شهروند ۱۲۲۴
در جریان هستید که رهبران بیست کشور صنعتی و مثلا ثروتمند جهان در لندن جمع شدند و به چه کنم، چه کنم، و چه کنیم چه نکنیم پرداختند؟ (عکس دوتا از این فلک زده ها! را که سرافکنده پشتشان را به دوربین کرده اند، می بینید)


درست در چنین روزی با خواندن این خبر و دیدن عکس فوق، خنده ای به من دست داد که بند آمدنی نبود.

خانمم هی می پرسید چی شده آخر؟ جوک تازه ای خوانده ای؟ اما مگر خنده امان می داد که توضیح بدهم؟ بالاخره عصبانی شد و گفت مرده شور این کامپیوتر را ببرد که هروقت می نشینی پشتش، از زن و بچه ات غافل می شوی و از اتاق بیرون رفت…

به خدا شما هم بودید، از خنده ریسه می رفتید … همین آدمها، یا لااقل رهبران همین کشورها، سالها به مقامات ما سرکوفت می زدند که از۷۰ میلیون جمعیت کشورتان، ۴۰ میلیونش زیر خط فقر زندگی می کنند، آن طفلکی ها هم حرص می خوردند، اما به روی خودشان نمی آوردند. آه می کشیدند و می گفتند بگذار بگویند. ایرانی جماعت آزاد است و هرکجا که عشقش کشید و دلش خواست، میتواند زندگی کند، حتی زیر خط فقر!

به ما سرکوفت می زدند که برای کشورهای دیگر خانه می سازید، اما مردم خودتان کنار خیابان روی کارتن می خوابند. و مقامات ما با سعه صدر جواب می دادند اولا کارتن هائی که مردم ما روی آن می خوابند آنقدر نرم است که بعضی وقت ها دیگر از روی آن بلند نمی شوند و شهرداری می رود جمعشان می کند، ثانیاً، پول خودمان است، به هرکس دلمان خواست می بخشیم.

می گفتند شماها که می خواستید مستقل باشید چرا همه چیزتان را از خارج وارد می کنید؟ مقامات ما جواب می دادند بدبخت ها اگر وارد نکنیم که شماها می میرید از گرسنگی…. و بدیهی است که از این فضولی ها ناراحت می شدند، آه می کشیدند و نفرین می کردند.

و این آه کشیدن ها فقط در زمینه های اجتماعی و اقتصادی نبود، در مسائل شخصی مان هم همینطور بود .

وزیرکشور برکنار شده مان با هزار بدبختی یک دکترا جور کرد که پزش را بدهد و نانش را بخورد، هزارجور متلک به او گفتند و پرسیدند: تو که لیسانس نداری چه جوری دکترا گرفته ای؟ در حالی که دکترا یک چیز است، و لیسانس یک چیز دیگر. مثل این می ماند که از آدم بپرسند تو که زن نداری چه جوری بچه دار شده ای؟! همانطوری که بچه را میشود از اینطرف و اونطرف جور کرد و به فرزندی قبول کرد، دکترا را هم میشود از این دانشگاه و آن دانشگاه قسطی خرید و افتخارش را پذیرفت!

به تحصیلکرده های بی پولمان متلک می گفتند که چرا با داشتن دیپلم و لیسانس مسافرکشی می کنید و باعث می شدند آنها آه بکشند و ناله و نفرین کنند و به بیسوادهای ثروتمندمان می گفتند با این بی سوادی میلیارد میلیارد پول را چه جوری جمع کرده اید؟ و موجب می شدند طفلکی ها در فراق سواد آه بکشند و خون دل بخورند. و در زمینه های خصوصی تر نیز این سرکوفت زدن ها مشاهده می شد.

پیرمرد هشتاد و پنج ساله ای که چهار بار ازدواج کرده و به علل گوناگون همسرانش را طلاق داده می گفت بعد از طلاق دادن آخرین همسر سفید پوستم، به شعار(چنج) آقای اوباما روی آوردم و رفتم به سراغ دختران جوان، زیبا و خوش اندام سیاه پوستی که مدل یا هنرپیشه بودند، اما به هرکدام از آنها که پیشنهاد می کردم می آئی دوتائی بریم سینما؟ جواب می داد از موهای سفیدت خجالت نمی کشی؟ و من آه می کشیدم و توی دلم می گفتم مگر نمی گویند که دوران تبعیض نژادی گذشته است؟ سیاهی پوست او چه ربطی به سپیدی موی من دارد و موی سپید من چه ربطی به سینما دارد؟ این است نتیجه شعار “چنج”ی که آقای اوباما می داد؟!

بله … عرض می کردم که سالهای سال تک تک ما مردم به دلیلی آه کشیدیم و نفرین کردیم وآه و ناله و نفرین و دعا، بالاخره یک روزی و یک جائی اثرمی کند و دیدیم که کرد.

وقتی هفتاد میلیون آدم شبانه روز آه بکشند و نفرین کنند، ابری از آه تولید می شود که زمین و زمان را تیره وتار می کند… این ابر باعث میشود اقتصاد جهان به هم بریزد، آمریکای جهانخوار ورشکسته شود، روسیه دریا خوار، به پیسی بیفتد و کشورهای صنعتی جهان دور هم جمع شوند، گریه و زاری کنند، صنارصنار روی هم بگذارند و هزار میلیارد دلار جمع کنند شاید اقتصادشان به پای اقتصاد ما برسد!

بگذار جمع بشوند و بگذارگریه کنند. فعلا نوبت خندیدن ماست…!


گروه ۲۰۰۰ و بیشتر…


ایسنا گزارش کرد که آقایان محمود احمدی نژاد رئیس جمهور محبوب ایران و هوگو چاوز، رئیس جمهور محبوب ونزوئلا دو نفری یک گروه تشکیل داده و اسم آن را گروه ۲ گذاشته اند تا گروه ۲۰ را به چالش بکشند.

سخنگوی این گروه، به خبرنگار ما گفت این گروه گرچه فعلا از دو نفر تشکیل شده ولی قابلیت گسترش آن خارق العاده و باورنکردنی است به طوری که اگر آقایان چاوز و احمدی نژاد تصمیم بگیرند این گروه می تواند به سرعت برق گسترش یابد و بر تعداد اعضاء خود بیفزاید.

خبرنگار ما که متوجه قضیه نشده بود پرسید آخه چطوری؟ و آقای سخنگو پاسخ داد مرد حسابی یک صفر بگذاریم جلوش میشه گروه بیست، دو تا صفر بذاریم میشه گروه دویست و سه تا صفر بذاریم میشه گروه دو هزار. بیشتر از دو هزار تا کشور هم که در دنیا نداریم، داریم؟!


پول خرد در زیمبابوه!


مسافری که از زیمبابوه برگشته بود می گفت ارقام و اعداد گاهی چقدر بی معنی و مضحک می شوند. بیست کشور صنعتی جهان در لندن جمع شدند و پولهایشان را روی هم گذاشتند و توانستند فقط یک بیلیون دلار(یعنی ۱۰۰۰ میلیارد) جمع کنند با این امید که بتوانند اقتصاد بهم ریخته جهان را نجات دهند. آنوقت زیمبابوه به تنهائی اسکناس صد بیلیون دلاری چاپ کرده است که آدم هنگام شمارش صفرهای آن سرگیجه می گیرد.

پرسیدم با این حساب اگر کسی بخواهد یک اسکناس ۱۰۰ بیلیون دلاری این کشور را خرد کند لابد باید یک وانت بار همراه داشته باشد؟ جواب داد در زیمبابوه کسی احتیاجی به پول خرد ندارد، صد بیلیون دلار خودش پول خرد است چون با آن فقط می توان سه تا تخم مرغ خرید!

او می گفت یکروز یک میلیون دلار به یک گدا کمک کردم، چنان کلمات زشتی نثارم کرد که در عمرم نشنیده بودم. این مسافر از من پرسید وضع اعداد در کشور شما چطور است و گداهای کشور شما چقدر می گیرند که حرف های رکیک نثار آدم نکنند؟

گفتم سطح کار ما بالاتر از این حرف هاست. ما شمارش اعداد را از هزار شروع می کنیم و کمتر از آن را داخل آدم به حساب نمی آوریم، به همین دلیل هم تمام گداهای ما میلیونرند.

گفت پس می توان اینطور هم نتیجه گرفت که اگر کسی میلیونر باشد گداست؟ گفتم ما اصولا گدا نداریم، ما فقط زیر خط فقر داریم که آنهم عادی است و چیز بدی نیست!


شهروند اشتباه می کند…


دوست فرزانه من در شهروند، ضمن گله از اوضاع نوشته بود خیلی ها به ما می گویند اگر نوع مطالبی را که منتشر می کنید تغییر بدهید و مثل برخی از نشریات پرفروش و پردرآمد، بنویسید که مثلا جنیفر لوپز باسنش را چقدر بیمه کرده است و بریتنی اسپیرز لباس زیرش را چند خریده است، خواننده و آگهی بیشتری خواهید داشت و اینطور با مشکلات اقتصادی دست به گریبان نخواهید بود، اما شهروند یک نشریه ادبی، هنری و اجتماعی است و بنا ندارد که به مسائل سطح پائینی از آن دست بپردازد.

برای ایشان نوشتم که شما مرتکب یک اشتباه بزرگ می شوید. شما باسن جنیفر لوپز را سطح پائین به حساب می آورید چون در قسمت پائین بدن ایشان قرار دارد، اما از دید آنگونه نشریات، هر چیز سطح پائینی بی ارزش نیست. الماس و طلا و نقره نیز در سطوح پائین زمین یافت می شوند!

به ایشان نوشتم صدها نوع بیمه در زندگی وجود دارد، اما وقتی مردم به بیمه باسن جنیفر لوپز ابراز علاقه می کنند، لابد حساب و کتابی در کار است؟ وقتی کتابفروشی ها خالی و مشروب فروشی ها پر است، لابد دلیلی دارد؟

مردم یک چیزی به عقلشان می رسد و می دانند پولشان را کجا باید خرج کنند؟ بنابراین اگر شما هم مثل آنها تیراژ و آگهی می خواهید یقه جینفر لوپز را ول نکنید حتی اگر لباس تنش نباشد!



دختر ۵ ساله ای که کراک می کشد…


سایت پیک ایران به نقل از وبلاگ اندیشکده، از دختر ۵ ساله ای ذکر خیر کرده است که به کراک معتاد است و در مرکز ترک اعتیاد کوثر در شهریار زندگی می کند.

مجله آلمانی اشترن هم که اله بختکی و به خاطرپارتی بازی! به عنوان یکی از معتبرترین مجلات جهان معروف شده است، چندی پیش گزارشی مفصل منتشر کرده بود از اعتیاد در ایران و از قول یک پزشک ایرانی که کارش معالجه معتادان است نوشته بود که در ایران اعتیاد به مواد مخدر قوی مانند هروئین و کراک آنچنان بالاست که اگر من جوانی را ببینم که فقط حشیش می کشد، به او تبریک می گویم!

تصور می کنم آن پزشک ایرانی سوراخ دعا را گم کرده است. واقعاً به جوانی که حشیش می کشد باید تبریک گفت یا به آنهائی که این حشیش و شیشه و تریاک و هروئین و کراک ممنوع وگرانقیمت را با خون دل تهیه می کنند، اما به خاطر خدمت به خلق به راحتی آب خوردن و ارزان تر از نان بربری و سنگک در اختیار مردم می گذارند؟!


ایمیل نویسنده :

mirzataghikhan@yahoo.ca