سینمای ایران

نویسنده و کارگردان : بهرام توکلی
فیلمبردار: پیمان شادمانفر
تدوین: بهرام دهقانی
بازیگران: صابر ابر، ترانه علیدوستی، حمدرضا آزنگ، سحر دولتشاهی

خلاصه داستان:
غزل و مهران زوج جوانی هستند که موقتا در یک خانه متروکه ساکن شده اند. غزل خانواده خود را در یک سانحه از دست داده و تحت نظر روانپزشک است. مهران عاشقانه در تلاش است تا او را به زندگی عادی بازگرداند. او که عاشق عکاسی است برای امرار معاش به ناچار در یک بنگاه معاملات ملکی مشغول به کار شده است و یکی از همکارانش در شب عروسی اش با اتومبیل مهران با موتور سواری برخورد کرده و باعث مرگ او می شود. این خبر شرایط زوج جوان را آشفته تر می سازد…..

ویرانی یک اثر در اوج زیبایی

poster-film--irani

بهرام توکلی از آن دسته فیلمسازان جوانی ست که آثارش خیلی باب طبع عموم نیست و بیشتر مردم با آثارش ارتباط برقرار نمی کنند. بخصوص در زمانه ای که بیشتر مردم به خاطر فشارهای روحی و غیره به دنبال سوژه هایی هستند که حتی برای دو ساعت هم که شده از دنیای تلخ و ملال آور خود خارج شده و با خنده هایی اگرچه تحمیلی تسکین دهنده ای برای خود بیابند. آثار توکلی دارای مضامینی فلسفی چون: زندگی، مرگ، جبر و اختیار هستند که با حضور شخصیت های اصلی سودازده و خیالپردازش به گونه هایی مختلف روایت می شوند.
او با اولین فیلمش پابرهنه در بهشت به دغدغه ها و درگیری های درونی روحانی جوانی در یک آسایشگاه بیماران ایدزی محکوم به مرگ پرداخت. در دومین اثرش پرسه در مه به واکاوی روحی و روانی آهنگساز جوانی می پردازد که در بستر بیماری و مرگ درپی دلایل ناکامی هایش می باشد.
در سومین فیلمش اینجا بدون من به رویاپردازی های جوانی می پردازد که عاشق سینماست اما غم نان او را به کار در یک انبار کشانده است.
و اما در آخرین اثر به نمایش درآمده اش آسمان زرد کم عمق با دختر جوان سودازده ای روبرو هستیم که در اوج زیستن به مرگ می اندیشد و در اوج زیبایی به ویرانی! با این پیش درآمد می توان نگاهی قابل فهم تر به فیلم مورد نظر داشت.
غزل پس از حادثه ای که به تعبیر مهران خودخواسته مرتکب شده باعث مرگ تمام اعضای خانواده شده و مدتی است که با یک بحران روحی روبروست. همسر جوانش مهران به دلیل عشقی که به او دارد در تلاش است تا به کمک روانپزشک غزل او را به شرایط عادی برگرداند. فیلمساز از لحاظ فرم سعی کرده با در آمیختن زمان و یا “بازی با عنصر زمان” به هم ریختگی روحی شخصیت ها را بهتر القا کند، اما گویا این تکنیک که پس از فیلم های پر سروصدایی مثل ممنتو، ۲۱ گرم و بابل فیلمسازان جوان ما را هم وسوسه کرد تا فیلم هایی مثل “کافه ستاره”، “صداها”، “هیچ کس، هیچ کجا” را با استفاده از این عنصر بسازند در این فیلم بیشتر به زیان فیلم بوده تا در جهت رشد کیفی فیلم. گویا امروز سردرگم کردن بی ربط تماشاگر عام و خاص در جایی که میتوان با روایت سرراست تر ارتباط بهتری برقرارکرد به نشانه ای از آوانگارد بودن تبدیل شده است!
غزل شخصیتی پیچیده و متضاد دارد. گویا این ذهن مالیخولیایی رفته رفته به مهران نیز اثر کرده و گاهی نمی دانیم که روایت او از غزل مثل سقوط عمدی اتومبیل حامل خانواده توسط غزل ساخته ذهن خودش است یا واقعیت دارد! در سکانس هایی مثل ایستادن غزل جلوی آینه و تماشای شکم برآمده اش می شود شوق زیستن را تعبیر کرد و در عین حال با دراز کشیدنش در وان خالی خانه متروکه به اشتیاق او به مرگ اندیشید. یا در نمایی که پشت به دوربین کرده و نگاهش به سمت رودخانه ای با آن فضای سرد و رنگ پریده است می توان اوج یأس و نا امیدی را دید و در جایی که با تحرک و شادابی به موسیقی فیلم اشک ها و لبخندها گوش می دهد و با وسواس به آراستن لوازم خانه می پردازد شوق زیستن را در درونش تجسم کرد. اگر مضمون فلسفی فیلم را همان “ویرانی در اوج زیبایی” در نظر بگیریم در جای جای فیلم می توان صحنه هایی را که با تضاد در کنار هم قرار می گیرند، به این مفهوم فلسفی تعمیم داد. به عنوان نمونه می توان به پلان های متعدد از طبیعت زیبا و رودخانه روان در مقابل دیوارهای خراب و درهای پوسیده اشاره کرد.
اما در کل آنچه باید درباره سینمای بهرام توکلی و مجموعه آثارش گفت اینست که او بیشتر درگیر درونیات و ذهن فلسفه بافی است که هنوز در بیان و انتقال آنها با استفاده از ابزارهای سینما نتوانسته موفق عمل کند و فیلم هایش آنچنان تاریک و سیاه و بدبینانه است که برخلاف بسیاری از فیلم های واقع گرای تلخ مثل برخی ازکارهای پناهی، قبادی و یا مخملباف در جذب تماشاگر و برقرای یک ارتباط حتی نیم بند هم ناموفق است. شاید “اینجا بدون من” به خاطر نوع روایتش در این راستا کمی موفق تر عمل کرده باشد.
به هر روی آثار توکلی جدای از اینکه به فیلم های خاص در سینما تعلق می گیرد، اما لزوما در رده آثار مطرح و دوست داشتنی جا نمی گیرند و این جوان فیلمساز باید بین آنچه که خود می پسندد و استفاده از زبان سینما برای انتقال بهتر و قویتر ذهنیاتش تعادل بیشتری برقرار کرده و از پیله انزوای خود کمی خارج شود! شاید به تعبیری کارهای او را نیز بتوان همچون جمله محوری آسمان زرد کم عمق “ویرانی یک اثر در اوج زیبایی خواند.”

* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و بیش از ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.
Arefcinema@yahoo.com
www.newwaveartistic.com