این هفته چه فیلمی ببینیم؟

“We Need To Talk About Kevin” با خاطرات ایوا شروع می شود. جشن گوجه فرنگی در کشوری اروپایی، جمعیتی که در هم می لولند و صدها و صدها بدن سرخ و خیس که به هم می تابند. ولی این صحنه ها به نوعی است که با دیدنش به جای اینکه احساس تفریح و دل خوشی بهمان دست دهد، مضطرب مان می کند.  ایوا از خواب می پرد. زنی رنگ پریده و بی روح با چشمانی تهی که دور و برش را بطری های خالی الکل گرفته. زمان حال است ولی همین طور که فیلم پیش می رود متوجه می شویم که ذهن ایوا بی هیچ نظم خاصی، بین حال و گذشته در حال دویدن است و ما هم  بهتر است به جای این که سعی کنیم سر از کی و کجای وقایع در بیاوریم، پا به پایش  بدویم. در تاریکی شب روی تخت دراز می کشد، به نقطه ای چشم می دوزد و به یاد می آورد. فکرهایش همیشه به یک جا ختم میشوند: کوین.

کوین پسر ایوا است. هر مادری، فرزندش را عاشقانه دوست دارد، این طور نیست؟ شاید. چهره افسرده ایوا ولی در تخت بیمارستان و پس از زایمان در حالی که شوهرش نوزاد را با عشق بغل کرده و او – بی احساس – به جلو زل زده، داستان دیگری است. ایوا آن ارتباط طبیعی را نمی تواند با نوزادش برقرار کند، کوین هم در دستان ایوا لحظه ای آرام ندارد و تمام مدت جیغ می کشد و گریه می کند. از صبح تا شب. ایوا در مرز دیوانگی است. از آن بدتر این که به محض این که شوهرش به خانه می آید، کوین آرام می گیرد و گویی به نوعی تنها قصد انتقام گیری از ایوا به خاطر نبود احساساتش را دارد.

Kevin

 ما با خاطرات ایوا در زمان به جلو و عقب می رویم و شاهد بزرگ شدن کوین و خوی اهریمن گونه اش هستیم. فیلم صحنه وحشتناکی ندارد و با این حال حضور کوین و نگاه چشمانش کافی است تا احساس کنید خون در بدنتان یخ می زند و همین نشان می دهد که چقدر بازیگران نقش کوین از کوچکی تا نوجوانی بجا و هنرمندانه انتخاب شده اند و بازی می کنند. از همان ابتدای داستان می دانیم که اتفاق وحشتناکی افتاده است. ایوا در زمان حال، منفور آشنا و همسایه است. بچه ها به او خیره می شوند، غریبه ها در خیابان سیلی اش می زنند و او همه اینها را با سر پایین و شانه های افتاده می پذیرد. چه چیزی می تواند به مادری آن قدر احساس  گناه و شرم بدهد؟ آیا نداشتن خوی مادری او از کوین هیولا ساخته یا از ابتدا نطفه شیطان بوده؟ به دیدن کوین هفده ساله در زندان می رود. همه چیز همیشه به  کوین باز می گردد و با این حال ایوا و شوهرش هرگز درباره او حرفی نمی زنند. اگر هم ایوا شکایتی بکند، شوهرش به سادگی و با لبخند می گوید که کوین پسر بچه ای است مثل تمام بچه های دیگر. ولی ایوا بهتر می داند. از اول می دانسته و هرچه پیش تر می روند، تاریکی وجود کوین بیشتر می شود.

“We Need To Talk About Kevin” کابوس هر مادری است که به تصویر کشیده شده. با جزئیاتی تکان دهنده و آزاردهنده. همه چیز فیلم به نظرمان شوم می آید، حتی صدای آب پاش های حیاط که هر روز چمن ها را خیس می کند. حتی نسیمی که پرده ها را می لرزاند و رقصیدن دختربچه ای با پدرش. فیلمی که تماشایش آسان نیست و داستانی که باعث می شود معنای بعضی کلمات برایتان رنگ ببازند، کلماتی مثل معصومیت کودکی و غریزه مادری …

http://www.youtube.com/watch?v=TGjjK5SMbJA

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست.  هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.