فستیوال شش هفته با هنر ایرانی به دبیری پویان طباطبایی که سال گذشته دومین دوره ی خود را به منظور معرفی هنرمندان ایرانی و هنر مدرن در بخش های گوناگونی اعم از هنر مدرن ایرانی، موسیقی، ادبیات، سینما، تئاتر و کارگاه های آموزشی در گالری کویین برگزار کرد، امسال با بخش سینمایی گسترده تر و مستقل با نام “جشنواره ی فیلم نسیم شرقی” ادامه یافت.

طی این جشنواره، از ۳۳۰ فیلمی که به دبیرخانه ارسال شد، ۸۸ فیلم از ۳۲ کشور مختلف به رأی و داوری کمیته ی انتخابیه به جشنواره راه یافتند. آثار مذکور طی یازده روز از ۱۱ اکتبر تا ۲۸ اکتبر، در بیست و چهار سانس به رقابت با یک دیگر پرداختند. آثار به نمایش درآمده شامل دو بخش فیلم کوتاه (مدت زمان حداکثر ۱۲ دقیقه) و فیلم نیمه بلند (مدت زمان حداکثر ۴۵ دقیقه) بود که  بخش های گوناگونی چون داستانی، مستند و انیمیشن، با نگاهی به شرق و فرهنگ شرقی را شامل می شد.

بخش دیگری از این فستیوال بخش موازی (پارالـــِل ) بود. فیلم های به نمایش در آمده در این بخش از طرف خود جشنواره دعوت شده بودند و هرکدام به نوبه ی خود داستانی خاص را در رابطه با خاورمیانه دنبال می کردند.

اگر چه فیلم های بخش موازی یا پارالل هر کدام مدت زمانی کمتر از شصت دقیقه داشتند، اما سه فیلم بلند ساخته ی حمید جبلی به نام های پسر مریم، خواب سفید و مستند آبدارچی در روز شنبه ۲۶ اکتبر در سینما کارلتون در حضور جمعی از علاقه مندان به سینما و  هنر حمید جبلی به روی پرده رفت که تنها فیلم های بلند به نمایش درآمده در بخش های سینمایی جشنواره بودند.

همه ما با حمید جبلی آشنا هستیم چرا که او در کنار همراه همیشگی اش ایرج طهماسب بخش اعظمی از خاطرات کودکی، نوجوانی و بزرگ سالی ما را تشکیل می دهد و بی شک بسیاری با حمید جبلی و آثار او به ویژه کلاه قرمزی و پسرخاله خاطرات خوشی دارد.

از راست سهیل پارسا، حمید جبلی، ساسان قهرمان

از راست سهیل پارسا، حمید جبلی، ساسان قهرمان

روز شنبه ۲۶ اکتبر، به همراه نمایش سه فیلم بلند از او، حمید جبلی، ساسان قهرمان و سهیل پارسا به گپ و گفت نشستند و از خاطرات مشترک دوران جوانی شان گفتند. حمید جبلی پس از توضیح های مختصر درباره ی آثار و فیلم هایش به سئوال های افراد مشتاق حاضر در سالن پاسخ داد.

نگاهی می اندازیم به دو فیلم خواب سفید و مستند آبدارچی:

خواب سفید فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی حمید جبلی که محصول سال ۱۳۸۲ است. داستان فیلم درباره ی فرد کند ذهنی ست به نام رضا که در یک تولیدی لباس عروس کار می کند. کندذهنی و محیط کار او و گذشت زمان و تجرد، رضا را از دنیای واقعی رفته رفته جدا کرده و او را دچار نوعی خیال بافی کرده است.  به صورتی که با خیالات و رویاهای خود دست به گریبان است و گاه عمل هایی انجام می دهد که نه تنها از واقعیت ها و الگوهای عادی به دور است، بلکه اطرافیان خود، من جمله صاحب کارش را، بهت زده و حیرت زده می کند. او پیشنهادهای مختلف صاحب کارش را مبنی بر خواستگاری و ازدواج با  دخترهایی که از یک طبقه و برابر با خواستگاه اجتماعی او هستند، رد می کند و گویا در پی یک عشق رویایی و اسطوره ای است . او گویا چشم بندی بر روی چشم دارد که نه جایگاه و موقعیت اجتماعی خود را می بیند نه عشق معصومه را؛ دختری که لباس های عروس را الگو دوزی می کند و البته هم طراز اوست. سیر و سیاحت در دنیای به دور از واقعیت، از حرف زدن و درد دل کردن او با مانکن پشت ویترین و دل بستن به او کاملا هویداست، و این توهم زایی تا جایی پیش می رود که رضا دل در گرو مانکن پشت ویترین مغازه می گذارد و وقتی صاحب کارش، مانکن را به یکی از اقوامش می دهد، رضا غصه دار می شود و از این عمل صاحب کارش گله می کند. او همچنین دست به جمع کردن و بریدن عکس های مختلف عروس  از روزنامه ها و درست کردن کلکسیونی از آن ها می زند و تمام این عکس ها را به صورت یک آلبوم منسجم روی دیوار اتاقش می چسباند و با آنها حرف می زند. رویاها و آرزوی های سرخورده اش او را به سمت عاشق شدن به زنی سپیدپوش که روزی برای خرید تور عروس برای مزونش به مغازه آن ها آمده، می برد. و رضا نه تنها این عشق را در نطفه خفه نمی کند، بلکه با جسارت تمام به خواستگاری فرد مورد نظر می رود و پس از این که خبردار می شود زن سپیدپوش ازدواج کرده است، سرخورده و ناکام برجای می ماند.

خواب سفید فیلم منسجمی است. اول فیلم با درد دل کردن رضا بر روی قبر مادرش شروع می شود با دیالوگ های تکان دهنده ای که بسیار با موضوع فیلم و سیر آن مرتبط است: «دیشب یه خواب سفید دیدم. تا حالا اصلا خواب سفید دیدی؟  همه جا سفید بود. مثل برف. اما برف نبود، پشمک گرم بود.»

در  صحنه های پایانی فیلم، معصومه به سر قبر مادر رضا می رود. رضا روی آن خسته و افسرده چمبره زده است و معصومه یک دست لباس سرتاسر سفید در دست دارد.  لباسی  درست به رنگ خواب سفید رضا. معصومه به رضا می گوید که با دوچرخه رضا از آن جا بروند. فیلم با دوچرخه سواری رضا که  معصومه هم بر ترک آن نشسته است در میان جاده ای که از دو طرف با تلی از برف ها پوشیده شده است پایان می یابد.

این فیلم شاید خوابی سفید است به رنگ لباس عروسی، یا شاید هم به رنگ توده ای از برف های سرد که مثل پشمک نرم هستند.

پوستر خواب سفید

پوستر خواب سفید

درست است که عشق رضا نوعی عشق خیال گرانه و به دور از واقعیت است، اما در خود جامعه ی ما افرادی که دچار این نوع عشق ها می شوند کم نیستند. افرادی که مرز خیال و واقعیت را گم می کنند و آن قدر در دنیای ذهنی و درونی خود سیر می کنند که به جای قدم زدن روی خط واقعیت، روی خط رویا پرسه می زنند. حمید جبلی درباره ی به تصویر کشیدن چنین عشقی، عشق یک فرد طبقه ی پایین به زنی از طبقه ی بالا و ثروتمند این طور می گوید: ما در سینما،  همیشه یک بخشی از مردم را نادیده می گیریم و این مردم خود ما هستیم. ما در فیلم ها هم رمئو داریم هم ژولیت، ولی واقعیت زندگی این است که حداقل بیش از پنجاه درصد ما که در این جا حضور داریم، نه قهرمان داستان هستیم، نه آن فرد خوش تیپ هالیوودی نه آن زنی که قرار است دی کاپریو در دام عشقش گرفتار شود. بنابراین اگر این وجه را قبول کنیم، می بینیم که خیلی از این مسایل و عشق ها، منجمله عشق رضا، نوعی سوءتفاهم اجتماعی است. اگر ما در جامعه از موقعیت خود بی خبر باشیم، خواب سفید برایمان اتفاق می افتد.  در واقع شاگرد یک مغازه می تواند خوشبخت تر از آن چیزی باشد که تصور می کند، می تواند ازدواج کند و بچه داشته باشد، ولی گاهی سوءتفاهم های اجتماعی مانع رسیدن آدم ها به شادی و خوشبختی است. باید توجه کنیم که در دنیای واقعی، ما آدم های واقعی هستیم، نه رمئو و ژولیت!

فیلم خواب سفید که  خود حمید جبلی نیز در آن در نقش رضا، ایفای نقش کرده است، از نظر منتقدان و ببیندگان فیلمی کمدی است که در آن از بازیگرانی استفاده شده است که برای اولین بار در زندگی هنری خود جلوی دوربین ایفای نقش می کنند. جالب است بدانیم که خود جبلی نه تنها نمی خواسته به جای رضا ایفای نقش کند، بلکه تصمیم داشته فیلمی مستند گونه و واقع گرایانه بسازد . البته شاید استفاده از چنین بازیگرانی از نظر بعضی از منتقدان نوعی ضعف در فیلم محسوب شود، اما جبلی درباره ی همه این ها می گوید: در فیلم خواب سفید تمام بازیگران برای اولین بار در برابر دوربین حضور پیدا می کنند که البته تعدادی از آن ها، بعد از این فیلم در فیلم های دیگری ایفای نقش کردند، اما هدف من از استفاده  چنین بازیگرانی ایجاد یک نوع فضای واقع گرا و نزدیک به مستند است. حتی به جای نقش رضا، یک فردی قرار بود این نقش را بازی کند که واقعا شغلش همین بود. و من قسمتی از فیلم را از زندگی واقعی این شخص گرفتم، ولی متاسفانه به دلیل این که این فرد کند ذهن است، دیالوگ هایی که با او تمرین می کردم را فراموش می کرد. بنابراین یک هفته مانده به فیلمبرداری، خودم مجبور شدم این نقش را بازی کنم .

مستند آبدارچی

مستند آبدارچی درباره ی زندگی فردی به نام احمد یاوری شاد است که به دوربین حمید جبلی و ببیندگان  این اجازه را می دهد که  به زندگی شخصی او سرک بکشند. او از بچگی به کار در حوزه ی سینما و بازیگران علاقه ی زیادی داشته است و هم اکنون هم کلکسیونی از عکس های تمام بازیگران دارد که نشانه ی علاقه و تعصب وافر او به صنعت سینماست. او به دلیل علاقه اش به این حوزه، در سینما مشغول به کار می شود و بعدها نقش آپارت چی را به عهده می گیرد. او در این مستند می گوید: کار در سینما به من امکان را می داد که به طور مجانی فیلم ها را به جای یک بار چندین بار ببینم. او اکنون یکی از آبدارچی ها و مسئول تدارکات معروف است که با کارگردانان معروفی همکاری می کند. حمید جبلی در این باره می گوید: احمد آقا در سینمای امروز، جزو آدم های معروف و شناخته شده ی پشت صحنه است و حتی بعضی ها منجمله خانم  پوران رخشنده حاضر هستند چند روز فیلم برداری را جلو و عقب بکنند تا احمد به عنوان آبدارچی برسد.

حالا این که چطور شد و چه شد که حمید جبلی دوربین خود را به سمت زندگی “یاوری شاد” گرفت و ما را مهمان زندگی خصوصی او کرد،  قصه ای جداگانه دارد. حمید جبلی در این باره می گوید: این فیلم به سفارش خود احمد یاوری شاد ساخته شده است و چون او هیچ وقت در هیچ فیلمی نقش اول را بازی نکرده بود، می خواست که این فیلم ثبت بشود. می شود گفت که این فیلم شوخی شوخی و دوستانه با احمد یاوری شاد شروع شد و بعد ادامه گرفت. حتی در حین کار، یکی از دوستان به من گفت: “ما این همه آدم های مهم در سینمای ایران داریم. این آقای احمد یاوری چه قصه ای داره که توجه تو رو به خودش جلب کرده”. به نظر من، درسته که هر کدوم از ما آدم ها، قصه ی  جداگانه ای داریم ولی واقعیت امر این است که خود این فرد  پیشنهاد ساختن چنین فیلمی را به من داد و به ما این اجازه را داد که وارد خلوتش بشویم.

مستند آبدارچی مجوز پخش ندارد، البته در صفحه آپارات بی بی سی  و در بعضی از جلسات خصوصی از جمله انجمن مستندسازان هم نشان داده شده است.

این فیلم با کمترین امکانات موجود ساخته شده است. در واقع با کمترین هزینه ای که می شود در تمام دنیا یک فیلم را ساخت، ساخته شده است. حمید جبلی هم  در میان صحبت هایش گفت: اگر کاری را می خواهید انجام بدهید، نباید همه چیز اعم از قصه و هنرپیشه و غیره آماده باشد. ما می توانیم، از هیچ شروع کنیم. حتی هم اکنون که این جا نشسته ام دوربین خودم را همراه خودم دارم، شاید اتفاقی افتاد، موضوعی شکل گرفت و یک فیلم جدید آغاز شد.

گفتنی است که کارگاه آموزشی حمید جبلی هم در همین راستا، یعنی فیلم سازی با امکانات موجود است که به دوستان و علاقه مندان به حیطه ی سینما و فیلم سازی توصیه می شود که در این ورک شاپ حضور یابند.