این هفته چه فیلمی ببینیم؟

” هیچ انسانی نمی تواند خودش را از گذشته اش رها کند، ما تنها از گذشته به سمت آینده مان فرار می کنیم. چیزی که ما را پیر می کند، گذشت زمان نیست، بلکه سنگین و سنگین تر شدن گذشته ای است که پشت سر گذاشته ایم.”

این بخشی از سخنان اصغر فرهادی در جلسه نقد و بررسی فیلم “گذشته” اش است در جشنواره کن . او در ادامه سخنانش می گوید:

 چیزی به اسم گذشته وجود ندارد، آنچه که ما به گذشته می شناسیم، خاطره ای است که پیش از این برایمان اتفاق افتاده و فرقش در این است که در خاطراتتون گذشته را فیلتر می کنید و آنچه دلتان می خواهد را یا تلخ تر می کنید یا آنقدر رنگ های زیبا بهش می دهید که حالت نوستالژیک پیدا می کند و به همین دلیل است که به خیلی چیزهای گذشته می شود شک کرد.

past-1

 فکر می کنم از این زیباتر نمی توان صحبت را درباره فیلم جدید آقای فرهادی آغاز کرد. تمام هدف شخصیت های داستان این است که با حرکت به جلو، فردایی تازه را شروع کنند، ولی ریشه های گذشته شان چنان دور وجودشان پیچیده که رهایی از آن شاید ممکن نباشد. احمد از تهران به پاریس می رسد و ماری او را از فرودگاه برمی دارد. حرف ها و ارتباطشان کمی برایمان نامفهوم است، درست مثل اینکه صندلی عقب ماشینی نشسته ایم و به صحبت های دو مسافر غریبه جلویی گوش می دهیم. احمد از بچه ها می پرسد، اینکه حالشان چطور است و آیا هنوز او را به خاطر دارند؟ بعد می پرسد که آیا ماری برایش هتل رزرو کرده و وقتی ماری می گوید نه، احمد جواب می دهد که نمی خواهد مزاحم شود و ماری جواب می دهد که دفعه پیش که هتل گرفت احمد سفرش را کنسل کرد. چند دقیقه ای بحث می کنند. بینشان تنشی وجود دارد که این تصور را به ما می دهد که یک زوج هستند. خانه ماری در حومه  پاریس است و وقتی می رسند، دختر و پسر کوچکی در حیاط مشغول بازی اند. دخترک احمد را محکم بغل می کند ولی پسر کوچک با اخم، کنار می ایستد.  طول می کشد تا متوجه شویم که هیچکدام از بچه ها متعلق به احمد نیستند. ماری از ازدواج سابقش دو دختر دارد. احمد شوهر دوم اوست که چند سالی است از هم جدا شده اند و حالا برای چند روز برگشته تا به دادگاه بروند و طلاقشان را رسمی کنند و پسرک اسمش فواد است و فرزند دوست پسر ماری است که با هم زندگی می کنند. هنوز نیم ساعت از فیلم نگذشته که پیچیدگی داستان و روابط، گیجمان کرده. احمد از ماری می پرسد که آیا رابطه اش جدی است؟ ماری جواب می دهد که اگر جدی نبود از او نمی خواست که تکلیف طلاقشان را زودتر روشن کنند. احمد دلش نمی خواهد با وجود مرد دیگری در خانه بماند. ماری می گوید تا وقتی او آنجاست، دوست پسرش ـ سمیر ـ نمی آید. فیلم کمی بیشتر که پیش می رود، معلوم می شود داستان اصلی طلاق و بازگشت شوهر سابق و دوست پسر فعلی و مثلث عشقی نیست. تمام داستان حول دختر بزرگ ماری می چرخد ـ لوسی، و مشکلاتش با ماری. لوسی با اینکه نوجوان است و هنوز به مدرسه می رود، شب ها خیلی دیر و فقط برای خواب به خانه می آید، دیگر با مادرش حرف نمی زند و به شدت مخالف رابطه مادرش با سمیر است. ماری به احمد می گوید که با وجود اینکه چند سالی می شود بچه ها او را ندیده اند ولی هنوز خیلی دوستش دارند و بهش احساس نزدیکی می کنند و از او می خواهد که با لوسی صحبت کند و ببیند مشکلش چیست. لوسی با احمد راحت است و حرف دلش را رک و راست به او می گوید؛ که از داستان همیشه تکراری زندگی مادرش خسته است. اینکه هر چند  سال یکبار با یکی ازدواج می کند، آنها هم چند سالی می مانند و بعد ترکش می کنند. احمد می گوید که ولی ماری هم حق دارد که زندگی اش را آنطور که دلش  می خواهد بگذراند و لوسی باید سعی کند که وجود سمیر را قبول کند چرا که مادرش تصمیم دارد با او ازدواج کند. لوسی به احمد چشم می دوزد و می گوید چطور آنها می توانند ازدواج کنند در حالیکه سمیر متأهل است؟

past

هرچه احمد بیشتر با لوسی حرف می زند، زوایای پنهان رابطه ماری برایش روشن تر می شود. همسر سمیر در بیمارستان در کماست. افسردگی داشته. خودکشی کرده. لوسی باور دارد دلیل خودکشی او این بوده که از رابطه پنهانی سمیر و ماری با خبر شده. بزرگ ترها می دانند که این بهانه ای است برای لوسی تا زندگی مادرش را تلخ کند، ولی آیا واقعیت همین است؟ قرار بود با آمدن چند روزه احمد، فصلی از زندگی آنها بسته شود و فصل جدیدی را شروع کنند، ولی آیا به این سادگی می شود گذشته را پشت سر گذاشت و از نو شروع کرد؟ می توان اتفاقاتی را که افتاده، نادیده گرفت و شروعی دوباره داشت؟

احمد بین ماری و لوسی گیر افتاده و آنها هر دو از او می خواهند که با آن یکی صحبت کند و راضی اش کند. سمیر بین احمد و ماری مانده و نمی داند که آیا هنوز احساسی از گذشته بینشان باقی است یا نه. بچه ها بین پریشانی بزرگ ترها به هر طرف کشیده می شوند و حق انتخابی ندارند و ماری … ماری نمی داند چکار می کند. طلاق می گیرد ولی به اصرار احمد را در خانه اش نگه می دارد. با مرد دیگری است ولی می خواهد احمد مشکلاتش را حل کند. فراموش کردن گذشته برایش مشکل است ولی از سمیر می خواهد به او اطمینان دهد که با هم آینده دارند.

“گذشته” فیلمی پیچیده با بازی های فوق العاده است و داستانی که شاید جزئیاتش برایمان ملموس نباشد، ولی واقعیت داستان را همه ما می شناسیم. همه ما شاید رابطه ای داشته ایم که بریدن ازش برایمان سخت بوده و یا برعکس، در رابطه ای بوده ایم که نمی خواهیم هرگز دوباره به یادش بیاوریم. بیشتر ما هر روزمان را زندگی می کنیم درحالیکه یک پایمان در دیروز است. شاید هم این سرخوردگی از امروز و عدم اطمینان به آینده است که باعث شده دست کشیدن از گذشته برایمان مشکل باشد.

 دلیلش هرچه باشد فرقی ندارد، واقعیت این است که تا با گذشته مان به صلح نرسیم، فردایمان هرگز نخواهد رسید.

http://youtu.be/J2mwOuYSnYM

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست.  هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.