هیچ‌کس/با هیچ‌کس/سخن نمی‌گوید/که خاموشی/به هزار زبان/در سخن است. /در مردگانِ خویش/نظر می‌بندیم/با طرحِ خنده‌یی،/و نوبتِ خود را انتظار می‌کشیم/بی‌هیچ/خنده‌یی! (احمد شاملو، شعر روز، شبانه: ابراهیم در آتش)

همین‌جور دارد هر روز خبر اعدام می‌رسد از سرزمینی که مرگ قاعده شده است و زنده‌گی استثنا و ما هم‌چون خشک‌شده‌گان در نگاه افعی نشسته‌ایم و به سرنوشت محتوم خود می‌نگریم. هم‌زمان طی یک هفته ده‌ها زندانی را در سیستان و بلوچستان، کردستان و خوزستان اعدام کردند و این نمی‌تواند تصادفی باشد. هر چند مرگِ حتا یک‌نفر هم دردناک است اما اعداد و ارقام وحشت‌ناک هستند و یادآور سال‌های شوم دهه‌ی شصت. در همین مدت کوتاه بر سر کار آمدن دولت جدید به‌طور متوسط روزی دو نفر اعدام شده‌اند. برخی از کسانی که اعدام شدند چند سال است که در زندان هستند و همه باور کرده بودند که دیگر اعدام نمی‌شوند. تعداد اعدام شده‌گان از صد گذشته است و به صدها رسیده است و حالا این اعداد و ارقام را ضرب کنید در تعداد همسران و فرزندان و مادران و پدران‌شان در خواهران و برادران در پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در دایی و عمه و خاله و عمو و در دوست و هم‌کلاسی و بعد به عزیزان خود نگاه کنید، به پسرتان به دخترتان، به خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های‌تان، چهره‌ی هم‌کلاسی‌ها و هم محله‌یی‌های‌تان را به یاد آورید. به همسرتان، به آن‌که عاشقش هستید، نگاه کنید و بعد به یادآورید این‌ها عدد و رقم نیستند. این‌ها انسان هستند و عزیزانی دارند که چند سال است هر روز دلشان می‌لرزد که خبر مرگ عزیزانشان را بشنوند. همه‌ی مردم ایران سیاه‌پوش این اعدام‌ها و جنایت‌ها هستند. امروز دیگر تُرک و کُرد و فارس و بلوچ و عرب و لُر و مازندرانی و ترکمن و گیلک… سنی و شیعه و یهودی و مسیحی و بهایی و کمونیست و لائیک و سکولار و ملی‌گرا و چپ و راست هیچ گروه و فرقه و حزب و تفکری نیست که زخمی اعدام نباشد. کم یا زیاد همه درگیر اعدام هستند از سیاسی‌ها و عقیدتی‌ها تا حتا بزه‌کارانی که در نظامی کمی عادلانه‌تر یا بزه‌کار نمی‌شدند یا مجازاتشان حداکثر چند سال زندان بود.

stop

نگاهی به وضعیت «سوریه» و «عراق» و «افغانستان» باید همه‌ی ما را به وحشت بیاندازد اگر امروز کاری نکنیم و جلوی این ماشین ترمزبریده و بی‌فرمان اعدام را نگیریم، فردا سرنوشتی شوم‌تر و شوربخت‌تر از وضعیت فعلی انتظارمان را می‌کشد. برای آن که علیه اعدام باشیم نیازی نیست هیچ تفکر سیاسی خاصی داشته باشیم به عنوان «انسان» فارغ از هر گرایش و رنگ و دین و بی‌دینی باید مخالف اعدام باشیم یا حداقل حتا اگر مخالف اعدام به طور کلی نیستیم مخالف اعدام به شیوه‌های قرون وسطایی و بدون محاکمه‌ی نسبتا عادلانه باشیم. می‌بینید هیچ بهانه‌یی نداریم این جبهه به گسترده‌گی انسان است همه باید عضو آن شویم.

اگر حاکمان ایران به ساده‌گی اعدام می‌کنند و جان جوانان ایرانی را می‌گیرند ما نیز چه بخواهیم و چه نخواهیم شریک این جنایت هستیم اگر در مقابلشان سکوت کنیم. فردا چه خواهیم گفت اگر مورد پرسش قرار بگیریم که برای جلوگیری از این اعدام‌ها چه کردیم؟ می‌دانم مردمی که در داخل ایران زنده‌گی می‌کنند دچار موانعی هستند که ممکن است نتوانند اعتراض کنند، اما ما که در خارج از ایران زنده‌گی می‌کنیم چه؟ کاری به بقیه دنیا ندارم در همین بزرگ‌شهر تورنتو طبق آمارهای مختلف بیش از صد هزار تا صد پنجاه هزار و حتا بیشتر ایرانی زنده‌گی می‌کند. اگر یک درصد از این ایرانی‌ها بدون هیچ پرچم و نشان و شعار و حرفی تنها در محکومیت اعدام یک‌روز گرد هم جمع شوند و راهپیمایی چند هزار نفری راه بیاندازند مطمئن باشید حداقل سرعت این ماشین دوزخی اعدام را کند می‌کنند و بی‌شک جان صدها نفر نجات پیدا می‌کند. چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ شک ندارم نه یک درصد که نزدیک به اتفاق همه‌ی ایرانیان ساکن تورنتوی بزرگ مخالف اعدام‌های این چنینی هستند اما انگار همه فلج شده‌اند. بجز تعداد انگشت شماری از فعالان سیاسی که گاه علیه اعدام تجمعات بسیار کم تعدادی را سامان می‌دهند بقیه در سکوت فرو رفته‌اند. کجا هستید فعالان سیاسی و اجتماعی؟ این همه نهاد فرهنگی و اجتماعی و حزب و گروه سیاسی در تورنتو فعالیت می‌کند، آیا نمی‌توانیم حول مخالفت با «اعدام» و فقط همین موضوع با هم متحد شویم و اجتماع باشکوه «ایرانیان علیه اعدام» را با حضور چند هزار نفری سامان دهیم؟

همه‌ی شما که این متن را می‌خوانید لحظه‌یی خود را جای مادری و پدری بگذارید که فرزندش زیر تیغ اعدام است و ممکن است اگر اندکی از محافظه‌کاری‌ها و خودخواهی‌ها و گروه‌گرایی‌های‌مان دست بکشیم و تلاش کنیم راهپیمایی باشکوهی را سامان دهیم جلوی اعدام انسانی گرفته شود. آخر تا کی تحمل این ذلت و خواری که هر روز شاهد باشیم تعدادی از جوانانمان را اعدام می‌کنند و ما هیچ‌کاری نکنیم.

دوستان، رفقا، بزرگان، پیش‌کسوت‌ها! پیش قدم شوید. شورایی درست کنید از همه‌ی گروه‌های سیاسی و غیرسیاسی و ادبی و هنری و دانشجویی و صنفی ایرانیان در تورنتو دعوت کنید گرد هم بیایند و راهپیمایی بزرگی را بدون هیچ‌گونه پرچم و نشان سیاسی صرفا با محور محکومیت اعدام ترتیب دهیم. اگر تورنتو این کار را شروع کند به‌زودی ایرانیان سراسر جهان دست به حرکت‌های این‌چنینی می‌زنند. مایوس و ناامید نشویم باید جلوی این خشونت لجام‌گسیخته را بگیریم ما همه در کشتی واحدی هستیم و این کشتی گرفتار توفان است و اگر همین‌طور بی تفاوت بمانیم دیگر مهم نیست چه کسی مقصر است همه غرق می‌شویم. آنان در بر دار کردن ما همه‌ ‌مان را یکسان می‌بینند ای کاش ما هم به اندازه‌ی بر دارکننده‌گان‌مان بر یکی بودن‌مان باور داشتیم و دستِ‌کم در این یک مورد با هم متحد می‌شدیم. امیدوارم این آغازِ پایان جدایی‌ها باشد.