جان سپردن فرزند رشید آذربایجان مهندس امانی بهمراه دو برادر خود در اثر سانحه تصادف در جاده اهر – تبریز یکی از دردناک ترین وقایع آذربایجان در این روزها می باشد

  

شهروند ۱۲۰۱ـ ۳۰ اکتبر ۲۰۰۸


حرکت ملى آذربایجان در روز جمعه سوم آبان ماه ۱۳۸۷ یکى از فعالان پرشور و پر کار خود را در یک سانحه رانندگی در جاده اهر به تبریز از دست داد. به همراه مهندس غلامرضا امانی فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز، دو برادر وى نیز جان باختند. غلامرضا امانی در دهه ۷۰ به جرم فعالیتهای هویت طلبانه دستگیر و بیش از چهار سال از بهترین سالهای عمر خویش را در زندان هاى جمهورى اسلامى گذراند. وى در تاریخ هفتم خردادماه ١٣٨۵ نیز دوباره توسط اداره اطلاعات تبریز دستگیر و چند روز بعد به همراه تعدادی دیگر از دستگیر شدگان به زندان اوین منتقل شد.

چند سال پیش نیز فعال همیشه در صحنه آذربایجان آقای سهند افشاری در جاده های اردبیل جان خود را از دست داد. مرگ وی نیز یکی از جانگدازترین لحظه ها برای ملت آذربایجان بود. چرا که سهند با همه برادر بوده و یکی از مردمی ترین نیروهای ملی آذربایجان بود که با زندگی فقیرانه اش در همه دلهای آزادیخواهان جا باز کرده بود.

این تصادف ها در حالی رخ می دهند که جاده های آذربایجان همه ساله شاهد مرگ صدها تن از فرزندان این سرزمین می باشد. مسبب این مسئله هم چیزی نیست جزء عدم توسعه راههای استانهای آذربایجان بر اساس حداقل استاندادهای لازم که متأسفانه در ۳۰ سال گذشته بوضوح نمایان می باشد. اکثر راههای این استانها متأسفانه در چنین وضعیتی قرار دارند. راههای ارتباطی بین استانهای آذربایجان غربی، اردبیل و استان آذربایجان شرقی در شرایط کاملا خطرناکی قرار دارند. در این بین فقط بزرگراه زنجان – بستان آباد است که پس از گذشت ۳۰ سال! با توجه به آمارهای بسیار بالای مرگ و میرها در جاده پر پیچ و خم میانه که از زمان رضاشاه موجود بوده است، تازه در سال گذشته آنهم بدون رعایت استانداردهای فنی لازم افتتاح شده ولی هنوز به تبریز نرسیده است. این در حالی است که مسافت باقیمانده تا تبریز از جمله راههای فوق العاده خطرناکی می باشد که در حین بارندگی خیلی از مواقع یا مسدود بوده و یا گذر از آن ساعتها به طول می انجامد. جالب توجه اینکه این تنها راه ارتباطی زمینی ایران و اروپا می باشد. اتوبان بین تبریز و ارومیه نیز شامل بی مهری های بسیار زیاد مسئولین مملکتی قرار گرفته است. تکمیل پل ارتباطی شهید کلانتری که سواحل آذربایجان شرقی را به آذربایجان غربی متصل می کند و با افتتاح آن مسافت بین این دو استان نصف می شود، هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد. این موضوع آنقدر مسئله دار شده است که صدای همه درآمده است. چند مرتبه وزیران راه در این ارتباط به مجلس فرا خوانده شده ولی هیچ نتیجه ای حاصل نشده است و همه گناه را به گردن پیمانکاران انداخته اند. دریغ از اینکه از اعتبارات کم اختصاص داده شده به این مسئله حرفی زده باشند. قابل ذکر است که در احداث این پل نیز مسائل فنی و زیست محیطی رعایت نشده و دریاچه ارومیه را به دو قسمت مجزا تقسیم می کند که به گفته اساتید دانشگاهی بدون تمهیدات لازم جهت در نظر گرفتن مسائل زیست محیطی در حال احداث می باشد.

استان اردبیل در این میان مظلوم تر از سایر استانها می باشد. این استان هیچ بزرگراه ارتباطی با هیچ منطقه ای ندارد. در صورتی که با سه استان آذربایجان شرقی، زنجان و گیلان هم مرز می باشد. وضعیت اقلیمی این استان نیز طوری می باشد که اکثر پروازهای هواپیمایی انجام شده به این استان همیشه لغو می شود. بدتر از همه اینکه این استان راه آهن نیز نداشته و با این اوصاف مسافرت و رفت و آمد مردم اکثرا در جاده های خطرناک انجام می شود. چند سال پیش با لغزش جاده ارتباطی اردبیل – تبریز رفت و آمد بین این دو استان بیش از یک سال از طریق راههای کوهستانی و فوق العاده خطرناک زمان صفویه صورت می گرفت که در نوع خود جالب توجه است. ارتباط بین این دو استان در حال حاضر توسط جاده ترمیم شده ای انجام می شود که بدلیل عبور و مرور زیاد بین این استانها همه ساله تصادفات زیادی رخ داده و شماری از خانواده های ملت آذربایجان در این جاده ها تلف می شود. جالب تر اینکه راه ارتباطی بین اردبیل – مغان و اردبیل – گیلان که راه ارتباطی آن با مرکز کشور است، در همین وضعیت اسفناک قرار دارند. اتوبان در حال احداث میانه (سرچم) – اردبیل نیز با توجه به کمی اعتبارات اختصاص داده شده با کندی در حال اجرا می باشد که به گفته کارشناسان راه و ترابری تا چند سال دیگر نیز تکمیل نخواهد شد. خط راه آهن میانه به اردبیل نیز در وضعیت بسیار بدتری قرار دارد به طوریکه علی الرغم برنامه ریزی برای افتتاح آن در دو سال آینده، به گفته مسئولان استان هنوز ده درصد پیشرفت داشته است که با این اوصاف اتمام آن قطعا بیش از ۱۰ سال به طول خواهد انجامید.

علیرغم توسعه نیافتگی راههای استانهای آذربایجان که شمه ای از آن ارائه گردید، راههای ارتباطی استانهای مرکزی و کویری کشور در سالهای گذشته توسعه چشمگیری داشته است. استانهای تهران، قم، مرکزی، اصفهان، یزد، کرمان، فارس، خراسان و …. در وضعیت بسیار مناسبتری در مقایسه با استانهای آذربایجان قرار دارند. در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی تقریبا همه راههای این استانها به بزرگراههای مجهزی تبدیل شدند که با توجه به ارتباط هوایی و راه آهن مناسب این استانها، بلحاظ توسعه راه و ترابری به هیچ عنوان قابل مقایسه با استانهای آذربایجان که کریدور ارتباطی بین ایران و اروپا می باشد، نیستند. در این زمینه قابل توجه است که به گفته کارشناسان راه و ترابری استان کرمان با افتتاح اتوبان کرمان – زرند در سال جاری تقریبا همه راههای منتهی به مرکز استان کرمان تبدیل به بزرگراه می شود. استانهای دیگر اشاره شده نیز در چنین حالتی قرار دارند. البته می بایستی گفت که وضعیت راههای اغلب استانهای مرزی کشور نیز مناسب نمی باشد. ولی منطقه آذربایجان با توجه به پتانسیل عظیم خود و ارتباط آن با اروپا و کشورهای شمالی قابل توجه زیاد می باشد.

مقایسه انجام شده در بالا نشان از عدم توسعه مناسب استانهای کشور بر اساس عدالت واقعی می باشد که شعار همیشه حکومت است. این توسعه نیافتگی استانهای شمالغرب فقط در زمینه راه و ترابری نیست و در همه زمینه ها از جمله صنعت و کشاورزی و غیره نیز چنین می باشد که شاید در فرصتهای دیگر پرداختن به بحث آنها جالب توجه باشد. بهر حال چنین وضعیت اسفباری در جاده های آذربایجان باعث از بین رفتن صدها تن از فرزندان این سرزمین در هر سال می شود و حاکمیت جمهوری اسلامی کمترین توجه به این مرگ و میرها را دارد.

این مسئله تا آنجا پیش مى رود که عمدی بودن چنین موضوعی را در اذهان مردم متبادر می سازد. برنامه ریزی سیستم های امنیتی کشور در این ارتباط نیز به چشم می خورد. چندی پیش منبعى آگاه پرده از مسئله ای برداشت که در مطالعات استراتژیک و ملی این موضوع بر اساس پیشنهاد تئوریسین های وزارت اطلاعات و سپاه بوده است که هر چه بیشتر ارتباط بین استانهای آذربایجان محدود شود به نفع تمامیت ارضی کشور بوده و هماهنگی ها و ارتباطهای بین استانی در راستای فعالیتهای نیروهای ملی به حداقل ممکن می رسد. چنین تفکری اگر درست باشد یک برنامه ریزی مخوف و هولناک حاکمیت می باشد که نتیجه آن تلفات بسیار زیاد ملت آذربایجان در جاده ها در حال حاضر می باشد.


 

جان سپردن فرزند رشید آذربایجان مهندس امانی بهمراه دو برادر خود در اثر سانحه تصادف در جاده اهر – تبریز یکی از دردناک ترین وقایع آذربایجان در این روزها می باشد که ذهنها را مشغول خود کرده و فعالان ملی آذربایجان را در غم از دست دادن دوستی مهربان به سوگ نشانده است.

جنبش دانشجوئی آذربایجان

گله جک بیزیمدیر

***

مسئولان در باره حادثه سوم آبان اطلاع رسانى کنند

حرکت ملى آذربایجان در روز جمعه سوم آبان ماه، یکى از فعالان خود مهندس غلامرضا امانی فارغ التحصل دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز را در یک سانحه رانندگى از دست داد. دو برادر وى نیز در آن حادثه جان باختند. غلامرضا امانی بیش از چهار سال در زندان هاى جمهورى اسلامى محبوس گردیده بود. او سى وپنج ساله بود که وفات یافت.

چند ماه قبل یکى از جوانان فعال هویت طلب تورک به نام فرهاد محسنی نگارستان به طرز مشکوکى در تبریز به قتل رسید. مرگ او در حالى اتفاق افتاد که وى قبلا توسط نیروهاى امنیتى بازداشت گردیده و در یکی از بازداشتگاههای مخفی وزارت اطلاعات نگاه داشته مى شد. به گفته یکی از اعضای خانواده او٬ فرهاد به احتمال بسیار زیاد بر اثر شوک الکتریکی که به خاطر گرفتن اعتراف به او وارد کرده بودند، جان خود را از دست داد.

در همان اوان و بر اساس گزارش مستند خانم شهناز غلامى، روزنامه نگار، یکى دیگر از جوانان فعال تورک در جریان یک تعقیب و گریز در شهر تبریز با ماموران اطلاعاتى بر اثر سقوط از موتورسیکلت جان خود را از دست داد. قادر صدیقى در یک برنامه تعقیب و گریز که از سوى ماموران امنیتى به اجرا در آمده بود، در روز نهم خرداد ١٣٨٧ در جاده سنتوى تبریز جان سپرد. دو تن دیگر از همراهان وى زخمى و روانه بیمارستان شدند. عاملان این تصادف عمدى که با خودروى سمند در خلاف مسیر درست، در حرکت بودند، موتورسیکلت قادر صدیقى و همراهانش را واژگون ساخته و از محل حادثه گریختند. بنا به اظهار نظر کتبی رئیس کلانتری ۱۸ تبریز، سرهنگ شفیعی قاتلان این فعال حرکت ملی آذربایجان از کارکنان رسمی کلانتری ۱۸ تبریز محسوب می­شوند.

نیروهاى امنیتى جمهورى اسلامى همواره نشان داده اند که براى جلوگیرى از رشد آگاهى و بالندگى حرکت ملى و مدنى در آذربایجان از هیچ اقدامى فرو گذار نمى کنند و حتى رذیلانه جوانان صدیق و بیگناه را در شکنجه گاه ها بقتل مى رسانند. نیروهاى پلیسى دولت احمدى نژاد حتى  کودکانى را که پدرشان بدلیل ابراز نظر سیاسى خود در زندان ها محبوس گشته است  بر سر سفره افطار دستگیر و به زندان مى برند. ماموران امنیتى ثابت کرده اند که به هیچ قانون و قاعده اى پایبند نیستند و هر آنچه بتوانند بر علیه مردم خودى روا مى دارند.

بنا بر این مشکوک شدن به این نیروها در جریان سانحه جاده تبریز -اهر و جان سپارى غلامرضا امانى و بردارانش بى دلیل نیست. مردم حق دارند مشکوک باشند چرا که چنین جنایتى ازسوى  نیروهاى مخوف جمهورى اسلامى اصلا بعید نیست. مردم به قوه قضائیه این نظام اعتماد ندارند و اطمینان دارند که این دستگاه در پى عدالت نیست.  دستگاه قضائیه تا به امروز هیچ اقدامى براى روشن ساختن پرونده قتل  فرهاد محسنی نگارستان و قادر صدیقى انجام نداده است. تا به امروز مسئولین قتل  فرهاد و قادر معرفى نشده اند و  دستگاه قضائى جمهورى اسلامى به احتمال قریب به یقین هرگز اسامى آنها را فاش نخواهد ساخت.

بر ماموران اجرایى و دولتى است که در اسرع وقت جزئیات حادثه اسفبار سوم آبان را روشن ساخته و آن را به طور کامل در اختیار رسانه ها قرار دهند. خانواده امانى، مردم و فعالان حق دارند  جزئیات این سانحه را بدانند. باید بطور دقیق مشخص گردد که این حادثه چگونه بوقوع پیوسته و مسئولان امنیتى باید عدم دست داشتن در آن را از طریق رسانه ها به اطلاع مردم برسانند.

وظیفه عاجل مسئولان است تا اطلاع رسانى کنند. مسئولین امور باید با تشکیل کمیسیون ویژه اى به این واقعه رسیدگى کنند.  در پرده ماندن جزئیات این واقعه، به شک و تردید ها دامن مى زند. بر مسئولان است که با شتاب تمام اطلاع رسانى کرده و همگان را از چگونگى جان سپارى غلامرضا امانی و برادرانش با خبر سازند.

آراز تبریزى

ائلگون(شنبه) ۴ آبان ۱٣٨۷ – ٢۵ اکتبر ۲۰۰٨