pete-seeger-H

گاه شده است که هنرمندی گوهر گران بهای جان خویش را در طبق اخلاص نهاده تا جهان برای آدمی جای بهتری شود، هنوز صدای گیتار و نوای ترانه های ویکتور خارا در جای جای جان انسان های عدالت اندیش در زمزمه و ظهور است، و هیچکس از پینوشه و آدمکشان او خاطره ی خوبی در حافظه ی جمعی جهانی سراغ ندارد!

در امریکا شاید از هرجای دیگر جهان ماندن هنرمندان بر سر پیمان با مردم ناممکن تر باشد، زیرا برای هنرمندانی که در دایره ی هنر مرسوم حضور پیدا کنند بخت رسیدن به هر امتیاز مادی و تبلیغ رسانه ای  باز می ماند ، و اگر در جایی از جانشان دغدغه ی مردم هم داشته باشند گاه حرف و حدیث عدالت هم در دنیای رفاه و رنگینشان رخ می کند، این ها اما درباره ی کسانی مانند پیت سیگر که مبارزه برای عدالت کار نیمه وقت او نبود صورت دیگر و انسانی تری دارد.

او انگار مدام دارد از ما مردم صرف نظر از موقعیت اجتماعی و حتی طبقاتیمان می پرسد، “کدوم طرفی هستی؟” جواب هر چه که باشد، دست کم این حسن را دارد که تکلیف آدم را  برای خودش هم که شده باشد روشن می کند!

او از هیچ چیز مملکت و مردمش غافل نبود، در ترانه ی به یاد ماندنیش ” امروز در مدرسه چه آموختی؟ ” کلیدی ترین معضلات جامعه ای را که مدعی همه چیزش به سامان بودن  است، از منظری نشان می دهد که هیچ چیز به سامان نیست!

ترانه های او که چه بسا هنوز بهارشان برای گل کردن نرسیده است، و نسل های بعدی بیشتر حرمت مبارزات او را خواهند فهمید، مدام از جای خالی یک خسران بزرگ بشری حرف و حدیث کرده است از ” اتحاد برای همیشه” نه از اتحاد به مصلحت و برای دست یابی به موهبت و موقعیت موقت فردی و یا حتی جمعی!

اگر پیت سیگر تنها همین یک جمله ی ” کدوم طرفی هستی؟ ” را سروده و با صدای دلنشین و داوودی اش خوانده بود، به روشنی می شد سیمای انسانی و گریزان از بی تفاوتی او را دید!

او هنگام که در جمع های کارگری ” اتحاد برای همیشه” را می خواند، به جنبش کم جان مبارزات کارگری امریکا رمق دوباره و همواره می بخشید، او بود که در ترانه هایش به ما مردم یاد آوری می کرد که فرزندان کارگران معدن را فراموش نکنیم! زیرا آن ها هرگز نه معدن و نه پدرانشان را که در آن دهلیزهای مرگ جان کنده اند از یاد نخواهند برد. جان کندنی که به بهای زندگی و آسودگی آنان تمام می شد و جیب های پول داران را پر پول تر می کرد!

پیت سیگر چنان نقشش در مبارزات محرومان امریکا برجسته بود که حتی روسای جمهوری این کشور نیز گاه قادر به نادیده گیری او نبودند، کما این که هم اوباما و هم بیل کلینتون از او و مبارزاتش به نیکی یاد کردند.

از دیگر سو هرجا حرف عدالت و انصاف و انسانیت بود، پیت سیگر هم بود، با هنرش بود، با صدای همیشه حمایت کننده اش از کارگران و محرومان بود، بود تا با محبوبیت فروکش نشونده اش آواز بخواند و امید بیافریند، حتی در جنبش اخیر اشغال در نیویورک هم بود، می خواست مانند همیشه مهرش را بر هر حرکت مردمی زده باشد!

او از این که کمونیست بود نه احساس شرم می کرد و نه مانند بسیاران دیگر با پشیمانی می خواست خود را در صف بلند کمونیست های شرمگین جا کند! نه تنها این که اصرار داشت که بخت انسان برای عدالت و جهان بهتر نه تنها از بین نرفته، بلکه از هر دوران دیگری بیشتر شده است، حرفی که چه بسا برای بسیاران دیگر درک کردنی به نظر نیاید اما از حقیقت های انکار نکردنی انسان امروز در جهان امروزی است.

او با ترانه ها و صدای از دل و جان بر آمده و بر دل و جان نشیننده اش هرگز از این که انسان را مخاطب قرار دهد و از او به جد بپرسد که طرف چه کسی را می گیرد، محرومان و مبارزان و یا ناقضان حقوق آدمی خسته نشد!

با این که در دوران آزادی کشی و تفتیش عقاید مکارتیسم در لیست معروف سیاه رفت و به ده سال زندان محکومش کردند، و آزار و اذیت بسیار دید، اما همچنان در سمت محرومان ایستاد و هنرش و صدایش و حضورش را تنها در همین سو به کار گرفت!

 این هنرمند بزرگ که در ۱۹ ماه می ۱۹۱۹ در نیویورک پا به جهان نهاد و همیشه با این سه ۱۹ پیاپی در زندگی خویش شوخی کرد، و در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۴ در همین شهر که مورد علاقه و احترامش بود و گاه از دست او به فغان هم می آمد، درگذشت.

یاد هنرمندی که رضایت نداد هیچ جذبه و جذابیتی بر تصور انسانی او از عدالت خدشه وارد کند گرامی باد!