Salman-Sima

بر اساس تقویم سیاسی کانادا انتخابات سراسری پارلمان کانادا باید در سال ۲۰۱۵ انجام شود. افرادی هم از چهره های کامیونیتی عمدتا از حزب لیبرال کانادا برای حضور در پارلمان کاندیداتوری خود را اعلام کرده اند. آیا صرف حضور چند ایرانی در پارلمان فدرال کانادا می تواند منافع ایرانی کانادایی ها را به طور ویژه تری برآورده کند؟ کاندیداهای ایرانی تبار چه مزایایی نسبت به دیگر کاندیداها دارند؟ آیا به صرف ایرانی تبار بودن یک کاندیدا باید به او رأی داد؟ کاندیداهای ایرانی تبار که از کامیونیتی ایرانی-کانادایی طلب رأی می کنند؛ چقدر به مسألۀ حقوق بشر بها می دهند؟ آیا این افراد در سمت درست تاریخ ایستاده اند؟ وظیفۀ ما در این میان چیست؟

بخش قابل توجهی از ساکنان تورنتوی بزرگ، هم وطنانی هستند که هنوز دغدغۀ وطن دارند و آنچه در ایران امروز می گذرد برایشان اهمیت دارد. با نگاهی به شرح وظایف یک نمایندۀ پارلمان به آسانی می توان دریافت که سیاست خارجه و حقوق بشر در حوزۀ وظایف یک نمایندۀ پارلمان قرار می گیرد. به عبارت دیگر، یک نمایندۀ پارلمان عضوی از شورای شهر نیست که نتوان او  را در مورد سیاست خارجۀ کانادا و موضع کانادا در قبال حقوق بشر  به چالش کشید.

کاندیداهای ایرانی تبار تاکنون برنامه ای ارایه نداده اند و به جملات کلی بسنده کرده اند. از نظر نگارنده، ارایۀ برنامه یعنی این که چهارچوبی را ارائه دهیم که قابل مقایسه، قابل نقد، و قابل سنجش باشد و بتوان در کنار آن خط کش گذاشت. همچنین فردا روزی اگر آن فرد به پارلمان راه یافت و بر سر برنامه ها و وعده های خود نایستاد؛ بتوان از او در این مورد سئوال کرد. گفتن گزاره های ابطال ناپذیر و کلی همچون این که باید از توان کامیونیتی ایرانی-کانادایی استفاده کرد؛ باید به جوانان و زنان اهمیت داد و  … اسمش هر چه باشد برنامه انتخاباتی نیست.

حال به همین گزاره ها و تک جمله های کلی هم که نگاه می کنی بین کاندیداهای ایرانی تبار تفاوت چندانی نمی بینی. به مصاحبه ها و اظهار نظرات و صفحات توئیتر و  فیس بوکشان هم که مراجعه می کنی عموما اظهار نظرات کلی می بینی و برنامه مدون ویژه ای ارائه نمی دهند. نکته تاسف بار سکوت کاندیداهای ایرانی تبار در مورد مسألۀ نقض حقوق بشر در ایران است. وقتی هم جلسه ای برگزار شود و هنگام پرسش و پاسخ کاندیداهای ایرانی تبار از سرِ اکراه مجبور به پاسخ گویی در مورد مساله حقوق بشر و نحوۀ رفتار با جمهوری اسلامی شوند؛ می شنوی که: وضع حقوق بشر در  ایران وخیم است. یا این که اوضاع و شرایط ایران را همه ما می دانیم. این نهایت موضع گیری کاندیداهای ایرانی تا به امروز بوده است.

از کرامات شیخ ما این است

شیره  را خورد و گفت شیرین است

اکثر کاندیدای های ایرانی برای ورود به پارلمان فدرال از حزب لیبرال کانادا کاندیدا شده اند که  رقیب سرسختی برای حزب محافظه کار است که هم اکنون قدرت را در دست دارد. گرچه کارنامۀ حقوق بشری حزب محافظه کار خالی از عیب و ایراد نیست، ولی حزب لیبرال در مورد دفاع از حقوق بشر در ایران در مقایسه با حزب محافظه کار حرفی برای گفتن ندارد. این نکته را به سادگی می توان از مقایسه ی پیام های نوروزی جاستین ترودو رهبر حزب لیبرال کانادا با پیام نوروزی استفن هارپر نخست وزیر و جان برد وزیر امورخارجۀ کانادا هر دو از  حزب محافظه کار دریافت.

استفن هارپر به صراحت یادآوری می کند که: «نوروز همچنین، زمان امیدواری به آینده ای روشنتر برای کسانی است که در ایران و اطراف خلیج فارس زندگی می کنند و هنوز از حقوق و آزادی هایی که ما به عنوان کانادایی از آن برخورداریم، بهره مند نیستند.»

اما در سوی مقابل رهبر حزب لیبرال هیچ اشاره ای به نبود آزادی در ایران نمی کند. عملکرد درخشان حزب محافظه کار در زمینۀ حقوق بشر در ایران را زمانی متوجه می شویم که به مواضع سیاسی و موضع گیری های درخشان “جان برد” وزیر امورخارجه نگاهی بیاندازیم.

جان برد نوروز را در حالی که در کنار سفرۀ هفت سین نشسته است تبریک می گوید. وی در پیامش تاکید ویژه ای بر مساله حقوق بشر دارد. او در پیام نوروزی خود می گوید: «برای سالیان ما شاهد آن بوده ایم که این امیدها توسط دولت ایران پایمال شده است چون به مردمش حقوق بشر و کرامتی را که شایسته آن هستند نمی دهد. در طول سال گذشته ما انتخاب حسن روحانی را دیدیم. در حالی که لحن او سازنده تر از پیشینیانش بوده است ما باید پیشرفت را با اعمال ملموس قضاوت کنیم نه فقط با حرف. قابل انکار نیست که شرایط حقوق بشر در ایران تحت نظر روحانی بهتر نشده است. در واقع، همه شواهد حاکی از آن است که تعداد اعدامها در ایران به طور وحشتناکی افزایش یافته است و روند عادلانه و حاکمیت قانون نادر است. اعدام های وحشیانه و در ملا عام ادامه دارند و کشوری که به خاطر شعرایش معروف است حالا شعرا را اعدام می کند. امیدوارم دولت ایران این لحظه را دریابد و به مردم ایران حقوق، کرامت و احترامی را که شایسته آن هستند بدهد.»

اخیرا هم که آقای جاستین ترودو در مصاحبه ای اعلام کرده اند که رفتار دولت فعلی کانادا در شأن کامیونیتی ایرانی- کانادایی نیست. ای کاش ایشان به طور دقیقتر می فرمودند که کدام رفتار دولت فعلی در شأن کامیونیتی نیست.

در سه ماه گذشته مطلقا از سوی کاندیداهای ایرانی ما شاهد یک خط موضع گیری علیه نقض حقوق بشر در ایران نبوده ایم. بدیهی است وقتی که کاندیداهای ایرانی مساله حقوق بشر، پول شویی، و استبدادِ رژیم ایران برایشان در درجه چندم از اهمیت قرار دارد؛ حال اگر اصلا اهمیتی داشته باشد، وقتی که موضع حزب لیبرال در این زمینه ها چنگی به دل نمی زند؛ نمی توانند انتظار داشته باشند که دلسوزان ایران و آنهایی که هنوز برایشان ایران دارای اولویت است از آن ها حمایت کنند. کاندیداهایی که وقتی صحبت از تحریم سپاه قدس، مبارزه با پولشویی، توقیف اموال ناقضین حقوق بشر، بسته ماندن سفارت جمهوری اسلامی و دفاع از انتخابات آزاد در ایران می شود، دچار لکنت  زبان می شوند و جرأت موضع گیری ندارند، نمی توانند کبادۀ حقوق بشر را به دوش بکشند. خیلی ساده و صریح می توانند بگویند که اگر به بنده رای دهید و بنده به قدرت برسم مساله ایران برایم در اولویت نیست، کاری هم با پول شویی ندارم، برایم هم مهم نیست اگر کانادا بر روی ناقضین حقوق بشر فشاری وارد نکند. تحریم سپاه قدس و توقیف اموال ناقضین حقوق بشر هم برایم ابدا مهم نیست. می توانند به هزار دلیل و بهانه بگویند که کانادا برایشان در  اولویت بالاتری است و این که انتخابات پیش رو انتخابات برای پارلمان فدرال کانادا است و نه انتخاباتی برای مجلس شورای اسلامی در ایران. همه اینها را می توانند بگویند و تا حدی هم قابل درک است ولی پنهان شدن پشت نقاب حقوق بشر و گفتن جملات کلی و مبهم به دور از انصاف و اخلاق است. بدیهی است که رای دهندۀ ایرانی تبار که دغدغه اش حقوق بشر است، می کوشد کاندیدایی را پیدا کند که به مطالباتش نزدیکتر باشد. سناتور و یا نماینده پارلمانی که از آزادی زندانیان سیاسی در ایران حمایت می کند و در سمت حقوق بشر قرار می گیرد؛ فارغ از تبارش و فارغ از این که کشور اولش کجاست به مطالبات یک کوشندۀ حقوق بشر نزدیک تر است تا آن کاندیدای ایرانی تباری که در شش ماه گذشته یک خط هم راجع به مساله نقض حقوق بشر در ایران موضع گیری نکرده است. اگر برایمان مساله حقوق بشر مهم است؛ رای به آن کاندیدای غیر ایرانی تباری که خواهان اقدام موثر علیه ناقضین حقوق بشر است به مراتب اقدام شرافتمندانه تری از رای دادن به کاندیدای ایرانی تباری است که هنگام صحبت از تحریم های هدفمند و تحریم های حقوق بشری زبان در کام می کشد. انتظاری که از نمایندۀ پارلمان ایرانی تبار می رود این است که منافع ملی مردم ایران و نه حکومت ایران و منافع ملی کانادا را توأما در نظر بگیرد. از وی انتظار اقدامات و وعده های عملی و ملموس می رود و نه ارایۀ جمله های بی خاصیت و کلی و مبهم و غیرقابل سنجش. با گفتن این که جمهوری اسلامی بد است، حقوق بشر زیباست، دریا آبی است و آسمان قشنگ است چیزی عوض نمی شود. حال که کاندیداهای ایرانی برنامه ی با تعریف و مشخصاتی که گفته شد ارائه نداده اند و آنچه تاکنون ارائه داده اند هم بسیار شبیه به یکدیگر است، شایسته است درمدت باقیمانده تا انتخابات لااقل بر سر مسالـۀ حقوق بشر ارجحیت خود را نشان دهند.

وقتی که وزارت امورخارجه کانادا چندین بار از جمهوری اسلامی ایران درخواست می کند تا کشوری را به عنوان حافظ منافع در خاک کانادا و به منظور انجام اقدامات کنسولی معرفی کند و جمهوری اسلامی از این کار سر باز می زند؛ کاملا مشخص است که کدام طرف به حقوق کنسولی ایرانی-کانادایی ها احترام نمی گذارد. حال در این میانه آقای جاستین ترودو بیایند و بگویند رفتار دولت فعلی کانادا در شأن کامیونیتی نیست و عده ای هم برای این گفته وی هورا بکشند. در  حالی که این رژیم حاکم بر ایران است که در شأن مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از ایران نیست. در میان کشورهای عضو سازمان ملل متحد هیچ کشوری همچون کانادا در مورد مساله نقض حقوق بشر موضع گیری نکرده است و هیچ وزیر  خارجه ای همچون “جان برد” پیگیر مسایل حقوق بشری در ایران نبوده است. گرچه نقدهای فراوانی به عملکرد دولت فعلی حاکم بر کانادا وارد است، ولی در زمینه ایران و مساله حقوق بشر عملکرد به مراتب درخشان تری از احزاب رقیب داشته اند.

رهبرحزب لیبرال در حالی سیاست دولت فعلی کانادا در مورد ایران را نقد می کند که به گفته خودش جنبش سبز را دنبال نمی کرده است و اطلاعات چندانی در مورد آن ندارد. آیا انتقادات کسی که مهمترین تحولات ایران در سال های اخیر را دنبال نمی کند، و به گفته خودش اطلاع چندانی دربارۀ آن ندارد، می تواند اصولی باشد؟

نگارنده این سطور هرگز دوست ندارد که اگر دوباره خیزشی در کشورش ایران اتفاق افتاد و مردم به خیابان ها آمدند سیاستمدار جوانی همچون جاستین ترودو در پست نخست وزیری کانادا باشد و نظیر آنچه که در مورد اوکراین انجام داد را در مورد ایران انجام دهد. جان مردم کشور من نباید دستمایه تمسخر امثال او قرار بگیرد. رفتار کانادا در مورد ایران بسیار درخشان است. از یاد نبریم که پس از پیروزی مردم در آفریقای جنوبی نلسون ماندلا به اولین کشوری که سفر کرد و از آن تشکر کرد همین کانادا بود. کانادا در آن روز در مورد آفریقای جنوبی در سمت درست تاریخ ایستاده بود؛ همانطور که امروز در مورد ایران، اوکراین، سوریه، ونزوئلا و گامبیا در سمت درست تاریخ ایستاده است. اینجا کشوری آزاد است و هر شهروندی آزادانه حق رای دارد ولی با این مواضع غم انگیز کاندیداهای ایرانی-کانادایی حزب لیبرال و همچنین موضع رهبر این حزب در مورد نقض حقوق بشر در ایران؛ باید تلاش کرد که کانادا را در آینده همچنان در سمت درست تاریخ نگاه داشت. آنچه که یک رای دهندۀ ایرانی-کانادایی باید  از خود بپرسد این است که: «آیا به واسطه رای دادن به یک کاندیدایی که هم وطن اوست در سمت درست تاریخ ایستاده است؟»