اولین حضور۱۹۷۸ آرژانتین

حضور در آرژانتین حاصل یک تلاش چهار ساله بود یعنی از روزی که شکست ۳-۰ در سیدنی مقابل تیم ملی استرالیا علیرغم پیروزی ۰-۲ خانگی مانع صعود تیم ملی به دور نهایی جام‌جهانی ۱۹۷۴ مونیخ شد.
پیش از این به موفقیت های تیم ملی در قاره آسیا پرداختیم و متذکر شدیم که حضور در جام‌جهانی ۱۹۷۸ سیر طبیعی فوتبال ما پس از قهرمانی چند باره در جام ملت های آسیا و مسابقات فوتبال بازی های آسیایی و دو بار حضور در المپیک های مونیخ و مونترآل بود.
شکل گیری لیگ سراسری یا جام تخت جمشید و تعیین نظام جدید برای باشگاه ها و اختصاص بخشی از درآمد مسابقات به باشگاه ها تنها عامل پیشرفت فوتبال کشور در آن دوران نبود. برگزاری جام ارتشبد خاتمی، جام نهم آبان و جام والاحضرت همایون ولایتعهد (هم به صورت ملی و هم بین‌المللی) که جملگی در رده‌های سنی نوجوانان و جوانان برگزار می‌شد زمینه‌ساز موفقیت فوتبال ایران بود به نحوی که در سال های ابتدایی دهه ۱۳۵۰ تیم ملی جوانان توانست ۳ بار پیاپی قهرمان آسیا شود. بر این مبنا توجه به تیم ملی منحصر به تیم بزرگسالان نبود و توجه زیادی به تیم ملی جوانان شد. استخدام یک مربی انگلیسی به نام اسکینر نشانه‌ای از این توجه بود. از سویی فرانک اوفارل مربی سابق منچستر یونایتد به عنوان سرمربی تیم ملی مشغول به کار شد. نکته قابل توجه قرار دادن مربیان ایرانی در کنار مربیان انگلیسی بود. فرانک اوفارل که تیم ملی را برای جام ملت های آسیا و مسابقات مقدماتی المپیک ۱۹۷۶ مونترآل آماده می‌کرد دو اصل اساسی را برای اولین بار در فوتبال ملی ما مطرح کرد:

تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی آرژانتین

تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی آرژانتین

ـ ارزشیابی و شناخت تیم و بازیکنان حریف،
ـ یافتن راهکار مناسب برای خنثی کردن بازیکنان و طرح های تیم مقابل،
اما اوفارل که مکرر درخواست افزایش دستمزد خود داشت و آشنایی با مسایل اخلاقی در فرهنگ ما نداشت با دریافت جواب منفی راه خانه را در پیش گرفت و حشمت مهاجرانی که با تیم ملی جوانان و در کنار اسکینر به موفقیت های قابل توجهی رسیده بود عهده‌دار مسئولیت مربیگری تیم ملی شد. مشخصه بارز مهاجرانی روش او در ایجاد روابط صمیمی با بازیکنان بود.
مهاجرانی که فارغ‌التحصیل دانشکده افسری شهربانی بود با نوعی خاص از انضباط و نظم در کنار صمیمیت تیم را اداره می‌کرد. شاید نقطه ضعف مهاجرانی را بتوان عدم تصمیم‌گیری قاطع در ۹۰ دقیقه طول مسابقه دانست. این ضعف در بازی با لهستان در مسابقات المپیک ۱۹۷۶ مونترآل خود را به نحو بارزی نشان داد. علیرغم پیروزی ۱-۰ در نیمه اول با شروع نیمه دوم تیم لهستان که ۲ سال قبل در جام جهانی ۱۹۷۴ آلمان به رتبه سوم رسیده بود اساس تهاجمات خود را بر نفوذ از جناح راست و همکاری لاتو و توماژفسکی گذاشت و پس از ایجاد چند خطر روی دروازه ایران موفق شد دو گل پی در پی به ثمر رساند و نهایتا با نتیجه ۳-۲ به پیروزی رسید. اگر مهاجرانی در همان اوایل نیمه دوم متوجه فشار حریف از جناح چپ ما شده بود می‌توانست با بیرون کشیدن یکی از بازیکنان میانی در جناح چپ (قاسمپور یا صادقی) و جایگزین کردن حسن نایب‌آقا که توانایی های دفاعی بیشتری داشت از تنها ماندن و مغلوب شدن مدافع چپ یعنی اسکندریان اجتناب کند.
در اینجا جا دارد به این نکته اشاره کنیم که تیم ملی ما که در آن زمان با سیستم ۴-۳-۳ چیده می‌شد بیش از اندازه چهره تهاجمی داشت به طوری که بار دفاعی تیم بر زوج کازرانی – عبداللهی در مرکز خط دفاعی و اسکندریان در دفاع چپ تحمیل می‌شد، چرا که در جمع ۴ مدافع تیم ملی حسن نظری در جناح راست به دلیل مهارت در حمل توپ و حرکت های طولی در زمره بازیکنان تهاجمی تیم ملی به شمار می‌رفت. بازیکنان ثابت خط میانی در آن دوران پروین، صادقی و قاسمپور بودند. قاسمپور در جناح چپ با داشتن خصوصیاتی مشابه با نظری از همان الگو استفاده می‌کرد. علی پروین که فوتبال خود را در تیم کیان به عنوان یک گوش راست کلاسیک آغاز کرده بود با تغییر سیستم فوتبال از ۴-۲-۴ به ۴-۳-۳ به خط میانی پیوست. پروین نه اهل بازی فیزیکی بود و نه در کارهای دفاعی مشارکت داشت. در خط میانی تنها محمد صادقی در مرکز زمین هم قابلیت های دفاعی داشت و هم درگیر بازی فیزیکی می‌شد. به طور کلی بازیکنان میانی تیم ما هم در المپیک ۱۹۷۶ و هم در جام جهانی ۱۹۷۸ ضعف بارزی در کارهای دفاعی داشتند. پیش از آن حضور پرویز قلیچ‌خانی در مرکز زمین به عنوان آنچه امروز بازیکن میانی دفاعی خوانده می‌شود این نقیصه را جبران می‌کرد ولی با رفتن او از تیم ملی، خلاء چنین بازیکنی به نحوی چشمگیرخود را نشان داد. در آن دوران بازیکنان خط حمله تنها روی ضربات کرنر آن هم نه هر سه بازیکن در کارهای دفاعی مشارکت داشتند.
یک نکته قابل ذکر دیگر اینکه فوتبال ما به دلیل خصوصیت فیزیکی نژادی از نظر توان جسمی برتری محسوسی نسبت به حریفان ما (خصوصا تیم های شرق آسیا از نژاد زرد) در سطح قاره داشتند و همین امر دلیل بارزی برای پیروی از الگوهای سیستمی تهاجمی و انجام بازی های هجومی بود. این خصیصه‌ای ماندگار در فوتبال ما بود و ما تنها هنگامی به سختی می‌افتادیم که تیم های مقابل (عموما تیم های غیرآسیایی) از شرایط جسمانی برتری نسبت به ما برخوردار بودند. این ویژگی معمولا در بازیهای دوستانه نمود چندانی نداشت چرا که در این قبیل مسابقات بازیکنان برای حفظ ساق های خود تن به دردگیری های شدید نمی‌دادند.
ریشه این وضعیت یعنی علاقه به بازی تهاجمی و عدم توجه به بازی دفاعی خصوصا در مسابقات رسمی را می‌توان حتی در مقابله با تیم های آسیایی در اولین حضور ایران ملاحظه کرد جایی که در توکیو ۱۹۵۸ در بازی با اسرائیل ۴-۰ و با کره جنوبی ۵-۰ مغلوب شدیم. در آن دوره ما با ۵ مهاجم و سیستم ۵-۲-۳ بازی می‌کردیم. این وضعیت را در المپیک ۱۹۶۴ و شکست ۴-۰ مقابل آلمان شرقی و در المپیک ۱۹۷۲ در مقابل مجارستان (۵-۰) و دانمارک (۴-۰) می‌توان مشاهده کرد.
قبل از اینکه تحلیلی بر بازی های ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ داشته باشیم بی‌مناسبت نیست نگاهی به سیر تحول میدانی فوتبال داشته باشیم.

فوتبال مدرن و مبانی فوتبال علمی

آنچه که در تاریخچه فوتبال به عنوان فوتبال مدرن مطرح شد از هلند و با آژاکس آمستردام به وجود آمد. در اواسط دهه ۱۹۶۰ مربی هلندی رینوس میشل (Rinus Michels) و به دنبال او استفان کواچ Ștefan Kovács مربی اهل رومانی بنای تیمی را نهادند که فوق ستاره فوتبال جهان یوهان کرویف Johan Cruijff محور حرکت های تیمی آن قرار داشت.
آنچه که به عنوان انقلاب هلند شناخته شد و رینوس میشل و استفان کواچ به آن موجودیت دادند در اصل مراقبت از فضاها در زمین فوتبال بود. تا پیش از آن مبنای فوتبال به مراقبت از بازیکنان حریف اختصاص داشت. نخستین بار با فوتبال آژاکس اصطلاح در (Corridor) مطرح شد و بر مبنای آن توپ باید به فضاهای وسیع و خالی ارسال می‌شد که در نهایت تمام زمین فوتبال را در بر می‌گرفت. در این سبک از بازی پس از توجه به توپ و بازیکن حریف، موقعیت همبازی و فضای خالی اهمیت پیدا کرد که این امر به یارگیری منطقه‌ای منجر شد. علاوه بر یارگیری منطقه‌ای دیگر مبانی فوتبال مدرن هلند عبارت بودند از:
ـ اهمیت حرکت دستجمعی به نحوی که دروازه‌بان برای مشارکت در بازیسازی پا به توپ از منطقه جریمه خارج شود.
ـ حضور موثر و انفجاری همه بازیکنان (از جمله مدافعان) در تهاجم.
ـ تغییر وضعیت فراگیر در بازی (یعنی مشارکت همه بازیکنان در دفاع و تهاجم).
ـ بازی در فاصله نزدیک
ـ اهمیت دادن به تمرین های آمادگی جسمانی (یعنی روی آوردن به بدنسازی اختصاصی فوتبال).
اقتدار آژاکس در فوتبال منجر به قهرمانی این تیم در سال های ۱۹۶۹، ۱۹۷۱، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ در مسابقات باشگاهی اروپا شد و به تبع آن تیم ملی هلند تا مسابقه نهایی جام جهانی ۱۹۷۴ پیش رفت، اما در مسابقه نهایی در مقابل آلمان غربی تن به شکست داد. ناکامی هلند در کسب جام جهانی نشان داد که در فوتبال تفکر برتر، نوآوری و تاکتیک های پیروزی آفرین وجود دارند، اما این عوامل مطلق نیستند. هر تاکتیکی نقاط ضعفی دارد و همواره تاکتیک های جدیدی وجود دارند که تاکتیک های موفق قبلی را خنثی می‌کنند.

فوتبال قبل از مدرنیسم

در اینجا بد نیست نگاهی به وضعیت فوتبال قبل از آن داشته باشیم که فوتبال مدرن در دهه ۱۹۷۰ به وسیله هلند به جهان معرفی شود.
فوتبال در انگلستان و در اواسط قرن نوزدهم به سال ۱۸۶۳ به عنوان جایگزینی برای راگبی متولد شد. در این مبدا تیم فوتبال آرایشی کاملا تهاجمی مرکب از دروازه‌با‌ن، مدافع ثابت و ۹ مهاجم داشت (چیدمان ۱:۱:۹). در سال ۱۸۷۰ اسکاتلند نیاز به مدافعان را احساس و به آرایشی مرکب از مدافع میانی، دو مدافع کنار و هفت مهاجم شکل داد (چیدمان ۱:۳:۷). پنج سال بعد در سال ۱۸۷۵ باز اسکاتلندیها چیدمان دفاعی‌تری را خلق کردند و با کاهش یک مهاجم و قرار دادن او در کنار مدافع میانی، چیدمان جدیدی را به نام هرم وارونه معرفی کردند، که طبق تعریف می‌توان آن را چیدمان ۱:۴:۶ نامید. در اوایل دهه ۱۸۸۰ در انگلستان متد معرفی شد که چیدمان ۱:۵:۵ و مرکب از دروازه‌بان، دو مدافع میانی، سه بازیکن میانی (که یکی از آنها بازیکن میانی بازیساز بود)، دو مهاجم گوش، دو مهاجم بغل و یک مهاجم مرکزی (یا مهاجم نوک) بود. استفاده متد از ۵ مدافع نظیر آن چیزی است که ما امروز از آن در قالب ۵:۳:۲ و ۵:۲:۳ استفاده می‌کنیم. متد در عین حال دیگر مشخصه‌های فوتبال مدرن را در بر می‌گرفت که عبارت بودند از:
ـ بازی منطقه‌ای: در متد هریک از مدافعان ضمن مراقبت از یک محدوده مشخص در منطقه خود مراقبت از بازیکن حریف را انجام می‌داد و این همان نقشی است که مدافعان کنار در چیدمان ۴:۴:۲ دارند.
ـ یارگیری مستقیم: در متد مدافعان کنار مراقبت از مهاجمان گوش را عهده‌دار بودند که همان نقش مدافعان کناری در چیدمان های مدرن است.
ـ آفسایدگیری: طبق قانون آفساید سال ۱۸۸۶ می‌بایست بین دروازه‌بان و مهاجم حریف دو مدافع قرار می‌گرفتند. در متد جلو آمدن یک مدافع کافی بود مهاجم در آفساید قرار دهد. این امر منجر به تغییر این قانون و تقلیل دو مدافع به یک مدافع شد که تاکنون پا برجا مانده است.
طی مدت ۵۰ سال به دلیل پیشرفت و سازگاری متد جهان را تحت سیطره خود داشت. در ایتالیا تیم پروورچیلی (Pro Vercelli) از یک شهرستان کوچک توانست با استفاده از متد به بهترین وجه در حد فاصله سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۲ قدرت برتر در آن کشور باشد.
در اواخر دهه ۱۹۲۰ و ابتدای دهه ۱۹۳۰ فوتبال دستخوش دو تغییر خارق‌العاده شد. در بعد مدیریتی به نقش مربی توجه خاصی شد و در بعد فنی استفاده از تاکتیک دستاوردی بود که به سیستم شهرت پیدا کرد و مبدع آن چاپمن (Chapman) مربی باشگاه آرسنال از سال ۱۹۲۸ به بعد بود. با تغییرات جزیی و تغییر مکان مدافعان پوششی و بازیکنان میانی روش ۲M شکل گرفت که بعدها به چیدمان های ۵:۳:۲ و ۴:۳:۳ مدرن تغییر شکل داد.
سیستم وقتی به نقطه پایانی رسید که در اوایل دهه ۱۹۵۰ در تیم ملی مجارستان مهاجم حقیقی نوک به نام هیده‌گوتی با حرکت به سمت مرکز زمین، مدافع بازدارنده حریف را به دنبال خود کشید و فضای مناسب برای حرکت دو مهاجم بغل فراهم شد و به این ترتیب چیدمان ۴:۲:۴ به وجود آمد. پیش از این تیم تورینو ایتالیا به هنگام هجوم با استفاده از فضاهای خالی چیدمان ۳:۲:۲:۳ را به کار گرفت که مبنای چیدمان WM شد و طبق آن ۴ بازیکن میانی مستطیلی را به وجود آوردند که به جعبه (BOX) شهرت یافت. تیم سانتوز برزیل با استفاده از “پله”ی کبیر این روش را به ۴:۳:۳ تبدیل کرد و تیم ملی آن کشور در سال های ۱۹۵۸ و ۱۹۶۲ فاتح جام جهانی شد. علاوه بر آن قهرمانی برزیل مدیون برخی تغییرات تاکتیکی بود که طبق آن دو مدافع مرکزی در یک خط قرار گرفتند. یکی از این دو مدافع با مهاجم حریف یارگیری می‌کرد و دیگری یارگیری منطقه‌ای را انجام می‌داد. برزیل در آن مقطع به وقت تهاجم از چیدمان ۴:۲:۴ و در حالت تدافعی از چیدمان ۴:۴:۲ بهره برد. در سال ۱۹۶۶ تیم ملی انگلستان از همین چیدمان استفاده کرد منتها ۴ مرد میدانی را در شکل لوزی به جای مستطیل به کار گرفت. در تیم ملی انگلستان نابی استالز جلوتر از مدافعان و یک راس لوزی مردان میانی بود که با حضور دایمی خود در موقعیت دفاعی به بابی مور اجازه می‌داد در نقش یک مدافع میانی آزاد حرکت پا به توپ خود را از قلب دفاع آغاز و در بازیسازی مشارکت کند. استایلز به هنگام نفوذ جکی چارلتون بلند قد برای زدن ضربه سر با استفاده از ضربه‌های ایستگاهی و کرنر جای خالی او را پر می‌کرد و در عین حال همواره به عنوان یک بازیکن حامی پشت سر بابی چارلتون حرکت می‌کرد.
فتح جام‌جهانی در سال های ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ و سوابقی که نشان می‌داد شکلی از فوتبال در قرن شانزدهم به بعد در این کشور بازی می‌شده به ایتالیا اعتبار خاصی می‌داد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم و پیش از انقلاب هلند در فوتبال، مربیان متعددی در ایتالیا با ایجاد تغییر در محل استقرار بازیکنان و استفاده از روش های تدافعی به نوعی بازی فشرده دست یافتند که آن را کاتاناچیو نام دادند. کلمه کاتاناچیو به معنی مهره است و این مفهوم چنین تعبیر شد که از حرکت پیچ می‌توان با قرار دادن مهره جلوگیری کرد. تحولی که پس از موفقیت برزیل در دو جام جهانی در فوتبال پدید آمد بازی منطقه‌ای را مورد توجه قرار داد، اما این سبک بازی به طور فراگیر مورد توجه ایتالیایی ها قرار نگرفت. با این حال در سال ۱۹۶۲ آمارال Amaral در باشگاه یونتوس، وینی سیو Vinicio در باشگاه ناپل، مارکیورو Marchioro در باشگاه رم و لیدهولم Liedholm در باشگاه آ. ث. میلان از آن استفاده کردند. در تمام سال های دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ فوتبال ایتالیا تحت سیطره کاتاناچیو قرار داشت که در آن ضمن حضور مدافع پوششی تمام بازیکنان میانی و مدافعان با بازیکنان حریف یارگیری فردی می‌کردند. برجسته‌ترین مربیان در عرضه این تاکتیک های دفاعی روکو Rocco مربی باشگاه های پادوا و آ ث میلان، هررا Herrera مربی باشگاه اینترمیلان و تراپاتونی Trapattoni مربی باشگاه یوونتوس بودند.
با توجه به چنین پشتوانه‌ای و انقلاب هلند به دو دهه آخر قرن بیستم می‌رسیم که شاهد دگرگونی، تغییر عمده در سیستم ها و ارایه تعاریف، راهکارها و مفاهیم تازه در چگونگی بازی فوتبال شدیم.

ایران ـ هلند، ۳/۶/۱۹۷۸ مندوزا، داور: آرچندیا (مکزیک)
حشمت مهاجرانی در حالی حجازی، نظری، عبداللهی، کازرانی، اسکندریان، پروین، قاسمپور، صادقی، نایب آقا، فرکی (روشن ۵۲) و غفور جهانی را به میدان فرستاد که برخلاف مسابقات مقدماتی به جای ۴-۳-۳ از سیستم ۴-۴-۲ استفاده کرده بود و تلاش داشت با استفاده از حسن نایب آقا به عنوان بازیکن میانی دفاعی قدرت خط میانی را افزایش دهد. در آن سوی میدان یانگ بلود، سوربیر، کرول، آری هان، ریسبرگر، یانسن، نیسکنز، رپ، دبیلو واندر کرکف، ار واندر کرکف و رنسنبرینگ صف‌آرایی کردند؛ بازیکنانی که قریب یک دهه بر بام فوتبال جهان تکیه زده بود و هر کدام بازیکن اسطوره‌ای در تاریخ فوتبال جهان به شمار می‌رفت. چند ماه پیشتر که قرعه‌کشی جام‌جهانی انجام و معلوم شده بود که هلند و ایران در یک گروه قرار دارند تیم هلند آگاهانه از رویارویی با ما در چارچوب جشنواره باشگاه رئال مادرید اجتناب کرده بود تا بازیکنان ایران با انجام بازی در فشار و اضطراب شدید در رویارویی با هلند باقی بمانند.
با شروع مسابقه دو نکته مهم در تیم ایران به عیان قابل مشاهده بود. نخست قرار داشتن بازیکنان تحت فشار روانی بود و در مرتبه بعد عدم خودباوری بازیکنان در مقابل نام های بزرگ. بارزترین مورد به هجوم تیم ایران مربوط می‌شد و فرصت رویارویی تک به تک حسین فرکی با یانگ بلود دروازه‌بان تیم هلند. فرکی که یکی از جوانترین بازیکنان تیم ملی بود در فرصتی استثنایی از جناح راست پا به توپ وارد محوطه جریمه شد، اما در شرایطی که هنوز فرصت پیشروی و حتی عبور از دروازه‌بان را داشت عجولانه اقدام به شوت کرد و توپ را از کنار تیر دروازه به خارج فرستاد.
این وضعیت روحی نه تنها بر فرکی جوان بلکه بر با سابقه‌ترین بازیکنان ما تاثیر عمیق گذاشته بود به نحوی که تمام بازیکنان در انجام ساده‌ترین حرکت ها ناتوان نشان می‌دادند. ارتکاب دو پنالتی محصول شتابزدگی، ترس و فقدان حالت روانی مناسب بود. در آن زمان هنوز در فوتبال ما به مسایل روحی ـ روانی آنگونه که می‌بایست توجه نمی‌شد در صورتی که حضور یک روانشناس در کادر فنی می‌توانست کمک بسیار بزرگی برای بازیکنان ما در جام‌جهانی باشد.
در اینجا جا دارد به یک موضوع بسیار مهم دیگر اشاره کنیم. در کوران مسابقات مقدماتی جام‌جهانی ۱۹۷۸ به بازیکنان وعده‌های زیادی در مورد پاداش داده شد، اما متاسفانه این پاداش ها هرگز پرداخت نشد. این امر باعث شد نوعی دو دستگی به وجود آید و برخی از بازیکنان تا پاداش نگرفتند سوار هواپیما نشدند.
شکست در مقابل هلند بیش از آنکه حاصل قدرت آن تیم باشد نتیجه ضعف تیم ما بود و آن هم نه به دلیل ضعف میدانی که حاصل مسایل روحی روانی.

ایران – اسکاتلند، ۷/۶/۱۹۷۸ کوردوبا، داور: دیائه (سنگال)
چهار روز پس از دیدار با هلند تیم ملی در دومین مسابقه در جام‌جهانی ۱۹۷۸ در مقابل تیم اسکاتلند صف‌آرایی کرد. در آرایش ابتدائی تیم ملی تنها ایرج دانائی‌فرد جایگزین حسن نایب‌آقا شده بود گرچه در دقایق پایانی (۸۸) مجددا نایب‌آقا به زمین آمد و همچون بازی اول حسن روشن (۸۳) جایگزین فرکی شد.
در اینجا باید به چند نکته توجه کنیم. نخست آنکه تیم ملی اسکاتلند با در اختیار داشتن بازیکنان بزرگی چون کنی دالگلیش، جو جوردان، آرچی گمیل، سونس و … بی تردید بهترین تیم این کشور در تاریخ آن بود، اما شکست از پرو قبل از مسابقه با ایران آن تیم را دچار تزلزل روحی کرد. دوم اینکه شکست تیم ما از هلند با نتیجه ۳-۰ و پذیرش دو گل از روی نقطه پنالتی تا حد زیادی تیم ما را از فشار روحی خارج کرد و به بازیکنان ما این فرصت را داد که تا حدی به بازی طبیعی خود رو کنند هرچند گل به خودی آندرانیک اسکندریان در اواسط نیمه اول حاکی از دستپاچگی نزد بازیکنان بود، اما به طور کلی تیم با روحیه و انگیزه بهتری قدم به میدان مسابقه با اسکاتلند گذاشته بود و همین امر سبب شد تا در اوایل نیمه دوم ایرج دانائی‌فرد پس از شروع یک حرکت پا به توپ و عبور از دو بازیکن اسکاتلند از زاویه بسته اقدام به شوتزنی کند و این توپ در میان ناباوری به گل مساوی تبدیل شد و تیم ما را صاحب یک امتیاز کرد. پس از این دو گل دو تیم در زمان باقیمانده فرصت گلزنی مناسبی به دست نیاوردند و مسابقه با نتیجه ۱-۱ به پایان رسید.

ایران ـ پرو، ۱۱/۶/۱۹۷۸ کوردوبا، داور: یارگز (لهستان)
آرایش تیم ملی در برابر پرو با دو تغییر همراه بود. جواد الله‌وردی جایگزین اسکندریان شد که به واسطه گل بخودی در بازی با اسکاتلند دچار افت روحی شده بود. تغییر دوم حضور بهترین بازیکن آن دوران تیم ملی یعنی حسن روشن از ابتدای مسابقه در تیم بود که به علت مصدومیت در دو بازی اول نتوانسته بود تیم را از ابتدا و به طور کامل همراهی کند. از سویی نتایج بازی های دیگر گروه یعنی شکست ۳-۲ هلند از اسکاتلند موفقیت ۳-۰ پرو در مقابل اسکاتلند شرایط را به صورتی درآورده بود که در صورت پیروزی مقابل پرو صعود به دور بعد امکانپذیر بود ضمن آنکه برمبنای محاسبه اشتباه کادر فنی و باور عمومی تصور می‌شد تیم پرو ضعیفتر از هلند و اسکاتلند است.
اما واقعیت خیلی زود خود را نشان داد و تیم پرو در اولین تهاجم خود به یک ضربه کرنر دست یافت که همین ضربه به گل تبدیل شد و فشار زیادی از نظر روحی بر تیم تحمیل کرد و همین امر سبب شد تیم پرو تا دقیقه ۴۰ به دو گل دیگر دست پیدا کند. گل دقیقه ۴۰ حسن روشن هرچند بارقه‌ای از امید را به وجود آورد، اما موفقیتی در پی نداشت و با ثبت یک گل دیگر در اواخر نیمه دوم برای پرو مسابقه با نتیجه ۴-۱ به پایان رسید و پرونده تیم ملی در آرژانتین با سنگین‌ترین شکست بسته شد.

* سیدعلی پورحسینی مترجم کتاب “راهنمای مربیگری و آموزش شگردهای فوتبال” برای فدراسیون فوتبال و مولف مجموعه ۴ جلدی آموزش سیستم ها در فوتبال است. مقالات و تحلیل های او در روزنامه جهان فوتبال، مجله دنیای ورزش و سایت زندگی فوتبال منتشر شده است.