در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، وقتی فکر کاندیدای مشترک احزاب “جمهوری خواه خلق”(CHP) و “حزب حرکت ملی” (MHP) به میان آمد، همه هیجان زده شدند. مردم در خیابان ها، در اتوبوس ها، در سینماها و پارک ها وقتی بهم می رسیدند شماره تلفن های خود را رد و بدل کرده و می گفتند هر وظیفه ای به ما بدهند با جان و دل انجام خواهیم داد. رهبران “اتحادیه جوانان ترکیه” (TGB)چشمان شان برق می زد. آنها اعلام کردند که امسال تعطیلات تابستانی نخواهد بود و کمپ های تابستانی خود را لغو کرده اند. آنها با حرارت فعالیت های خود را در سراسر ترکیه سازماندهی می کردند و می گفتند:”نخواهیم گذاشت اردوغان به تخت ریاست جمهوری بنشیند”. ولی وقتی کاندیدای مشترک اعلام شد، همه امیدها به یأس تبدیل گردید. نتیجه انتخابات نیز فلاکت بار بود، زیرا احسان اوغلو نیز مانند اردوغان مخالف اصل جمهوریت، مخالف لائیسیسم و مخالف آتاترک بود. او هم مانند اردوغان از “گشایش کُرد” حمایت می کرد!

مخالفان هشدار می دادند که رای دهندگان و طرفداران CHP-MHP به احسان اوغلو رای نمی دهند، ولی رهبران این احزاب با توسل به هر وسیله و هر فشاری به نمایندگان مجلس این احزاب، مانع امضای ۲۰ نماینده مجلس برای کاندیداتوری نماینده دیگری در مقابل اردوغان شدند.

turkey 

رای دهندگان، اصل را بر بدل ترجیح دادند

۱- فکر کاندیدای مشترک، فکر درستی بود، ولی از آن جایی که کاندیدای نادرستی معرفی شد به نتایج معکوسی منجر گردید. حتی معرفی کاندیدای چهارم می توانست مانع انتخاب اردوغان در دور اول شود و در دور دوم با کاندیدای نیرومندی می شد به مقابله با اردوغان رفت.

۲- کاندیدای مشترک فکر درستی بود، ولی احسان اوغلو کاندیدای نادرستی بود. زیرا CHPفکر می کرد می تواند در زمین AKPبا او رقابت کند. یعنی، در مقابل یک کاندیدای “اسلام سیاسی” یک کاندیدای “اسلامی سیاسی” دیگری را علم کرد، نتیجه معلوم بود: رای دهندگان اصل را بر بدل ترجیح دادند!

انتخابات نه در زمینه محافظه کاری که در زمینه میهن دوستی بود. این واقعیت آنقدر آشکار بود که حتی با نگاه به کمپین اردوغان می توان آن را درک کرد. اردوغان در هر میتینگ انتخاباتی پرچم ترکیه و سرود استقلال ملی ترکیه را به سمبل خود تبدیل کرده بود. او با این وسیله می خواست خود را “ملی” جلوه دهد. در حالی که ۱۲ سال حاکمیت AKPبا هزاران دلیل، عکس این باور را اثبات کرده بود. اردوغان همچنین با گفتمان ضد تجزیه طلبی (PKK) ملی بودن خود را تقویت می کرد! در حالی که او خود مجری پروژه ی “گشایش کرد” است. البته اردوغان به درستی درک کرده بود که رای دهندگان را فقط می توان در زمینه میهن دوستی جلب کرد، زمینه ای که تجربه و احساسات عمومی آن را بدرستی تثبیت کرده است.

۳- صلاح الدین دمیرتاش توانست ۳ – ۲ امتیاز بر آرای خود بیافزاید. این آراء مسلما نمی توانست آرای MHP باشد. بخشی از طرفداران CHP علیرغم خواست خود به دمیرتاش رای دادند، زیرا بخشی از چپ ها، علوی ها و لائیک ها از آن جایی که به اسلام سیاسی اردوغان- احسان اوغلو اعتمادی نداشته و بدبین بودند، یا بایستی به صف بایکوت می پیوستند و یا مجبورا به دمیرتاش رای دهند. دمیرتاش نیز مانند اردوغان علیرغم باورهای خود (PKK) به خاطر جلب آرای مخالفان اسلام سیاسی اردوغان – احسان اوغلو، با گفتمان ضد تجزیه و لائیک به میدان آمده بود. *

 

شراکت با فتح الله گولن سبب باختن انتخابات شد

شراکت با فتح الله گولن به دو دلیل سبب باختن CHP گردید:

۱-CHP صرفا در زمینه مخالفت با AKP، با فتح الله گولن، که علیه نیروهای ملی دسیسه و توطئه کرده بود (توطئه ارگنه کن) همدستی کرد، از این رو بخشی از نیروهای میهن دوست، ملی، کمالیست و لائیک از او روی گرداندند.

۲- زمانی که فتح الله گولن باAKP درافتاد در تعداد آرای AKP تغییر محسوسی روی نداد (انتخابات ۳۰ مارس)، زیرا تشکیلات مخفی فتح الله گولن در درون دولت، بیشتر در مراکز حساس مانند: بوروکراسی، قوه قضایی و شهربانی قرار داشت، یعنی او دارای پایه توده ای- اجتماعی آنچنانی نبود، لذا نمی توانست در زمینه پیروزی CHP نیز تاثیرگذار باشد.

کمال قیلیچدار اوغلو در آستانه انتخابات خطاب به پایه های حزب، جمله ای با مضمون زیر به زبان آورده بود:”مثل آدم پای صندوق های رای می روید”! با این جمله، او بخشی از رای دهندگان خود را که می توانستند به احسان اوغلو رای دهند از خود رنجانده و عصبانی کرد و مانع رفتن آنها به پای صندوق رای گردید، زیرا طرفداران CHP از جنس طرفدارانی نیستند که کورکورانه از هر حرفی تبعیت کنند. با این جمله عده دیگری انتخابات را تحریم و یا قهر کردند.

مسئولیت شکست را رهبران CHP می خواهند به گردن انتخاب کنندگانی که در انتخابات شرکت نکردند بیاندازند. این سیاستی برای پنهان کردن مسئولیت خود در شکست است. CHP با کاندیدا کردن یک فرد “اسلام سیاسی”، صفوف ملی گرایان، ملی ها، چپ ها، سوسیالیست ها، کمالیست ها و خلق گرایان را تجزیه کرد، صفوفی که در جنبش عظیم ماه جون ۲۰۱۳ علیه حاکمیت AKP متحد شده بودند.   روشن است که بدون سیاست نادرست فوق، اردوغان قادر به پیروزی نمی شد، زیرا آرای او نه از ۳۰ مارس، که از رفراندوم ۲۰۱۰ تا به امروز مرتبا سیر نزولی داشته، و در حال ریزش بود.

 

بررسی نتایج انتخابات از سه منظر:

از منظر طیب اردوغان:

۱- اردوغان با ۵۱.۸ درصد آراء به مقام دوازدهمین ریاست جمهوری ترکیه رسید. از مجموع ۵۵.۷ میلیون رای دهنده، توانست ۲۰.۸ میلیون رای به دست آورد، (۳۷% کل آرا).

۲- اردوغان ۴ ماه قبل، یعنی در ۳۰ مارس ۲۰۱۴ در انتخابات محلی توانسته بود ۲۰.۵ میلیون رای به دست آورد، در حالی که تعداد رای دهندگان ۵۲.۷ میلیون بود. اردوغان در رفراندوم ۱۲ سپتامبر سال ۲۰۱۰ نیز از مجموع ۴۹.۶ میلیون رای، ۲۲.۲ میلیون رای به دست آورده بود. در واقع اردوغان در مقایسه با رفراندوم سال ۲۰۱۰ درصد مهمی از آرای خود را از دست داده بود.*

۳- ارقام فوق، تصورات و آرزوهای اردوغان در مورد مقام ریاست جمهوری (آرزوی برقراری “سیستم ریاست جمهوری آمریکا”) در ترکیه، نقش برآب کرد. او فقط یک رئیس جمهور است و به نسبت رای ای که به دست آورده اختیارات خواهد داشت. (اردوغان قبل از انتخابات گفته بود که از تمامی ظرفیت ها و اختیارات ریاست جمهوری استفاده خواهد کرد و هر ماه نیز، در اجلاس هئیت وزیران شرکت می کند و ریاست هئیت وزیران را در اجلاس به عهده می گیرد).

۴- با ۵۱.۸% رای اردوغان قادر به ادامه کنترل بر AKP نخواهد بود.

 

از منظر احزاب مخالف CHP-MHP

۱- کاندیدا کردن احسان اوغلو چیزی جز پهن کردن فرش قرمز در مسیر ریاست جمهوری اردوغان نبود. این واقعیت با ارقام به ثبوت رسیده است، زیرا آرای احسان اوغلو بسیار پائین تر از مجموع آرای این دو حزب در انتخابات محلی ۳۰ مارس بود.

۲- اردوغان را رهبر سابق CHP (دنیز بایکال) به نخست وزیری رساند و امروز، کمال قیلیچدار اوغلو رهبر CHP اردوغان را به مقام رئیس جمهوری ترکیه می رساند.

۳-“دولت باهچالی” رهبر MHPکه ترکیه را مجبور کرد تا در ۳ نوامبر ۲۰۰۲ به پای انتخابات زودرس برود و بدین وسیله، راه نخست وزیری اردوغان را هموار کند. در این انتخابات نیز ریاست جمهوری اردوغان را با اعلام احسان اوغلو به عنوان “کاندیدای مشترک” تسهیل کرد.

۴- باهچالی و قلیچداراوغلو علیرغم هشدارهای مکرر رهبران و پایه های حزبی شان که اردوغان را با سیاست های خود به ریاست جمهوری رساندند اصولا باید از مقام خود کناره گیری کنند.

 

از منظر آینده ترکیه

۱- در این انتخابات، تعداد آنهایی که رای ندادند مجموعا ۱۴.۸ میلیون نفر بود. از این میان ۲.۷ میلیون رای آنهایی است که در خارج کشور کار و یا زندگی می کنند. به علاوه تعداد آرای باطله ۰.۷ میلیون نفر بود.

در انتخابات محلی ۳۰ مارس با وجود درصد بسیار بالای شرکت در انتخابات، تعداد آنهایی که رای ندادند ۶.۱ میلیون بود و آرای باطله ۱.۸ میلیون. در داخل کشور، مجموع آرای باطله و آرای آنهایی که در انتخابات شرکت نکردند ۱۲.۸ میلیون بود. این تعداد در ۳۰ مارس ۷.۹ میلیون بود. یعنی مجموع آرای باطله و آرای آنهایی که در انتخابات شرکت نکردند ۴.۹ میلیون نفر اضافه شده است. این تعداد اگر به احسان اوغلو رای می دادند نتیجه انتخابات تغییر می کرد.

۲- مجموع آرایCHP- MHPدر ۱۰ اگوست ۲۰۱۴، ۶ امتیاز پائین تر از مجموع آرای آنها در ۳۰ مارس ۲۰۱۴ است. در ۳۰ مارس مجموع آرای آنها ۴۴% بود. با این حساب، احزاب CHP – MHPبا کاندیدای مشترک شان در این انتخابات مجموعا ۵ میلیون رای از دست دادند! این در حالی است که درصد آرای اردوغان در انتخابات محلی ۳۰ مارس ۴۳% بود ولی در ۱۰ اگوست ۵۲% شد.

۳- اگر تا ۳ جولای (آخرین روز مهلت تعیین کاندیدا) یک کاندیدای جدید اعلام می شد، اردوغان به هیچ وجه نمی توانست در دور اول پیروز شود. نتایج و ارقام انتخابات این واقعیت را اثبات می کنند. “شعار نه اردوغان نه دمیرتاش” شعار درستی بود که به این تابلو اشاره داشت.۳۴.۹ میلیون نفری که به اردوغان رای ندادند اکثریت بزرگی است (از مجموع ۵۵.۷ میلیون). این اکثریت در جبهه ترکیه قرار دارند و آینده ترکیه را تعیین خواهند کرد. مسئله، سازماندهی این اکثریت بزرگ برای رهایی از حاکمیت اسلام سیاسیAKPو اردوغان است. CHPتقصیر شکست را به گردن آنهایی می اندازد که به پای صندوق های رای نرفتند، در حالی که مسئول آنهایی هستند که تقریبا یک چهارم انتخاب کنندگان را از رفتن به پای صندوق ها مایوس کردند.

 

توضیح:                                                           

* سیاست بایکوت بخشی از سازمان های چپ در انتخابات اخیر، سیاست درستی از آب درنیامد، زیرا بایکوت اگر بتواند در جبهه مبارزه کارگران و زحمتکشان طنینی ایجاد کند و حرکتی را موجب شود، می تواند به عنوان یک ترجیح جدی تلقی گردد. بررسی نسبت شرکت کنندگان در انتخابات (۷۳%) و بویژه بررسی نسبت شرکت کنندگان در مناطقی که مبارزات کارگری حاد است این واقعیت را اثبات می کند. به علاوه با در نظر گرفتن گرمای ماه اگوست و این واقعیت که بسیاری از انتخاب کنندگان در مزارع، در دشت ها و یا به عنوان کارگران فصلی دور از حوزه انتخاباتی خود هستند و اصولا نمی توانند در انتخابات شرکت کنند، درصد بسیار بالای شرکت در انتخابات، نادرست بودن سیاست بایکوت، در شرایط فوق را نشان می دهد.

در مناطق صنعتی و پیشرفته ترکیه مانند: مناطق دریای سفید (مدیترانه)، دریای اژه، دریای مرمره، تراکیا (بخش اروپایی ترکیه) نسبت شرکت کنندگان در انتخابات بسیار بالا بود. این موضوع را شرکت بسیار بالای مناطقی که اکنون مبارزات کارگری بسیار حادی (در بخش های انرژی مانند معادن ذغال سنگ و کارخانه های تولید برق ….) در آنجا جریان دارد نیز ثابت می کند. در این مناطق اکثریت، در مخالفت با اردوغان به احسان اوغلو رای دادند. به عنوان مثال نسبت شرکت در انتخابات، در برخی از این مناطقی که شاهد مبارزات حاد کارگران است، به شرح زیر بوده است:

صوما (Soma)       ۸۳.۷

کینیک (Kınık)     ۸۷.۵

میلاس (Milas)     ۸۱.۹

هاتای (Hatay)      ۸۲.۱

یاتاغان (Yatağan) 84.8

* برای اطلاع بیشتر می توانید به دو مقاله زیر، در رابطه با “انتخابات ریاست جمهوری ترکیه” و “انتخابات محلی ۳۰ مارس و بحران در صفوف حاکمیت” از همین نویسنده در شهروند مراجعه کنید.

https://shahrvand.com/archives/52475

https://shahrvand.com/archives/48468

۱۷ اگوست ۲۰۱۴

* علی قره جه لو، نویسنده و مترجم مستقل ساکن تورنتو، دارای دکترای علوم سیاسی، در حوزه ی مسائل سیاسی ملیت های ایران بویژه ترک ها و مسائل سیاسی ترکیه و آذربایجان و ارمنستان می نویسد.