شهروند ۱۲۵۳

عجب گرفتاری شده است این یارانه ها. نه دولت می داند با آن چه کند، نه مردم و نه امام جمعه مادرمرده ای که یارانه را با رایانه (کامپیوتر) اشتباه گرفته بود وکلی باعث خنده جماعت شد.

چه کند پیرمرد بیچاره؟ تا وقتی که می رفت بالای منبر و روضه می خواند و راجع به امام حسین و شمر و صحرای کربلا داد سخن می داد، خب، به کارش مسلط بود و اشتباه نمی کرد.

یک عمر تمرین کرده و از این راه نان خورده بود، هم شمر را خوب می شناخت هم امام حسین را، و هرگز این دو شخصیت متضاد را با هم عوضی نمی گرفت. اما این مدرن شدن زندگی و کلماتی که به دنبالش وارد زندگی روزمره ما مردم شده است، بدیهی است آدمی را که فکر و ذکر و سرمایه زندگی اش مسائل ۱۴۰۰ سال پیش است به اشتباه می اندازد.

طفلک پیش خودش گفته بود حروف هر دو کلمه که یکی ست، لابد معنی اش هم باید یکی باشد؟!

و یقیناً برای خودش شعر حافظ را هم مثال زده بود که چون حروفش یکی است، هر طوری که بخوانی، معنی اش یکی ست:

دلبر جانان من برده دل و جان من

برده دل و جان من، دلبر جانان من

به همین دلیل، بارها یارانه را گفت رایانه جوری که صدا و سیما مجبور شد در سخنرانی او دست ببرد و هر جا که ایشان فرمودند (رایانه)، صدای دیگری را به جای صدای امام جمعه مونتاژ کردند که می گوید (یارانه)!

اگردلتان می خواهد گوش کنید این لینکش:

http://www.youtube.com/watch?v=x494TJCHkqg

و کاش گرفتاری فقط همین عوض شدن اسم ها بود.

هنوز یارانه ها پرداخت نشده، قیمت همه اجناس دولا پهنا شده وای به آن که به قول صدیقی، امام جمعه موقت تهران، به خانواده های پرجمعیت، ماهی ۱۲۰ هزارتا (رایانه!) نیز پرداخت شود.

هدف از هدفمند کردن یارانه ها هرچه بوده، فعلا که این اشتباهات لپی خوب مردم را سرگرم کرده است. شاید هم هدف از هدفمند کردن یارانه ها در اصل همین سرکار گذاشتن ملت باشد، کسی چه می داند؟!



خمس و زکات، برای پوتین!


کاسپاروف، قهرمان شطرنج جهان، در مقاله ای در وال استریت جورنال، نوشته است که روسیه برای بالا بردن قیمت نفت، درصدد ایجاد جنگی تازه در جهان است.

این شطرنج باز نامدار، معمولا تا چهل پنجاه حرکت بعدی حریف شطرنجش را می خواند و محاسبه می کند، بنابراین حرف هایش از سری حرف های آقای احمدی نژاد و هاله نوری که دور سرش دیده بود نیست و باید روی آن حساب کرد.

اگر آن طوری که کاسپاروف نوشته است، دولت پوتین و متحدانش جنگ تازه ای در جهان به راه بیاندازند، نه تنها خسارتش را غیرمستقیم من و شما باید بپردازیم، که خودمان و فرزندانمان نیز کسانی هستیم که باید در آن جنگ قربانی شویم.

با احتساب همه این حرف ها، من پیشنهاد می کنم بیاییم بنشینیم با آقای پوتین صحبت کنیم و بپرسیم داداش چقدر می گیری که دست از سرکچل مردم دنیا برداری؟

ایشان مسلماً ماشین حسابش را از توی کیفش درمی آورد و پس از مقداری چانه زدن با خودش، بالاخره یک رقمی را اعلام می کند. بعد ما مردم دنیا بیاییم این مبلغ را بین خودمان سرشکن کنیم و به عنوان خمس و زکات هم که شده، مبلغ درخواستی این میلیاردر خوش اشتها را به ایشان بپردازیم، بلکه راحتمان بگذارد.

استفاده ای که ما این وسط می بریم این است که حداقل جان خودمان و فرزندانمان را نجات داده ایم. چطور است؟



چند نکته کوتاه


ـ به گزارش خبرگزاری های دولتی، یک صد نفر از نمایندگان مجلس علیه میرحسین موسوی، کاندیدای معترض به انتخابات ریاست جمهوری شکایت کرده اند.

گرچه این صد نفر همه نامرئی هستند و نام و نام فامیل ندارند، اما یکی از آن ها در جواب یکی از اهالی که پرسیده بود آخر این میرحسین، غیر از این که زیاد رای آورده، دیگر چه گناهی کرده؟ جواب داده بود از قدیم گفته اند طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد.

ما که کار دیگری برای مردم نمی توانیم بکنیم، خواستیم به این وسیله خودی نشان بدهیم تا پولی را که در ماه می گیریم حلال باشد!


ـ می گویند کسی که چیزی را نفی می کند، باید راه حل هم ارائه بدهد. دانشجویان بعد از ماجرهای کهریزک، شعار می دادند: شکنجه، تجاوز، دیگر اثر ندارد.

اخیرا یک تبصره جدید هم به این قانون من درآوردی خودشان اضافه کرده اند و شعار می دهند: دوربین فیلمبرداری دیگر اثر ندارد.

کاش این دانشجویان عزیز می گفتند چی اثر دارد که دولت بتواند برای مقابله با اعتراضات آنان از آن استفاده کند!


ـ براساس توافقنامه ای، دولت فرانسه قرار بود ۱۰ سگ تربیت شده را که قادرند بوی مواد مخدر را به سادگی تشخیص بدهند، تحویل ایران بدهد اما این برنامه به دلائلی نامعلوم ملغی شده است.

به قرار اطلاع، سگ ها شخصا حاضر به این سفر نشده و گفته اند مگر عقلمان کم است به کشوری برویم که دختر مشاور رئیس جمهورش می رود و پناهنده می شود؟!


باجگیرها، بنیانگذاران بیمه!


پرزیدنت اوباما در هفته ای که گذشت بالاخره نظر من را پذیرفت و علیه شرکت های بیمه موضع گیری کرد!

وی صریحاً اعلام کرد که شرکت های بیمه مردم را گمراه می کنند تا مانع اصلاح قوانین بیمه شوند.

اوباما دقیقاً می دانست که من معتقدم بیمه نوعی باجگیری است و فکر پیدایش آن در تاریخ، از مغز باجگیرها تراوش کرده است!

جاهل محل، عده ای گردن کلفت را دور خودش جمع می کرد، و در مقابل باج سبیلی که می گرفت، اجازه می داد باج دهنده، مدتی با آرامش زندگی کند.

شرکت های بیمه هم حدوداً همین کار را می کنند. خطر آتش سوزی، سرقت، سیل و زلزله را با آگهی هایشان بزرگ می کنند و شما را به وحشت می اندازند طوری که پیشنهاد یک چتر امنیتی بیمه را با عجله می پذیرید و با عجله می گوئید:

باشه آقا، بنویس، بنویس، قبوله…

و از آن به بعد دلتان خوش است که بیمه هستید و سازمانی هست که از شما حمایت کند. اما خدا نکند اتفاقی برایتان بیفتد و بخواهید از بیمه پولی بگیرید. آن وقت است که مکافات شروع می شود.

تا زمانی که حق بیمه تان را ماهیانه و مرتب می پردازید، معزز، محترم، باشخصیت و دوست داشتنی هستید، اما اگر خدای ناخواسته آپارتمانتان را دزد زد یا آتش گرفت یا اگر اتوموبیل تان به سرقت رفت و سراغ بیمه رفتید، بلافاصله و در یک چشم به هم زدن، تبدیل می شوید به یک مظنون دروغگو که مورد اتهام است و باید ثابت کنید آپارتمانتان را خودتان آتش نزده اید، خودتان با دزدهای منزلتان همدست نبوده اید و ماشین تان را خودتان به سرقت نبرده اید!

فرض می کنیم شما کشاورز هستید و محصولتان را در مقابل بلایای آسمانی بیمه کرده اید. تگرگ شدیدی می بارد و محصول شما را از بین می برد. بعد از بارها تلفن کردن و پیغام گذاشتن نماینده بیمه از راه می رسد، نگاهی به تگرگ های باقی مانده و نگاهی به قرارداد شما می اندازد، سری به علامت تاسف تکان می دهد و می گوید:

واقعاً آدم بدشانسی هستید، اگرتگرگ ها کمی درشت تر و اندازه یک هندوانه! یا حداقل اندازه یک پرتقال بود، تمام خسارت شما را شخصاً و همین الان می پرداختم، اما آن طوری که در پشت قرارداد نوشته شده، شما در مقابل تگرگ های دوکیلو به بالا! بیمه هستید. اما این تگرگ ها خیلی ریز است و داخل آدم به حساب نمی آید!

و اگر ملخ محصول شما را خورده و از بین برده باشد، کارگزار بیمه خواهد گفت لطفا چندتائی از ملخ ها را به پزشکی قانونی بفرستید تا پس ازکالبد شکافی ببینیم از نوع محصول شما در شکم آنها یافت می شود یا خیر، بعد در مورد خسارت شما صحبت خواهیم کرد!

از ملخ ها بگذریم، آنها که داخل آدم نیستند. من دلم برای جنیفر لوپز هنرپیشه و خواننده خوش صدا و سکسی هالیوود می سوزد.

می دانید که او باسن خوش تراش و پرطرفدارش را میلیون ها دلار بیمه کرده است. اگر روزی روزگاری زبانم لال! این باسن از فرم بیفتد و لاغر شود چگونه می تواند ثابت کند که در کوچک شدن و آب رفتن آن خودش مقصر نبوده است؟

همچنان که سوفیالورن بیچاره بالاخره نتوانست ثابت کند که چروکیده شدن سینه هایش به خاطر سن و سالش است تا بتواند پول بیمه ای را که سال ها به این خاطر پرداخته بود، پس بگیرد.

کارشناسان بیمه پس از انگشت نگاری های بی شمار، بالاخره اعلام کردند که از فرم افتادن سینه های سوفیالون کار دست بشر است و حق بیمه ای به دارنده آن ها تعلق نمی گیرد. خسارت را باید آقایانی بپردازند که با ایشان سلام و علیک خصوصی داشته اند!


* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران است.

mirzataghikhan@yahoo.ca