هفته گذشته در آخرین روزهای ثبت نام کاندیداهای انتخابات فدرال (سراسری) کانادا از طریق یکی از کانالهای تلویزیون فارسی تورنتو اطلاع یافتم …

شماره ۱۱۹۷ ـ ۲  اکتبر ۲۰۰۸


 بهمن رودگرنیا

هفته گذشته در آخرین روزهای ثبت نام کاندیداهای انتخابات فدرال (سراسری) کانادا از طریق یکی از کانالهای تلویزیون فارسی تورنتو اطلاع یافتم که آقای بهمن رودگرنیا از طرف حزب  Progressive Canadian  که رهبر آن پس از شرکت کانادا در جنگ عراق از حزب  کنسرواتیو جدا شده برای شرکت در انتخابات دعوت شده است و از هموطنان ایرانی تبار خود درخواست می کند که در مرحله اول، یعنی پر کردن فرمهای مخصوص نامزدی برای انتخابات، وی را یاری نمایند. به قرار اطلاع حدود صد و هشتاد ایرانی برگه های مربوطه را پر کرده و به مرکز انتخابات فدرال ارسال کرده و خواستار شرکت آقای رودگرنیا شده اند.

به عقیده من تا همین جای کار که یک ایرانی جرات کرده است در این بازار از پیش محاسبه شده، در این بالاترین رده سیاسی کانادا به طور منفرد یا "نیمه منفرد" قدم پیش بگذارد، و در عمل بخواهد برای بقیه این حقیقت را جا بیاندازد "که ما نیز هستیم" و باید برایمان حساب باز کنید ـ این حرکت نوعی جهش سیاسی کامیونیتی ایرانی در کانادا است. این درست است که تعداد آرایی که به رودگرنیا می دهیم بسیار مهم است، اما مهمتر از آن آغاز این حرکت و هویت سیاسی خواستن برای جامعه ایرانی از سیاستمداران کانادایی است. در اینجا برای اولین بار یک ایرانی که به شهادت همگی آنان که او را می شناسند هیچ گونه وابستگی و گرایش حزبی نداشته، فقط با اتکا به رسانه های قومی ایرانی خواستار ورود به بالاترین صحنه سیاسی کانادا شده است.

این گام برداشته شده است و این اولین جرقه حضور مستقل ایرانیان در صحنه سیاست کانادا زده شده است و مسلما اگر هموطنان ایرانی تبار با حضور خود چنین حرکات خودجوشی را تشویق کنند، بدون توجه به انتخاب شدن یا نشدن این نامزد، ما توجه احزاب را به قدرت  رای ایرانیان، حداقل در آن چند حوزه ایرانی نشین جلب خواهیم کرد.

در معرفی آقای رودگرنیا برای رای دهندگان باید بگویم، آشنایی من با ایشان به دلایل فرهنگی است. حدود هشت سال قبل برنامه هایی در زمینه ادبیات و عرفان از رادیوی صدای فارسی پخش می شد که نمودار تسلط سطح بالای گوینده به مفاهیم عرفانی و ادبیات بین المللی بخصوص درباره مفاهیمی بود که کمتر به زبان فارسی ترجمه شده اند. پس از پرس و جو کردن، برای دیدار گوینده به منزل وی رفتم. عکسهای روی دیوار برای من خیلی جالب بودند چرا که در سه تای آنها رودگرنیای جوان از شخص اول آن روز مملکت کتاب جایزه می گرفت و در چند تای دیگر به عنوان مربی در وسط تیم تکواندو ایستاده بود. معلوم شد جوایز دانشجویی برای شاگرد ممتاز و رشته تحصیلی وی ادبیات انگلیسی بوده است. من تاکنون کمتر ایرانی دیده ام که به اندازه رودگرنیا به مفاهیم زبان انگلیسی تسلط داشته باشد!

ادامه تحصیلات آقای رودگرنیا در کانادا در زمینه تجارت بین المللی بوده است، اما ایشان که در ایران نیز سابقه شغل شریف معلمی را داشته است و در خانواده ای فرهنگی بزرگ شده است در کانادا هم شغل معلمی را برگزیده است و در پنج سال اخیر مدیر یک دبیرستان که اغلب شاگردان آن ایرانی هستند می باشد. او برگزارکننده جلسات متعدد ادبی عرفانی در تورنتو بوده و بخصوص در امور خیریه و گردآوری بودجه برای فعالیتهای عام المنفعه، از جمله کمک به بیماران سرطانی از پیشگامان ایرانیان است.

با آنکه آقای رودگرنیا  کاندیدای حزب  (Progressive Canadian Party) PCP است،  اما در عمل ایشان یک کاندید منفرد جامعه ایرانی است. دلیل آنکه من ایشان را منفرد محسوب می کنم وضعیت حزب  Progressive و برداشت من از آنان است. اگر به خاطر داشته باشیم حزب محافظه کار و حاکم فعلی قبلا حزب   Progressive Conservative بود و تعدادی از "سنگین وزن" های آن حزب مخصوصا یکی از وزرای سابق به نام آقای سنت کلر استیونس که با ورود کانادا به جنگ عراق مخالفت جدی داشت، متوجه شدند تا زمانی که در آن حزب بزرگ باقی بمانند وجود آنان فقط تشریفاتی است.

این مخالفان درونی حزب کانسرواتیو در سال ۲۰۰۴ اقدام به ایجاد حزب جدید  Progressive.C.P کردند که هنوز به اصالت مبانی بنیانگذاران حزب کانسرواتیو اعتقاد جدی دارند ولی معتقد هستند که این حزب دیگر هویت خود را از دست داده است و سیاست کلی آمریکا را در تصمیم گیریهای مهم خود پی گیری می نماید.

و اما دلیل آنکه نوشتم آقای رودگرنیا نماینده منفرد و نیمه مستقل می باشد آن است که در جریان "کاندیداتوری" ایشان از هیچ یک از روشهای معمول برای جمع آوری بودجه از قبیل میهمانی های متداول استفاده نشده و این نامزد انتخابات به هیچ ایدئولوژی یا منابع سرمایه گذار بدهکاری ندارد و صریحا در مصاحبه تلویزیونی خود گفت که فقط منافع رای دهندگانش، بخصوص ایرانیان معیار عمل وی خواهد بود. در ملاقاتی که با لیدر حزب Progressive  داشتم ایشان گفت ما خط مشی خاصی برای این کاندیدا معین نمی کنیم به غیر از حفظ منافع الکترال رای دهندگانش و رعایت وجدان. در ضمن عرض می کنم که آقای رودگرنیا چند روز قبل ضمن سخنانش اظهار عقیده نمود که برگردان واژه انگلیسی Conservative به "محافظه کار" در فارسی گزینه صحیحی نیست و حزب کانسرواتیو یعنی حزبی که حفاظت کننده ارزشهای والای بنیانگذاران کانادا می باشد و اینان معتقدند دلیل آنکه کانادا یک مملکت آرمانی در سراسر جهان می باشد آن است که اجداد مملکت از قبیل عالیجناب جان مک دانالد و دیفن بیکر ارزشهایی متعالی از قبیل حفاظت دهقانان، توجه به وضع ضعیف ترهای اجتماع، کودکان، راه آهن سرتاسری، آزادی رسانه ای و بخصوص صلح جویی را برای آیندگان مهم تشخیص دادند و حفاظت از این ارزشهای برتر، قانون اساسی کانسرواتیوها (حفاظت کنندگان) است.

در این مملکت هر چهار سال یک بار با مخارج کلان "نمایش بی مزه ای" به نام انتخابات روی صحنه می رود و عجیب آن که این نمایش میلیون ها نفر بازیگر بی قید و شرط هم با خود به همراه می آورد. اکنون حدود چهل سال از زمانی که من در شهر سنت کاترین برای آقای  GIB Parent  معلم خودم در مدرسه دنیس موریس، تابلوی انتخاباتی در چمن فرو می کردم گذشته است و هر چه فکر می کنم که چرا این همه وقت و انرژی صرف انتخاب شدن افرادی کردم که چون تابع دستور از "بالاها" بودند ـ اصلا تفاوتی نمی کرد که چه عقایدی داشتند ـ فکرم به  جایی نمی رسد.


 


 


 

بی سیاستی انتخاباتی ما معمولا از آنجا معلوم می شود که ما بدون دلیل به نامزدی که از ابتدا تقریبا معلوم است برنده می شود رای بیشتری می دهیم و طرف که مثلا با ده هزار رای برنده می شده را با چهارده هزار رای برنده می کنیم. این استراتژی اشتباه آن نماینده را مطمئن می کند که کرسی بسیار قوی و مطمئنی دارد و لازم ندارد که در مقابل الکترال حوزه خود پاسخگو باشد.

توازن قدرت در حکومتهای دمکراتیک کلید اصلی موفقیت جامعه است. هر نماینده ای باید در مقابل الکترال خود در موقعیتی باشد که نگران باشد که اگر خواست آنان را برآورده نکند دوره بعدی انتخاب نخواهد شد. اضافه رای بی دلیل جامعه ایرانی در منطقه ایرانی نشین ویلودیل کاندیداها را مطمئن کرده است که هرچه به ایرانیان بی توجهی کنند، گویا آنان باز هم وظیفه خود می دانند که بار دیگر نیز به آنان رای بدهند. ما ندانسته توازن قدرت را به هم ریخته ایم.

وضعیت قومی ما در این انتخابات فعلا این چنین است که یک ایرانی کاملا بی طرف که تحصیل کرده هم است و به زبان انگلیسی تسلط هم دارد از طرف حدود ۱۸۰ نفر از هموطنان ما نامزد انتخابات در پر ایرانی نشین ترین محله کانادا شده است. توجه داشته باشیم که ما چه بخواهیم یا نخواهیم، تعداد آرایی که به این ایرانی داده خواهد شد برای تمامی احزاب و سیاست پیشه گان آینده نمودار قدرت نفوذ جامعه ایرانی در انتخابات آینده استانی و فدرال خواهد گردید.

حداقل فایده تعداد قابل توجه رای به این نماینده ایرانی، این خواهد شد که برای همیشه سیاستمداران این منطقه بفهمند که رای ایرانیان برای آنان سرنوشت ساز خواهد بود. اینجانب مدت یکسال و نیم در جلسات "درون حزبی" یکی از احزاب اصلی به طور مرتب حضور داشتم و ظاهرا یکی از مدیران حزب بودم. در این جلسات راجع به راضی نگاه داشتن تمام اقلیت ها برنامه ریزی می شد، اما شاید یک جمله نیز راجع به ایرانیان گفته نشد چون اینجور جا افتاده بود که ما "بچه های سر به زیری" هستیم و در انتخابات بعدی وظیفه خودمان را خوب بلدیم.

به راستی  من و شما از انتخاب فلان نماینده که دیگر تا چهار سال بعد از انتخاب غیبش می زند ـ چه منفعتی میبریم!

رودگرنیا در مصاحبه درخواست کمک از ایرانیان گفت: "صریحا جلوی دوربین تلویزیون می گویم، در پارلمان کانادا به اندازه کافی عضو وارد به سیاست کلی مملکت وجود دارد که منافع کلی ملت را در نظر بگیرند، اما اگر من انتخاب بشوم اولویت و تمرکزم فقط روی مشکلات ایرانیان خواهد بود و نگویید یک نماینده منفرد چکار می تواند بکند، به اندازه کافی "نطق پیش از دستور"   Points of Information وConstituents Concerns و غیره در سنت پارلمانی کانادا گنجانیده شده است."