برخی معتقدند که اشتباه اصلی معترضان در قاطی شدن با راه پیمایان دولتی و دنباله روی از تاکتیک «اسب تروای» رهبری سبز* در خارج کشور بود …


 

شهروند۱۲۶۹ ۱۸ فوریه ۲۰۱۰


 


 


برای آنان که هنوز متوهم اند!

 

 


روز ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ می رفت که به حق به یکی از نقاط تعیین کننده در مبارزه جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم علیه رژیم بدل شود. هراس و وحشت حکومتیان از حضور قدرتمند مردم معترض بر هیچکس پوشیده نماند. مستقل از انتظارات غیر واقعی از نتایج حضور مردم در این روز (تعیین تکلیف با حکومت و احتمال وقوع انقلاب و سرنگونی رژیم) که با درجه آمادگی جنبش در مقطع کنونی خوانایی نداشت، و همچنین مستقل از این که اتفاقا همین انتظارات غیر واقعی از طرف رژیم به عنوان تهدیدی واقعی و مرگبار تلقی شد و با تمام قوا برای حفظ خود و جان سالم بدر بردن از این روز به حرکت در آمد، جنبش آزادیخواهانه خیلی پایین تر از ظرفیت واقعی اش ابراز وجود نمود. اگر چه همین سطح از حضور نیز یک قدرت نمایی برای ثبت پیروزی دیگری به نفع مردم جان برلب بود و به استهزا و تمسخر رژیم پوشالی و بالماسکه اوباش در۲۲ بهمن انجامید، هنوز باید به این سئوال پاسخ داد که چرا چنین شد و چرا جنبش با همه ظرفیت اش به میدان نیامد؟

از ساعاتی پس از برنامه ۲۲ بهمن مباحثی در پاسخ به این سئوال به راه افتاد. برخی معتقدند که اشتباه اصلی معترضان در قاطی شدن با راه پیمایان دولتی و دنباله روی از تاکتیک «اسب تروای» رهبری سبز* در خارج کشور بود. طبق این تاکتیک معترضان می بایست بدون هیچ سر و صدای اعتراضی و یا نام و نشانی متمایز کننده به راهپیمانان دولتی پیوسته و پس از جاگیر شدن در میدان آزادی با شروع سخنرانی احمدی نژاد یک مرتبه دست به اعتراض زده و برنامه دولت را برهم زنند. اما این جا، بر خلاف ساکنان بی خبر تروا، اداره کنندگان میدان آزادی به واسطه تبانی متبرک خاص اسلامیون در کمین بلعیدن نیروی مردم معترض به نفع نظام بودند.

برخی دیگر اما ضمن حمله به «این تاکتیک احمقانه» و یا «حیله گرانه» عطااله مهاجرانی و ابراهیم نبوی، از این پس خواهان «تبعیت از فقط میرحسین موسوی» هستند که خواستار حضور با «هویت خود» در مراسم ۲۲ بهمن بود. این در حالی ست که بین این به اصطلاح دو طرح و یا دو تاکتیک تفاوت مهمی موجود نبود و هر دو به نتایجی یکسان می رسیدند یعنی: واریز شدن نیروی اعتراضی مردم به حساب نظام و  دور نمودن  آن از گزند تعرضات مردم. چرا که از هفته ها قبل کاملا آشکار بود با وجود تدارکات گسترده دولت برای برگزاری ۲۲ بهمن و به موازات آن شدت یابی سرکوب معترضان، برگزاری این روز تحت کنترل دولت خواهد بود. مگر این که برنامه معترضان در منطقه و مکانی کاملا مستقل از برنامه دولتی (مثلا در شرق یا جنوب و یا شمال تهران) برگزار می شد و این چیزی بود که هیچ یک از این ها خواستار آن نبودند. اگر «اسب تروای» مهاجرانی و نبوی نیروی مردم معترض را کت بسته در برنامه دولتی حل نمود و در اختیار رژیم قرار داد، همین را میرحسین موسوی با نمایش تمایز«هویت خود» انجام می داد. پیروان این گونه ارزیابی ها مشغول دستکاری حقایق بنیادی جنبش آزادیخواهانه مردم اند. برای مردم معترض نشان دادن تمایزشان با حکومت اهمیتی ندارد، ارزشی ندارد. این تمایز سی سال است که ترسیم شده و تثبیت شده است. مساله نه برسر نشان دادن تمایز، که برسر اعتراض به این نظام انسان ستیز و مبارزه علیه آن و برای کسب حقوق و آزادی های مسلم و بر سر به زیر کشیدن اساس نظام استبدادی است.


 

برای کسانی که به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم تحت ستم دل بسته اند وآمال ها و آرزوهای آن را از آن خود می دانند اما هنوز به رهبری سبز متوهم اند، باید تحولات اخیر هشدار دهنده و بیدار کننده باشد و به نقش حقیقی رهبری سبز وقوف یابند. این رهبری هیچ گاه با محتوی آزادیخواهانه و برابری طلبانه جنبش مردم و مطالبات برحق و انباشته شده آنان همدل و همراه نبود. مساله برای اصلاح طلبان حکومتی همیشه این بود که از طریق کنترل مبارزات مردم آن را به اهرمی برای کسب سهم قدرت از دست رفته شان بدل سازند. آن ها می خواهند با ایجاد به اصطلاح تغییراتی آن هم فوق العاده سطحی و فرسنگ ها عقب تر از مطالبات مردم در نظام اسلامی شان آن را قابل تحمل و سپس ماندگار نمایند. همین نیز تا زمانی برایشان اهمیت داشت که اطمینان داشتند کم  و کیف جنبش آزادیخواهانه مردم و سطح اعتراضات آنان در چارچوب نظام است و لذا قابل کنترل. اما از اعتراضات ۱۶ آذر به این سو ورق کاملا برگشت و اعتراضات مردم چارچوب نظام را زیر پا گرفت و سرنگونی طلب شد که اوج خود را در روز عاشورا به نمایش گذاشت. از آن مقطع رهبری سبز عطای جنبش مردم را به لقایش بخشید و بی وقفه به امر باز گردانند غول رها شده جنبش مردم به درون بطری چارچوب نظام مشغول شد. از این جا رهبری سبز خود تبدیل شد به «اسب تروای» نظام در جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم که هدفی جز خنثی نمودن خصلت سرنگونی طلبانه کنونی جنبش و لاجرم به شکست کشاندن آن را دنبال نمی کند.


 

 آن ها این نقش را در هماهنگی کامل با جناح حاکم در دو نوبت به نمایش گذاشته اند. بلافاصله پس از نبردهای پر شکوه مردم در عاشورا، خامنه ای و جنتی و اصولگرایان میانه رو (جریان رابط و واسطه بین رهبری سبز و خامنه ای) از رهبری سبز خواستند تا با جدایی خط خود از مردم ساختارشکن تمایزشان را نشان دهد. اینها هم فورا در اکستری هماهنگ با «مقام رهبری» به تقبیح  مبارزه جویی و رادیکالیسم و ساختارشکنی پرداخته و با تخطئه مبارزات برحق مردم به عنوان «خشونت» زمینه ساز سرکوب آن شدند.  مورد دوم، ۲۲ بهمن و تشویق حضور در برنامه دولتی با تمایز یا بی تمایز بود. در این مورد هم در روزهای پیش از ۲۲ بهمن، بارها اصولگرایان میانه رو  از رهبری سبز خواستند تا با حضور در برنامه رسمی و در چارچوب قانون اساسی نشان دهند که با حفظ اعتراض قانونی شان خواستار «حفظ نظام و مخالف ساختار شکنان اند».


 

بهر حال هدف جناح های رژیم اسلامی و به طور مشخص اصلاح طلبان حکومتی امروز و دو خردادیهای دیروز از مردم نمایی هیچگاه غیر از این نبوده است که جنبش مردم را به نام مردم به زمین بکوبند. از این روست که هر لحظه از تجربیات خونبار سی سال حیات رژیم اسلامی با مشارکت همه گروه ها و دسته بندی ها  و جناح هایش نشان می دهد که دستیابی به حقوق اساسی مردم در گرو به زیر کشیدن کل نظام حاکم از اریکه قدرت است که بدون وقوع آن تصور کسب ساده ترین حقوق نیز سرابی بیش نیست. اما رسیدن به این هدف والا منوط به برخورداری جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه از رهبری هم جنس خود است. رهبری ای که نه «اسب تروای» نظام اسلامی، که  با صداقت و متعهد به جنبش آزادیخواهانه مردم  از توانایی و آگاهی و اشراف لازم  به موانع و امکانات و دشواریه ای مسیر مقابل آن برخوردار است.


 


 

۲۳ بهمن ۱۳۸۸

۱۲ فوریه ۲۰۱۰

زیر نویس:

* خیلی ها از جمله نگارنده معتقدند جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه کنونی مردم متمایز و فراتر از جنبش موسوم به سبز است. در خود جنبش سبز هم خیلی ها معتقدند این جنبش رهبری ندارد یا رهبری اش افقی است و کلا اصلاح طلبان حکومتی را چه جمعی و چه در قالب افراد به عنوان رهبری جنبش سبز قبول ندارند. بهرحال منظور اینجا از «رهبری سبز» اصلاح طلبان حکومتی است که در داخل در هیات موسوی و کروبی و خاتمی طرح اند و امتدادشان در خارج طیف کدیور و سروش و گنجی و مهاجرانی و  و ابراهیم نبوی وسازگارا و مخملباف و غیره است.