۱۳-۱۱جولای ۲۰۱۴ ـ سن دیه گو، کالیفرنیا

شیدا بامداد

شیدا بامداد

زنان برای تغییر: همکاری و مشارکت سیاسی

 

مقدمه: سایه بزرگ حاشیه بر متن

بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران بنا بود که در شهر “ارواین” کالیفرنیا توسط کمیته ای محلی متشکل از فعالان و یا پژوهشگران حوزه زنان ساکن لوس آنجلس و شهرهای پیرامون آن در تاریخ ۱۰ تا ۱۲ جولای ۲۰۱۴ برگزار شود. کمیته ای که نزدیک به ۱۰ ماه در تدارک برگزاری کنفرانس بود پنج هفته پیش از شروع کنفرانس به دنبال مشکلاتی که مابین اعضای گروه و یا میان گروه برگزارکننده با بنیاد پیش آمده بود، علیرغم تلاش هایی برای میانجیگری و مدیریت بحران، از ادامه کار انصراف داد. کنفرانس در تاریخ اعلام شده توسط گروه دیگری از فعالان و دو تن از کمیته قبلی ـ لیلا سالارتاش و عشا مومنی ـ در شهر سن دیه گو در جنوب کالیفرنیا برگزار شد. شادی امین که در روند میانجیگری و حل بحران دخالت مستقیم داشته است می گوید: “پس از آن بنیاد تصمیم گرفت که کنفرانس را در بُعد کوچکتر و در محل دیگری برگزار کند. دو نفر از آن کمیته به همراه دوستان دیگری در سان دیه گو مسئولیت برگزاری بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد را به عهده گرفتند”.

بنیاد پژوهش‌های زنان ایران نهادی است غیرانتفاعی و آنطور که به نقل از اساسنامه آن بر وبسایت بنیاد نگاشته شده است “به هیچ گروه و سازمان سیاسی و مذهبی بستگی ندارد. بنیاد، انواع فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و فکری زنان ایرانی را در بر می‌گیرد و شبکه‌ی ارتباطی گسترده‌ای بین علاقمندان به فعالیت‌های زنان ایرانی در سراسر جهان به‌وجود آورده است”. در بیست و پنج سال گذشته کنفرانس های بنیاد در تابستان هر سال در یکی از شهرهای اروپا، آمریکا و کانادا توسط فعالان جنبش زنان ساکن همان شهر برگزار شده است.

در طول تاریخ برگزاری کنفرانس ها، بنیاد و کمیته های محلی بارها چنین بحران ها و یا اختلافاتی را گاه بزرگ و گاه در ابعادی کوچکتر تجربه کرده اند.

تجربه انشقاق، تضاد، و عدم همکاری درون گروهی و بین گروهی در میان گروه ها، کانون ها و سازمان های مدنی ایرانی چه داخل و چه خارج کشور امری شایع است. گرچه همکاری مداوم و بیست و پنج ساله ی بنیاد و فعالان جنبش زنان ـ آن هم از نحله ها و طرز تفکرهای مختلف ـ یکی از نمونه های با ارزش و مثال زدنی از کار گروهی ما ایرانیان است، شواهد و تجارب بسیاری از جمله تجربه بنیاد و کنفرانس هایش اما نشان می دهند که ما ایرانی ها در تشکیل گروه های کاری تا حدی موفقیم، اما در حفظ تداوم گروه و استحکام کار گروهی با مشکل مواجهیم.

از این رو، شناخت مولفه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موثر بر کار گروهی، بررسی عناصر فرهنگی مرتبط با کار گروهی در مجموعه فرهنگ ایرانی، روانشناختی و ویژگی های فردی ما ایرانیان و بالاخره بررسی راهکارهای استمرار و استحکام کار گروهی موضوعاتی پر اهمیت را بر میز کار فعالان مسائل زنان، دیگر کنشگران مدنی و پژوهشگران حوزه های مربوطه قرار داده است. ضرورت بررسی و گفتگو بر این عنوان ها تنها این نیست که ما در کار جمعی ضعیف هستیم و کار جمعی یکی از شاخص های مدرنیته است، بلکه از آن روی است که کار تیمی به همراه مولفه های دیگری همچون “سطح مدارا و سازگاری اجتماعی” و “عقلانیت” شاخص های مهمی در فرایند توسعه محسوب می شوند. به قول مارشال برمن ـ فیلسوف انسانگرای آمریکایی، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب تجربه مدرنیته ـ “کار جمعی و گروهی به مثابه کاری سامان مند و ضابطه مند و با انگیزه های رسیدن به توسعه، از بنیان های گذار به مدرنیته بوده و بدین ترتیب لازم است برای آن اهمیتی بیش از یک پیامد صرف برای مدرنیته قائل شد”. فراموش نکنیم که مدرنیته برای ما زنان آن ضرورت سرنوشت سازی است که آزادی و برابری به ارمغان می آورد.

اغلب گفته می شود خودمداری به عنوان یکی از ِویژه گی های عمومی ما ایرانیان که در بسترسیطره ی استبداد هزاران ساله ی تاریخی مان ساخته و پرداخته شده است، یکی از موانع جدی روانی ما برای پیشبرد و استمرار کارهای گروهی است. حسن قاضی مرادی، جامعه شناس و پژوهشگر در حوزه روانشناسی اجتماعی، خودمداری را این طور تعریف کرده است: “گرایش انسان به زندگی در محدوده ی رفع نیازها و تحقق منافع و مصالح شخصی و خصوصی بی واسطه ی آنی و فوری”.   در خودمداری هر فعالیتی متعلق به حوزه شخصی و خصوصی زندگی فرد برای رسیدن به مصالح و منافع شخصی جای می گیرد، حال آن که در فعالیت گروهی، توجه، تمرکز و مشارکت برای رسیدن به اهداف گروه و امر عمومی ضرورتی تام است، و شاید همان گره گاهی است که ما فعالان مدنی ناگزیر از باز کردن آن هستیم.

مسائل کنفرانس امسال و سال های پیشتر، نشان می دهند که نقد صادقانه و گفت و گوهای شفاف و مستمر برای شناخت موقعیت ها و موانع و ترسیم راهکارهای موثر برای مشارکت گروهی و حفظ یکپارچگی ضرورت هایی قابل ملاحظه هستند.

با چنین مدخلی و چنان حاشیه ای که بر متن بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان سایه افکن شد، آنچه در زیر می آید گزارشی است از برنامه ها و سخنرانی های سه روزه ی کنفرانس، و نیز بازتابی از نظرات و آرای چند تن از فعالان و پژوهشگران مسائل زنان در واکنش به اتفاقات کنفرانس امسال.

 

اولین روز ـ جمعه ۱۱ جولای ۲۰۱۴

بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد زنان حدود ظهر جمعه روز ۱۱جولای با حضور کمتر از ۱۰۰ نفر در سالن شروود لاهویا و با نغمه زیبایی به زبان کردی توسط ثریا فلاح و خوشامدگویی عشا مومنی به حاضران کار خود را شروع می کند.

ثبت نام برای بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران

ثبت نام برای بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران

 

معرفی کتاب های تازه در حوزه زنان

در بخش “معرفی کتاب های تازه در حوزه زنان”، زرین شقاقی سه کتاب “خرچنگ‌ها در ساحل” نوشته‌ی شریفه‌ بنی‌هاشمی، کتاب “بدرجان- هفت شهر عشق” ، نوشته‌ی ژاله محمدی، و کتاب “زنان زندان” ، کار ژیلا بنی‌یعقوب را معرفی می کند.

خرچنگ ها در ساحل” نوشته شریفه بنی هاشمی، رمانی است به فارسی که بستر تاریخی سال های ۱۳۵۰ تا کشتارهای سال ۱۳۶۷ ایران را در برمی گیرد. داستان فراز و نشیب ها و تب و تاب های یک نسل است از نگاه سه زن، سه دوست دبیرستانی که هر کدام از دریچه نگاه خود آن سال ها و دوستی ها را روایت می کنند. کتاب شامل هفت فصل است. با فصل صفر به عنوان مقدمه شروع می شود که در آن مهری شخصیت اصلی داستان که خودکشی کرده است، با دست و پا زدن بین مرگ و زندگی و بازگشت به گذشته به دنبال یافتن جوابی است برای چرائی خودکشی و بودنش در آن وضع و حال. انتشارات خاوران-پاریس کتاب خرچنگ ها در ساحل را به چاپ رسانده است.

آنگونه که ناشر این کتاب در پشت جلد آن نوشته: این داستان روایت آوارگی و غربت‌زدگی انسان‌هایی ا‌ست که در یک جامعه خودکامه حتی در کشور خود نیز به نوعی رانده شده و در تبعیدند. درست مثل خرچنگ‌ها که به خاطر مکروه بودن‌شان از نظر مذهبی، در سبد ماهیگیر ناآگاه جایی ندارند و او بی آنکه ارزشش ‌شان را بداند، نابخردانه بر ساحل پرتشان می‌کند.

بنی‌هاشمی، فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای زیبا است و فعالیت اصلی‌اش در حوزه نمایش است. مجموعه داستان های او به نام “یادداشت های خانم هله مان” نیز از سوی انتشارات باران در سوئد منتشر شده است

کتاب “بدرجان- هفت شهر عشق” نوشته‌ی ژاله احمدی به عنوان روایتی معرفی می شود که بیانگر “زندگی یک زن ایرانی، فرزند یکی از قدیمی‌ترین خانواده‌های کرمان که دوران کودکی و نوجوانی‌اش، تجلی کامل امید خانواده به آینده‌ روشنی بود که مدرنیزه کردن ایران را نوید می‌داد. (تولد بدر جان در۱۳۰۳ مصادف بود با پایان سلطنت قاجار و انتقال قدرت به رضا شاه پهلوی). زندگی بدری جوان در سایه جنگ جهانی دوم از مسیر اولیه خارج شده و در مسیرسرنوشت عمومی جامعه ایران و در کلافی درهم پیچیده از رویدادهای خصوصی ـ خانوادگی و وقایع تعیین کننده سیاسی، تحولاتی غیر منتظره را از سر می گذراند. ژاله احمدی نویسنده و پژوهشگر حوزه زنان است و در معرفی کتاب می گوید: “بدرِجان و هفت شهر عشق” در یک نمونه ی فردی، به بررسی تأثیر تعیین کننده ی مناسبات اجتماعی، تحولات سیاسی، در زندگی زنان، در بستری تاریخی می پردازد. بیوگرافی رمانگونه ی بدر، در عین حال تاریخ قرن بیستم ایران و بیوگرافی مردانی است گرفتار بحران هویت که در جستجوی خود، میان آرمان های بزرگ بشری و قالب های تنگ هویت اجتماعی مردانه، از خود بیگانه، ویرانگر و خود ویرانگر می شوند”. باقر مرتضوی در کلن کتاب را چاپ کرده است.

کتاب زنان در بند ۲۰۹ اوین نوشته ژیلا بنی یعقوبروزنامه نگاری که در ایران زندگی می کند و محرومیت از پرداختن به حرفه اش تنها بخشی از پیامد فعالیت های حرفه ای روزنامه نگاری او و قلم زدنش برای جنبش زنان است. کتاب زنان در بند ۲۰۹ اوین، تصویری است واقعی از زندگی زنانی که به خاطر حمایت از حقوق زنان روانه زندان می‌شوند. زنان فعال حقوق بشر، زنان روزنامه‌نگار، زنان خانه‌دار، زنانی که از همسرانشان می‌ترسند و حتی داستان واقعی زندگی زنان زندانبان که به حقوق خودشان آگاه نیستند و حتی نمی‌دانند نگهبان زندان چه افرادی شده‌اند. کتاب با زبانی ژورنالیستی و ساده به روایت زندگی کوتاه مدت نویسنده در زندان و بیشتر از آن به شرایط خاص و دشوار زندان، بازجویی‌ها، وضعیت روانی زنان زندانی پرداخته است و این که حتی در پشت میله‌های زندان هم امیدشان را برای دست‌یابی به حقوق برابر و آزادی از دست نمی‌دهند؛ آواز می‌خوانند، می‌خندند و بحث می‌کنند. حتی جایی که محور ماجرا ژیلا می‌شود باز فرد دیگری هست که از او هم بخوانیم و بدانیم. یک بازجو که همیشه هم بی‌ادب و خشن نیست، بلکه گاهی می‌تواند با معلومات و مؤدب باشد، یک زن که ژیلا به شجاعت و استقامت او غبطه می‌خورد، یک زندانبان مهربان و یک پزشک یا یک نماینده مجلس که به خاطر حضور در تظاهرات روز زن دستگیر و روانه اوین شده است. کتاب به دو زبان فارسی و انگلیسی نگاشته شده است.

بیژن برهمندی از رادیو فرانسه در معرفی این کتاب می گوید: این کتاب ۱۶۹ صفحه ای که “زنان در بند ۲۰۹ زندان اوین” نام دارد یکی از غنی ترین اسنادی است که مقطعی از مبارزات زنان ایرانی علیه تبعیض جنسیتی و نابرابری های ظالمانه قانونی را به تصویر می کشد و نه فقط بیان کننده شهامت فوق العاده و شکیبایی و هوشمندی گروهی از فعالان زن ایرانی در این برهه از تاریخ مبارزاتی آنان است، بلکه در عین حال، با زبانی شیرین و دلپذیر، و حتی بی طرفانه و خالی از بغض، ناتوانی، عجز، بی منطقی و کلافگی ماموران کوچک و بزرگ امنیتی و قضائی را در مقابله با این پدیده جدید ـ و از نظر آن ها غیرقابل فهم ـ به نمایش می گذارد.

معرفی هنرمندان تجسمی

به روال هر ساله برنامه های کنفرانس، آثار پنج تن از هنرمندان هنرهای تجسمی در یکی از سالن های موزه هنرهای معاصر مجموعه شروود در سه روز کنفرانس به نمایش گذاشته شده بود.

سه تن از این هنرمندان که در کنفرانس حضور داشتند به دعوت صفورا رفیعی زاده به روی صحنه آمدند و به معرفی خود و آثارشان پرداختند. آفرین رحمانی فرد، نقاش و استادیار دانشگاه در آمریکا، مریم نقشینه گرافیست و نقاش ساکن آمریکا و محمد مهتدی زارع میرک آباد، خطاش (خطاط و نقاش).

سوژه کارهای آفرین رحمانی به طور عمده در مورد زنان است، و خانم نقشینه فیگور و پرتره زنان را در تابلوهای آبستراکت خود به تصویر می کشد. آقای زارع میرک آبادی هنر خود را تلفیقی از خط و نقاشی با هدف بیان لطیف تر زندگی و عالم معرفی کرد.

از راست: دکتر هوما احمد ـ گوش و سهیلا بنا

از راست: دکتر هوما احمد ـ گوش و سهیلا بنا

سخنرانی دکتر هوما احمد – گوش

اولین وقت سخنرانی کنفرانس به طور معمول به سخنرانی یکی از پژوهشگران کشور میزبان اختصاص داده می شود. بدین ترتیب دکتر هوما احمد- گوش استاد و رئیس دانشکده مطالعات زنان در دانشگاه ایالتی سان دیه گو، سخنرانی خود را با عنوان پیچیدگی‌ها و دشواری‌های فمینیست‌ها و فمینیست‌های اسلامی و سکولار ارائه کرد.

این سخنرانی به انگلیسی ارائه شد و سهیلا بنا ترجمه ی آن را برعهده داشت.

احمد-گوش محور سخنرانی اش را بر مباحثات و مجادلات فمینیستی به شمول فمینیست های اسلامی، فمینیست های سکولار و نقطه نظرهای بینابینی قرار داده و به مرور جزئی تر مباحث و آرای فمینیست های ایرانی پرداخت.

او گفت که علیرغم طرح مسئله برابری زنان با مردان به طرق مختلف از تفسیر روایت های دینی، تا بحث در مورد قوانین اسلامی و تا ترویج اعلامیه جهانی حقوق بشر، هدف غائی همه ی این گروه ها رسیدن به حقوق برابر زنان می باشد.

دکتر احمد-گوش انتشارات بسیاری در زمینه های زنان در افغانستان، زنان مسلمان در هند و آمریکا، خشونت جنسی و جنگ با تمرکز بر افغانستان دارد. دو کتاب او با عناوین “مباحثات و مجادلات فمینیستها: جنسیت و اسلام در آسیا” و “راه رفتن روی طناب: واقعیت های زندگی زنان آسیایی” مراحل انتشار را طی می کنند.

 

برنامه هنری ـ اجرای نمایش

اجرای مونولوگ ۱۲ دقیقه ای “تیله‌های شفاف شیشه‌ای” به وسیله آذر مزارعی و به زبان انگلیسی بخش بعدی برنامه روز اول کنفرانس است. آذر مزارعی که دانش آموخته رشته تئاتر است در ژانویه و فوریه امسال در تور پنج هفته ای نمایش “صحبت با ….” نوشته جین مارتین در نقش لوری در تئاتر پیرسن در پاسفیک پالاسید همین مونولوگ را اجرا کرده که مورد توجه فراوان منتقدان و تماشاگران قرار گرفته است.

 

سخنرانی شهلا طالبی

دومین سخنرانی روز اول کنفرانس را شهلا طالبی استاد دانشگاه ایالتی آریزونا با عنوان “زنان و نقش زندگی و تحول‌بخش عزاداری در دوران پس از انقلاب ایران” را به هر دو زبان انگلیسی و فارسی ارائه می کند. کتاب ایشان “اشباح انقلاب” خاطرات زندان در ایران منتشر شده توسط نشر دانشگاه استانفورد، تحلیل و روایتی است از خشونت، تاریخ اخیر ایران و چالش های زیستن در زندان های دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی.سخنان دکتر طالبی مواردی از قبیل خشونت، ضربات روحی، و روانی ناشی از آن، نقش خشونت در حافظه شخصی و تاریخی، تضادها و پتانسیل های فراروی بازماندگان خشونت، سرکوب و مقاومت، گفتمان های خود فداکنی و شهادت و اشکال متنوع زیستن و مرگ با توجه به ایران پس از انقلاب را شامل می شد. در پایان سخنرانی، دکتر طالبی به پرسش های حاضران پاسخ گفت.

 

از راست: ناهید شهیدیان ـ کلودیا یعقوبی

از راست: ناهید شهیدیان ـ کلودیا یعقوبی

کلودیا یعقوبی برنده جایزه حامد شهیدیان

کلودیا یعقوبی استادیار ادبیات بین‌المللی در دانشگاه دولتی جورجیا، به خاطر مقاله‌‌ای تحت عنوان «نقدی بر داستان ابراهیم گلستان ـ سفر عصمت»، به عنوان برنده جایزه امسال “حامد شهیدیان” در زمینه پژوهش های فمینیستی ـ انتقادی معرفی شد. جایزه توسط ناهید شهیدیان، خواهر حامد شهیدیان به ایشان ارائه شد. کلودیا یعقوبی به پژوهش در زمینه ادبیات کلاسیک فارسی و مطالعات و مسائل زنان و جنسیت علاقمند است. مقالات و تحقیقات او در کنفرانس ها و دانشگاه های مختلف ارائه شده است.

حامد شهیدیان پژوهشگر، نویسنده، مترجم و استاد جامعه شناسی دانشگاه ایلینوی بود. حامد زندگی سیاسی و دانشگاهی خود را وقف پیشبرد و ارتقا حقوق زنان و فمینیسم کرده بود. او به عنوان یک مرد پژوهشگر صمیمانه و با جدیت به فمینیسم پرداخت. حامد شهیدیان علاوه بر تدریس جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی زنان و جامعه شناسی زن در خاورمیانه، به پژوهش پیرامون جنبش های اجتماعی، مهاجرت و مسایل مربوط به فمینیسم اشتغال داشت. او روز اول اکتبر ۲۰۰۵ بعد از دو سال جدال با بیماری سرطان درگذشت. به یاد حامد و به منظور پیگیری پژوهش های اجتماعی و علمی او، بنیاد پژوهش های زنان ایران در سال ۲۰۰۶ در کنفرانس بنیاد در مونترال اعلام کرد که هر ساله جایزه ای به نام او به پژوهش های فمینیسم انتقادی تعلق می گیرد.

دست آوردهای بنیاد پژوهش های زنان

“مروری کوتاه بر دستاوردهای کنفرانس های بنیاد”؛ صفورا رفیعی زاده به طور خلاصه به مروری بر دستاوردهای کنفرانس های بنیاد می پردازد و به تقویت زمینه های حضور زنان نسل دوم و سوم در کنار زنان نسل اول بنیاد به عنوان دستاوردی با ارزش تاکید می کند.

رفیعی زاده به پیشبرد گفتمان های فمینیستی، حقوق زنان، خشونت های خانگی، تبعیض در مذاهب و ایدئولوژی، بازماندگان قربانیان کشتارها و اعدام های سیاسی در ایران، تابو شکنی و مطرح نمودن مطالب نو و ناگفته مثل گفت وگوی سکس و جنسیت، ابداع جایزه حامد شهیدیان، و بالاخره برپایی نمایشگاه

از کمیته های محلی پیشین قدردانی شد

از کمیته های محلی پیشین قدردانی شد

های نقاشی و برگزاری برنامه های هنری، موسیقی، تئاتر و رقص به عنوان بخش هایی از برنامه های معمول کنفرانس ها به عنوان دیگر دستاوردها اشاره می کند.

در کنفرانس امسال تصمیم گرفته شد به جای معرفی زن سال بنیاد ـ که در چند مورد هم گروهی از زنان بودند ـ از خدمات کمیته های محلی که در این بیست و پنج سال کنفرانس های بنیاد را برگزار کرده بودند، قدردانی شود. به همین منظور گلناز امین رئیس بنیاد پژوهش های زنان ایران، از آنهایی که در کمیته های برگزاری سال های قبل حضور داشتند و امسال نیز در کنفرانس شرکت کرده بودند درخواست کرد به نمایندگی از سوی کمیته های محلی خودشان به روی صحنه بروند تا با یک شاخه گل و لوح تقدیر از خدماتشان سپاسگزاری شود.

نمایش خوانی شب هزار و یکم ـ بخش نخست شهرناز و ارنواز با ضحاک

 

پایان بخش اولین روز کنفرانس اجرای نمایش خوانی هزار و یکم اثر هنرمند بزرگ معاصر بهرام بیضائی است که بخش نخست این نمایش سه پرده ای به نام شهرناز و ارنواز با ضحاک و با هنرنمائی مژده شمسائی به عنوان نمایش خوان اجرا می شود. پیش از اجرای نمایش، بیضائی مقدمه ای در باب ابتدا و ریشه‌ی هزار و یک شب ارائه می کند و توضیح می دهد که در این نمایش شهرناز و ارنواز خواهرانی هستند که هزار شب برای پادشاه داستان ساخته اند و به این ترفند هر شب جوانی را از مرگ رهانیده اند. این نمایش، هزار و یکمین و آخرین شب پادشاهی ضحاک را روایت می کند. در این شب این دو خواهر آخرین داستان خود را برای ضحاک که همانا داستان هزار شب پادشاهی او است، روایت می کنند و بی پرده با ضحاک از همه چیز سخن می گویند و راز ماندن خود را در کنار ضحاک می گشایند.

                                                                                                                          

دومین روز ـ شنبه ۱۲ جولای ۲۰۱۴

گلناز امین

گلناز امین

پیام بنیاد – گلناز امین

روز دوم کنفرانس با پیام بنیاد پژوهش های زنان در ساعت نه و نیم صبح شروع می شود. مانند سال های پیشتر گلناز امین پیام بنیاد را برای حاضران می خواند. امین مروری بر پیام خود در اولین کنفرانس بنیاد کرد و گفت همانطور که آن زمان -بیست و پنج سال پیش- گفته است کاری بزرگ در پیش است و سفری بی انتها به کرانه ای از آنچه بوده ایم و می توانیم بشویم…. دوشادوش هم این راه را شروع کرده ایم و راهی پر پیچ و خم در پیش رویمان است. امین از حضور جوانان در کنفرانس های بنیاد اظهار شعف می کند و آنگاه از نامهربانی کسانی که با آنها پیمان خواهری بسته است، شکوه می کند، از معضلات شخصی، از دست دادن مادر و آرزوی سپری کردن اوقات بیشتر با نوه، می گوید و عزم جزم می کند بر ادامه ی راه، که پشتوانه اش امید به همبستگی و همراهی یاران، حضور جوان ترها و دستاوردهای بنیاد است. پس از آن گلناز امین به موضوع همکاری و مشارکت سیاسی زنان به عنوان مشق هر ساله بنیاد می پردازد، شرط اول مشارکت را داشتن هدف مشترک می داند و می گوید تعهد و احساس مسئولیت به هدف و به یکدیگر مشارکت را عملی می کند. امین تاکید می کند توافق و اتحاد با حفظ و احترام به تفاوت ها لازمه ی ایجاد مشارکت زنان برای رسیدن به اهدافشان است و در این راه پیروزی تکنفره بی معناست.

 پیام گلناز امین  را اینجا ببینید.

 

سخنرانی ژانت آفاری

ژانت آفاری پژوهشگر حوزه تاریخ، مطالعات دینی و مسائل زنان و استاد دانشگاه سانتا باربارا ـ کالیفرنیا، چکیده ای از پژوهشی را که توسط ایشان و تیمی از همکارانش در دانشگاه سانتا باربارا به نام “عشق در مصر، ایران، و ترکیه، تضادهای روابط عاشقانه و جهان فیس بوک” در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ انجام شده است را به شرکت کنندگان ارائه کرد. داده های خام این پژوهش از طریق یک پرسشنامه و فضای مجازی- فیس بوک جمع آوری شده است. هدف تحقیق بررسی رابطه مذهب، عشق، سکس و تحول ازدواج در عصر فیس بوک است. بر اساس پاسخ های دریافت شده، می توان دریافت که نهاد ازدواج در خاورمیانه به طور کلی در حال تغییر عمده ای است. در کشورهای خاورمیانه روز به روز ازدواج سنتی جای خود را به ازدواج بر پایه عشق و علاقه و محبت داده است. گرچه بسیاری از سنت های دست و پاگیر فرهنگی در رابطه گیری با جنس مخالف همچنان و به سختی وجود دارند، و هنوز راه و روش های همسریابی بر پایه عشق و علاقه در کشورهای خاورمیانه با آنچه که در جهان غرب متداول شده است، متفاوت است. یعنی راه و روش های همسریابی بر پایه عشق و علاقه که در غرب رایج است، هنوز در جوامع خاورمیانه قابل پذیرش نیست. در گذشته ازدواج عمدتا یک امر اجتماعی و اقتصادی بوده است، و پدر و مادرها نقش کلیدی در ازدواج فرزندان داشته اند. ازدواج بر پایه عشق یک گسست با فرهنگ خاورمیانه ایجاد می کند، به طور مثال در فرهنگ سنتی رابطه اصلی یک زن یا عروس با مادر شوهر تعریف می شود، حال آن که در ازدواج های جدید رابطه اصلی رابطه میان زن و مرد است. عشق به عنوان عامل ازدواج، نه در اصول و متون اسلامی و نه یهودیت جایی ندارد. نکته قابل توجه دیگر این پژوهش آن است که بخش عمده شرکت کنندگان در این تحقیق سکولار نبوده اند، تعداد قابل توجهی از آنان اعتقادات مذهبی دارند و قرآن را یک منبع الهی می دانند.

آفاری می گوید برای او سئوال است که آیا نتایج تحولات در زمینه عشق و سکس در خاورمیانه مانند غرب خواهد بود، آیا در خاورمیانه مانند جوامع غربی تحول در عشق و سکس منجر به نوعی افزایش شکستگی و متزلزل شدن ازدواج شده است؟ آیا این تحولات در خاورمیانه منجر به تقویت پروسه دموکراتیزه شدن خواهد شد؟ به نظر می آید که جواب پرسش دوم از این منظر که عشق تا حدی سدهای فرهنگی، اجتماعی و حتی مذهبی را می شکند، مثبت است، اما به اعتقاد من نتیجه این تحولات در کوتاه مدت تراژیک است. برخی از دلایل من این هاست که شواهد نشان می دهند اولا نرخ اشتغال زنان در خاورمیانه بسیار پایین است، نه فقط در مقایسه با نرخ کار در کشورهای غربی، بلکه حتی نسبت به مناطق دیگر جهان چون کشورهای امریکای لاتین.

و دوم قوانین مربوط به حقوق زنان بخصوص در زمینه حمایت از زنان طلاق گرفته در خاورمیانه بهتر نشده، بلکه در سی سال گذشته عقبگرد هم داشته است. از سوی دیگر وقتی زنی که در سیستم سنتی ازدواج می کند و طلاق می گیرد در همان سیستم از طریق خانواده، بخصوص برادر و یا پدر مورد حمایت واقع می شود، حالا موضوع این است که در ازدواج های بر پایه ی عشق که تزلزل و طلاق هم در آن بیشتر است، و اگر زنانی که بر مبنای عشق و با وجود عدم رضایت خانواده، همسر یابی می کنند، وقتی که طلاق می گیرند چقدر ممکن است کمتر از حمایت خانواده برخوردارشوند.

آفاری خاطرنشان می کند که گذر از ازدواج سنتی به ازدواج بر پایه محبت پروسه مثبتی است، اما در نبود شرایط مطلوب برای اشتغال زنان و در غیاب قوانین دموکراتیک، این پروسه گذار برای زنان در کوتاه مدت بسیار دشوار خواهد بود.

.سخنرانی دکتر ژانت آفاری  را اینجا ببینید

میزگرد: تاثیرات و چالش های مشارکت و همکاری کنشگران حوزه زنان

اعظم بهرامی از ایتالیا، شراره شاهرخی از آمریکا و امیر یعقوبعلی از ایران شرکت کنندگان میزگرد بودند، و کیانا کریمی، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات تطبیقی خاورمیانه و جنسیت در دانشگاه نیویورک، گرداننده میزگرد بود.

کیانا کریمی هدف از برگزاری این پانل را نگاهی به رابطه جنبش زنان و سیاست معرفی می کند و اشاره می کند که بخصوص در ده سال گذشته، فعالان جنبش زنان با فرم های خلاقی به شکل هایی از فعالیت های مدنی دست یافته اند تا هزینه های امنیتی را به حداقل برسانند. واژه فعالیت سیاسی در جاهایی به واژه فعالیت مدنی تغییر یافت، و رابطه مستقیم با منابع قدرت، با تمرکز بر بطن جامعه و تغییر از پایین به بالا جایگزین شد، اما به نظر می آید سوای تغییر در راه کار و استراتژی فعالان برای پیشبرد اهداف، یک تغییر مفهومی هم اتفاق افتاده است که سعی کرده است جنبش زنان را یک جنبش غیر سیاسی

IWSF-1-Sجلوه دهد. به همین جهت بازبینی رابطه ی جنبش زنان و سیاست امری لازم به نظر می آید و در پانل امروز بیشتر بر همین بازبینی متمرکز است.

اعظم بهرامی که از طریق اسکایپ با سالن کنفرانس مرتبط شده است به موضوع جنبش زنان و دین می پردازد. عنوان بررسی که خود آن را یک تحقیق تحلیلی- کتابخانه ای با گذری بر تاریخ معرفی می کند، “چگونگی تاثیر منفی یک حکومت مذهبی و ایدئولوژیک” است.

در این مطالعه پژوهشگر به این پرسش می پردازد که چگونه یک حکومت ایدئولوژیک در نهاد خود با قدرت یافتن زنان در مناصب سیاسی تناقض دارد، و نشان می دهد که چطور در جغرافیای جمهوری اسلامی طرح مشارکت سیاسی زنان در بطن قانون دوگانه ای مرکب از جمهوریت و شرعیات طرح و تصویب شده، و در عمل چطور محدودیت ها و ممانعت های مشارکت زنان در بطن نظام قضائی و اجرائی کشور نهادینه شده اند. بهرامی در بخشی از سخنرانی ناتمامش به علت قطع اسکایپ می گوید در نتیجه ی محدودیت های ذکر شده عملا کشور ۵۰ درصد پتانسیل کارشناسان و متخصصان خود را از دست داده است، و فرصت آشکار شدن نیازهای جامعه، استفاده از ظرفیت های ۵۰ درصد جامعه و نقش آنان در تصمیم گیری ها، معوق مانده است.

شراره شاهرخی، مدرس فلسفه و منطق در کالج های شمال کالیفرنیا است. “مشکلات و موانع شکل گیری ائتلافی سازنده در بین گروه ها و سازمان های فعال” عنوان موضوع بررسی شده توسط شاهرخی است. شاهرخی بحث خود را با بررسی موانع اصلی جلوگیری از یک ائتلاف فراگیر در میان گروه های فعال در حوزه زنان آغاز می کند، و به باوری رایج در میان فعالان جنبش زنان اشاره می کند، که هر فرد یا گروهی مواضع دیگر افراد یا گروه ها را مواضع واقعا فمینیستی ارزیابی نمی کند. این باور خود را به شکل های متفاوت در گفتار و یا نوشته ها نشان می دهد، مثلا این که “آنها سازشکارند”، و یا “آنها زیادی رادیکال هستند، چپ می زنند و فقط شعار می دهند” و یا “قصد اصلی آنها دفاع از اسلام است و نه فمینیسم”!

شاهرخی می گوید: کسانی می توانند ادعا کنند که “دیگری یا دیگران” فمینیست واقعی نیست/نیستند که قبل از هرچه بر این باور باشند که آنها می دانند که فمینیسم واقعی چیست. حالیا خود را نماینده واقعی فمینیسم می دانند و یا اعتقاد قلبی دارند که می دانند مواضع واقعی فمینیستی کدام است. کسی که بر اساس این فرضیه حرکت می کند طبیعی ست که خود را بر حق و دیگری را باطل ببیند و در نتیجه دلیلی نمی بیند که با آن دیگری که خطاکار و ناحق است، دست به ائتلاف زند. شاهرخی این باور را که “فقط یک جریان فمینیستی “واقعی” وجود دارد” را به چالش می کشد و با تکیه بر تاریخ افکار و نظریات فمینیستی در غرب، بخصوص در آمریکای شمالی، و تشکیل جریان موسوم به “موج دوم” ، نتیجه می گیرد که تفاوت های طبقاتی، نژادی، فرهنگی و جنسیتی در بین زنان ریشه ای تر از آن است که بتوان همه را در یک منشور خلاصه کرد و یا به زیر یک پرچم درآورد. شاهرخی تاکید می کند که ما فمینیست های ایرانی نمی توانیم تفاوت های اساسی موجود در بین زنان را نادیده بگیریم یا وانمود کنیم که فقط یک نوع لیست از خواسته ها وجود دارد. ضرورت وجودی تنوع فکری و دیدگاهی در بین فمینیست ها را نمی توان انکار کرد و بنابراین نمی توان از این نقطه آغاز کرد که فقط یکی از دیدگاه های فمینیستی برحق است و بقیه باطل.

در آخر شاهرخی کثرت گرایی را راه حلی برای به وحدت عملی رسیدن با وجود اختلافات و تفاوت ها می داند و شرایطی را توصیف می کند که در آن هر عقیده و باوری به صورت یک انتخاب دیده می شود و هدف ایجاد فضایی است که همه ی باورها بتوانند در کنار هم برای امر مشترکی تلاش کنند، بدون آنکه گروهی از موقعیت وِیژه و برتر نسبت به دیگران برخوردار باشد. ایجاد شرایطی که در آن بتوان تنوع و چندگانگی را تضمین کرد، بدون دادن امتیاز به گروهی خاص، خود می تواند هدف مهمی برای وحدت بسیاری از گروه های فعال سیاسی از جمله فمینیست ها باشد. برای چنین وحدتی نه تنها نیازی نیست که افراد یا گروه ها تفاوت های خود را نادیده بگیرند، بلکه وجود همین تفاوتهاست که اساسا به چندگانگی در آن جمع معنا می بخشد.

امیر یعقوبعلی  در یک مطالعه اسنادی و با تمرکز بر مطالب و مقاله های انتشار یافته در رسانه هایی همچون سایت مدرسه فمینیستی و سایت تغییر برای برابری به نقد و بررسی کمپین یک میلیون امضا می پردازد. کمپین یک میلیون امضا به عنوان یکی از گسترده ترین فعالیت های اخیر جنبش زنان و هم از آن رو که مرکز گفت و گوهای فراوان بر سر فرم و محتوای آن است، برای این پژوهش انتخاب شده است.   پرسش محوری مطالعه این است که چرا و چگونه در جریان وقایع سال ۸۸ که حاصل سال های متمادی تلاش جنبش های مختلف اجتماعی از جمله جنبش زنان بود، جنبش زنان تمامی ساز و کارهای خود را در اختیار جنبش سبز گذاشت و پس از آن خود در سکون و سکوت باقی ماند. چرا در جریان وقایع سال ۸۸ و پس از آن جنبش زنان دچار نوعی انحلال طلبی طولانی مدت شد و چگونه جنبش زنان می تواند بار دیگر خود را باز- سازماندهی کند و خودنمایی سیاسی کند.

 

شعرخوانی- لیلا فرجامی

لیلا فرجامی، شاعر، مترجم و روانکاو است، و سالها در کنار حرفه اش، روان درمانگری، به نوشتن مقالات ادبی، ترجمه و سرودن شعر پرداخته است. او که تاکنون شش مجموعه شعر را به چاپ رسانده، چند شعر را از مجموعه در حال انتشارش، “پیش از غرق شدن”، برای حاضران خواند.

 

برف سفید

دوستت دارم

به اندازه‌ی زبان مهاجری

که بومیان از درکش عاجزند

شب‌ها زیر نور ماه

دهانت پر از فاجعه‌ی شعر می‌شود

و اُرکیدهایی کبود

از دو سوی چشم‌هایت می‌رویند

آن‌گاه دو دست زبر زمان

بر پوست فرسوده‌ات می‌سایند

فرقی نمی‌کند در کجای جهان باشی

نه جای انگشت‌هایت

به نقشه‌های کاغذی

مانده است،

و نه رد دو پایت بر خاک

گویا هیچ نصف‌النهار یا دریایی

از خطه‌ی تنت

عبور نمی‌کند

خانه‌ات معبد زنگ‌هایی است که

بی‌هشدار

به صدا می‌آیند

و جاده‌ای که تو را به انتها می‌برد

جوی آرامی است که به ساقه‌های نرم پونه

پیوند می‌خورد

دوستت دارم

چرا که تبعید نام اول توست

و تنهایی تخلص سال‌هایت

برف سفیدی که بر سرت نشسته است

نور بُرّایی دارد که پرده‌ی تاریک را قطع می‌کند.

 

میزگرد تلاقی هویت ها و چالش های ارتباطی کنشگران  جنبش زنان

گرداننده علی اکبر مهدی، استاد دانشگاه ایالتی نورتریچ

میزگرد "تلاقی هویت ها و چالش های ارتباطی کنشگران چپ"

میزگرد تلاقی هویت ها و چالش های ارتباطی کنشگران جنبش زنان

 

سمیه رشیدی، فارغ التحصیل جامعه شناسی از دانشگاه علامه طباطبائی، و فوق لیسانس مددکاری اجتماعی از دانشگاه نیویورک است. موضوع سخنرانی او “فاصله هایی که باید پیمود: بررسی همکاری بین فعالان جنبش زنان داخل و خارج ایران پس از انتخابات سال ۸۸ ” بود.

اتفاقات سال ۸۸ منجر به مهاجرت بخشی از بدنه ی فعال جنبش زنان می شود. زندگی در مهاجرت اولویت های جدیدی را پیش روی سفرکردگان می گذارد که حداقل برای مدتی انرژی آنان را صرف خود می کند. خروج این فعالان ضربه محکمی به جنبش بود. علاوه بر این مسائل امنیتی و ترس هم بر ارتباط فعالان داخل و مهاجرت کرده تاثیر منفی می گذارد. نحوه برخورد فعالان داخل با آنانی که در خارج زندگی می کنند و یا به خارج رفته اند نیز به دور از پیشداوریها و سوءتفاهم ها نبوده است.

رشیدی می گوید خود او نیز گرفتار این پیشداوریها بوده است و وقتی که به خارج می آید، صیقل می خورد و به واقعیت نزدیکتر می شود. سرکوب شدید، فضای بی اعتمادی و فیلترینگ اینترنت بخشی از عواملی هستند که پس از انتخابات سال ۸۸ جنبش زنان را به سکوت و سکون کشاندند، که شاید در دوره آقای روحانی حدی از این فشارها کمتر شده باشد.

در رابطه فعالان داخل و خارج “حواشی” اتفاقاتی که رخ می دهند نیز بر بیشتر شدن سوءتفاهمات و نهایتا رابطه فعالان داخل اثر می گذارند. به طور مثال می توان به   بحث های حواشی جوایزی که از سوی انجمن ها و یا نهادهای خارجی به فعالان ایرانی داده می شود و یا حواشی پیرامون کمپین هایی که برای آزادی زندانیان شکل می گیرند، اشاره کرد.

فعالان داخل به متن جامعه نزدیکتر هستند و فعالان خارج به امکانات نزدیکترند. تفاوت ها، واقعیت های موجودند و آشکارند ولی باید از این دوگانه داخل و خارج عبور کرد و چالش ها را به فرصت ها تبدیل نمود. روی رابطه قدرت میان داخل و خارج باید صحبت شود و توجه کنیم که رابطه ها نباید بر اساس قدرت باشد. فاصله ها را باید کم کرد و پیمود.

.سخنرانی سمیه رشیدی را اینجا ببینید

افسانه کلانتری، دومین سخنران میزگرد، در رشته انسان شناسی تحصیل کرده و در کالج های شهر شیکاگو تدریس کرده است. تز دکترای او بر پایه تحقیق میدانی وی با ایرانیان تبعیدی در شهر برلین آلمان نوشته شده و با عنوان “آرزوهای تبعید و اسکان دیاسپورا: تحقیقی میدانی در مورد حافظه تاریخی، مکان، نژاد و جنسیت در میان ایرانیان تبعیدی در برلن آلمان”.

موضوع مقاله افسانه کلانتری “به چالش کشیدن مفهومی متجانس از زنان مهاجر ایرانی” بود.  هدف او در این مقاله و با اتکا بر نظریه “اینترسکشنالیتی Intersectionality” یعنی  تقاطع، تلاقی و یا در هم تنیدگی هویت های اجتماعی در چهارچوب روابط قدرت،  به چالش کشیدن درک غالب از مقوله «زنان مهاجر و تبعیدی ایرانی» بود. او در ابتدا اذعان داشت که به نظر او در گفتمان مسلط  (هژمونیک) در اکثر جوامع میزبان و در ادبیات مهاجرت و رسانه های مهاجران ایرانی  و گاه در عملکرد کنشگران حقوق زنان، زنان مهاجر و تبعیدی  ایرانی  به عنوان یک گروه نسبتا متجانس و همگون، با آمال و آرزوهایی مشابه  تصور می شوند و پیچیدگی موقعیت های اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی، قومی، جنسیتی  و غیره آنان نادیده گرفته می شوند.  او همکاری و همبستگی بین زنان ایرانی چه در خارج و  چه داخل ایران را مستلزم یک روند مستمر به رسمیت شناختن خواست ها و نیازهای متفاوت، ناهمگون و متناقض  شخصی و گروهی  دانست.  کلانتری در مقاله اش به مشاهداتی که نتیجه کار میدانی اش در برلین آلمان و همچنین تجارب زندگی شخصی اش  در میان گروه های  متعددی از ایرانیان مهاجر و تبعیدی پراکنده شده  در آمریکای شمالی و اروپا، یعنی به گفته او”دیاسپورای ایرانی” هستند اتکا کرد.

 کاوه کرمانشاهی دانش‌آموخته‌ی رشته حقوق، فعال مدنی و فعال حقوق بشر است. او به بررسی موضوع “رابطه‌ی بین جنبش زنان و جنبش‌ ملیت‌های غیرفارس در ایران” پرداخت.

کاوه کرمانشاهی در رابطه با موضوع سخنرانی‌اش گفت که تمرکز بحث او به دلیل تجربه‌‌ و سابقه‌ی فعالیتش، روی رابطه‌ی کمپین یک میلیون امضا به عنوان نمونه ی بارزی از فعالیت های جنبش زنان و نیز بر جنبش کردها به عنوان نمونه ای از “جنبش های ملی غیر فارس” خواهد بود.

کرمانشاهی معتقد است که جنبش زنان ایران مانند سایر جنبش های موجود در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران، ساختاری مرکزگرا و فارس- شیعه محور دارد، این ساختار تا حد زیادی متاثر از نوع سیستم حاکمیت در ایران است، در فعالیت های طیف هایی از جنبش زنان که بر روی تکثرگرایی، ناسیونالیست نبودن و سکولار بودن هم تاکید می کنند، کاملا مشهود است.

کرمانشاهی این نگاه را به نقد می کشد و می گوید متاسفانه جنبش زنان تاکنون نگاهی انتقادی به این مرکزمحوری خود نداشته است و بنابراین تلاش جمعی و جدی‌ پیرامون این موضوع و تغییر آن صورت نگرفته است. در نتیجه این نوع نگاه، جنبش زنان نتوانسته به جنبشی واقعاً سراسری در کلیت ایران و برای تمام زنان ایرانی تبدیل شود. از سوی دیگر زنان وابسته به گروه‌های ملی و گروه های مذاهب اقلیت هم نیز به شکل گسترده‌ای در این جنبش شرکت نداشته‌اند. و در نتیجه از ظرفیت ها و اشتراکات موجود میان جنبش زنان و جنبش های ملی غیرفارس استفاده بهینه نشده است و آنان نتوانسته اند در کنار هم قرار گیرند و مبارزه مشترکی را پیش ببرند.

کرمانشاهی معتقد است رابطه میان جنبش زنان و جنبش های ملی امری ضروری است، اما او تردید دارد که لزوم آن از سوی جنبش زنان کاملا احساس و درک شده باشد. کاوه کرمانشاهی منقد نوع نگاه جنبش زنان به حقوق ملی است و در این رابطه به طور نمونه به یکی از ده مطالبه ی مستتر در کمپین یک میلیون امضا اشاره می کند که وقتی از برابری ارث برای زنان سخن گفته می شود، تنها زن شیعه مورد توجه قرار گرفته است و زنان سنی که حتی از همان نصف ارثی که به زنان شیعه تعلق می‌گیرد، به واسطه‌ی قوانین خاصی که در مذهب تسنن وجود دارد، ممکن است محروم شوند، اساسا دیده نمی شوند.

کاوه کرمانشاهی در ادامه به نوع نگاه جنبش زنان و همین‌طور جنبش ملی به زنان کرد، عرب و… پرداخت و گفت که نوعی رقابت در جنبش زنان و نیز جنبش های ملی برای جذب، تصاحب و تربیت انسان تک هویتی وجود دارد، به طوری که از یک سو جنبش زنان، از زنان برآمده از جنبش‌های ملی انتظار دارد که هویت ملی خود را فراموش کنند و از سوی دیگر جنبش‌های ملی نیز از زنان می‌خواهند که هویت زنانه‌ی خود را رها کنند.

.سخنرانی کاوه کرمانشاهی را اینجا ببینید

تارا نجد احمدی فارغ التحصیل رشته گرافیک دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۲ است. او در حال حاضر مشغول کار روی پروژه دکترای خود در رشته مطالعات تصویری و فرهنگی در دانشگاه روچستر نیویورک است. عنوان سخنرانی تارا نجد‌آبادی “بررسی رابطه‌ی جنبش زنان ایران با سازمان‌ها و گروه‌های کار بین‌المللی حامی” بود. تارا نجداحمدی به موضوع تقدیرها و جوایزی که به کمپین یک میلیون امضا و فعالین آن از سوی نهادهای خارجی اهدا شده بود می پردازد و می گوید جوایز و تقدیرها باعث دلگرمی فعالان می شد، اما وقتی رای هیئت داوران جایزه سیمون دوبوار مبنی بر تقدیر از کمپین و برنده شدن جایزه نقدی سال ۲۰۰۹ اعلام شد، برخی از کنشگران کمپین یک میلیون امضا اعلام کردند که وجه نقدی این جایزه را نباید بپذیرند، چرا که در اساسنامه کمپین مشخص شده که هیچ گونه کمکی از غیر اعضا نباید دریافت شود. عده ای اما معتقد بودند که از این امکان می‌توان برای پیش‌برد اهداف‌مان استفاده کنیم. این تفاوت نظرها موضوع گفت وگو و ایجاد کانال های جدید ارتباطی برای ابراز نظرات و جمعبندی و تصمیم گیری شد. و بالاخره یک روز قبل از مراسم، یک نظرسنجی اینترنتی بین فعالان کمپین انجام شد که نتیجه این نظرسنجی و نیز بحث‌ها و گفت وگوها، ساعاتی قبل از شروع مراسم به خانم سیمین بهبهانی به عنوان نماینده کمپین در پاریس اعلام شد.

جمعبندی بحث های میزگرد ـ علی اکبر مهدی

میزگرد با جمعبندی کوتاه از سوی دکتر علی اکبر مهدی ادامه یافت و با پرسش و پاسخ به پایان رسید.

دکتر مهدی تاکید کرد که محتوای سخنرانی های این میزگرد و میزگرد صبح نشان می دهد که جنبش زنان با یک مسئله سه بعدی سر و کار دارد که یک بعد آن دولتی دیکتاتور و سرکوبگر است که خواسته ها و نیازهای اولیه زنان را برنمی تابد. بعد دوم شناخت شناسی فعالان جنبش است، این به معنی درکی است که از مسائل زنان ، لایه ها، تقاطع ها و هویت های مختلف میان زنان وجود دارد.

از سوئی باید هوشیار بود که برای تحلیل مسائل جامعه خود از نظریات جدیدی که در بیرون از جامعه ما به وجود آمده اند، استفاده می کنیم، مثل “تئوری لایه های متقاطع هویت – Intersectionality ” که در دو پنل امروز بارها مطرح شد، باید دقت نظر و درک درست از شرایط و مراحل جامعه خود را از نظر دور نکنیم. تئوری لایه های متقاطع هویت در مرحله موج سوم جنبش زنان به وجود آمده است، و در مرحله اول که نیازها و شرایط خاص خود را دارد، همان کاربرد را نخواهد داشت. باید به اهمیت درک مرحله ای بودن یک نیاز و یا حل یک مشکل توجه داشت. این بدین معنی نیست که ریشه مسائل را فراموش کنیم و یا مسکوت بگذاریم، بلکه به این معناست که در هر مرحله استراتژی و برنامه ریزی مشخص و برای هر برنامه نهادهای لازم، ابزارها و شیوه های مطلوب را بیافرینیم. این بعد سوم جنبش زنان است.

تئوری و شناخت مسائل و درک تفاوت ها بسیار مهمند، تفاوت ها را باید شناخت، اما برای حرکت و ایجاد رفتار جمعی و مقابله با سرکوب و ساختار سرکوب باید روی شباهت ها تکیه کرد تا نیروی لازم برای آفرینش هژمونی در مقابل هژمونی مسلط ایجاد شود. برای آفریدن یک سلطه قوی زنانه در مقابل سلطه مردان باید یک همگرایی و یا یک انرژی جمعی بزرگ به وجود آورد و این مانند تمامی جنبش های اجتماعی نیازمند سازماندهی، تقسیم کار و تصمیم گیری مرکزی است.

.سخنرانی دکتر مهدی را اینجا ببینید

برنامه هنری – موسیقی

دومین روز کنفرانس و پس از ساعتی استراحت برای شام، برنامه هنری شاد و پر محتوایی شرکت کنندگان بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد را تا پاسی از شب به نشاط و پایکوبی واداشت. رضا روحانی آهنگساز و پیانیست به همراه سارا نائینی، خواننده، ترانه های شاد و خاطره انگیزی را اجرا کردند.

سومین روز، یکشنبه ـ ۱۳ جولای ۲۰۱۴

میزگرد: چگونه مذهب، سیاست، نژاد، زبان و جنسیت فعالیت زنان را تحت تأثیر قرار داده است؟

گرداننده: نیره توحیدی استاد دانشگاه ایالتی نورتریج

 

در این میزگرد جلوه جواهری، نیکزاد زنگنه و دلارام علی، فعالان حوزه‌ی مسائل زنان از ایران در کنفرانس حضور داشتند. دکتر نیره توحیدی، استاد دانشگاه ایالتی نورتریج کالیفرنیا، محقق و فعال مسائل زنان، عهده دار گردانندگی میزگرد بود.

جلوه جواهری، کارشناس ارشد جامعه شناسی، محقق و فعال مسائل زنان به بحث پیرامون سنخ شناسی نهادها و جریانات اصلی درون جنبش زنان به لحاظ جهت گیری عملی و ذهنی پرداخت. عنوان بحث جواهری “در جست‌وجوی سیاستی مسئولیت‌پذیر برای تضمین مشارکت مدنی زنان در گره‌گاه‌های قومیت، ملیت، طبقه و مذهب در ایران” بود. او معتقد است که زنان با شکاف ها و تبعیض های دیگری غیر جنسیت مواجه هستند. گروه های مختلف زنان با وجود تجربه مشترک ستم جنسیتی اما در موقعیت های نابرابر و متفاوتی نسبت به هم قرار دارند و همین امر دسته های زنان را در بسیاری از موقعیت ها به طور ناخودآگاه و یا آگاهانه می تواند در برابر هم قرار دهد. جواهری تقسیم بندی از گروه های مختلف زنان بر اساس سه سطح مشارکت – شمول مشارکت صوری یا شعاری، مشارکت محدود و مشارکت واقعی- در جنبش زنان ارائه نمود و در انتها نتیجه گرفت که کنشگران جنبش زنان باید به موقعیت های برتر و امتیازات فردی و یا گروهی خود واقف باشند، و به تبعیضاتی که گروه های مختلف زنان تجربه می کنند، توجه داشته باشند، و از عامل سرکوب و یا طرد دیگران شدن، پرهیز نمایند. به طوری که در این راه باید مشارکت را نهادمند و ساختارمند نمود و از آن حراست شود. جواهری تاکید می کند که سازمان ها باید متولیان مشارکت باشند. صحبت های جلوه جواهری را اینجا بشنوید..

 

نیکزاد زنگنه، دومین سخنران میزگرد ابتدا در اعتراض به بمباران غزه، شعری از محمود درویش ـ شاعر و نویسنده فلسطینی ـ با عنوان آیا این سیاره به ما تعلق دارد؟ خواند.

زنگنه آنگاه به بحث خود با عنوان «واکاوی تجربیات زیست‌شناسی اجتماعی زنان در مناطق جنگ‌زده‌ی خوزستان ایران در دوران پساجنگی» پرداخت. زنگنه معتقد است تلاقی جنسیت و هویت در دوران پساجنگی باعث شده است که این زنان  در مقایسه با زنان دیگر، از فرصت‌های کم‌تری برای پیشرفت برخوردار باشند و با موانع و چالش‌های بیشتری مواجه شوند. کاهش توان‌مندی در اثر این تلاقی جنسیتی- هویتی به تدریج به کاهش مشارکت این زنان در زمینه‌های سیاسی- اجتماعی منجر شده و حضور  آنان را به فضاهای خصوصی محدود کرده و نقش آنان را تقلیل داده است. همچنین کاهش توان‌مندی زنان، محدودیت حضور و تقلیل نقش این زنان به صورت یک چرخه در سال‌های بعد نیز ادامه یافته و در مواردی به نسل‌های بعدی نیز منتقل شده است.

دلارم علی آخرین سخنران میزگرد، دانش آموخته رشته مددکاری اجتماعی است و فعالیت هایش در زمینه حقوق کودکان را از سال ۱۳۸۵ در تهران شروع کرده است و همکاری با سازمان هایی چون انجمن حمایت از حقوق کودکان، کانون فرهنگی – حمایتی کودکان کار، خانه توانمند سازی مادران و نوجوانان آینده را در کارنامه خود دارد. دلارام علی در این میزگرد به “نقش زنان در شکل‌گیری و پیش‌برد فعالیت‌های مدنی حقوق کودکان در ایران، پرداخت. دلارام علی در یک تحقیق کیفی به مصاحبه با ۱۰ زن از نسل های مختلف فعالان حقوق کودک، پرداخته است تا اطلاعات لازم برای موضوع مورد بحث را فراهم آورد. او نسل اول این فعالان را زنانی مانند شیرین عبادی می داند که فعالیت را شروع کرده اند، نسل دوم در مرحله ای به فعالیت پیوسته اند و نسل سوم زنانی هستند که چون خود او در روند کار و فعالیت برای کودکان هستند.

علی تاکید می کند که فعالیت‌های مدنی در حوزه‌ی حقوق کودک در ایران، توسط زنان شکل گرفته، و در طی دو دهه‌ا‌ی که از آغاز آن می‌گذرد نیز توسط زنان مدیریت و هدایت شده است. و با وجود تمام محدودیت‌ها و موانع موجود در شکل‌گیری و پیش‌برد این فعالیت‌ها، می‌توان آن را یکی از دست‌آوردهای زنان در بیست سال گذشته دانست . علی همچنین در بحث خود بطور مبسوط به چالش‌های متعددی که این زنان با آن روبرو بوده اند می پردازد. او روابط خانوادگی زنان و تاثیر آن بر فعالیت های مدنی حقوق کودک که طیفی از مخالفت ها و موافقت های خانواده هایشان را به همراه دارد، را بررسی می کند و نیز به درگیری ها و تنش های درون خانوادگی و نیز روابط درون سازمان های فعال در این حوزه می پردازد.

نیره‌ی توحیدی در پایان به نقد میزگرد پرداخت و تاکید کرد که در جنبش‌های مدنی- اجتماعی شکست معنا ندارد، ممکن است جنبشی در رسیدن به برخی از هدف‌ها ناکام بماند، اما جنبش مدنی در حال جنگ نیست و هدفش هم کسب قدرت دولتی نیست که شکست بخورد. به همین دلیل نمی‌توان گفت که مثلا جنبش سبز، یا جنبش دموکراسی خواهی در ایران و یا جنبش زنان یا کمپین یک میلیون امضا به عنوان جزیی از این جنبش شکست خورده است. منتها بعضی بزرگ‌نمایی‌ها و مبالغه‌ها‌ در مورد جنبش زنان را باید با دید انتقادی دید و نباید چنین مبالغه‌هایی موجب شود که احساس کمبود کرد و فکر کرد که هیچ کاری انجام نشده است. در ایران هنوز حقوق شهروندی زنان حل نشده، زنان هنوز شهروند کامل محسوب نمی‌شوند و جنسیت نقطه‌ی کور دمکراسی است و نه نژاد و قومیت. این انتظار از جنبش زنان که به  تمامی مسائل از جمله مسائل قومی، مذهبی، طبقاتی، عدالت اجتماعی بپردازد، یعنی از یک نهاد مدنی انتظاراتی را داشت که در حقیقت بر عهده‌ی دولت باید باشد، ممکن است موجب فلج شدن جنبش زنان شود و آن را از حرکت بازدارد.  توحیدی می گوید که ما هنوز در مرحله‌ی اول جنبش زنان هستیم. این جنبش هنوز، جنبش حقوق زنان هست و در همین حد هم می‌توان از آن  انتظار داشت و برای آن نباید ماموریت‌های سخت و ناممکن قائل شد.

سخنرانی دکتر نیره توحیدی را اینجا ببینید.

 

بخش ارزیابی کنفرانس به همراه کمیته محلی و گلناز امین

بخش ارزیابی کنفرانس به همراه کمیته محلی و گلناز امین

ارزیابی کنفرانس

به رسم همیشگی کنفرانس های بنیاد، در آخرین ساعت کنفرانس، کمیته اجرائی به همراه گلناز امین در مقابل حاضران می نشینند و اظهارنظرها و پرسش های حاضران را می شنوند و پاسخ می دهند.

در ابتدای جلسه ارزیابی نامه ای که از سوی کمیته قبلی (کمیته لوس آنجلس بجز عشا مومنی و لیلا سالارتاش) به کنفرانس فرستاده شده بود، قرائت شد. این نامه در واقع دعوتنامه ای بود برای یک گردهمایی در فردای آخرین روز کنفرانس یعنی ۱۴ جولای ساعت ۶ بعدازظهر در محلی در شهر “ارواین” برای گفتگو در مورد مسائل و اختلافاتی که منجر به استعفای کمیته شده است. در نامه اشاره شده است که نویسندگان در آخرین روز کنفرانس دعوتنامه ای را از سوی عشا مومنی برای شرکت در ارزیابی کنفرانس دریافت کرده اند اما به دلیل آن که شرکت خود را در این جلسه راهگشای بحث خلاقی نمی بینند و شرایط فعلی را تشویق کننده نمی یابند از قبول این دعوت امتناع می کنند.(متن کامل این نامه را در پایان گزارش می خوانید)

علاوه بر سپاسگزاری از کمیته اجرائی و دست اندرکاران برای اجرای کنفرانس و نیز از گلناز امین برای پشتکار و مداومت در برگزاری کنفرانس ها از سوی بسیاری از افراد حاضر در جلسه، پرسشها عمدتا در مورد چرائی مشکلات پیش آمده و ضرورت نقد و گفتگوی شفاف و بعضا ایجاد تغییرات در ساختار رابطه بنیاد و کمیته های اجرائی بود.

برخی از نظرات و پرسشها و پاسخ های مطرح شده در بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد به قرار زیر بوده اند:

ـ ارتباط کمیته لس آنجلس به یکباره و بدون هیچ توضیحی با داوطلبان قطع شد و این استنباط وجود دارد که کمیته به دلایلی که هنوز مشخص نیست، داوطلبان را کنار گذاشته بود!

ـ شاید بهتر باشد که در ساختار بنیاد به مسئله جوان گرایی توجه شود و کارها به دست جوانترها سپرده شود.

ـ این مسئله اختلافاتی که منجر به استعفای کمیته برگزارکننده شد مهم است و نشان می دهد مشکل وجود دارد. به سیاق سابق نمی توان ادامه داد و برای آینده هم مفید نیست. لازم است یک نشست برگزار شود و به طور جدی در این مورد صحبت شود.

ـ کمیته های برگزار کننده باید حدود فعالیت و مسئولیت های خود را بدانند.

ـ همه باید بنشینند، صحبت کنند و راه حل پیدا کنند.

ـ ساختار بنیاد به لحاظ مشارکت و تصمیم گیری چگونه است؟ در نهایت باید در مورد آن بحث کرد و نوشت.

ـ حداقل سه نفر باید عضو هیئت مدیره یک سازمان غیر انتفاعی باشند.

ـ در بررسی اختلافات همه صداها را باید در نظر گرفت.

ـ افراد کمیته های محلی در تغییر ساختار و یا چارچوب های بنیاد باید دخالت داده شوند. ما باید به همدیگر گوش کنیم و همدیگر را بفهمیم و پس از آن تصمیم بگیریم که ساختار فعلی را تایید کنیم و یا تغییر دهیم.

ـ خبرنگار تلویزیون برابری گفت که ضرورت یک ساختار دموکراتیک در کنفرانس احساس می شود، و از گلناز امین پرسید آیا این که گفته می شود شما در بنیاد حق وتو دارید درست است؟

ـ تجربه سالها کار کردن با بنیاد نشان می دهد که ما کار مشترک می توانیم انجام دهیم و با هم تفاهم داشته باشیم. هر گروه یا سازمانی پس از چند سال مثلا ۲۰ سال کار خود را مرور می کند، ضعف ها و قدرت ها را می بیند و جمعبندی می کند و اگر لازم باشد برای قدم های بعدی استراتژی وضع می کند. ما باید برای درست کردن روابطمان تلاش کنیم.

ـ گلناز امین در پاسخ به درخواست حاضران برای صحبت در مورد منشا اختلافات گفت چون دوستانی که یک ماه قبل از برپایی کنفرانس کمیته اجرایی را کنسل کرده اند، اینجا نیستند نمی توان در این مورد صحبت کرد. در ضمن امین گفت که به عنوان رئیس بنیاد حق وتو دارد و این امری قانونی است، اما در طی بیست و پنج سال گذشته هیچگاه از این حق استفاده نکرده است.

خانم امین تاکید کرد دیگرانی که پیشنهادهای بهتری دارند، خودشان می توانند بنیاد بهتری درست کنند. ما خیال داریم که به همین نحو بنیاد را مدیریت کنیم.

عشا مومنی عضو کمیته اجرائی قبلی و کمیته برگزار کننده فعلی نیز تاکید کرد که به عقیده او مجموعه ای از اختلافات نسلی، اختلاف عقاید و سلیقه ها، ایگوها، زمینه بروز عدم تفاهم در کمیته پیشین شد.

گفت وگوی مفصل شهروند با الهه امانی یکی از اعضای مستعفی کمیته ی لوس آنجلس را در اینجا بخوانید

* نامه کمیته ی مستعفی که در ابتدای برنامه ارزیابی کنفرانس خوانده شد:

دوستان ، یاران و همراهان گرامی

بیشتر شما آگاه  هستید که برگزاری  بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران درجنوب کالیفرنیا با  تعدادی از فعالین،  به عنوان اعضای کمیته محلی در اوایل سال ۲۰۱۳ آغاز به همکاری کرد. ولی بعد از یکسال  فعالیت، جهت آماده کردن لازمات و تدارکات برگزاری کنفرانس، تغییراتی صورت گرفت که منجر به کناره گیری کمیته محلی شد.

نامه ای کوتاه از سوی کمیته محلی  جهت اطلاع رسانی از تغییرات کمیته برگزاری کنفرانس به افرادی که در رابطه با کنفرانس در زمینه های گوناگون فعالیت داشتند فرستاده شد. به دلیل خودداری از ایجاد فضای منفی پیرامون کنفرانس، این نامه در سطح وسیع پخش نشد.

با توجه به تغییراتی که در روند برگزاری بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در جنوب کالیفرنیا روی داده، کمیته محلی که مسئولیت برگزاری کنفرانس را از ابتدا به عهده داشته، وظیفه خود میداند جهت پرسش و پاسخ و طرح مسایل زنان در رابطه با بیست و پنجمین کنفرانس سالانه بنیاد، در روز دوشنبه (روز بعد از کنفرانس) جلسه ای  ترتیب دهد تا دوستانی که از نقاط دیگر به کنفرانس سفر کرده اند این فرصت را داشته باشند که در این گردهمایی و گفتگو شرکت کنند. از مسئول بنیاد و برگزارکنندگان کنفرانس سن دیه گو دعوت می کنیم به احترام جنبش زنان در این نشست با ما باشند تا مسایل از سوی دوستان یک سویه تلقی نشود.

برگزاری گردهمایی در تاریخ  ۱۴جولای ۲۰۱۴ ساعت ۶ بعدازظهر در محل

The Terrace Community Club House

No 50 Jordan, Irvine, Ca 92612

 قبل از هر توضیحی، لازم به یادآوری ست که واژه (بنیاد) برای بنیاد پژوهش های زنان ایران در این نامه استفاده می شود.

در تاریخ  ۲۵جولای، ۲۰۱۳ کمیته محلی با هشت عضو (آزیتا – الهه –  افسانه –  لیلا – عشا – سودابه – شهلا – منیژه) با امضای قرارداد با بنیاد، رسما فعالیت خود را در جنوب کالیفرنیا آغاز کرد. آنچه که اکثریت اعضای کمیته و امضاکننده این نامه،  مورد اصلی اختلافات می دانند، عدم همکاری مسئول بنیاد با کمیته محلی با رعایت تمام مفاد قرارداد مابین می باشد. علیرغم تلاش‌های فراوان، ما نتوانستیم ارزش‌های گروهی مان را با عملکرد بنیاد همراه و همسو کنیم. حتی با حسن نیت، انعطاف خود را برای واگذار کردن این پروژه به گروه دیگری که منتخب بنیاد باشد را در کنفرانس تلفنی ۸ ساعته ‌ای که در تاریخ  ۸ می،  با حضور دو تن از دوستان ما و بنیاد تشکیل و ضبط شده، اعلام کردیم.

به دلیل مشخص نبودن جایگاه مسئول بنیاد به عنوان یک عضو کمیته و یا رئیس بنیاد، دخالت در تمام جزئیات روند کاری و تحمیل خواسته های شخصی و کار شکنی (از انتخاب هنرمندان گرفته تا روابط درونی کمیته محلی، تا تعیین کسی که از طرف کمیته خوش آمد بگوید)، بستن حساب بانکی کمیته محلی به بهانه یکی بودن بانک با حساب بنیاد و خودداری از باز کردن یک  حساب بانکی دیگر طبق مفاد قرارداد مابین، مسئولیت‌های سنگین کمیته محلی بدون حق اجرا، و برخوردهای شخصی مسئول بنیاد و مبهم بودن مسئولیت  مالی از سوی بنیاد، شرایط گریز ناپذیری را فراهم کرد

شرح تمام وقایع در این نوشتار نمی گنجد و در آینده به آن بیشتر خواهیم پرداخت. فقط نکات کلیدی که باعث عدم همکاری شده، به اختصار توضیح داده می شود.

 علیرغم تلاش های کمیته محلی برای حل مسایل و میانجیگری بسیاری از دوستان فعال جنبش زنان، این کوشش های همگانی بی نتیجه ماند، زیرا پس از توافق، باز شاهد کارشکنی از سوی مسئول بنیاد، در مسیر برگزاری کنفرانس بودیم. توافق های انجام شده دوباره نقض شد و در نهایت، در تاریخ ۳۰ می ۲۰۱۴ با راهی شدن یکی از اعضای کمیته به بیمارستان،  به دلیل فشارهای روحی و جسمی، بقیه اعضای کمیته  نیز استعفا داده و رسما به فعالیت  کمیته محلی در جنوب کالیفرنیا پایان داده شد.

 ما درکمیته محلی در طول  یکسال با صرف بیش از یک هزار ساعت وقت و تشکیل ۹ کمیته کمکی و همکاری با تعداد بسیاری داوطلب و برگزاری  جلسات دائمی هفتگی و تقسیم وظایف، مراحل آمادگی برگزاری یک کنفرانس سه روزه، که برازنده  بیست و پنجمین سالگرد کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران باشد را پایه ریزی کردیم.

هدف واحد ما، کمک و ارزش دادن به جنبش زنان ایران است. در نتیجه، ما وظیفه خود دانستیم که چون همکاری و مشارکت ما با  کارشکنی از سوی بنیاد روبرو شد و دریافتیم که برخی از کمیته های سال های گذشته نیز چالش های  مشابه ای را تجربه کرده اند،  با کنارگیری خود از کمیته محلی، فضایی برای نقد و بررسی ساختار کنونی بنیاد و روند کاری آن ایجاد کنیم. ما از شرایط کنونی بسیار متاسف هستیم  ولی معتقدیم با  شفافیت، دیدی مثبت  و گفت و شنود، می توانیم شرایطی را فراهم آوریم که بنیاد پژوهش های زنان ایران، بتواند با توان بیشتری در آینده به حرکت خود ادامه دهد.

 از آنجا که موضوع کنفرانس امسال همکاری و مشارکت بوده، ما امیدواریم که در روز دوشنبه، با همفکری یاران علاقمند به این موضوع، و با سعی به  پاسخگویی به پرسش های زیر بتوانیم، بحث سازنده ای را با دیدی چاره جویانه آغاز نماییم.  باشد که با تبادل نظرهای بیشتر در آینده مسیر همکاری و مشارکت های آینده را هموارتر نماید.

۱-  بنیاد به عنوان یک سازمان غیر انتفاعی در ایالت ماساچوست به ثبت رسیده است. چرا این سازمان هیئت  مشاوره (Board) ندارد؟ آیا این یک بنیاد تک مسئولی است؟ لایه‌های دیگر ساختاری این بنیاد چیست و چرا در اختیار عموم قرار داده نمی شود؟

۲- زنان فعال، آگاه و فرهیخته ای‌ در طی بیست و پنج سال گذشته با بنیاد همکاری داشته‌اند که می‌توانستند مسائل درونی کمیته‌های محلی را به راحتی‌ حل و فصل کنند . آیا ساختار چرخان با لایه های متعهد مشاوره و شفافیت در فعالیت و همکاری زنان ایده آل است؟ پس چرا هنوز ساختار هرمی و تک فردی، بر بنیاد حکمفرماست؟

۳- خانم امین خودرا پرزیدنت (CEO) بنیاد می‌دانند، اما راهنما نمی‌دانند! چرا بنیاد با تجربه بیست و پنج ساله، نقش هماهنگ کننده و راهنما برای کمیته های محلی که برخی، اولین  همکاری را تجربه می کنند، ایفا نمی کند؟ و همکاری ها به صورت فرمایشی و از بالا به پایین می باشد؟

۴- چرا بنیاد از کمیته کتبا و شفاها انتظار رعایت مفاد قرارداد مابین (روش کار) را دارد، ولی هر زمان که منافع مسئول بنیاد ایجاب می کند با دلایل غیر منطقی، احساسی و پا فشاری، قوانین را نقض می کرد؟

۵- طبق روش کار، مسئول بنیاد، یکی از اعضای کمیته محلی نیز هست. به همین دلیل هشت عضو برای کمیته محلی انتخاب شدند که با مسئول بنیاد در مجموع نه نفر باشند. مسئول بنیاد به تمام ارتباطات کمیته محلی دسترسی داشت. اگر مسئول بنیاد یکی از اعضای کمیته است چرا پافشاری در ارتباط داشتن فقط با یک عضو کمیته را به عنوان رابط داشت؟ نقش و وظیفه این رابط چه بود؟

۶- بنیاد بسیاری از ایمیل‌های درونی کمیته را  به دلایل نامشخصی به افراد و نهاد های دیگر می فرستاد، چرا  مسئول بنیاد بدون اجازه و اطلاع  کمیته محلی، ایمیل های درون گروهی را به افرادی که در لیست ارتباطات کمیته نبودند می فرستاد؟

۷- چرا بنیاد با نوآوری در زمینه ارتباطات، انتخاب  سخنرانان و هنرمندان، کارگاه و هم چنین  بهره گیری از تکنولوژی و شفافیت در کارها با کمیته همخوانی نمی کرد؟

۸- چرا مسئول بنیاد پرسش های ساده اعضای کمیته در رابطه با ساختار بنیاد را با واکنشِ بی احترامی به خود، بی پاسخ می گذاشت؟

۹- بنیاد در اوج فعالیت کمیته، در تاریخ ۵ می، همزمان با بستن حساب بانکی، خواهان لغو قرارداد دانشگاه ارواین شد. آیا خواهان آن بود که کنفرانس را در محل دیگری برگزار کند و یا قصد قطع همکاری با این کمیته را داشت؟

۱۰- کمیته محلی مجبور شد با وجود بیش از یکسال تلاش و بیش از هزار ساعت وقت کناره گیری کند. آیا به دلخواه این امر صورت گرفت و یا به اجبار از صحنه خارج شد؟

۱۱- چرا کمیته محلی  بی اهمیت  از کنار مفاد چند صفحه ای روش کار و تجربیات بنیاد گذشت و زیر آنرا برای همکاری امضاء کرد بدون آنکه از مسئول بنیاد  سئوال کند چطور یک فرد می تواند هم یکی از اعضای کمیته محلی باشد و هم حق وتو از سوی بنیاد را داشته باشد؟

۱۲- حساب بانکی مشترک بنیاد و کمیته محلی به دلیل مسایل شخصی مسئول بنیاد، در جنوب کالیفرنیا بسته شد و برای گشایش حساب جدید، کمیته نیاز به نامه ای از سوی بنیاد داشت که هرگز این نامه را از سوی مسئول بنیاد دریافت نکرد. درصورتی که این نامه به کمیته های محلی مقیم آمریکا در سال های گذشته داده شده بود. چرا کمیته محلی با گشایش حساب بانکی شخصی، تمام سعی و کوشش خود را کرد که کنفرانس برگزار شود؟

۱۳- چرا با وجود تمام موانعی که مسئول بنیاد بر سر راه کمیته محلی می گذاشت، اعضای کمیته محلی زودتر کنارگیری نکردند؟

۱۴- چرا کمیته های قبلی و افرادی که از نزدیک با بنیاد همکاری داشته اند، از مشکلات مابین، کمتر سخن گفته اند و نوشته اند؟ و چرا کمیته و افراد دیگر مشکلات را برای آسیب شناسی، پیگیری نکرده اند؟

۱۵- آیا برای رسیدن به هدف (برگزاری یک کنفرانس) و رسیدن به خط پایانی، می توان هر هزینه ای را پرداخت و از هر تعهد و اخلاقیات عبورکرد؟ آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟!

با سپاس  از همه داوطلبان که درکمیته ها ما را یاری دادند. سپاس و پوزش از افرادی که با خرید بلیت کنفرانس بدون آگاهی از برنامه ما را حمایت مالی کردند. سپاس از همه دوستانی که  در روزهای آخر فعالیت کمیته از راه های دور چون اروپا، کانادا و نقاط دیگر امریکا کوشش برای میانجیگری کردند. سپاس و پوزش از هنرمندان برای کنسل شدن برنامه هنری بعد از ساعت ها تمرین، و هم چنین  هنرمندان هنرهای تجسمی و هیات داوران.

 با احترام

اعضای کمیته محلی۲۰۱۴: آزیتا – الهه –  افسانه –  سودابه – شهلا

(تمام مدارک به صورت دستور جلسه، صورتجلسه، نامه های  ایمیلی، جدول و صحبت های تلفنی ضبط شده در دسترس است.)

آلبوم عکس های این کنفرانس را در فیس بوک زنان تی وی ببینید

روز اول

روز دوم

 

 

*شیدا بامداد فوق لیسانس جمعیت شناسی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مددکاری اجتماعی از دانشگاه یورک تورنتو و عضو کالج مددکاران اجتماعی انتاریو است و در یکی از مراکز بهداشت شهر تورنتو به عنوان روان درمانگر کار می کند. او با مقالاتش در زمینه ی مسائل زنان و سلامت روان با شهروند همکاری می کند.