مرکز اسناد حقوق بشر ایران

طی سالیان متمادی حکومت مرکزی در ایران، برخی عرب های خوزستان تجربه ای فرسایشی از تهدید و سرکوب را شاهد بوده اند. از یک طرف عرب های خوزستان خواهان دیده شدن هویت شان از سوی حکومت و نیز بهره بردن از ذخایر انرژی بهره برداری شده از این استان در راستای عمران و آبادانی آن سرزمین هستند، و از سوی دیگر حکومت با بدبینی، نگران از قوت گرفتن احساسات و فعالیت های جدایی طلبانه و نیز فعالیت های گروه های وهابی در جهت تغییر ساختار دینی عرب های خوزستان به غیر شیعه است. در این میان، وقوع چندین فقره انفجار و بمب گذاری نیز به این رخدادها و بدبینی ها، بیشتر دامن زد.

طی سال های اخیر، فعالان عرب بسیاری توسط نهادهای امنیتی به بهانه و یا دلایل مختلف دستگیر و بازداشت شده اند. جدا از خود این فعالان، خانواده های آنان نیز از این برخوردها و آسیب ها در امان نبوده اند.

masomeh-kabi-H

معصومه کعبی یکی از افرادی است که ماموران امنیتی به ظن فعالیت های سیاسی همسرش او را دستگیر، زندانی و بارها شکنجه کرده اند.

مرکز اسناد حقوق بشر ایران با انتشار شهادتنامه معصومه کعبی، بخشی از آنچه که بر وی از سوی ماموران امنیتی برای فشار بر او و همسرش روا داشته شده را روایت کرده است.

معصومه کعبی در بخشی از روایت خود می گوید: “هنگامی که از من بازجویی می کردند از من می پرسیدند شوهرت کجاست و چه کاره است و چه کار می کند؟ و چه کسانی می آیند خانه تان؟ اسمشان چیست؟ حقیقتا من نمی دانستم که کسانی که می آمدند خانه ما اسمشان چیست؟ من از کجا می دانستم؟ من زن خانه دار هستم.”

او در ادامه می افزاید: ” تمام مدت چشم بند روی چشمانم بود. وقتی نشسته بودم توی اتاق، ساکت بود و صدایی نمی شنیدم. بعد می فهمیدم کسی به داخل اتاق می آید. یک دفعه حس می کردم چیزی  می خورد روی گردنم. {شخصی}یک دفعه می زد روی گردنم! من خیلی ترسیده بودم. وقتی که بازجویی می شدم بچه ام را از من جدا می کردند. آنها خیلی مرا تهدید می کردند. خیلی اذیتم می کردند و توی ستاد خبری خیلی من را زدند. با یک چیزی مثل کابل بود.”

معصومه کعبی در این شهادتنامه درباره نحوه شکنجه شدنش به مرکز اسناد حقوق بشر ایران بیشتر توضیح داده و افزوده: “هر شب از من بازجویی می کردند و شکنجه و حرف های بی احترامی به من می زدند. آنها تهدید می کردند با قتل خودم و شوهرم و بچه هایم که “شماها را اعدام می کنیم و کسی از خانواده ات را زنده نمی گذاریم.” دست و پاهایم را روی صندلی می بستند.  تقریبا ۴ ساعت با  دست و پای بسته و خم شده مرا با کابل می زدند.”

معصومه کعبی در ادامه می گوید: “بعد از ۳ ماه گفتند که وثیقه دخترت آزاد است و من تبرئه شدم. ولی از من دست نکشیدند و همیشه دنبالم بودند و دنبالم می فرستادند که به ستاد خبری می رفتم و از من بازجویی می کردند و سئوال می کردند.”

این زندانی عرب که همسرش ماه ها قبل از این حادثه از کشور خارج شده بود، پس از محکوم شدن به زندان و آزادی به قید وثیقه، به همراه فرزندانش تلاش می کند که از کشور خارج شود، اما در سوریه توسط ماموران امنیتی سوریه به ایران بازگردانده می شوند و به ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ایران تحویل داده می شوند: “یک سال و یا بیشتر گذشته بود از آزادی ام و مجبور شدم فرار کنم و پیش شوهرم بیایم. با گذرنامه قلابی مجبور شدم فرار کنم چون ممنوع الخروجم کرده بودند. با هواپیما از تهران به سوریه رفتم. من ۶ ماه آنجا بودم. در تلاش بودم تا از طریق سازمان ملل کارهایم را انجام دهند و از آنجا بروم [اما] متاسفانه موفق نشدم.”

خانم کعبی درباره این دومین دستگیری اش می گوید: ” با ضرب و شتم وحشیانه من را جلوی بچه هایم می زدند. بعد از بازجویی من را از بچه هایم حتی پسر کوچکم جدا کردند و پنج بچه ام را از من جدا کردند.”

معصومه کعبی پس از دو سال نیم و پیش از خروجش از ایران از طریق مرز ترکیه درباره آسیب هایی که به او وارد شده می گوید:” بعد از ۲ سال و نیم که زندان کشیدم حالم خیلی بد شد. در زندان هم کاری برایم نکردند که دیگر فلج شدم و نمی توانستم از جایم بلند شوم. بعد از مدتی که حالم خیلی خیلی بد شد، یک هفته وقت دادند که با وثیقه بروم خودم را معالجه کنم و بعد برگردم. من توی این یک هفته فرار کردم و برنگشتم زندان. به صورت قاچاق به ترکیه رفتم. بچه هایم قبل از من آمده بودند. من در زندان بودم که بچه هایم به پیش پدرشان رسیدند. از عراق آمدند پیش پدرشان. “

معصومه کعبی هم اکنون و همچنان از آثار باقی مانده از آن دوران در رنج است. برای آگاهی بیشتر درباره رفتار نهادهای امنیتی با خانواده این زندانیان سیاسی و آنچه که بر معصومه کعبی گذشته، به سایت این مرکز مراجعه کنید. مرکز اسناد حقوق بشر ایران متن این شهادتنامه را در دو نسخه فارسی و انگلیسی منتشر کرده است.