فرح طاهری

 کانون کتاب تورنتو چهلمین جلسه ی خود را به روز زن اختصاص داد. این جلسه جمعه ۱۲ مارچ ۲۰۱۰ در یکی از اتاق های شهرداری نورت یورک برگزار شد. سپیده ارزنده یکی از اعضای کلوب کتاب گرداننده جلسه بود. او ضمن ابراز خوشحالی از حضور پرشمار آقایان در جلسه یادآوری کرد که این امر نشان می دهد که مبارزات زنان و حقوق آنان باید مسئله همه باشد، تا به نتیجه برسد. این جلسه با حضور سه سخنران زن برگزار شد.

 لیلی پورزند در رشته حقوق از دانشگاه بهشتی (ملی سابق) فارغ التحصیل شده، بعد از مهاجرت به کانادا در دانشگاه یورک در بخش مطالعات زنان ادامه تحصیل داده و در حال گذراندن فوق لیسانس در مورد قوانین بین المللی حقوق بشر است. عنوان تز او تحقیق تطبیقی بین حقوق بین المللی زنان و وضعیت حقوقی زنان ایران است. پورزند با سازمان های حقوق بشری همکاری داشته، در زمینه پرونده ی خانم زهرا کاظمی و تحقیقی درباره تاریخ زندان های سری در دوران خاتمی همکاری داشته. در پروژه های تحقیقی درباره زنان ایران کار کرده و علاوه بر چاپ مقالات به زبان فارسی و انگلیسی، در کنفرانس ها و برنامه ها سخنرانی داشته است. او در حال حاضر به عنوان مشاور و دستیار یکی از نمایندگان مجلس فدرال کار میکند و عضو هیئت مدیره دوچرخه سواران برای حقوق بشر در ایران و عضو مشاور هیئت مدیره یونیورسیتی ستلمنت است.

موضوع صحبت او نگرشی به وضعیت جنبش زنان ایران برای تساوی در سی سال گذشته است.

پورزند با اشاره به اینکه قرار بوده در زمینه ی حقوقی جنبش زنان سخن بگوید، افزود ترجیح دادم آن بحث آکادمیک را کنار بگذارم و در مورد جنبش زنان به طور کلی بگویم که برگرفته از سخنرانی هایم در مجامع غیرایرانی برای معرفی این جنبش به غیرایرانیان است.

پورزند به سئوالی که در مجامع غیرایرانی در این خصوص مطرح است پرداخت و گفت، این سئوال که آیا جنبش زنان وجود دارد و هویت دارد و چگونه این هویت را یافته و نقش آن چیست؟

سخنران به طور فشرده از وضعیت زنان پس از انقلاب گفت و افزود: پس از پیروزی انقلاب اولین قشری که مورد حمله واقع شد به فاصله ی چند ماه زنان ایرانی بودند که چیز عجیبی نیست. در بسیاری از انقلاب ها از نیروی زنان استفاده میشود و پس از پیروزی این زنان هستند که باید صحنه را ترک کنند و به خانه برگردند. و در ایران این پروسه با طرح اجباری شدن حجاب شروع شد. یک روز قبل از روز زن یعنی هفتم مارچ ۱۳۵۷ زمزمه ی حجاب اجباری شروع شد که تظاهرات زنان را در پی داشت و فیلمش در یوتیوب موجود است.

پورزند افزود: من آن موقع چهار ساله بودم و یادم هست که خانوادگی در تظاهرات شرکت کردیم من و مادرم (مهرانگیز کار) و مادربزرگ من که زنی چادری بود و مادر مادربزرگم. مادربزرگم می گفت من دخترم را سی سال پیش در اهواز بی چادر بزرگ کردم و دلم نمیخواهد نوه ام سی سال بعد روسری سر کند.

پورزند روند اجباری شدن حجاب را توضیح داد و اینکه با تصویب قانون مجازات اسلامی در سال ۱۳۶۲، رسما مجازات شلاق برای افراد بی حجاب و بدحجاب برقرار شد.

سخنران لغو مراکز خدمات اجتماعی زنان از جمله مراکز رفاه که به زنان طبقه ی کم درآمد خدمات بهداشتی ارائه می داد، لغو قانون حمایت خانواده که بزرگترین دستاورد زنان ایران بود و همچنین لغو قضاوت زنان و پایین آوردن سن ازدواج و ورود به مسئولیت جزایی، را از دیگر اقدامات رژیم جمهوری اسلامی بعد از انقلاب ذکر کرد.

تمام این موارد منجر به این شد که زنان شروع به مبارزه برای بازپس گیری حقوق خود کنند. این زنان در سه گروه مبارزه خود را سامان دادند: زنان مذهبی وابسته به حکومت، زنان مذهبی غیروابسته به حکومت و زنان سکولار که هیچ وابستگی به حکومت ندارند.

زنان گروه اول توانستند وارد بازار کار شوند و پست بگیرند. و زنان سکولار که شامل نویسندگان، روشنفکران، پزشکان، وکلا و کارمندان ادارات می شدند که نمی خواستند به این سلطه تن بدهند، بسیاری از مشاغل خود کناره گیری کردند و یا به مهاجرت ناخواسته تن دادند. و یک جابجایی صورت گرفت، زنان خانه نشین به بازار کار آمدند و زنانی که در بازار کار بودند به خانه رانده شدند.

پورزند، به نقش زنان در دوران جنگ اشاره کرد که عمدتا زنان مذهبی در پشت جبهه فعال بودند. و از آن سو زنان بسیاری از گروه دوم و سوم خود یا همسر و فرزندانشان به دلیل عقاید سیاسی زندانی شدند. زنان خانواده های مجاهد و کمونیست پشت در زندان ها باهم جمع می شدند و هسته ی اولیه خانواده های خاوران را اینها تشکیل دادند.

بعد از جنگ بسیاری از زنان که همسرشان را در جنگ از دست داده بودند، با مسئله ولایت فرزندان روبرو شدند که طبق قوانین ایران ولایت با پدر و خانواده ی پدری ست. آنها که هم همسرشان را از دست داده بودند حالا باید فرزندانشان را هم از دست میدادند چون فرزند به پدر شوهرشان می رسید. این زنان با گردهمایی در مقابل بنیاد شهید و پافشاری بر خواست ولایت فرزندان توانستند بر این قانون استثنایی به وجود بیاورند و ولایت فرزندان خود را به دست بیاورند. این تغییر بسیار عظیمی در آن زمان بود. و این نقطه شروع مبارزات زنان بود.

پورزند به فعالیت زنان سکولار در این دوران اشاره کرد و در این رابطه به تاسیس انتشارات روشنگران اشاره کرد که کتاب های مربوط به حقوق زنان را منتشر می کرد.

سخنران همچنین به سنت شکنی نسل جوان از گروه اول و دوم زنان مذهبی اشاره کرد. و در ادامه به مبارزات زنان و کمپین یک میلیون امضا اشاره کرد و در انتها گفت که جنبش زنان در ایران وجود دارد و هویت دارد و نقش ارزنده ی در جنبش کنونی ایران دارد و همه جا زنان در صف اول مبارزه قرار دارند.

سخنران بعدی خانم خاتم جامعه شناس شهری و پژوهشگر زنان بود. فوق لیسانس جامعه شناسی از ایران و ادامه ی تحصیلات در دانشگاه یورک، نویسنده ی دو کتاب در زمینه ی زنان و در حال حاضر در دانشگاه یورک به کار مشغول است. 

موضوع سخنرانی او توانمندسازی زنان در خانواده و جامعه بود. سخنران بحث خود را بر جنبش زنان در حوزه ی خانواده و عمومی متمرکز کرد. سخنران از دو نوع جنبش زنان نام برد که یکی را فعالان اجتماعی پیش می برند و دیگری را زنان عادی که این دو از ادبیات متفاوتی برای توضیح خواسته هایشان استفاده می کنند. یعنی در حالی که زنان فعال از واژه فمینیست استفاده می کنند، زنان عادی ممکن است علیه این واژه برای بیان خواست هایشان موضع بگیرند. دو محیط مبارزه داریم زنان فعال در حوزه مدنی و سیاسی فعالیت دارند و زنان عادی در حوزه زندگی روزمره و جامعه.

سخنران ثبت خاطرات زنان در دهه شصت به بعد را مهم خواند و با اشاره به اینکه در آن زمان فیلمی از این مبارزات زنان وجود ندارد و نسل جدید نمیداند که زنان چه فراز و نشیب هایی را طی کرده اند تا به اینجا، از خود مثال آورد که در اولین گردهمایی هشت مارس در سال ۷۸ در خانه هنرمندان اسامی سخنرانان را به یاد ندارد، افزود، این وقایع مرور و مدون نشده و ما تاریخ مدون در این زمینه نداریم و در این خصوص وضعیت در مورد جنبش زنان عادی هم بهتر از جنبش فعالان زنان نیست.

سخنران اواخر دوران اصلاحات را شروع مستند شدن تغییرات وضعیت زنان خواند که به آمار و ارقام بیان می شد. سطح سواد، سن ازدواج، تحصیلات دانشگاهی، اشتغال و … به آمار درآمد. وی افزود، اما لحظات و دقایق این تغییرات ثبت نشده که این کار فعالان جنبش زنان است که با مطالعات عمیق تری دگرگونی تفکرات زنان عادی و تفاسیر آنان را برای برابری بررسی و ارائه کنند.

خانم خاتم افزود، سال ۸۴ مجله زنان پرسشی را با فعالان در میان گذاشت که آیا جنبش زنان در ایران وجود دارد یا نه؟ پاسخ اکثریت فعالان حقوق زنان به این پرسش مثبت بود. پاسخ اکثر فعالان سیاسی منفی بود. که این فعالان سیاسی مرد و عمدتا مردان اصلاح طلب بودند مثلا آقای جلایی پور گفته بود که جنبش زنان وجود ندارد و ما فقط مشکل اجتماعی زنان را داریم.

سخنران ادامه داد: در پی شکست اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری بعدی، آنها در پی چرایی عدم حمایت مردم از اصلاح طلبان برآمدند و اینکه اگر جنبش زنان وجود دارد چرا قادر به شناسایی آن نبوده اند. در حوزه ی جامعه شناسی شاخه ی جنبش شناسی، اگر سازماندهی وجود داشته باشد و اعتراضات علنی و رهبری منسجمی باشد نشانگر وجود جنبش است که در جنبش زنان آن روز وجود نداشت. در حالی که این معیارها در دوران سرکوب معیارهای ناکارآمدی هستند. آنچه که آنها نمی دیدند مبارزه ای بود که زنان به طور روزمره و در درون خانه ها برای تغییر امتیازات نابرابر بین دختر و پسر انجام می دادند. حق اشتغال، حق برخورداری از دارایی پس از یک عمر زندگی، مخالفت با صیغه، مخالفت با هر نوع رابطه ای که امنیت عاطفی و جایگاه زن را در محیط خانه به مخاطره می انداخت، کاهش مداخله مردان در پوشش و بدن زنان، حق عشق برای ازدواج، حق طلاق و … همه آن چیزهایی که تجلی برتری جنسیتی در قلمرو خصوصی و محدوده ی خانواده بود.

سخنران به بخشی از مقاله آصف بیات در زمینه جنبش زنان اشاره کرد که چند سال پیش نوشته و در آن مبارزه زنان ایران را با زنان غربی مقایسه کرده و گفته، زنان ایران به جای اعتراض سازمان یافته با حضور خود مبارزه می کنند. در دانشگاه، المپیادها، خیابان، هنر و در هر عرصه ای که نباید باشند، حضور دارند.

سخنران سه مسئله موجود در جنبش زنان را مطرح کرد: مسئله سکولاریسم، رابطه با جنبش های دیگر و سوم در ارتباط با سیاست.

سخنران در پایان به مبارزات زنان در این هشت ماه اخیر و پیشرفت های آن اشاره کرد و گفت جنبش زنان باید ضمن حمایت از جنبش مدنی بتواند خواست ها و شعارها و گردهمایی های خاص خود را هم مطرح  و برپا کند. او به گردهمایی هشت مارس فعالان زن با خانم رهنورد اشاره کرد و گفت، بالاخره جنبش زنان توسط جنبش سبز به رسمیت شناخته شد. سخنران در پایان اظهار امیدواری کرد که این بار جنبش زنان خواهد توانست به مطالبات خود دست پیدا کند.

 سومین سخنران فرشته مولوی تا سال ۱۳۷۷ در تهران در کنار کار پژوهشی در کتابخانه ملی به نوشتن و ویرایش پرداخته. “خانه ابر و باد”، “نارنج و ترنج”، ” باغ ایرانی”، ” بلبل سرگشته” و “پری آفتابی” از رمان ها و مجموعه قصه های او چاپ شده اند و همچنین  “دشت سوزان”، “باد می وزد”، “کتابشناسی داستان کوتاه” ، “دشت مشوش”، “فلکزده ها” و “تبلیغ ایدئولوژی و هنر” از ترجمه ها و دیگر نوشته های نویسنده منتشر شده است. همچنین مقالات و داستان های او در نشریات مختلف منتشر شده است.

فرشته مولوی در آمریکا در دانشگاه ییل به عنوان کتابشناس و کتابدار پروژه ی راه اندازی مجموعه ی کتاب های فارسی را برای بخش خاورمیانه کتابخانه برعهده داشت. در دانشگاه تورنتو ادبیات فارسی تدریس کرده و استاد و پژوهشگر مقیم کالج جرج براون بوده است.

در سال ۲۰۰۵ گفت وگوی بین فرشته مولوی و کارن کانلی نویسنده ی کانادایی به نام “بشنو از نی” Listen to the Reed از سوی انجمن قلم کانادا منتشر شد. به تازگی در ایران دو کتاب از جمله “سگها و آدمها” را منتشر کرده است.  نوشته های فرشته مولوی را در وبگاه او به نام “مشت خاکستر” می توانید بخوانید. www.fereshtehmolavi.net

موضوع سخنرانی فرشته مولوی “زنان نویسنده و روایت آنها” بود.

 فرشته مولوی گفت، سهم من امشب پررنگ کردن وجه ادبی جنبش زنان است که ناشی از تلاش من برای پیدا کردن یک پرسش است. این پرسش که چرا شمار زنان نویسنده بعد از انقلاب تا به حال با چنین شتابی رو به افزایش است؟ اگر به ادبیات ایران پس از انقلاب نگاه کنیم تولید کمی و کیفی زنهای نویسنده چنان و چندان بوده که ادبیات مدرن ایران را دگرگون کرده، و بخصوص در زمینه ی نثر و روایت کار زنها چشمگیر بوده است. از طرف دیگر اگر به ادبیات مدرن بعد از انقلاب نگاه کنیم می بینیم نثر آمده و به جای شعر نشسته. تا پیش از آن شعر در ادبیات ایران در صدر بود و از آن به بعد داستان در صدر قرار گرفت. این دو با هم ربطی دارند.

سخنران افزود: ما ناچاریم کمی به عقب برگردیم، زیرا هر زمان که می خواهیم از زمان حال بگوییم باید از انقلاب مشروطه شروع کنیم،  چون نقطه ی عطفی در تاریخ ایران است. اندیشه های مدرنیته در قرن ۱۹ زمانی وارد ایران شد که ایران زیر فشار استعماری روس و انگلیس بود. و همراه با فرآورده های مادی غرب مفاهیمی هم وارد این مملکت شدند مثل ملت، ملت گرایی، دولت ـ ملت، آزادی سیاسی و … مفاهیمی بودند که وارد شدند و اول روشنفکران و بعد مردم خواهان لیبرالیسم پارلمانی شدند و بعد دمکراسی سیاسی و بعد ما انقلاب مشروطه را داریم، اما انقلاب مشروطه نتوانست به اهداف خودش دست یابد و سالها می گذرد و ما یک تجلی از آن را در دوره انقلاب سال ۵۷ می بینیم که در شکل خواست سرنگونی سلطنت ظهور پیدا می کند و از آن زمان تا حال هم ما همچنان به دنبال خواست آزادی و دمکراسی هستیم.

سخنران سپس دلایل نرسیدن به آزادی و دمکراسی را برشمرد که یکی از آنها پذیرش ملت گرایی و نپذیرفتن فردگرایی بود، و همچنین آزادی سیاسی مطرح نبوده،  و در ادامه در نگاه به ادبیات افزود: ما در طول هزار سال ادبیات کلاسیکی داشتیم که در واقع با بازتاباندن روح مردمی که در ایران زندگی می کردند و با حفظ گوهر فرهنگ این مردم باعث پیوستگی و اتحاد این مردم شده چون در گذشته ملت مفهوم نداشته. در عین حال این ادبیات کلاسیک که گنجینه ای است برای ما از بستر یک فرهنگ پدرسالار آمده. نکته ی دیگر درباره ارزشمندی ادبیات کلاسیک این است که ما پنج تن آل ادب را داریم که حافظ مولوی و خیام را در میان آنها جهان می شناسد. و در تمام طول تاریخ این شعر بوده که در صدر بوده. در انقلاب مشروطه انقلابی در نثر صورت می گیرد و نثر از انحصار خواص بیرون می آید به همت دهخدا و چرند و پرندش و جمالزاده که مانیفست داستان را داده و صحبت از دمکراسی اجتماعی و دمکراسی در ادبیات می کند و بعد هم هدایت و دیگران باعث می شود که نثر به میان مردم عادی می رود. همینطور تحولات در شعر به شعر نیمایی منجر می شود.

سخنران از دهه ی چهل به عنوان دهه ی درخشان ادبیات مدرن ایران یاد می کند و دلایل آن را نیز برمی شمرد از جمله نهضت ترجمه، رواداری نسبی حکومت و ….. از فروغ، نیما، شاملو و … در شعر و هدایت و چوبک و … در داستان به عنوان نمونه های این دوره نام می برد.

به گفته ی مولوی، در این زمان اولین رمان نویس زن را داریم که رمانی می نویسد که هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد، اما تا زمان انقلاب ما حداکثر بیش از پنج داستان نویس زن نداشتیم.

سخنران با اشاره به سرکوب نویسندگان و زنان پس از انقلاب افزود، پس از انقلاب خمینی آب پاکی را روی دست نویسندگان در دیدار اعضای کانون نویسندگان با خود می ریزد و از سوی دیگر در همان اوایل خدمت زنها هم می رسد، اما این انقلاب به دلیل فراگیر بودنش در را به روی زنها باز می کند و آن زنهایی که در دوران قبل در بند سنت و مذهب و عرف بودند و راهی به عرصه ی زندگی اجتماعی نداشتند، رها می شوند و حضور زنها قطعی می شود و هیچ نیرویی نمی تواند آنها را برگرداند. این زنها که در صحنه هستند و در یک فرهنگ مردسالار زندگی می کنند و با همه سختی های یک حکومت بنیادگرا روبرو هستند باید راهی پیدا کنند تا خودشان را بیان کنند و کجا می توانند خودشان را روایت کنند جز در داستان و ادبیات، بنابراین نوشتن یکی از راه هایی بود که زنها به طرفش رفتند. نوشتن هزینه ندارد. نوشتن دسترسی پذیر است. نوشتن جاافتاده ترین سنت ارتباط هنری ست. همه ی این زنهایی که رو آوردند به نوشتن برای آفرینش ادبی نیست، اینها برای بیان خود است، برای پیدا کردن صداست، تلاشی ست برای جستجوی هویت، تلاشی ست برای تعریف من، تلاشی ست برای تثبیت جایگاه خود در اجتماع.

فرشته مولوی در جمع بندی سخنانش گفت، حضور زنان روزنامه نگار، وبلاگ نویس، آماری که در زمینه داستان نویسی هست نشان می دهد که بر خلاف گذشته، اول اینکه تعداد زنان نویسنده اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر هم نیست. دوم از نظر تولید و کیفیت کمتر نیست. سوم حتی شما به کتابهای پرفروش توجه کنید باز هم زنان پیش تر هستند. دلیلش این است که زنها فقط تولیدکننده نیستند، بلکه مصرف کننده هم هستند. در تولید ادبی و مصرف ادبی زنان پرشمار حضور دارند. زنان دارند بازار کتاب را شکل می دهند.

مولوی با اشاره به اینکه”همه ی ما وقتی دمکراسی واقعی را در زندگی نمی یابیم رو به ادبیات می آوریم که در آن و چندصدایی را پیدا کنیم”، وجه مربوط به ادبیات را وجهی از جنبش زنان شمرد و با تایید سخنان خانم خاتم درخصوص نداشتن تاریخ مدون از جنبش زنان طی این دوره گفت: درست است که سند و آمار در زمینه زنان و مبارزاتشان در این مدت کم داریم، ولی در ادبیات این دوره می توانیم نه به طور مستقیم که غیرمستقیم اینها را بیابیم.

 پس از پایان سخنان فرشته مولوی بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.