Mohsen-Kermanshahi

محسن کرمانشاهی

مدتها بود که خطر همه گیر شدن جنگ بین شیعه و سنی پیش بینی می شد. سالها پیش در چند مقاله که در نشریه شهروند به چاپ رسید این خطر خاطرنشان شده بود، اما شاید بسیاری آن را نادیده گرفتند. متاسفانه امروز شواهد متعددی برای این احتمال وجود دارد.

به گفته ژنرال وز لی کلارک فرمانده سابق ناتو حکومت جورج بوش در سال ۲۰۰۱ میلادی نقشه از هم پاشی هفت کشور افغانستان، عراق، لیبی، سومالی ، سودان، سوریه و ایران را طرح ریزی کرده بود.

لشگرکشی مستقیم به افغانستان و عراق هرچند منافع بسیاری برای شرکت های آمریکایی داشت، اما هزینه سنگین جنگ برای دولت آمریکا و درگیری مستقیم و کشته شدن سربازان، افکار عمومی آمریکایی ها را بر ضد این سیاست برانگیخت.

iraq-daesh

امکان دیگری که می توانست و می تواند منافع شرکت های بزرگ را تامین کند، درگیری داخلی مردم منطقه و در نهایت ایجاد یک جنگ خانمانسوز منطقه ای است.

این امکان با تغییر حکومت ایران به یک حکومت رادیکال مذهبی پایه ریزی شد و افکار مذهبی با سرعت در منطقه توسعه پیدا کرد. از آن پس به تدریج وجود تنش هایی بین گروه های شیعه و سنی از گوشه و کنار شنیده می شد که به تدریج گسترده تر شد.

ملک بندرابن سلطان رئیس سابق سازمان امنیت سعودی در قبل از سپتامبر سال ۲۰۰۱ به سر ریچارد دییرلاو رئیس سابق اینتلیجنت سرویس گفته بود که دیری نخواهد گذشت که بیش از یک میلیارد سنی بر سر صد میلیون شیعه بریزند. ما از دست آن ها خسته شده ایم.

با کمی مطالعه جای پای سازمان های اطلاعاتی غرب را در راه اندازی القاعده، داعش و سایر گروه های تندروی مذهبی می توان دید. کمک های مالی آمریکایی ها و ملک بندر به نیروهای جهادی که به القاعده مرتبط بودند برای جلوگیری از پیشرفت حزب الله لبنان برکسی پوشیده نیست.

در حوصله این نوشته نیست که جزئیات تاریخ اخیر را بررسی کند. همین بس که گفته شود که همزمان یکی به نعل و یکی به میخ زدن ها ادامه پیدا کرد تا منجر به اوضاع اخیر شد. تحولات اخیر می تواند عواقب بسیار وخیمی برای مردم منطقه و ایرانیان داشته باشد و بنابراین بررسی آن ضروری ست.

همگی اخبار مربوط به سبعیت و وحشیگری گروه داعش را خوانده ایم. شاید بگوئید که اخبار خیلی بد است اما به ما مربوط نمی شود، ما مشکلات خود را داریم، واضح است که یک گروه معدود با تجهیزات محدود قادر به ایجاد خللی در وضعیت کشور ما نیستند. بنابراین نگرانی وجود ندارد.

اما توجه به اخبار زیر ضرورت توجه عاجل به امکان یک خطر قریب الوقوع را آشکار می کند.

حملات داعش متوجه اماکن متبرکه شیعیان است. اخیرا مسجد امام حسن عسکری هدف خمپاره داعشی ها قرار گرفت و طی آن چهارده نفر مجروح شدند. حمله به این محل توسط القاعده در سال ۲۰۰۶ برخوردهای شدید و کشته شدن هزاران نفر را به همراه داشت که کشور عراق را به آستانه جنگ داخلی کشید.

جنگجویان سنی مذهب مدت هاست که شهر سامره را که شصت کیلومتر تا بغداد فاصله دارد در محاصره دارند. سنی ها معتقدند که مقابر را نبایست زیارت کرد و شیعیان را مسلمان نمی دانند. داعش درصدد است که زیارتگاه های شیعیان را با خاک یکسان کند و هر چیزی را که در سر راه خلیفه اش قرار بگیرد از میان بردارد.

از طرف دیگر روحانیون شیعه به شیعیان فرمان داده اند که اسلحه بردارند و از اماکن مقدسه دفاع کنند. مقتدا صدر قول داده است که شیعیان زمین را زیر پای سنی ها به لرزه درخواهند آورد. حسن روحانی هم وعده کرده است که ایران از اماکن مقدسه در مقابل جنایتکاران تروریست دفاع خواهد کرد.

شک نیست که گروه داعش از حمایت قبایل سنی، ثروتمندهای سعودی و امارات برخوردارند.

به نظر می رسد که جنگ داخلی تمام عیار در عراق اجتناب ناپذیر است. در این صورت امکان این که پای ایران و عربستان به همراه سایر کشورهای سنی نشین منطقه به این جنگ کشیده شود بسیار است. زمینه مذهبی چنین جنگی این پتانسیل را دارد که عقل و درایت را از دست سردمداران خارج کند و دودمان ملت های درگیر را به باد دهد. در چنین جنگی نه تنها پالایشگاه ها بلکه تمام ساختارهای بنیادی کشورها مانند سدها و نیروگاه های برق و غیره می تواند در خطر نابودی قرار گیرند و شیرازه ملت ها را در هم بریزد. واضح است که بار مصیبت مستقیماً متوجه مردم این کشورها خواهد بود.

 

دعوا به سر لحاف ملاست

خواهید گفت که چنین ویرانی چه ثمری برای چه کسی خواهد داشت؟ به نظر می رسد که این ویرانی ها چندان بی ثمر هم نیست. در زیر چند مثال می آورم:

در آوریل سال ۲۰۰۱ قبل از حادثه ۹/۱۱ کابینه بوش ادعا کرد که دولت عراق در جریان حمل نفت اختلال ایجاد می کند. بنابر این حمله به عراق را در دستور کار قرار داده بود. در عرض همین سال حتی قبل از حمله به عراق سود شرکت های نفتی پنجاه درصد افزایش پیدا کرد. بعداً حمله به عراق سود سرشاری را به جیب شرکت های بزرگ سرازیر کرد.

همین امسال علیرغم کشیده شدن جنگ سوریه به داخل عراق و درهم ریختگی این کشور، احتمالاً عراق بالاترین افزایش تولید نفتش را به ثبت خواهد رساند. شرکت های بریتیش پترولیوم، اکسان موبیل و سایر شرکت های نفتی، نفت حوزه های نفتی جنوب عراق را از طریق بندر بصره به یغما می برند. عراق دومین کشور تولیدکننده اوپک است. در فوریه امسال این کشور ۸/۲ میلیون بشکه در روز صادر کرد که نیم میلیون بشکه بیشتر از ماه های قبل بوده است.

در فوریه سال قبل انجمن اتحاد شهروندان عراقیICSSIنامه ی سرگشاده ای به شرکت های نفتی درگیر فرستاد که حاوی نکات زیر بود:

«اکنون ده سال پس از به اصطلاح دموکراتیزه کردن کشور و خصوصی کردن صنعت نفت عراق، ملت عراق در مصیبت بسر می برد. کشور در اثر جنگ فزاینده مذهبی به اضمحلال کشیده شده و حقوق مردم زیر پا گذاشته شده است. سرویس های ضروری مانند آب و برق کمیاب اند، در حالی که شرکت های نفتی اولویت نخست را برای دسترسی به این منابع دارند. در حالی که عراق هنوز تحت اشغال بود شرکت های نفتی قراردادهای بلندمدت برای استخراج نفت بستند. سودجویی و عجله این شرکتها برای بهره برداری از حوزه های نفتی، راه را برای رعایت حقوق اولیه ملت و کارگران سد کرده است. منفعت پرستی شرکت های نفتی، فساد در دستگاه های دولتی را به حد اعلا رسانده است………..»

ماحصل اینکه، کشت و کشتار و از هم پاشیدگی عراق نه تنها در جریان نفت خللی وارد نکرده است، بلکه غارت ذخائر کشور را تسریع هم کرده است.

وضعیت افغانستان مثال دیگری در همین مقوله است. این کشور علاوه بر بودن بر سر راه لوله های نفت، دارای ذخائر گازی دست نخورده عمده ای ست. طبق گزارش مشترک پنتاگون، سازمان بررسی زمین شناسی امریکا USAID و (USGS)افغانستان دارای ذخائر معدنی بسیاری ست که بیش از یک تریلیون دلار ارزش دارد. مقامات آمریکائی معتقدند که افغانستان علاوه بر آهن، مس،کبالت و طلا، مقادیر زیادی فلزات مورد نیاز مانند لیتیوم دارد و می تواند یکی از مراکز عمده معدنی دنیا شود. در یک یادداشت داخلی پنتاگون، از افغانستان به عنوان عربستان لیتیوم دنیا نام برده شده است.

مطالب بالا از مقاله ای با عنوان”جنگ (افغانستان) ارزشش را داشته است” استخراج شده است.

یک جنگ خانمان برانداز منطقه ای نه تنها ثروت های موجود انباشته شده از فروش نفت را به جیب شرکت های اسلحه سازی سرازیر می کند، بلکه در نهایت سبب از هم پاشیدگی ملت ها و بی سروسامانی می شود که در بعضی کشورهای منطقه شاهدش هستیم. امروزه در بسیاری مناطق مانند سومالی دولت و ساختاری وجود ندارد و مردم به امان خدا هستند.

در این سناریو، ذخایر کشورهای ازهم پاشیده به ثمن بخس در ید سوداگران قرار خواهد گرفت. در نهایت اگر دولت مترسکی و مجازی هم بر سر ویرانه ها به وجود آید، در چنگال سوداگران بین المللی اسیر بوده و قادر به حفظ حقوق مردم باقی مانده و سیانت از ذخائر ملی نخواهد بود.

دریغ است ایران که ویران شود

با آنچه در عراق، سوریه، افغانستان، لیبی…..و غیره شاهدش هستیم نگرانی ذکر شده در بالا زیاد غیر محتمل نیست. به نظر می رسد از هم پاشیدگی ملت ها در دستور کار قرار دارد. اختلافات بین شیعه و سنی در پاکستان بسیار بالا گرفته است، این تنش ها در سایر کشورهای منطقه نیز به وجود آمده است. فقط یک جرقه در عراق می تواند منطقه را به آشوب بکشد. این می تواند پیامدهای خانمان براندازی برای مردم ایران و مردم کشورهای مجاور داشته باشد.

آیا نگرانی فوق بی مورد است؟ آیا مردم منطقه دوراندیشی لازم را دارند؟ آیا ملاهای حاکم بر ایران و اطرافیان سودجوی ایشان درایت کافی دارند تا خود و مردم ایران و سایر کشورهای منطقه را از این مهلکه نجات دهند؟ آیا وقت آن رسیده است که گروه های خارج کشور عوض پرداختن به مسائل جزیی تر نیروی خود را جمع کنند و این هشدار را به گوش مردم و سردمداران برسانند؟ آیا هنوز زمانی برای متوقف کردن چنین روند هولناکی باقی مانده است؟

اگوست سال ۲۰۱۴ میلادی