اولین رمان حامد احمدی منتشر شد

 

مارادونا، دروازه‌بان ‌های پلاستیکی و آن پنالتی‌ سرنوشت‌ساز که گل شد؟ گل نشد؟ چه شد؟

نویسنده: حامد احمدی

تصویرگر: سیاوش یعقوبی

انتشارات:  H &S Media

سال انتشار: ۱۳۹۱

اولین رمان حامد احمدی، داستانی است در پنج بخش که توسط پنج شخصیت مختلف- آدم‌کش، فاحشه، صاحب کازینو، فیلم‌ساز و خود مارادونا ـ اسطوره ‌ی فوتبال آرژانتین ـ روایت می‌شود. شخصیت‌ها هر کدام شاهد یک ضربه ‌ی پنالتی فرضی هستند که هر بار و در هر روایت منجر به اتفاقی متفاوت می‌شود. رمان با این‌که یک شخصیت مشهور ورزشی را پایه ‌ی روایت خود قرار داده است، اما یک قصه ‌ی فوتبالی نیست و تنها با استفاده از یک موقعیت فوتبالی، به زنده ‌گی و دنیای شخصیت‌ های مختلفی می ‌پردازد که در هر فصل تبدیل به راوی می ‌شوند. رمان در خلایی که ربطی به جامعه‌ ی فعلی ایران ندارد، می‌گذرد و در یک دنیای خیالی، داستانش را تعریف می ‌کند. حال و هوای کلی رمان یادآور آثاری است که در ادبیات پست ‌مدرن دسته ‌بندی می ‌شود.

book-ahmadi

در قسمتی از این رمان می‌ خوانیم:

بین همه‌ ی آن فیلم ‌های تبلیغاتی، دیوانه‌ ی یکی‌ اش شدم. یک تبلیغ برای سیگار. یک دختری نشسته بود روی صندلی که دست و پای‌ش را بسته بودند و یک دراکولای گنده و قزمیت که شبیه دست‌گاه‌ های قمار بود- تشبیه ‌ام دیگر خوب شده- می ‌خواست کلک دختر را بکند و تکه ‌تکه ‌اش کند. دختر آخرین آرزوی‌ش را می‌گفت؛ کشیدن سیگار. دختر، سیگارش را در می‌آورد و می‌کشید و سرفه می‌کرد و می‌مرد. صدای گوینده‌ مثل یک رقاصه ‌ی لوند و لخت- عجب تشبیه‌ باحالی- می ‌پرید جلو دراکولا و می‌گفت سیگار مارتین مک ‌دوناف. کشیدن هر پاکت شما را به مرگ نزدیک‌تر می‌کند. در دنیایی که پر از دراکولای غیرمترقبه و مرگ ‌های خونین و دهشت‌ناک است ، با سیگار ما مرگ راحت را تجربه کنید. بعد، یک تصویر نشان می‌داد از دختر که مثل یک بستنی وانیلی – یک تشبیه دیگر، هورااااا !- سرفرصت داشت آب می‌شد و دراکولا شبیه سرسره‌ های آبی- اه! ضعیف شدم- هی پیچ و تاب می‌خورد و یک سیگار هم یک گوشه وایساده بود؛ انگار که مایک تایسون است و رقیب‌ش را درب‌داغان کرده و حالا پزش را می‌آید. (صفحه‌ی ۴۱)

حامد احمدی متولد سال ۱۳۶۱ است. به جز انتشار این رمان، آثارش در زمینه داستان کوتاه را در سایت‌های ادبی نظیر جن‌وپری، دیباچه، قصه‌گاه و والس منتشر کرده و مجموعه اشعارش به نام رپ‌خوانی هم در سال ۱۳۸۳در ایران، توسط انتشارات ماکان، به چاپ رسیده است. او به دلیل مشکلاتی که بعد از سال ۸۸ برایش به وجود آمد، از ایران خارج شد و هم‌اکنون به عنوان نمایش‌نامه ‌نویس با گروه‌ های تئاتری خارج کشور هم‌کاری می‌کند و تا به حال دو نمایش‌نامه ‌ی “سیتی‌زن” و “به یاد نیست” توسط “داریوش رضوانی” در چند کشور اروپایی روی صحنه رفته است. رمان مارادونا که در سال ۱۳۸۷ نوشته شده، بعد از عدم انتشار در ایران به دلیل مشکلات ممیزی و فضای اروتیک اش؛ سال گذشته توسط انتشارات اچ ‌اند اس در انگلیس منتشر شد که از طریق مجموعه سایت‌های آمازون در اروپا و آمریکا و همچنین دستگاه ‌های چاپ اسپرسو قابل خریداری است.