در طی سالیان کار با خانواده ها و والدین، چه به صورت بالینی در محیط های درمانی و یا به شکل گفتگوهای غیررسمی، دریافته ام که نوجوانی به دلیل مختصات و ویژگی های خاص خود بسیاری از پویایی های خانوادگی را تحت تاثیر قرار داده و گاه تا حد بحران نوجوان و خانواده پیش می رود. همواره این سئوال برایم مطرح بوده که خانواده و نوجوان را چه می شود که به ناگاه و در طول چند سال، روابط به ظاهر خوب به تیرگی می گراید و افراد درگیر تعاملات مخرب می گردند.

وقتی به والدین نگران درخصوص نوجوان خود گوش می دهم به طور معمول شکایت های متعددی از نوجوان مطرح می شود. این که نوجوانشان حرف گوش نمی کند، از انجام وظایفش خودداری می کند، مدام پشت کامپیوتر و بازی است و با همه چیز مخالفت می کند. در بسیاری از موارد والدین به حدی نگران، درمانده و خشمگین هستند که گویی فاجعه ای عظیم اتفاق افتاده است و یا سرنوشتی شوم در راه است.

youth

آن چه اکثر والدین در پاسخ به تجربه اضطراب و نگرانی خود به آن متوسل می شوند، افزایش سخت گیری، برقراری قوانین سخت تر، تمرکز مفرط بر نوجوان و روش هایی از این قبیل است. اگر چه در برخی از موارد نوجوانان با مواجه شدن با چنین سخت گیری هایی به رهنمودهای پدر و مادر تن می دهند، اما در بسیاری از موارد چرخه ای از نافرمانی، سخت گیری و خشم و نزاع در روابط والدین و نوجوان برقرار می شود. در این موارد هر چه والدین خشمگین تر و سخت گیرتر می شوند، نوجوان بر اصرار خود و تکرار رفتارهای خود می افزاید. به تدریج شکافی عمیق در روابط والدین با نوجوان ایجاد می گردد. والدین سعی می کنند با ایجاد محدودیت و محرومیت هر چه بیشتر (مثل قطع کردن اینترنت و یا موبایل) نوجوان را سر عقل بیاورند، اما غافل از این که نوجوان با مشاهده چنین رفتارهایی بیش از پیش متقاعد می شود که والدینی غیرمنطقی و ایرادگیر دارد و امیدی به آنها نیست.

سئوال بسیاری از والدین این است که “پس چه کار باید کرد؟ کاری به کارش نداشته باشیم؟ بگذاریم هر چه خواست بکند؟ اجازه دهیم صبح تا شب کامپیوتر بازی کند؟ یعنی هر چه خواست فراهم کنیم؟

پاسخ کوتاه  به پرسش های بالا به طور حتم منفی است. قطعاً از والدین انتظار نمی رود که تمام خواست های نوجوان را بی چون و چرا بپذیرند و از او مسئولیتی طلب نکنند. اما برای برخورد با این مسائل باید به دنبال چاره خلاقانه تری بود. در این جا لازم می دانم پیش از پرداختن به ادامه ی موضوع، مقدماتی را در خصوص نوجوانی و ابعاد تحولی مختلفش مطرح نمایم.

۱ـ در خلال تحول، دوران نوجوانی دوران گذرا محسوب می شود. حلقه نهایی گذار به بزرگسالی. اصولاً تحول انسان در ابتدا با وابستگی مطلق آغاز می شود و به تدریج و در طی مراحلی به سوی استقلال پیش می رود. البته باید توجه داشت که این استقلال یک استقلال نسبی است و انسان در طول تحول خود، همواره وابسته به محیط باقی می ماند.

۲ـ آن چه باعث گذار موفقیت آمیز فرد از مراحل مختلف رشد از جمله نوجوانی می شود، وجود محیطی تسهیل کننده است که می تواند به نیازهای رشدی فرد پاسخ مناسب و رشد دهنده ارائه کند. در این بین نوع و کیفیت رابطه با والدین از نقش بسزایی برخوردار است. رابطه مثبت به دلبستگی ایمن۱ در کودک و نوجوان انجامیده و بازخورد و رویکردی پر امید و سازنده در فرد به وجود می آورد. از طرف دیگر، رابطه منفی به وابستگی ناایمن۲ منجر شده و در نوجوان تردیدها و اضطراب هایی را در خصوص خود، آینده و دیگران به وجود می آورد. توانایی والدین در درک و پذیرش احساسات کودک و نوجوان و کمک به او در بیان و تنظیم آن عواطف، به شکل گیری تنظیم عاطفی مثبت و یا همان هوش هیجانی بالا می انجامد.

۳ـ نوجوان به الزام تحول جسمی، عاطفی و روانی اش، تجارب جدید و خاصی را تجربه می کند. از نظر جسمی، بدن نوجوان نیرومندتر، سریع تر و پخته تر شده و او را در انجام فعالیت های فیزیکی شدید موفق می سازد. همزمان رشد جنسی و توانایی لذت تقریباً بزرگسالانه از اندام جنسی مطرح می شود که نوجوان را می تواند به کنجکاوی های جنسی و رفتارهای مرتبط به آن معطوف کند. در بعد شناختی نوجوان وارد مرحله تفکر انتزاعی۳ می شود. مرحله ای که نوجوان به درک انتزاعی تری از مفاهیمی همچون عشق، کشور، مذهب، سیاست و فلسفه دست می یابد. گرایش به نحله های فکری، سیاسی، فلسفی و یا غرق شدن در یک نوع خاصی از موسیقی همگی می توانند نشانگر چنین تحولی باشند. از بعد عاطفی نیز نوجوان به مرحله هویت سازی و هویت یابی وارد می شود. دوره ای که نوجوان می خواهد با اتکاء به تمام تغییراتی که در ابعاد مختلف وجودش تجربه می کند، مرزهای جدیدی را وارسی و آزمون کند. مرزهایی که شاید در مواردی از مرزهای والدین گذر می کند و باعث شکل گیری تعارضات با والدین می شود.

اکنون با توجه به سه نکته بالا یعنی حرکت به سوی استقلال، اهمیت روابط با والدین و ویژگی های خاص نوجوانی، می توان گفت که فراهم آوردن محیطی همدلانه و تسهیل گر با نوجوان، امری بسیار دشوار و ذاتاً تعارضی است. در واقع مساله بودن یا نبودن تعارض نیست، بلکه چگونگی حل و فصل این تعارضات در جهت کمک به رشد و استقلال جویی نوجوان مطرح است. تحول نوجوان به ناچار و یا شاید بتوان گفت به الزام، ناگزیر از تقابل با محیط است. این که والدین بتوانند مرزآزمایی های نوجوان را درک کرده و با احترام به آن برخورد کنند و در عین حال مرزهای خود را نیز مد نظر داشته باشند، در این میان از اهمیت بسزایی برخوردار است. البته این کار کوششی طولانی و پر حوصله می طلبد و بسیاری از والدین خلاقانه از این مرحله با موفقیت گذر می کنند. در زیر چند نکته را که به نظر من می تواند در این سفر چندین ساله خانوادگی چراغ راهنما باشد، مطرح می کنم:

۱ـ به نوجوان گوش دهید، پیش از آن که انتظار داشته باشید به شما گوش کند. بسیاری از اوقات ما والدین به دلایلی مختلف ممکن است تصور کنیم که آن چه نوجوان می گوید را می دانیم و یا ما هم تجربه مشابهی داشته ایم. بارها از والدین خواسته ام که وقتی به طور مثال نوجوان می گوید که از معلم خود متنفر است، صادقانه به دلایل تنفرش گوش دهید و اجازه دهید تا او بدون احساس قضاوت شدن احساساتش را بیان کند.

۲ـ به علاقه نوجوان هر چند عجیب و ناموجه، توجه کنید. این علائق پنجره های ارتباطی با نوجوان هستند. به ندرت والدینی را دیده ام که واقعاً بدانند به طور مثال موسیقی، بازی های کامپیوتری و یا فیلم های مورد علاقه نوجوانشان کدام ها هستند. در اکثر موارد ما والدین به قدری دربند تربیت، تذکر و هشدار هستیم که از اصل ارتباط باز می مانیم. از بسیاری والدین خواسته ام به موسیقی مورد علاقه نوجوانانشان گوش کنند و حتی در بازی های کامپیوتری آنها شرکت کنند، این کار باعث شناخت بیشتر از نوجوان و تقویت پیوند عاطفی می گردد.

۳ـ به زندگی شخصی خود نیز توجه داشته باشید و از تمرکز مفرط بر نوجوان خودداری کنید. نوجوان نیازمند فضا و حریمی شخصی جهت رشد بهینه است. بسیاری از والدین به دلیل اضطراب و نگرانی مفرط خود، فضا را برای نوجوان بسیار تنگ و محدود می کنند. این امر به طور حتم اثرات منفی بر رابطه دارد. والدین می بایست روش هایی را بیابند تا اضطراب خود را کنترل کرده و فضای مناسبی را به نوجوان بدهند.

۴ـ حساب بانکی رابطه با نوجوان را پر کنید: نترسید، منظور حساب بانکی عاطفی است. اگر رابطه با نوجوان را به یک حساب بانکی تعبیر کنیم، برای قدرتمند نگه داشتن این حساب باید بیش از برداشت از آن، در آن پول واریز کرد. در غیر این صورت حساب خالی می شود و بی اعتبار. رابطه با نوجوان نیز این گونه است. هر چه در رابطه مراقبت، توجه، همدلی و همدردی بیشتر باشد به عنوان واریز به حساب بانکی تلقی می شود، در حالی که نزاع ها، تنبیه ها و محرومیت ها در حکم برداشت هستند. در رابطه با نوجوان باید محتاط بود تا بین این دو تعادلی برقرار شود. متاسفانه نوجوان به دلیل شرایطش درگیر تعاملات منفی بسیاری با والدین می شود و والدین اکثر اوقات خود را با درگیری با نوجوان طی می کنند. به عنوان والدین باید بتوانیم خلاقانه راه هایی را برای حفظ ارتباط و واریز به حساب بانکی عاطفی دست و پا کنیم. تنها وسیله کنترل و یا تاثیرگذاری والدین بر نوجوان، ارتباط مستحکم بین آن دو است. بنابراین، لازم است که در کنار بیان توقعات و درخواست ها، زمانی هم تنها جهت ارتباط بی تکلف به آنها اختصاص داد. می توان از هر فرصتی و ارتباطی سود جست تا به خزانه رابطه با نوجوان اضافه شود و در طول تمامی دوران نوجوانی فرزندمان باید به یاد داشته باشیم که حساب نوجوان خالی نماند.

*محمد دهگان پور عضو کالج روانشناسان انتاریو است.

mdehganpour@bluehillscentre.ca