شماره ۱۱۸۹
آدم جرأت ندارد دکمه این تلویزیون لعنتی را فشار بدهد و آن را روشن کند. بلافاصله یک خانم یا آقا می آید روی صفحه تلویزیون و می فرماید که محاکمات باید علنی باشد، متهم باید وکیل مدافع داشته باشد، حقوق بشر باید به موقع پرداخت گردد! و حرفهائی از این دست که به لعنت شمر نمی ارزد.

همین هفته پیش یک خانم وکیل آمده بود و می گفت چرا محاکمه موکل من غیرعلنی است و و و…
در تمام این سخنرانی ها و فرمایشاتی که خانم ها وآقایان وکیل مدافع یا مدافعان حقوق بشر می کنند، یک کلمه راجع به این که رئیس دادگاه چه حقوقی دارد یا باید دشته باشد، و حقوق دادستان در دادگاه باید تمام و کمال رعایت شود، صحبتی نمی شود.
چون منزل ما دور و بر دادگستری است، من که عمری از کنار این ساختمان رد شده ام و به حقوق متهمان، وکلا و روسای دادگاه کاملا واردم! از مدافعان حقوق بشر می پرسم که آیا حقوق رئیس دادگاه یا دادستان باید کمتر از حقوق یک متهم باشد؟ پس چرا از حقوق این آقایان دفاع نمی کنید؟
کسی که رئیس می شود، ده پانزده سال که درس خوانده، شانزده هفده سال که کارآموزی کرده، سه چهار سال هم دوندگی و پارتی بازی کرده تا موفق شده این شغل را به دست بیاورد. با اینهمه زحمت و خون دل و دود چراغ خوردن، آیا حق ندارد انتظار داشته باشد که یکی از این مدافعان حقوق بشرکه ماشاءالله هزار ماشاءالله روز به روز تعدادشان بیشتر می شود، از حقوق او دفاع کنند؟
مجسم بفرمائید آدمی با آن مشخصاتی که عرض کردم، و پس از آنهمه زحمت و مرارت، می آید توی دادگاه، می نشیند پشت میزش، چکش به آن سنگینی را بلند می کند و می کوبد روی میز جوری که متهم از خواب بپرد. بعد از او می پرسد پسرجان تو قتل کرده ای؟ می گوید نه قربان. می پرسد غارت چطور؟ غارت که کرده ای؟ جواب می دهد نه به خدا. می پرسد کفتربازی؟ دختربازی؟ متهم می گوید آقا ما اهل این حرفها نیستیم. خب رئیس دادگاه حق ندارد عصبانی شود و چهار تا لنترانی بار متهم کند که پس فلان فلان شده چرا آمده ای اینجا نشسته ای و داری وقت من را تلف می کنی؟!
و هنگامی که رئیس دادگاه عصبانی شد، آیا دادستان حق ندارد به حمایت از رئیسش هرچه از دهانش درآمد نثار کسی کند که دادگاه را به مسخره گرفته و تمام اتهامات خود را رد می کند؟
خب، اگر دادگاه علنی باشد که به خاطر حرفهای رئیس و دادستان، آبروی متهم جلوی سر و همسر می رود که!
لطف دادگاه سری در این است که اگر لازم بود بد و بیراهی نثار متهم شود، همانجا زیرسبیلی رد می شود و متهم هم اگر روزی روزگاری آزاد شد آنقدر ذوق می کند و خوشحال می شود که آن چهار تا کلمه حرف ناجور را فراموش می کند!

همسران متعدد، خانواده را منسجم تر می کنند!

کلیات لایحه حمایت از خانواده، خدا را شکر تصویب شد و حالا آن را می آورند درصحن علنی مجلس که ایشالا ترتیبش را بدهند و دست ما مردان ثروتمند را برای ازدواج مجدد، باز بگذارند.
این یکی از سودمندترین لوایحی است که من در عمرم دیده ام، راستش ندیده ام، شنیده ام، و خدا را شکر کار دارد به مراحل آخر می رسد.
هدف از ارائه این لایحه، حمایت از خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن اعلام شده و ماده ۲۳ آن به مردان اجازه می دهد در صورت داشتن تمکن مالی، بدون رضایت همسر اول، مجدداً ازدواج کنند.
واقعاً هم مسخره بود که در قرن بیست و یکم، و در دنیای تکنولوژی و اینترنت، یک مرد گنده ثروتمند، با یک من ریش و سبیل، برود جلوی زن اولش بایستد و خواهش و التماس کند که اجازه بده من دوباره زن بگیرم!
جالب است که عده ای از خانمهای حسود که مخالف تصویب این لایحه هستند، می خواهند بروند جلوی مجلس تحصن اختیارکنند.
این خانم ها معنی حمایت از خانواده را درست درک نکرده اند و نمی دانند اگر به جای یک زن، زنهای متعددی پشت یک خانواده باشند، دوام و بقای آن خانواده بیشتر می شود.
در کتابهای سابق دبستانی، داستانی چاپ شده بود که به سادگی تمام نشان می داد اگر یک خانواده از هم حمایت کنند، به قول کشتی گیرها، هیچ قدرتی نمی تواند پشت آن خانواده را به خاک برساند. داستان بسیار ساده نوشته شده بود:

پدری دانشمند که هفت پسر داشت، به هرکدام چوبی داد و گفت آن را بشکنید.
پسرها مثل آب خوردن چوب ها را به دو نیمه کردند.
پدر گفت حالا دو تا از چوبها را کنار هم بگذارید و بشکنید.
با فشاری بیشتر، چوبها شکسته شد.
پدر چوبها را یکی یکی افزایش داد و کار را مشکل تر کرد. سرانجام هر هفت چوب را کنار هم گذاشت و با نخ محکم به هم بست و گفت حالا سعی کنید این دسته چوب بهم پیوسته را از وسط دو نیم کنید.
پسرها هرچه تلاش کردند نتوانستند به طوری که نزدیک بود به جای چوبها، کمر خودشان بشکند.
پدر نصیحت وارگفت اگر شماها با هم متحد باشید و هوای همدیگر را داشته باشید، می توانید مثل این دسته چوب، در مقابل هر قدرتی مقاومت کنید.
لایحه جدید حمایت از خانواده نیز براساس همین داستان تنظیم شده.
اگر یک مرد ثروتمند زنهای متعدد داشته باشد و به زنهایش دستور بدهد که با هم متحد باشید، و آنها هم متحد باشند، هیچ قدرتی نمی تواند به آن خانواده، یعنی به اون آقاهه، لطمه ای بزند!

بره کشان جن گیرها و رمال هاست!

سایت فرارو، گزارشی منتشرکرده بود از تلاش بی وقفه ای که رمال ها، جن گیرها و فالگیرها برای حل مشکلات مردم ایران می کنند.
خدا پدرشان را بیامرزد که اگر اینها را هم نداشتیم چه خاکی به سرمان می کردیم؟
کارگری که هفت ماه است حقوقش عقب افتاده، وقتی پهلوی یک فالگیر می رود و از او می شنود که:
خدا گر ببندد ز حکمت دری
ز رحمت گشاید در دیگری
چشمش از خوشحالی برق می زند، بغض گلویش را می گیرد و به خودش می گوید:
پس اون سمساره که اومده بود فرشمان را بخرد، فرستاده خداست؟!
فرش را به قیمت بسیار نازل می فروشد و مدتی را با خیالی کمی راحت تر سر به بالین می گذارد.
به گفته یکی از این فالگیرها، امکانات اینترنتی و الکترونیکی امروزه این امکان را فراهم کرده است که بسیاری از هموطنان تحصیلکرده و دانشگاهی مان در آمریکا و اروپا نیز از طریق تلفن یا ایمیل با ایشان تماس بگیرند و با خرید یک دعای باطل سحر، مشکلات پناهندگی خود را برطرف کنند و گره کور زندگی خود را بگشایند.
نرخ انواع دعا، طلسم و سرکتاب در سایتهای فوق ذکر شده و شما می توانید با حواله صد تا دویست دلار، هم مقداری از طول و عرض اعداد در دفترچه پس انداز خود را کم کنید هم هموطنی را که از راه دور تلاش می کند سر شما را شیره بمالد، خوشحال کنید!
بدیهی است جن گیرها و رمال ها نیز مثل هرکاسب دیگری، فعلا که بره کشانشان است، حراج یا به قول ما آمریکائی ها sale هم می کنند. بنابر این اگر مثل بنده دست و بالتان تنگ است، صبرکنید وقتی حراج ها شروع شد، هم فال بگیرید، هم سر کتاب باز کنید، هم دعای باطل سحر تهیه کنید و هم چند تا دانه جن بخرید.
خود من پارسال همه این کارها را با هم کردم وازجن گیری که آتش زده بود به مالش، به خاطر آنهمه خرید، یک دانه جن ریزه میزه و خوش اخلاق نیز به عنوان جایزه گرفتم.
جن گیرها گاهی جن هائی را که گرفته اند و روی دستشان مانده است، به نصف قیمت حراج می کنند. در چنین مواردی آدمهای تحصیلکرده و زرنگی مثل من، پنج تا پنج تا می خرند و برای روز مبادا پس انداز می کنند.
جن گیری که آنها را می فروخت به من اطمینان داد که جن توی شیشه خاصیت شراب را پیدا می کند و بنابراین نه تنها تاریخ مصرفش تمام نمی شود و اخلاقش فاسد نمی شود، بلکه هرچه بماند، کهنه کارتر، زبل تر، با تجربه تر، و با ارزش تر می شود، و از عهده هر ماموریتی برمی آید!

در خانه ها را گل بگیرید!

خبرگزاری آریا از قول مدیرکل زنان وزارت آموزش وپرورش خبر داده است که از سال تحصیلی آینده ، طرح توسعه و تحکیم حجاب و عفاف در مدارس دخترانه به اجرا درمی آید.
خبرهای مربوط به توسعه، همیشه مردم را خوشحال کرده است و می کند.
راکد بودن، پیشرفت نکردن و توسعه نیافتن را هیچ بشری دوست ندارد اما چون چنین توسعه هائی! خرج و زحمت زیاد دارد و مامور فراوان می خواهد، جامعه شناسان وطنی راه حلی یافته اند که اگر اجرا شود، بدون اینهمه زحمت و گرفتاری، حتی یک زن و دختر بد حجاب و بد عفاف نیز در خیابانها دیده نخواهد شد.
همه می دانیم که زنان و دختران، نصیحت پذیر نیستند و با جریمه و وثیقه و زندان نیز نمی توان آنها را به راه راست هدایت کرد.
یکی شان می رود به طرف چپ و بهانه می آورد که خانه مان درکوچه دست چپی است و دیگری می رود به سمت راست و عنوان می کند که منزلمان درکوچه دست راستی است.
هرچقدر هم که به آنها سفارش می کنیم: دخترجان رویت را محکم بگیر، باز یک چشمش را از زیر چادر می گذارد بیرون، تازه عصبانی هم می شود و پرخاش می کند که باید جلوی پایم را ببینم یا نه؟
در خانه را نیز نمی توان به روی آنها بست چون شاعر شیرین سخن ما قبلا همین مسائل را امتحان کرده که فرموده است:
پری رو، تاب مستوری ندارد
ببندی در، سر از روزن درآرد
جامعه شناسان می گویند با چنین وضعی تنها یک راه می ماند. باید در خانه هائی را که زن و دختر دارند، گل گرفت و مامورینی را گماشت که صبح به صبح چند تا نان سنگک و صد گرم پنیر از بالای دیوار بیندازند توی خانه آنها و این معضل بزرگ اجتماعی را حل کنند!

مانور جنگی، جلوی دختر های نیمه لخت…!

سایت گویا عکسی را منتشرکرده است از تفنگداران دریائی آمریکا که آمده اند جلوی دو تا دختر نیمه لخت مانور می دهند!
یکی نیست به آنها بگوید اولا که کدام دشمن بی ذوقی است که به چنین دخترهائی حمله کند؟ دوماً این دخترهائی که آدم در عکس می بیند، خدا خدا می کنند که یکی بهشان حمله کند! سوماً، تفنگداران دریائی می توانند محافظت از این خانمها را واگذارکنند به ما وخودشان با این اسلحه و مهمات، تشریف ببرند با القاعده و طالبان بجنگند.
برگزاری همین جور مانورها و نشان دادن همین جور شجاعت هاست که آقای احمدی نژاد می فرمایند ما قدرت اول جهان هستیم!