Arabs-and-Jews-peace

از آن روزی که بمباران های غزه شروع شد هرجا توانستم طومارهای علیه قتل عام فلسطینی ها به دست دولت نتانیاهو را امضا کردم چون فکر می کنم این کمترین کاری است که در این زمینه از دستم برمی آید. هفته پیش اما دعوتی از یک دوست فیسبوکی برای امضا به دستم رسید که رد کردم چون صحبت از حق فلسطینی ها بر تمام خاک اسرائیل کرده بود و این که این سرزمین باید به صاحبان اصلی اش یعنی فلسطینی ها بازگردد. یعنی همان حرفی که احمدی نژاد چند سال پیش زده بود. طومار را امضا نکردم چون اعتقادی به پاک کردن اسرائیل از روی نقشه جهان ندارم. این که اشغال فلسطین با زور و حیله و با حمایت انگلیس انجام گرفت واقعیت دارد، اما بسیاری از آنان که پس از جنگ جهانی دوم در اشغال شرکت داشتند امروز مرده اند و از آن زمان تا به امروز چند نسل بر آن خاک به دنیا آمده اند که هیچ نقشی در آن اشغال نداشتند. اخراج این چند نسل از آن سرزمین حتا اگر شدنی باشد ضد انسانی است. امروزه فلسطینیان و اسرائیلی ها چاره ای جز زیستن در کنار هم ندارند. تنها مشکل، چگونگی این همزیستی است!

از آن زمان که اولین فرمول این همزیستی به وسیله اعراب رد شد تاکنون چندین راه حل برای این موضوع پیشنهاد شده که هنوز هیچ کدام جواب نداده است. سئوال این است که آیا واقعا چیزی در ژن این دو ملت هست که نمی گذارد آن ها در کنار هم زندگی کنند؟ واقعیت های تاریخی جز این نشان می دهد.

یهودیان و مسلمان ها صدها سال در کنار هم زیسته اند و با هم بده بستان های فکری، تجاری، و اجتماعی داشته اند. من فکر نمی کنم در بین ادیان موجود بتوان دو دین پیدا کرد که بیش از یهودیت و اسلام به هم شبیه باشند. از ختنه پسرها گرفته تا حجاب زن ها و حلال و حرام ها. این شباهت ها به حدی است که برخی اسلام شناسان اسلام را نه یک دین جدید بلکه تفسیری نو از یهودیت می شناسند۱. فقه اسلامی و شیعی آن قدر به فقه یهود نزدیک است که ادعای بالا را نمی توان به سادگی رد کرد.

تاریخ یهود از هفتصد سال حکومت مسلمانان بر بخش بزرگتر اسپانیا و پرتغال به عنوان دوران طلایی تاریخ این قوم یاد می کند۲. در این دوران هفتصد ساله ـ اگرچه بالا و پایین های بسیار داشت ـ یهودیان بی آن که مجبور به ترک دین یا آداب شان باشند در کنار مسلمانان و مسیحیان در آرامش زیستند و همراه با آنان خدمات بزرگی به جامعه بشری در زمینه های علوم، فلسفه، تکنولوژی، معماری، و هنر کردند. یهودیان به سبب آشنایی و مراوده تجاری با مسلمان ها راهگشای آنان به شبه جزیره ایبریا بودند و در کنار آنان در جنگ های بسیاری شرکت کردند. با تسلط مسلمانان بر آندلس، یهودیان اولین حاکمان کوردوبا و سیویل شدند و در طول هفتصد سال حکومت مسلمانان بر اسپانیا به مشاغل بزرگی مثل قضاوت، فرمانداری، و حتا وزارت دست یافتند. زمانی که عبدالرحمان سوم ـ معروف به خردمند ـ در آندلس به خلافت رسید بسیاری یهودیان از سرزمین های دیگر اروپایی و کشورهای مسلمان نشین به آندلس مهاجرت کردند. تاریخ یهود از این خلیفه بسیار به نیکی یاد می کند. علم پزشکی بسیار وامدار یهودیان، بخصوص در این دوران هفتصد ساله است. پزشک مخصوص بسیاری از خلفای مسلمان اسپانیا یهودی بوده است. دو تن از مشهورترین شان ابن میمون و ابن شبروط بودند. ابن میمون، فیلسوف و پزشک مشهور اندلس یک یهودی بود که نه تنها در پزشکی نوآوری های بسیاری ارائه داد، بلکه فقه یهود را سامان دهی کرد. ابن میمون پزشک صلاح الدین ایوبی نیز بود و در فلسطین از دنیا رفت. جیمز میچنر، نویسنده و سفرنامه نویس آمریکایی در کتاب معروفش “ایبریا” که در سال ۱۹۶۸ نوشته اشاره می کند که در دهه پنجاه و شصت میلادی حرفه پزشکی در چشم اشرافیت اسپانیا حرفه ای کم ارزش جلوه می کرده چون به طور تاریخی در اختیار یهودیان بوده که از دید اشرافیت قشر پایین و بی اعتبار جامعه به حساب می آمدند. از سوی دیگر پزشکان یهود با افتخار خود را وارث ابن میمون و آموزش های او معرفی می کرده اند۳.

یهودیانی که در اروپای قرون وسطی مورد آزار و تحریم قرار می گرفتند در اسپانیا و در کنار مسلمانان از حقوق اجتماعی برخوردار می شدند. در زمانی که کلیسا وام دادن پول و دریافت بهره را حرام می دانستند، یهودیان اسپانیا یک نظام بانکداری پیشرفته را پایه گذاشتند که شالوده سیستمی بود که امروزه از آن بهره می بریم. به همان اندازه که حرام دانستن بانکداری به تجارت و اقتصاد اروپای قرون وسطی آسیب رسانید، اقتصاد اسپانیای مسلمان را شکوفا کرد و شهرهایی مثل سیویل، کوردوبا، گرانادا، و تولیدو را به مهم ترین مراکز صنعت و تجارت آن زمان تبدیل کرد. این بود که در قرن یازدهم، یعنی اوج قدرت اسپانیای مسلمان نشین و اوج دوران طلایی فرهنگ یهود، یهودیان اروپایی (اشکنازی) تنها ۳% جمعیت یهودیان را تشکیل می دادند و ۹۷% باقی یهودیان سفاردی بودند که ریشه عرب و اسپانیایی داشتند.

آغاز سقوط حکومت مسلمانان در اسپانیا را پایان دوران طلایی تاریخ یهود به شمار می آورند. از سوی دیگر، سقوط شهر تولیدو (اولین شهری که از دست مسلمانان خارج شد و به دست مسیحیان افتاد) نقطه عطفی در تحول فکری اروپای قرون وسطی به حساب می آید. زمانی که این شهر به تصرف سپاه مسیحیان درآمد بیش از نیم میلیون شهروند داشت. بیش از سیصد حمام۴ و صد کتابخانه در این شهر بود. آنچه که از کتاب های این کتابخانه ها از سوختن در امان ماند به وسیله یهودیانی که مجبور به ترک دین و گرویدن به مسیحیت شده بودند از عربی به لاتین ترجمه شدند. این کتاب ها نه تنها دستاوردهای علمی و مهندسی آن زمان را در اختیار اروپاییان گذاشت بلکه گنجینه بی نظیری از فلسفه یونان باستان را به روی متفکرین اروپایی گشود.

با تسلیم شدن سلطان محمد دوازدهم، گرانادا آخرین شهری بود که در اواخر قرن پانزدهم به دست ارتش مسیحیان به رهبری ایزابل و فرناندو افتاد. محمد دوازدهم در عهدنامه تسلیمش از ایزابل و فرناندو تضمین گرفت بعد از رفتن او با شهروندان مسلمان و یهودی گرانادا با احترام برخورد شود و کسی آزاری نبیند. فاتحین با این شرط موافقت کردند اما خیلی زود بعد از تسلیم محمد دوازدهم دستگاه تفتیش عقاید را برپا کردند و آن هایی که حاضر به تغییر مذهب نشدند را به سیاه چال انداختند و اموال شان را مصادره کردند و آن ها که جان به در بردند را به کشورهای مسلمان نشین تبعید کردند. با پایان گرفتن حکومت مسلمانان دوران تاریک تفتیش عقاید اسپانیا آغاز شد. اگرچه تفتیش عقاید پیش از اسپانیا در کشورهای دیگر اروپایی هم معمول بود، اما به دلیل خشونت و بی رحمی بیش از حدی که در اسپانیا نسبت به یهودیان اعمال شد نام این کشور است که با تفتیش عقاید گره خورده است.

از آن پس، حکومتی که برنده نهایی این جنگ دراز مدت بین مسیحیان و یهودیان شد دولت عثمانی بود که درهای خود را بر یهودیانی که توانستند از دادگاه های تفتیش عقاید اسپانیا فرار کنند گشود و آن ها را در سرزمین های تحت سلطه خود ـ از جمله فلسطین ـ پناه داد. یهودیان با هوش و ذکاوتی که داشتند به سرعت توانستند بر پای خود بایستند و نه تنها آن چه را در اسپانیا از دست داده بودند دوباره به دست بیاورند، بلکه بار دیگر نقش بزرگی در شکوفایی اقتصاد دولت عثمانی بازی کنند. نقشی که تا سقوط دولت عثمانی و تقسیم سرزمین های تحت سلطه آن ها ادامه پیدا کرد. این یک واقعیت است که بخشی ـ هرچند کوچک ـ از یهودیانی که امروزه ساکن اسرائیل هستند به صورت تاریخی ساکن این منطقه بوده اند.

به این ترتیب می بینیم که اگرچه رابطه یهودیان و مسلمان ها در طول تاریخ پستی و بلندی بسیار داشته، اما برآمد آن دوستی، همزیستی، و احترام متقابل بوده. حتا امروز هم به رغم آتش کینه ای که سراسر اسرائیل و فلسطین را در برگرفته مشکل بتوان ریشه این کینه و دشمنی را به مذهب دو طرف ربط داد. جنبش صلح در بین اسرائیلی ها و یهودیان سراسر دنیا طرفداران بسیاری دارد، همچنان که فلسطینی ها هم تاکنون در چندین مرحله نشان داده اند که اگر صلح واقعی و پایدار در چشم انداز باشد از بسیاری ادعاها و خواسته های شان کوتاه می آیند. همین طور عرب های اسرائیلی که یک پنجم جمعیت این کشور را تشکیل می دهند خواستار صلح هستند. طرح های صلحی که یکی پس از دیگری به وسیله دولت های اسرائیلی رد شدند همگی منطقی و قابل پذیرش بودند. الفتح سال ها است طرح یک کشور، یک دولت را مطرح می کند که در آن اسرائیلی ها و فلسطینی ها در یک کشور و زیر یک حکومت زندگی خواهند کرد و از حقوق مساوی برخوردار خواهند بود. راه حل دو کشور، دو دولت هم که از حمایت کشورهای اروپایی و آمریکا برخوردار است تاکنون به وسیله اسرائیل پذیرفته نشده است. صلح در دسترس است، پس مانع اصلی چیست؟

یکی از بزرگ ترین موانع صلح بین اسرائیل و فلسطین ـ و به دنبال آن اعراب و اسرائیل ـ احزاب راست گرای اسرائیل هستند. تعداد زیاد احزاب سیاسی در اسرائیل باعث شده هیچ دولتی در این کشور نتواند بدون ائتلاف با احزاب دست راستی به قدرت برسد. به طور سنتی، احزاب چپ گرا با میانه رو ها و راست های معتدل ائتلاف می کنند و احزاب راست گرا با دست راستی های تندرو. همین باعث می شود احزاب راست افراطی که طرفدار جنگ و اشغال کامل فلسطین (و حتا اردن) هستند با این که تنها بخش کوچکی از جامعه اسرائیل را نمایندگی می کنند در اغلب دولت ها حضور داشته باشند و با تهدید به ترک دولت جلوی تلاش های صلح طلبانه را می گیرند یا آن ها را آهسته و بی تاثیر می کنند. دولت کنونی اسرائیل به نخست وزیری نتانیاهو از ائتلاف پنج حزب تشکیل شده است. حزب لیکود که بزرگ ترین شان و مسئول تشکیل دولت است تنها ۲۰ کرسی از ۱۲۰ کرسی کنست (پارلمان) را در اختیار دارد یعنی از هر شش اسرائیلی تنها یک نفر به آن رای داده است. با این حال حزب لیکود با ائتلاف با دو حزب راست افراطی “اسرائیل خانه ما” (Yisrael Beiteinu) و “خانه یهودی” (Jewish Home) و دو حزب راست میانه “یش آتید” (Yesh Atid) و “هاتنوا” (Hatnuah) موفق شده است سیاست های خود را پیش ببرد. حزب “اسرائیل خانه ما” به رهبری آویگور لیبرمن (وزیر امور خارجه) مهاجرین روس را نمایندگی می کند که از تندروترین و ضد فلسطینی ترین گرایشات سیاسی اسرائیل هستند. حزب “خانه یهود” گرایشات تند مذهبی، ضد عرب، و جنگ طلبانه دارد و به نوبه خود تندروهای مذهبی اسرائیل (معادل حزب الله در میان یهودیان) را نمایندگی می کند.

احزاب اسرائیلی بسیار ناپایدار هستند و اغلب به همان سرعت که به وجود می آیند از بین می روند. حزب لیکود بادوام ترین شان است که از اوایل دهه هفتاد که به وسیله مناخم بگین بنیاد گذاشته شد هنوز پا برجا مانده است. این حزب بزرگ ترین حزب راست گرا است و به رهبری بنیامین نتانیاهو به سرسخت ترین دشمن صلح تبدیل شده است. تنها در یک دوره کوتاه به رهبری آریل شارون بود که لیکود مواضع صلح طلبانه ای گرفت اما این موضع گیری ها با چنان مخالفت شدیدی از سوی هیئت رهبری حزب روبرو شد که آریل شارون مجبور شد از آن کناره گیری کند و حزب “کادیما” را به وجود آورد که میانه رو بود و حتا توانست حمایت حزب چپ گرای “کارگر” را به خود جلب کند. با این حال تلاش های شارون برای صلح پایدار با فلسطینی ها ـ اگرچه از حمایت اکثریت بزرگی از جامعه اسرائیل برخوردار شد ـ با به کُما رفتن او به جایی نرسید. پس از شارون، حزب “کادیما” تحلیل رفت و اکنون با تنها دو نماینده کوچک ترین حزب کنست است.

سیاست فلسطین ـ برعکس اسرائیل ـ به طور سنتی سازمان یافته تر است. با این که چند سازمان فلسطینی در طول زمان به تدریج از صحنه سیاسی خارج شدند، اما دو نیروی اصلی باقیمانده، یعنی سازمان آزادی بخش فلسطین (الفتح) و حماس، بسیار سازمان یافته و ریشه دار هستند. حماس با موضع گیری های تند ضد اسرائیلی توانست بخش بزرگی از هواداران الفتح را به سوی خود بکشاند. اختلاف بین الفتح و حماس مانع بزرگی بر سر راه فلسطین بود. در دو سه سال گذشته حماس با تعدیل مواضع خود ـ از جمله دوری نسبی از جمهوری اسلامی ـ توانست زمینه ساز نزدیکی این دو نیروی فلسطینی بشود که چند ماه پیش با آشتی دو طرف و توافق بر سر دولت ائتلاف ملی به نتیجه بزرگی رسید. از سوی دیگر، تلاش های باراک اوباما برای ایجاد صلح پایدار با این توافق همراه شد و بار دیگر امید به این که دولت جنگ طلب نتانیاهو مجبور به نشستن بر سر میز مذاکره شود جان گرفت.

ربودن و قتل بی رحمانه سه نوجوان اسرائیلی تمام این دستاوردها را بر باد داد. نتانیاهو و پشتیبانان جنگ طلبش این فرصت را یافتند تا با حملات هوایی بار دیگر دست به نسل کشی فلسطینی ها بزنند و امکان صلح را برای مدت نامعلومی به عقب بیندازند. قتل این سه نوجوان نه تنها از دید انسانی چندش آور بود، بلکه به لحاظ سیاسی هم عمل اشتباهی بود که به نظر می رسد به عمد و مشخصا برای برهم زدن موقعیت خوبی که برای صلح فراهم شده بود انجام گرفت. من بعید می دانم حماس دست به چنین کار ابلهانه ای زده باشد. این کار از کسانی برمی آید که منافع شان با نزدیکی حماس و الفتح به خطر افتاده بود مثل جمهوری اسلامی یا سوریه یا حتا ناراضیان داخلی حماس. این کار، حماس را در مقابل کار انجام شده قرار داد. آن ها نه تنها نمی توانستند این عمل را محکوم کنند ـ چرا که خود پیش از این بی گناهان بسیاری را در عملیات انتحاری به قتل رسانده بودند – بلکه مجبور بودند پی آمدهای آن را به تنهایی بر دوش بکشند.

از سوی دیگر، دولت نتانیاهو با بمباران بیرحمانه غزه و نسل کشی بی مانندی که در آنجا به راه انداخت بار دیگر نفرت جهانیان را متوجه خود کرد. از استفن هارپر که همیشه پشتیبان بی قید و شرط سیاست های جنگ طلبانه نتانیاهو بوده است که بگذریم باقی کشورهای غربی و سازمان ملل این رفتار دولت اسرائیل را برنتافتند. حتا مرگ فجیع سه نوجوان اسرائیلی و یک فلسطینی هم زیر هزاران تصویر از کودکان بی گناه فلسطینی که با بمب های اسرائیلی به قتل رسیدند، از یادها رفت.

مطلب را با این موضوع تمام می کنم که دسترسی به یک صلح پایدار تنها حالتی است که هر دو طرف یعنی اسرائیلیان و فلسطینی ها از آن پیروز بیرون خواهند آمد. اسرائیل پیشرفته ترین کشور منطقه خاورمیانه است و در زمینه کشاورزی، آبیاری، شیرین کردن آب دریا، پزشکی، و بسیاری صنایع و خدمات دیگر رقیبی در منطقه ندارد. صلح با اعراب بازاری به بزرگی یک میلیارد مصرف کننده را برای تولیدات و خدمات اسرائیلی می گشاید. اگر سیاستمدار باهوشی مثل اسحاق رابین یا آریل شارون بتواند زمام کار را از این بیمار روانی بگیرد منافعی که اسرائیل در ازای صلح به دست می آورد به مراتب بیشتر از زمین هایی است که از دست می دهد.

پانوشت ها:

  1. Adam J. Silverstein, Islamic History, Oxford University Press Inc. New York, 2010
  2. Mark R. Cohen, Under Crescent and Cross: Jews in the Middle Ages, Princeton University Press, 1994

آنچه از موضوعات تاریخی در این مطلب می آید را در اغلب کتاب های تاریخ یهود می توان پیدا کرد. برای مثال نگاه کنید به Judaism 101: www.jewfaq.org یا

“Andalusia” in Jewish Encyclopedia: http://www.jewishencyclopedia.com/articles/1494-andalusia

  1. James Michener, Iberia, 1968, published by Fawcet Crest Books, 1984
  2. در آن زمان و تا چند صد سال بعد در سبک زندگی اروپایی اختصاص دادن ساختمانی برای شستشوی بدن معنی نداشت. آن ها که کاخ ورسای در حومه پاریس را دیده اند به احتمال دقت کرده اند که در میان صدها تالار و اتاق و مهمانسرای این کاخ باشکوه از دو چیز خبری نیست: حمام و مستراح!

*دکتر شهرام تابع محمدی، همکار شهروند ، در زمینه های سینما، هنر، و سیاست می نویسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی شیمی در دانشگاه تورونتو است. او جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهاد.

shahramtabe@yahoo.ca