوری که هنوز خون نجیب از دیوارهایش جاری بود( اما اگر برادران کرزای را بدنام کردند دلیل اش آنست که در کشورهای "غم جوار" سیاستمداران از مزایای قدرت با مخلفات بهره می برند تا جایی که رحیم مشایی می شود چشم اسفندیار محمود خان لاف السلطنه)

با این حساب اگر جناب وزیر ارشاد از قلم و کاغذ، میخ و چکش می سازد و جنبش سبز را نردبان می پندارد، علت آن است که در بلاد بلازده  کسی که طعم گس قدرت را حتی گاز هم زده باشد، تا هسته اش را نجود ول کن معامله نخواهد بود.


 


 

و گرچه هنوز مانده تا "سیدعلی آقایف" مثل عسگر آقایف در قرقیزستان که پس از انقلاب معروف به "گل لاله" با بالگرد در رفت، عبا بر سر انداخته و از در پشت بیت رهبری جیم شود، اینان دراین خیالند تا شاید همانند کورازون آکینوی فیلیپینی (اولین رئیس جمهور زن در آسیا) از آشپزخانه سیاست به کاخ ریاست جمهوری پرتاب شوند. غافل از آنکه کورازون آکینو، پشت بند قباله اش جایزه ی صلح سال ۱۹۸۶ بود و حضرات هنوز درگیری ها آغاز نشده جنگ را باخته اند.

اتفاقا خانم آکینو که من در زمان زمامداری اش به فیلیپین رفته و همانجا بود که گرفتار دختری از امت عیسی شدم و به یاد این شعر که در پشت کامیونی در وطن خوانده بودم، افتادم:

دختری از امت عیسی گرفتارش شدم

یا محمد همتی کن تا مسلمانش کنم

با اینکه فاقد تجربه ی سیاسی بود، اما پایه گذار دمکراسی در فیلیپین گردید چون برخلاف آقایان دل در گرو آزادی داشت تا جایی که در زمان وی ایملدا همسر دیکتاتور فراری مارکوس توانست به همراه پسرش به فیلیپین برگردد و حتی پسرش با رای مردم به عضویت کنگره ی ملی فیلیپین درآمد، ولی آقای وزیر ارشاد نیامده می خواهد حساب سلطنت طلب ها و مجاهدین و لائیک ها را برسد و آنان را باعث محرومیت خویش از سفره پهن ولی فقیه می داند و شب جمعه ای وقتی نمازش را روبه قبله باکینگهام می خواند ضمن فاتحه ای بر ارواح طیبه پرنسس دایانا، نفرینی نیز نثارسکولارها می کند، درست عینهو رهبرنظام که وقتی خیل مشتاقان مردم را می بیند که هر روز به سوی مزار جانباختگان جنبش سبز در بهشت زهرا می شتابند، دشنامی نثار واسلاو هاول رئیس جمهور مطلقه (طلاق گرفته) چک می کند که برای اولین بار عنوان انقلاب های رنگی را بر سر زبانها و داخل گوش ها انداخت!

***

سخن آخر اینکه، سادات سیاسی که رنگ سبز را دستمایه کسب و کار آینده خویش قرار داده اند، ضمن خواندن فاتحه ای بر رویاها ی از دست رفته خویش، دست به دعا برمی دارند که ایکاش همانند چکسلواکی که در شش هفته انقلاب مخملی به ثمر نشست و یا اوکراین که انقلاب نارنجی چهار ماهه توانست شهر و کوه و دشت و دمن را رنگ آمیزی کند، در مملکت امام زمان نیزسریعتر از آنکه اقساط خانه ی میلیون پوندی جناب وزیر در لندن به اتمام برسد، مقام رهبری به فصل الخطاب بودن خویش واقف گشته و جنبش سبزمورد نظرآنان هرچه زودتر به وصلت فرخنده با رهبر تن دهد! بنابراین تا دیرنشده باید قبای رهبری به تن کرد و اگر دراین زمستان پربرف بریتانیا درخت سیبی پیدا نمی شود حداقل بتوان زیر صندوق سیبی نشست و به نان و نوایی رسید، حتی اگر کسانی همصدا با این ضرب المثل نژادی فارسی بگویند: "سیب سرخ مال دست چلاق است"!

—–

 این حرف ها را می زنم چون عطر پلو سازش که با بدن های قیمه شده جوانان ایران مخلوط گشته از بیت رهبری به مشام خواص رسیده و فریاد لبیک شان شنیده می شودکه با صدای رسا اعلام می کنند: دولت احمدی نژاد را قبول داریم چون رهبری تنفیذ کرده!

برخی ها می گویند اسد اکنون موقع این حرف ها نیست، درپاسخ می گویم دوستان اتفاقا در سال ۵۷ نیز وقتی ما فریاد می زدیم که این بابا می گوید اقتصاد مال خر است، انجمن حمایت از حیوانات یقه درانی می کرد که حالا وقت این حرفها نیست!


 

ایمیل نویسنده:

tanzasad@gmail.com