نمردیم و خنده آقای لاوروف را هم دیدیم! چه توافقی بین امریکا و روسیه شده که هر دو وزیرخارجه این جور خوشحالند خدا می داند، ولی آنچه اعلام شده این است که جناب آقای بشار اسد سلاح های شیمیایی اش را، زیر نظارت سازمان های بین المللی قرار دهد.

پس از آنکه اوباما استخاره هایش را کرد و بر تردیدهایش غلبه کرد و راستی راستی آماده مداخله در جنگ داخلی سوریه شد، روسیه هم شروع کرد به: می کشم، می کشم، آنکه برادرم کشت یا به عبارت صحیح تر می کشم، می کشم، آنکه می خواهد برادرم را بکشد و مذاکرات و معاملات پشت پرده آغاز شد و بالاخره قدرت های بزرگ به این توافق دست یافتند که سازمان های بین المللی بر سلاح های شیمیایی سوریه نظارت کند و قضیه ختم بخیر شود.

جان کری و لاوروف وزرای امور خارجه آمریکا و روسیه

جان کری و لاوروف وزرای امور خارجه آمریکا و روسیه

خبرنگار ما از وزرای خارجه آمریکا و روسیه پرسید تکلیف آنهایی که در بمباران های معمولی سوریه و با سلاح های غیرشیمیایی کشته می شوند چیست؟ آنها با خنده جواب دادند خودت میگی بمباران های معمولی ….

بمباران معمولی که داخل آدم به حساب نمیاد. خودت به کارهایی که به طور معمول در روز انجام میدی فکر یا توجه می کنی؟ از خواب بلند میشی، صورتت را می شویی، صبحانه می خوری، میری سرکار، ظهر برمی گردی منزل، ناهار می خوری، چرتی می زنی، عصری میری خرید….

خبرنگار ما حرف آنها را قطع کرد وگفت بدیهی است که آدم به کارهای پیش پا افتاده و عادی زندگی  فکر نمی کند.

لاوروف و جان کری هم باخنده گفتند: دیدی حالا …؟ بمباران معمولی هم مثل همان کارهای روزمره ایست که تو و بقیه مردم دنیا می کنند. اصلا قابل توجه نیست حیف نیست خون خودت را بابت چنین چیزهایی کثیف کنی؟

خبرنگارما پرسید تکلیف آن صدهزار و خرده ای آدم که تا به حال در زدوخوردهای سوریه کشته شده اند چی میشه؟ لاوروف و جان کری با اخم جواب دادند: پدر و مادرت یادت نداده اندکه پشت سر مرده نباید حرف زد؟!

 

کاشکی روحانی حالیش می شد!

 

شبی که آقای روحانی برای اولین بار در یک برنامه زنده تلویزیونی شرکت کرد و آمارهای تکان دهنده ای از وضع اقتصادی ایران وتورم ۴۴ درصدی کشور داد، آقای احمدی نژاد که پای تلویزیون نشسته بود، همینطور حرص می خورد، نوچ نوچ می کرد و می زد پشت دست خودش.

می گفت آخر رئیس جمهور باید یک کمی حساب وکتاب هم سرش بشود یا نه؟

همین تورم ۴۴ درصدی را که ایشان میگن اگر یک خط مورب یا به قول خودمان یک ممیز بگذاریم وسطش، می شود ۴/۴ درصد که یک تورم معقول و منطقی است و تقریباً در همه دنیا وجود دارد.

آخر کسی که اینقدر حساب وکتاب سرش نمی شود و نمی داند با یک ممیز می شود مشکل اقتصادی کشور را حل کرد به درد ریاست جمهوری می خورد؟!

در زمان حکومت بنده مردم سه هزار میلیارد سه هزار میلیارد بردند و خوردند، صدای بنده درنیامد. تنها کسی که حرفی در این مورد زد آقای خامنه ای بود که فرمودند کشش ندهید، و دیگر هم کسی کشش نداد. آنوقت این رئیس جمهور تازه به دوران رسیده ایراد می گیره که تورم توی کشور ما ۴۴ درصده. لابد چون وارد نیست خیال می کنه باید صددرصد باشه و ۴۴ درصد به نظرش ناچیز میاد که ایراد می گیره!

هنگامی که آقای روحانی گفت از بودجه ۲۱۰ هزار میلیارد تومانی که دولت قبل به مجلس داده هشتاد هزار میلیارد تومانش محقق نمی شود (یعنی جور نمی شود و خالی بندی است) آقای احمدی نژاد سرش را تکان داد وگفت این یک ایراد بنی اسرائیلی است. یک کیلو گوشت هم که میری می خری نصفش چربی و رگ و ریشه و استخوان است و در حقیقت نصفش محقق نمی شود! بودجه که تکلیفش معلومه.

آقای احمدی نژاد که بسیار کلافه شده بود گفت صدبار گفته ام که مملکت ما را امام زمان اداره می کند. چه بودجه نصفش الکی باشه و لنگ در هوا، و چه تورم ۴۴ درصد باشه وچه ۴۴۴ درصد، خود امام زمان حلش می کنه!

احمدی نژاد همانطور که پای تلویزیون نشسته بود دوباره پرید وسط سخنرانی آقای روحانی و گفت هی الکی میگن مردم فقیرتر و بدهکارتر شده اند. این آقای بابک زنجانی که در دوران ریاست جمهوری من میلیاردر شده و ثروتش از قارون بیشتره جزء مردم نیست؟ آقای رحیمی میلیاردر که معاون من بود جزو مردم حساب نمیشه؟ اون آقاهه چی بود اسمش …. محصولی را میگم، جزو مردم ایران نیست، محصولی محصول دوران ریاست جمهوری من نبود؟ خودش اعتراف نکرد که میلیارده؟ آقای خاوری که الان جزو افتخارات کشور(کانادادرای) است و سمبل یک ایرانی ثروتمند در آنورآب به حساب می آید جزو مردم ایران نیست؟ بابا همینطور نسنجیده حرف نزنید آخر!

وقتی آقای روحانی گفت از ده میلیون تن گندم مورد نیاز کشور الان هفت میلیون و نیم تن آن از خارج وارد می شود آقای احمدی نژاد از جا پرید وگفت ئه ئه ئه ….این آدم حتی نمی تونه ببینه که دو میلیون ونیم تن گندم مورد نیازمان را خودمان تامین کنیم …! این دیگه نوبره …لابد انتظار داره صد در صد گندم مان را از خارج وارد کنیم؟ آقاجان وقتی ادعا می کنیم که کشور ما وابسته نیست، خودمان هم باید چهارتا گونی گندم تولید کنیم یا نه؟ این درد را آدم به کی بگه؟ کاشکی یکی پیدا می شد و حداقل این چیزهای پیش پا افتاده را حالی این بابا که رئیس جمهور شده می کرد!

جاروبرقی یا جارو دستی؟

 

احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس گفته است که حساب ذخیره ارزی کشور جارو شده است.

به گزارش نامه، ایشان که عضو کمیسیون برنامه و بودجه است گفته است اینکه بعضی ها می گویند حساب ذخیره ارزی دیگر وجود ندارد صحیح نیست ولی از ۱۷۶ میلیارد دلار ذخیره، ۱۶۱ میلیارد دلار آن را بخش دولتی استفاده کرده و در حقیقت این حساب جارو شده است.

در حال حاضر این سئوال برای مردم ایران پیش امده که دولت قبلی با جارو برقی نظافت می کرده یا جارو دستی؟

تفاوت این دو نوع جارو کردن در این است که اگر با جارو دستی جارو کرده باشند، ممکن است یک ذره آشغال ماشغال این گل و گوشه های حساب برای مردم  ایران  مانده باشد ولی اگر با جارو برقی جارو کرده باشند ….وای خدا نکنه …!

میگن آقای احمدی نژاد در این مورد گفته است همچنان که وقتی یک مستاجر می خواهد خانه ای را تخلیه کند باید آنرا ترو تمیز تحویل مستاجر بعدی بدهد، ما هم خواستیم خزانه دولت تر و تمیز و شسته و رفته تحویل دولت بعدی شود!

آدم تا جوونه می تونه گدایی کنه …!

 

توی یکی از خیابونهای آلمان، پلیسه داشت به یک گدای خارجی که چهار زانو جلوی بانک نشسته بود، می گفت که بلند شو برو و ضمناً نصیحتش می کرد که تو جوونی حیف نیست زندگی ات را اینجوری می گذرونی؟

گداهه با آلمانی شکسته بسته ای که بلد بود می گفت سرکار، من به عقیده شما احترام میذارم، اما آدم توی جوونی می تونه پنج شش ساعت چهارزانو روی اسفالت سرد کنار خیابون بشینه و پول دربیاره، پیر بشه که می برند می اندازنش گوشه خانه سالمندان و دیگر “کاری” ازش ساخته نیست!

اسفالت خارجی، به درد همان خارجی ها می خورد!

 

خیابان جلوی منزل ما را شش ماهی هست که دارند اسفالت می کنند. لابد فکر می کنید منزل ما آنقدر بزرگ است که اسفالت خیابان مقابل آن شش ماه است طول کشیده؟!، نه بابا این خارجی ها خیابان هایشان را جوری اسفالت می کنند که انگار تا خدا خدایی می کند، باید دوام داشته باشد.

نمی دانم مقاطعه کاران شان عقل درست و حسابی ندارند یا دولت شان؟ آخر این که رسم زندگی کردن و خیابان کشی نیست. بعد از زیرسازی های مفصل و کانال کشی های عجیب و غریب، نیم متر بتون می ریزند و بعد سی سانت اسفالت روی آن، خجالت هم نمی کشند! یعنی خودشان سرشان نمی شود که اسفالت هرچه زپرتی تر باشد و با یک نم باران خراب شود، استفاده اش بیشتر است؟ یعنی یک نفرشان به تهران نیامده و طرز اسفالت کردن ما را ندیده؟نمی دانم والا. اگر عقل داشتند که خارجی نمی شدند!

خوندیش یا نوشتیش؟

کتاب “آدم های زیادی” که نگاهی است طنزآمیز به تاریخ، دو سه هفته ای هست که منتشر شده.

خیلی ها خواندن این کتاب را به من توصیه کرده اند، منهم به شما توصیه می کنم. چون کتابی را که همه به آدم میگن حتمن بخونش، باید خوندنی باشه دیگه؟

جالب تر از همه اینکه یه نفر از من می پرسید خودت هم کتابی را که ازش تعریف می کنی، خوندیش، یا فقط نوشتیش؟!

نکته

یکی از ضرب المثل های زبان فارسی می گوید: در دروازه را می شود بست، در دهان مردم را نمی شود.

نتیجه می گیریم که بستن در دهان مردم از قدیم و ندیم یک هدف و آرزو بوده، فقط قدیمی های مادرمرده راهش را بلد نبودند!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.