روند مجازات اعدام در تمامی مراحلش اعم از اعلام، انتظار و اجرای آن، خود نوعی شکنجه است. شکنجه ی روانی از نخستین روز دستگیری متهم آغاز می شود. بازجویان و شکنجه گران برای گرفتن اعتراف یا کسب اطلاعات از زندانی او را به اعدام تهدید می کنند. در طول دوران محاکمه فشار روانی شدیدی به زندانی و خانواده وی وارد می شود. در رابطه با فعالان حقوق بشر و شخصیت های محبوب مردمی، کل جامعه ممکن است دچار صدمه ی روانی شود.

دریافت حکم مجازات مرگ برای هیچ کس آسان نیست، اعم ازکسانی که از آرمانی والا دفاع می کنند و یا به خاطر سنگ دلی و قساوت رسوای شهرند ـ حتی قهرمانان نیرومندی که برای حفظ روحیه خود و جامعه به مجازات مرگ لبخند می زنند. در این مورد یادآوری دو نمونه ی تاریخی بی مناسبت نیست.

به دنبال شکست کودتای کمونیستی ۱۹ ژوئیه ۱۹۷۱ رئیس جمهوری وقت سودان، ژنرال جعفر نمیری، شخصا عبدالخالق محجوب دبیرکل حزب کمونیست سودان را برای چند دقیقه محاکمه کرد و حکم اعدامش را به وی اعلام نمود.(۱) جریان اعلام حکم توسط تلویزیون های جهان پخش شد. من نیز آن را از

عکس آرشیوی است

عکس آرشیوی است

تلویزیون تماشا کردم. عبدالخالق محجوب با روحیه ای بالا حکم را دریافت کرد، لیکن آب خواست و یک لیوان آب را لاجرعه سرکشید.

نمونه ی دیگر فردی است تبهکار به نام اجمل امیرقصاب که در بمبئی هند پس از هفده ماه محاکمه در تاریخ ۲۶ نوامبر سال ۲۰۰۸ به اتهام «ایجاد مرگ و تخریب در پایتخت مالی کشور» به مرگ محکوم شد. او با شنیدن حکم مرگ در دادگاه درهم شکست و «در حالی که سر خود را بین دو دست گرفته بود به زمین نشست» و «یک لیوان آب طلب کرد.»(۲)

برزخ شکنجه بار مرگ با شنیدن حکم اعدام آغاز می شود، با قرار گرفتن در صف نوبت اعدام ادامه می یابد و با اجرای مراسم اعدام به پایان می رسد. این برزخ ممکن است به مدت چند ماه یا چندین سال ادامه یابد. نمونه تاریخی قرارگرفتن در این برزخ هولناک اعدام عارف بزرگ و مصلح اجتماعی بزرگ ایرانی حسین بن منصور حلاج است که پس از تحمل هشت سال زندان به فرمان خلفای بغداد و به فتوای علمای شرع بدنش مثله شد.(۳) این برزخ به مراتب از عذاب مرگ شکنجه بارتر است. مرگ، با وجود وحشتناک بودنش، نوعی آسودگی نهایی را به ارمغان می آورد. لیکن در دوران این برزخ، زندانی هر روز و هر ساعت بارها می میرد و زنده می شود. در این دوران جلادان و شکنجه گران ممکن است از شیوه های مختلف برای به حداکثر رسانیدن ترس و وحشت زندانی استفاده کنند. آنان گاهی زندانی را در سلولی کوچک، نمناک، تاریک و خفه کننده نگه می دارند و هر روز درگوشش می خوانند که فردا ترا برای اجرای مراسم اعدام خواهیم برد. گاهی نیز او را به سمت میدان اعدام می برند و بازمی گردانند. پیش می آید که شکنجه گران به خاطر در هم شکستن روحیه دیگر زندانیان فرد محکوم به مرگ را در بندهای عمومی می اندازند. زمانی که در دوران شاه در زندان قصر زندانی بودم شاهد گفتگوی دو تن از هم زنجیران جوانم بودم. زندانی نخست که طرف گفتگویش را نمی شناخت گفت:

ـ «من چهل روز دیگر آزاد می شوم.»

زندانی دوم لبخندی زد و گفت:

ـ «من هم چهل روز دیگر آزاد می شوم»

با شنیدن سخن زندانی دوم بغض گلویم را گرفت، هر دو را ترک گفتم و نتوانستم ادامه ی گفتگو را دنبال کنم. زندانی دوم از اعضای یک گروه کوچک مذهبی بود به نام اباذر که در هر دو دادگاه بدوی و تجدید نظر به اعدام محکوم شده بود.

یکی از شقاوت بارترین و غیرانسانی ترین نوع برزخ مرگ به زنان باردار تعلق دارد. آنان باید تا زمان تولد کودکانشان و گاهی فراتر از آن تا سپری شدن دوران شیر دادن به بچه در برزخ مرگ بمانند. در دنیای واژگونه ی رژیم های درنده خویی مانند حکومت جمهوری اسلامی ایران، کودکی که باید با زایش خویش پیام آور زندگی و شادمانی برای مادر باشد، به پیام آور مرگ مادر جلوه گر می شود. خانم منیره ی برادران (م ـ رها)، نویسنده زندانی سابق سیاسی، چنین می نویسد:

“او را شکنجه کرده بودند و او امیدی به زنده یا سالم ماندن بچه نداشت. شاید هم نیروی جوانی و عشق اش به کودکی که در شکم می پروراند، باعث شده بود که بچه سالم بماند. خبر اعدام شوهرش را در زندان به او داده بودند. عاشق همسرش بود و فشار سنگین این خبر دردناک را به بهای گزافی تحمل می کرد. همواره غمی ژرف بر نگاه و چهره جوانش سایه انداخته بود. محکوم به اعدام شده بود. شاید به خاطر کودکش، اجرای آن را به تأخیر انداخته بودند. شرط خلاصی اش از اعدام انجام یک مصاحبه و ابراز ندامت بود. اما او به آن تن نداده بود…. تنهایی را ترجیح می داد. شاید به این دلیل که باعث فشاری به دیگران نباشد.”(۴)

با هدف نگه داشتن قربانیان خویش در شرایط برزخ دائمی، برخی از رژیم های جبارپیشه از جمله رژیم ایران، مقوله ای را به نام «اعدام تعلیقی» اختراع کرده اند. به این ترتیب که زندانی را به جای آن که اعدام کنند برای همیشه در زندان نگه می دارند. هر زمان که اطلاعات تازه و ناگفته ای در مورد زندانی رو شود و یا از زندانی رفتاری مشاهده شود که به مذاق زندانبان خوش نیاید و یا مبارزه در بیرون شدت بگیرد و یا سیاست رژیم تغییر کند و گاه بی هیچ دلیلی، زندانی را به دست جلاد می سپارند. زندگی زندانی همواره به موئی بند است و سایه هولناک مرگ در هر لحظه بر بالای سرش در رفت وآمد است.

بدان سان که در نمونه های بالا مشاهده شد، شکنجه روحی و احساسی برزخ مرگ از قدرت تحمل هر انسان عادی بیرون است. رنج دائمی زندانی که در این شرایط شقاوت بار و غیر انسانی قرار می گیرد چیزی نیست جز گونه ای از شدیدترین انواع شکنجه. شکنجه ی مرگبار قرار گرفتن در نوبت مرگ ممکن است قربانی را به جایی بکشاند که به «روان نژندی مزمن» مبتلا شود و به صورت غیرقابل بازگشتی آمادگی خود را برای رویارویی با اجرای حکم اعدام از دست بدهد. بدیهی است که اجرای مجازات مرگ در مورد محکومی که در شرایط مناسب برای این کار نیست خود نوعی شکنجه مضاعف محسوب

می شود و عملی است بی رحمانه و غیر انسانی. در این رابطه یکی از مشاوران پزشکی در زندان ایالتی لوئیزیانا چنین می نویسد:

“اعدام شخص محکومی که در شرایط نامناسب قرار دارد تنبیهی “شقاوت بار و غیرعادی” به حساب می آید. به قول قاضی پاول زندانی باید “آگاه از تنبیه باشد و بداند که چرا باید آن را متحمل شود.” نکته ی مشابه مورد بحث همگانی این است که شخص محکوم همچنین باید در آن چنان شرایط مناسبی باشد که

بتواند با مجازات مرگ خویش، تا نقطه ی پشیمانی و ندامت رودررو شود.”(۵)

در دوران باستان و سده های میانه مجازات اعدام به شیوه های بسیار زشت و سفاکانه ای اعمال می شد. برخی از این شیوه ها به قرار ذیل اند:

۱ـ زجرکش کردن فرد محکوم با درهم شکستن تک تک استخوان هایش با قراردادن وی روی چرخ مخصوص

مجید کاووسی فر به جرم ترور قاضی مقدس همراه با خواهرزاده ی  جوانش در ملاعام اعدام شد. او هنگام اعدام لبخند به لب داشت

مجید کاووسی فر به جرم ترور قاضی مقدس همراه با خواهرزاده ی ۱۸ ساله اش در ملاعام اعدام شد. او هنگام اعدام لبخند به لب داشت

۲ـ جوشانیدن، سوزانیدن و کباب کردن

۳ـ کندن پوست محکوم

۴ـ بریدن، پاره پاره کردن و قطعه قطعه نمودن تدریجی اندام های محکوم

۵ـ بیرون کشیدن تک تک اندام ها تا برسند به ریه ها و قلب محکوم

۶ـ مصلوب کردن

۷ـ فروکردن چیزی نوک تیز در بدن محکوم و رها کردن وی تا به تدریج جان سپارد

۸ـ اره کردن

۹ـ زجرکش کردن محکوم با بستن دست و پا و قرار دادن وی در یک تغار یا بشکه و مالیدن شیره یا عسل به بدن برهنه اش و رها کردن وی زیر آفتاب سوزان در معرض هجوم حشرات

۱۰ـ روش گردن بند (انداختن لاستیک به گردن محکوم و آتش زدن آن)

۱۱ـ شیوه ی گاو برنجی (قرار دادن محکوم در یک گاو ساخته شده از آلیاژ برنج، بستن درگاو و آتش افروختن در زیر آن)

۱۲ـ کشتن محکوم توسط حیوانات (بستن هریک از پاهای محکوم به یک اسب تشنه و یک اسب گرسنه و قراردادن آب و غذا در فاصله ای دور از اسب، انداختن محکوم زیر پای پیل یا قراردادن وی در قفس شیر یا مار)

۱۳ـ کشتن زیرشلاق یا چوب

۱۴ـ خرد و خمیرکردن سر محکوم با چکش، گرز یا دیلم

۱۵ـ در نمد پیچیدن و مالاندن نمد

۱۶ـ زجرکش کردن با خوردن گوشت محکوم (به عنوان مثال در بین پانصد جلاد شاه عباس اول دو چیگین یا گوشت خام خوار وجود داشتند که محکومان را می خوردند)

۱۷ـ زنده به گورکردن (۶)

این شیوه ها و شیوه های نظایر آن در دوران ما به ندرت به کار برده می شوند. لیکن شیوه های هولناک دیگری مورد استفاده قرار می گیرند مانند سنگسارکردن، سر بریدن، تیرباران کردن، به دار آویختن، کشتن با استفاده از صندلی برقی، گاز مرگ آور و تزریق مواد سمی. تمامی این شیوه ها (چه کهنه و چه نو، چه قدیمی و چه مدرن) به شدت شکنجه بار، بی رحمانه و غیرانسانی اند. دراین رابطه اجازه فرمایید به چند نمونه اکتفا کنیم.

در حال حاضر “مرتکبین” زنای محصنه (رابطه ی جنسی که در آن یک طرف مزدوج باشد) در کشورهایی مانند افغانستان، بنگلادش، ایران، عربستان سعودی، پاکستان، سودان، نیجریه و موریتانی را سنگسار می کنند. شیوه ی اجرای مراسم سنگسار به شدت بربرمنشانه و قرون وسطایی است: مرد را تا کمر و زن را تا گردن درگودالی دفن می کنند و سپس گروهی از مردم از هر طرف به سوی محکوم سنگ می پرانند. سنگ ها نباید بسیارکوچک و یا بسیار بزرگ باشد به طوری که مرگی طولانی و شکنجه بار را به دنبال داشته باشد. گاهی اوقات سه تا چهار ساعت طول می کشد تا محکوم بمیرد. در بسیاری از موارد مأموران اجرای سنگسار افراد خانواده ی محکوم، از جمله کودکان وی، را مجبور می سازند تا در مراسم حضور داشته باشند. حکم سنگسار معمولاً در اماکن همگانی به مورد اجرا گذاشته می شود و چنان جوّی از ترس و وحشت را به وجود می آورد که هرکسی را مجبور می کند پاره سنگی به طرف محکوم پرتاب کند. این شیوه ی اعمال مجازات مرگ، افراد عادی را در حد شکنجه گر و جلاد تنزل می دهد. قبل از اجرای حکم سنگسار مرتباً به محکوم یادآور می شوند که سنگسار تازه اول کار است. شکنجه های الهی هولناک تری در جهنم در انتظار اوست. این تلقین خود یکی از شیوه های دهشتبار شکنجه ی روانی است. در برخی از موارد قبل از سنگسار به محکوم اعلام می شود که پس از مرگ جسد او را خواهند سوزانید و خاکسترش را به زباله دان خواهند ریخت.(۷)

گردن زدن یکی از شیوه های خفت بار اجرای مجازات اعدام است که در عربستان سعودی، کنگو، قطر، موریتانی، امارات متحده ی عربی و یمن به مورد اجرا گذاشته می شود. در زندان های جمهوری اسلامی ایران نیز نمونه هایی از سر بریدن زندانی مشاهده شده است.(۹)

گردن زدن در عربستان سعودی به خاطر ارتکاب “جرایمی” مانند کفر و بازگشت از دین، قتل، زنا، لواط، توزیع مواد مخدّر و سرقت مسلحانه به مورد اجرا گذاشته می شود. به این ترتیب که قربانی را چشم بسته با کامیون پلیس به میدان عمومی می آورند. جلاّد یک سفره ی بزرگ پلاستیکی را روی زمین می

گستراند. مأموری مخصوص زندانی را به شکلی توهین آمیز (برهنه پا با غل و زنجیر) به وسط سفره می آورد. او را وادارمی کنند که زانو بزند در حالی که روی به سوی خانه ی کعبه دارد. مراسم در حضورگروه بی شماری از مردم انجام می پذیرد. جلاد شمشیر مخصوص سنتی خود را در حالی که برق می زند چند بار در هوا تکان می دهد تا ماهیچه های خود را گرم کند. او سپس از پشت به قربانی نزدیک می شود و با نوک شمشیر به کمر او ضربه ای ناگهانی وارد می آورد. قربانی بی اختیار سر خود را بالا می برد. در این لحظه است که جلاد با ضربه ی محکم شمشیر سرش را از تن جدا می سازد. گاهی جلاد مجبور است که چند ضربه به گردن قربانی وارد آورد تا سرش از تن جدا شود. دکتری مخصوص سر را به بدن بخیه می زند. جسد با یک ماشین نعش کش به قبرستان زندان برده می شود و در قبری بی نام ونشان دفن می گردد. مجازات گردن زدن هم در مورد مردان اعمال می شود و هم زنان. این مجازات در سال ۱۹۹۰ در مورد زنان نیز اعمال شد. از آن زمان تاکنون ده ها زن را در عربستان سعودی گردن زده اند. جلادی در عربستان سعودی شغلی افتخارآمیز به حساب می آید که نسل اندرنسل از پدر به پسر رسیده است. (

اعدام در ملاعام برای بینندگان نیز شکنجه است و صدمات روحی بسیار برجای می گذارد

اعدام در ملاعام برای بینندگان نیز شکنجه است و صدمات روحی بسیار برجای می گذارد

۱۰)

به دار آویختن یکی از شیوه های معمول اجرای مجازات اعدام است که در بسیاری از کشورها به مورد اجرا گذاشته می شود. این شیوه ای است که حق هر انسانی را برای فارغ بودن از هر نوع رفتار و تنبیه شقاوت بار، حقارت آمیز و غیرانسانی پایمال می سازد. در اوت ۱۹۸۳ دادستان کل هند دار زدن را

به عنوان بهترین شیوه ی اجرای مجازات اعدام توصیف کرد:”بر مبنای این نظریه که سیستم های خونی، عصبی و تنفسی بدن در یک لحظه متوقف می شوند.” اگرچه دادگاه عالی هند در همین سال نظرات دادستان کل را در مورد اعدام به شیوه ی به دار آویختن مورد تأیید قرار داد، لیکن دار زدن در ملاءعام را محکوم ساخت: “یک جنایت ددمنشانه را نباید با تنبیهی ددمنشانه مانند به دار آویختن در ملاءعام پاسخ گفت.” زیرا این عمل “بی حرمتی و ننگی است برای هر جامعه ی متمدن تا بدانجا که هیچ جامعه ای آن را تحمل نمی کند.”(۱۱)

نظریه ای که دادستان کل وقت هند از آن برای به کرسی نشانیدن حرف خود مدد می جوید از واقعیت فرسنگ ها فاصله دارد. شیوه دار زدن بارها به یک شکنجه ی طولانی و بی رحمانه تبدیل شده است. یک نمونه ی کلاسیک دار زدن “ناتورام گودسه” قاتل رهبر هند مهاتما گاندی است. او را در۱۵ نوامبر۱۹۴۹ به دار آویختند. او پانزده دقیقه بالای چوبه ی دار به خود پیچید تا جان داد. (۱۲) رقص بر بالای دار یکی از دردناک ترین و شرم آورترین شیوه های شکنجه است. نمونه ی تازه این شیوه ی شکنجه را در واقعه ی به دار آویختن “عواد حامد البندر” رئیس دادگاه انقلابی عراق در دوران صدام حسین می توان مشاهد کرد. او را سحرگاه روز۱۵ ژانویه سال ۲۰۰۷ میلادی با کلاه سیاه و جامه ی قرمز به پای چوبه دار بردند به وکیلش اجازه نداده بودند که در مراسم اعدام حضور داشته باشد. سر البندر در بالای دار به شکلی بی رحمانه و غیرانسانی از تن جدا شد در حالی که هنوزکلاه بر سرش باقی مانده بود. (۱۳)

در ایالات متحده ی آمریکا اجرای مجازات اعدام با استفاده از تزریق مواد سمی به عنوان شیوه متمدنانه ی اجرای حکم اعدام معرفی شده است. از سال ۱۹۷۶ تاکنون حداقل ۷۸۸ نفر با کاربرد این شیوه به کام مجازات مرگ رفته اند. اجرای این مجازات در سه مرحله انجام می پذیرد. نخست محکوم را با تزریق داروی بیهوشی بیهوش می کنند. دوم با تزریق آمپول دیگری ماهیچه های او را شل می سازند. سوم از کار انداختن قلب با تزریق سومین آمپول است. با هر مقیاسی که بسنجیم شیوه ی تزریق مواد سمی به بدن محکوم عملی است دردناک و بی رحمانه. از آنجا که “اصول اخلاق حرفه ای پزشکی” مصوب سال ۱۹۸۲ ملل متحد هرگونه دخالت پزشکان، پرستاران و کارکنان پزشکی در اعمال شکنجه یا نظارت بر آن را ممنوع اعلام داشته است، اعدام با تزریق مواد سمی به وسیله تکنیسین های ناشی پلیس صورت می پذیرد و درد مرگ محکوم ممکن است تا ده دقیقه ادامه بیابد. در این روند به فرد محکوم احساس خفگی دست می دهد همراه با حس سوزش شدید، گرفتگی تمامی عضلات و ازکار افتادن قلب. (۱۴) یکی از جراحان میامی به نام دکتر لئونارداس کونیاریس دراین زمینه چنین می گوید: “احساس من این است که تزریق مواد سمی به نوعی که در حال حاضر در آمریکا اعمال می شود به هیچوجه انسانی تر از اتاق گاز یا صندلی الکتریکی نیست، دو شیوه ای که هر دو غیرانسانی تشخیص داده شده اند.”(۱۵)

مجازات اعدام، شاهد اصلی ارتکاب جنایت شکنجه ی قبل از اعدام قربانی را از بین می برد. در مورد زندانیان سیاسی شکنجه گران و جلادان دست در دست یکدیگر، به ارتکاب جنایاتی کثیف و غیر انسانی مانند تجاوز جنسی، مثله کردن بدن، کشیدن خون قربانی و نظایر این ها دست می یازند. آنچه در ذیل می آید بخشی از شهادت دکتر رضا غفاری زندانی سابق جمهوری اسلامی در مورد تجاوز جنسی به دختران زندانی قبل از اجرای مراسم اعدام آنهاست:

“پاسداران و سران زندان، زنان محکوم به مرگ را به طور منظم، مورد تجاوز جنسی قرار می دادند تا مثلاً آنها را به گناه آلوده کرده و هر نوع شانس بهشت رفتن را از آنها سلب کرده باشند. به رغم ملایان و فتواهای جورواجورشان دختر باکره را نباید اعدام کرد. بنابراین پاسداران خمینی موظف بودند اطمینان حاصل کنند که زن زندانی باکره از این دنیا نرفته است. بدون استثناء دختران باکره را قبل از اعدام مورد تجاوز جنسی قرار می دادند.” (۱۶)

اعدام زن زندانی باردار، ناگزیر اعدام جنین بی گناهی را که در رحم دارد نیز به دنبال خواهد داشت و این یکی از غیرعادلانه ترین و شقاوت بارترین احکامی است که با تمدن و حقوق بشر فرسنگ ها فاصله دارد. در این مورد دکتر غفاری چنین می نویسد:

“بارداری زن مانع از شکنجه و اعدام او نمی شد. شهناز علیخانی هوادار چپ در حالی که باردار بود در زندان اوین شکنجه و تیرباران شد. قاسم یکی از شکنجه گران بند ۲۰۹ اوین اعدام شهناز و زنان مشابه او را این طور توجیه می کرد: “اگر بیگناهی بین ما و دشمن قرار گیرد ما باید بیگناه را از سر راه برداریم و دشمن را بکشیم. قرآن به ما این حق را داده است. جنین در شکم زن گناهکار حکم آن بیگناه را دارد.”” (منبع شماره ۱۶، صفحات ۲۷۳ و۲۷۴)

جلادان تجاوزگر جنسی عمل زشت و وقیحانه ی خودرا با انجام مراسم اجباری ازدواج با قربانی قبل از اعدام تقدیس کرده وکلاه شرعی می پوشانند. در ایران به کرات اتفاق افتاده است که پس از اجرای مراسم اعدام، «داماد» با جعبه ی «شیرینی عروسی» به منزل قربانی خویش رفته و بدین وسیله به آنان خبر شوم اجرای تقریباْ هم زمان مراسم «ازدواج» و اعدام را ابلاغ کرده است. (۱۷)

اعدام در ملاء عام ممکن است جامعه را دچار شوک یا نابهنجاری دسته جمعی روانی سازد. این شکنجه ای است حقارت بار و بی شرفانه که وجدان هر انسان شریفی را در هر جای جهان تکان می دهد. این عمل خشونت و حس انتقام جویی را در بین آحاد جمعیت گسترش می دهد و یا قاطبه ی مردم را دچار احساس ترس و ناتوانی می کند.

مجازات اعدام جامعه را به بی مایگی و سطحی نگری دچار می سازد. به این ترتیب که پیچیدگی معضل جرم و ریشه های عمیق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانشناسانه آن را به حذف فیزیکی مرتکبین واقعی یا بی گناه جرم تقلیل می دهد. این راه میان بر و خزنده علت را با معلول عوضی می گیرد و آرمان والای عدالت و عدالت جویی را به تباهی می کشاند. علاوه براین، اعمال مجازات اعدام به یک دستگاه اجرائی دقیق نیاز دارد شامل جلاد، قاضی عسکر، دکتر مخصوص، جوخه ی اعدام، چوبه ی دار، میدان اعدام و غیره که همه این ها یادآور عصر وحشی گری تاریخ آدمی است. این عمل شفقت و مروت را از آدمیان بازپس می ستاند و مجریان مجازات اعدام را به سطح گماشتگان مرگ تقلیل می دهد. هیچ انسان شریفی دوست ندارد به خاطر هر آرمانی و تحت هر شرایط شغل جلادی را پیشه ی خود سازد.

در رژیم های جبارمنش، مجازات اعدام کمتر علیه جنایتکاران خطرناک و متشکل و بیشتر به عنوان ابزار ترس و وحشت همگانی برای سرکوب مخالفان مورد استفاده قرار می گیرد. در نظام های دینی و تمام گرا مجازات مرگ بیشتر در جهت حذف عناصر روشنگر و مترقی که با مذهب دولتی و ایدئولوژی رسمی سر سازگاری ندارند عملی می شود. مجازات اعدام به کرات در ارتش ها، به ویژه در زمان جنگ، به خاطر جاسوسی، بزدلی، تمرد، فرار از خدمت، شورش و نظایر این ها اعمال می شود. در بسیاری ازموارد فرمان نابرداری و غرض شخصی صدها نفر را با برچسب اتهاماتی واهی مانند جاسوسی، خیانت و فرار به جوخه های مرگ سپرده است. جای بسی تاسف است که حتی درکشورهای پیشرفته هیچ مکانیسم موثری برای بازبینی و تجدید نظر در محاکمات کوتاه مدت و گاه چند دقیقه ای دادگاه های نظامی وجود ندارد.

سرانجام یادآوری این نکته ضروری است که حذف شکنجه و رفتارهای شقاوت بار و غیرانسانی حاصل از اجرای مجازات اعدام بدون الغای این عمل ددمنشانه میسر نیست. ممکن است به خود ببالیم که در حال حاضر فقط در۵۸ کشور مجازات مرگ به صورت فعال به مورد اجرا گذاشته می شود. لیکن این ظاهر قضیه است. این ۵۸ کشور۶۰ درصد جمعیت کره ی زمین را در خود جای می دهند. در کشورهای پرجمعیتی مانند چین، هند، ایالات متحده آمریکا، اندونزی، ویتنام، تایلند، مصر، بنگلادش، ژاپن و ایران مجازات اعدام با شدت و حدت به مورد اجرا گذاشته می شود. از این لحاظ است که مسیر مبارزه برای لغو مجازات مرگ مسیری است بسیار دراز و پر پیچ وخم. انسان های آگاه و فرهیخته و نهادهای مدافع اساسی ترین حقوق بشر باید همبستگی خود را در مسیر مبارزه با این شرّ هولناک که تمامی موازین جهانی حقوق بشری را خدشه دار می سازد استحکام بخشند. مجازات اعدام مبارزه جهانی علیه جنایت شکنجه را تضعیف می کند و امید آدمی را برای زیستن در دنیایی صلح آمیز و عاری ازخشونت به مخاطره می افکند.

تورنتو ـ۲۳ سپتامبر۲۰۱۴ میلادی

 

 

پانویس:

  1. Niblock, T. (1987). Class and Power in Sudan: The Dynamics of Sudanese Politics, 1898-1985. Albany: State University of New York Press, p. 256.
  2. newkerala.com/news/fullnews-103414.html
  3. As quoted in Consolidated Encyclopedia, Vol. X, Consolidated World
  4. Research Society Ltd., London 1946 (under ‘More Thomas’).
  5. م رها، حقیقت ساده، کتاب دوم، هانوفرآلمان، تابستان ۱۳۷۴، صفحه ی ۷۲
  6. Quoted from the personal observations of a senior mental health consultant at the Louisiana State Penitentiary at Angola. See Howard J. Osofsky, “Dead Man Talking” JAMA, June 26, 2002, Vol. 287, No. 24, p. 3181.
  7. برای آگاهی از نمونه های تاریخی این قبیل مرگ های شکنجه باررجوع شود به تاریخ سخت کشی نوشته ی عباسقلی غفاری فرد، انتشارات نگاه، تهران ۱۳۸۹. باوجود لفاظی های غیرلازم نویسنده درمقدمه ی کتاب وضروری شمردن سخت کشی توسط او، این کتاب گوشه هایی ازسخت کشی های تاریخی ها را نمایان می سازد.
  8. For more information see Ezat Mossallanejad, “Consecrated Tortures in Islam,” a chapter in Moslems in Diaspora by Haideh Moghissi, Oxford University Press, London 2006.
  9. Kronenwetter, M. (2001). Capital Punishment: A Reference Book. Santa Barbara: ABC-CLTO, Inc., p. 202.
  10. http://www.capitalpunishmentuk.org/behead.html. Also see Jerichow, A. (1997). Saudi Arabia: Outside Global Law and Order: a Discussion Paper. Richmond, Surrey: Curzon Press, p. 169.
  11. Jaswal, P.S. & Jaswal, N. (1996). Human Rights and Law. New Delhi: S.B. Nangia, p. 215.
  12. South Asia Human Rights Documentation Centre (SAHRDC). (2000). Abolition of the Death Penalty: SAHRDC’s Submission to the National Commission for the Review of the Working of the Constitution. New Delhi: SAHRDC, p. 25. Also see Asia Pacific Human Rights Network, “The Death Penalty: Can we live with it?” Human Rights Features, New Delhi. 9 July 1999.
  13. http://www.buzzle.com/articles/123443.html
  14. For more information see Amnesty International USA, Lethal injection: the medical technology of execution, ۱۹۹۸.
  15. http://www.newscientist.com/article/dn7269-execution-by-injection-far-from-painless.html
  16. Reza Ghaffari, Khaterat-e Yek Zendani as Zendamhaye Jomhoori Eslami (Recollections of a Prisoner from the Prisons of the Islamic Republic), Trs. A. Saman, Arash Publication, Stockholm, March 1998, p. 273.

As quoted in booklet entitled Women, Islam & Equality (Chapter Two – Prime Victims), published by the Foreign Affairs Committee of the National Council of Resistance of Iran, Auvers-sur-Oise, France (date of publication is not mentioned

  1. Niblock, T. (1987). Class and Power in Sudan: The Dynamics of Sudanese Politics, 1898-1985. Albany: State University of New York Press, p. 256

* دکتر عزت مصلی نژاد، دارای دکترای اقتصاد و کارشناس ارشد مرکز کانادایی حمایت از قربانیان شکنجه است.