پای صحبت زن جوان هنرمندی نشسته ام که پس از انقلاب به دنیا آمده؛ انقلابی که موسیقی را بر او ممنوع کرد ولی او تن نداد و به دنبال آن آوای سحرانگیزی رفت که از پنج سالگی جادویش کرده بود و به ما نشان داد که صدا را نمی توان اسیر کرد.

سپیده رئیس سادات آذرماه ۱۳۵۹ به دنیا آمد. از همان کودکی شیفته ی نوای موسیقی شد که در خانه طنین انداز بود. ۹ ساله بود که برای آموزش آواز نزد پریسا رفت و برای نمونه مثنوی شور خواند تا مربی اش را شگفت زده بر جای بگذارد.

سلفژ غربی را نزد ایرج برخوردار و نواختن سه تار را نزد ارشد طهماسبی و مسعود شعاری آغاز کرد و در ادامه از راهنمایی اساتید دیگری هم بهره برد از جمله جواد لشکری، پرویز مشکاتیان و میلاد کیائی.

هجده ساله بود که اولین آلبوم اش “کنج صبوری” را به آهنگسازی و سرپرستی پرویز مشکاتیان و همخوانی علی رستمیان منتشر کرد و در همان سال به مدت پنج شب به همراهی گروه نوروز درفرهنگسرای نیاوران به روی صحنه رفت.

سپیده پس از فارغ التحصیلی از هنرستان گرافیک در سال ۱۳۸۱ موفق به اخذ مدرک لیسانس با گرایش نقاشی گردید و در سال ۱۳۸۷ از دانشکده ادبیات و فلسفه دانشگاه بولونیا در رشته ی موزیکولوژی فارغ التحصیل شد. پایان نامه اش تحقیق درباره موسیقی دوران ساسانی بود. همزمان با تحصیل در دانشگاه بولونیا برای چندین سال متوالی از محضر محمدرضا لطفی نیز بهره برد. او در مدت اقامت شش ساله خود در ایتالیا، به اجرا و همکاری در سازمان ها و رسانه هایی همچون یونسکو، واتیکان، رای (رادیو و تلویزیون ملی ایتالیا) و بی بی سی طی چندین کنسرت به همراه نوازندگان ایرانی و غیر ایرانی، به شناساندن موسیقی ایران پرداخت.

سپیده در سال  ۱۳۸۸ به کانادا مهاجرت کرد، فوق لیسانس موسیقی گرفت و هم اکنون در دانشگاه تورونتو مشغول تحصیل و تحقیق در رشته ی اتنوموزیکولوژی (فرهنگ شناسی موسیقی) در مقطع دکترا است.

دوشنبه ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴، قرار است سپیده رئیس سادات به همراه گروه پیشکسوت نکسوس در سالن والترهال دانشکده موسیقی دانشگاه تورنتو کنسرتی به نفع بورس تحصیلی دانشگاه تورونتو برگزار کند. در همین پیوند با او در دفتر شهروند به گفت وگو نشستم و او صمیمی، ساده، دوستانه و با شکیبایی به

جلد شهروند 1513

جلد شهروند ۱۵۱۳

پرسش ها پاسخ داد.

برای من جالب است که بدانم یک کودک ۹ ساله در چه فضایی قرار داشته که به جای ترانه های پاپ و تند جوان پسند، به سوی موسیقی سنتی میره که حال و هوای سنگینی داره؟

ـ درست است که در خانه پدر و مادرم موسیقی سنتی گوش می دادند و هنرمندانی همچون جواد لشکری، میلاد کیایی، پرویز مشکاتیان و … با خانواده ی ما رفت و آمد داشتند و من در آن فضای موسیقی قرار داشتم، ولی در عین حال برادر و خواهر بزرگترم موسیقی پاپ ایرانی و غربی گوش می دادند و من هم می شنیدم، ولی بیشتر گرایشم به موسیقی سنتی بود.

چه شد که به جای موسیقی نقاشی خواندی؟

ـ من هر دو را به موازات هم کار می کردم. از بچگی هم نقاشی می کردم. زمانی که خواستم به هنرستان موسیقی بروم به من گفتند که باید از اول راهنمایی می رفتم و دیگر دیر شده، برای همین در رشته گرافیک و معماری تحصیل رسمی را ادامه دادم و در کنارش شاگرد آقای مشکاتیان هم بودم و موسیقی هم کار می کردم تا اینکه بعد تحصیل رسمی موسیقی را در خارج کشور ادامه دادم. ۲۰۰۳ در دانشگاه بولونیا رشته موسیقی را شروع کردم، پس از لیسانس در سال ۲۰۰۹ به مونترال آمدم و از سپتامبر ۲۰۱۰ هم برای دوره فوق لیسانس موسیقی در دانشگاه تورنتو به این شهر آمدم و الان هم مقطع دکترا را آغاز کرده ام و موضوع پژوهشم در این مقطع آواز زنان در ایران است.

یکی از آلبوم هایت به نام “انوار، گام های عبدالقادر مراغی” است. برای کسانی که کمتر با موسیقی کلاسیک ایرانی آشنایی دارند از عبدالقادر مراغی بگو و ویژگی های کارش که تو را به خود جلب کرده است.

ـ عبدالقادر مراغی در مراغه متولد و در هرات فوت شده. آهنگساز قرن هشتم و نهم هجری (وفات ۱۴۳۵ میلادی) است. او دائم سرگردان بوده، و از دست وحشیگری حاکمان از جایی به جایی می رفته مراغه، هرات، بغداد، سمرقند، تبریز و … . می شود گفت که موزیسین های ایرانی با کار عبدالقادر مراغی کمتر آشنا بوده اند. مراغی یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین آهنگسازان در موسیقی ترکی است. حلقه ی واصل موسیقی ایرانی و ترکی در قدیم عبدالقادر است. صد سال بعد از عبدالقادر، موسیقی ایرانی راهش را از عبدالقادر جدا کرد ولی موسیقی ترکی همچنان همان راه عبدالقادر را رفت، برای همین هم موسیقی سنتی ایرانی که بعدها تبدیل شد به موسیقی دستگاهی با موسیقی ترکی متفاوت است. اما چیزی که مهم است، برای چهارصد سال موسیقیدانان ترک، موسیقی عبدالقادر را سینه به سینه اجرا کردند و موزیسین های ما تازه پی بردند که چنین هنرمندی بوده است. البته قطعاتی هم که وجود دارد، می گویند منسوب است به عبدالقادر ولی تئوری موسیقی که عبدالقادر نوشته از معتبرترین کتاب های موسیقی عرب و ترک و ایرانی است. این آلبوم از رپرتوار قرن ۱۴ تا ۱۸ میلادی، از فرم های موسیقی آن زمان هاست. البته باید بگویم که این آلبوم خیلی کاستی دارد و این اولین بار است که یک فارسی زبان این قطعات را می خواند، البته ترکی عثمانی خیلی به فارسی نزدیک بوده و عبدالقادر هم شعرهای فارسی زیادی دارد.

استقبال ترک ها چگونه بود؟

ـ خیلی جالب بود. چیزی که برای من جالب بود اینکه در ایتالیا، استاد اتنوموزیکولوژی دانشگاه ونیز نت این قطعات را به من به عنوان موسیقی ترکی عثمانی داد تا در کنسرتی که یونسکو در باکو برگزار می کرد، با یک گروه نوازنده ی ایتالیایی، بخوانم. وقتی من متن ها را دیدم و موسیقی ضبط شده اش را گوش دادم، دیدم که اینها فارسی ست. چون بعد از آتاتورک خط ترکی عوض شد و بسیاری از کلمات فارسی و عربی از زبانشان حذف شد، یک مقدار ارتباط ها گسسته شد و اشکالاتی در این پروسه تغییر پیش آمد و بعضی کلمات به غلط نوشته شدند. وقتی شعر را گوش دادم دیدم میگه ” آمد نسیم صبحدم/ ترسم که آزارش کند/ تحریک زلف عنبرش/ از خواب بیدارش کند…” دقیقا شعر فارسی بود ولی آنها در متن چیزهای دیگری نوشته بودند. بعد برایم این سوال پیش آمد که باید با چه لهجه ای بخوانم و ارکستراسیون چگونه باید باشد؟ به همین دلیل دنبال تحقیق در این زمینه رفتم. و در نهایت مجموعه ای از فارسی و ترکی شد که البته فارسی امروز ما نیست چون ششصدسال پیش فارسی به این شکل نبود.

بعد از آن من بخش هایی از اجرای باکو را در اینترنت به اشتراک گذاشتم و از آن زمان تا به امروز دائما پیام های تشویق آمیز از ترکیه برایم ارسال می شود. در آذربایجان هم خیلی خیلی استقبال کردند و بعد از آن کار من را در باکو شناختند. در خیابان که می رفتم می دیدم که عکس هامو گذاشتن. سال پیش هم که رفتم باکو باز از تلویزیون آذربایجان با من مصاحبه کردند.

حرف از خواندن به زبان ترکی پیش آمد، به چه زبان هایی تا به حال ترانه خوانده ای؟

ـ غیر از فارسی، ترکی، انگلیسی، ایتالیایی، سِردِنیایی، کردی، عربی ولی بیش از همه روی موسیقی ترکی عثمانی کار کرده ام و سعی کردم ادبیاتش را بفهمم.

همکاری با آقای رضا قاسمی و گروه مشتاق چگونه شکل گرفت؟

ـ چهار روز بعد از فوت آقای مشکاتیان من قطعه ای خواندم آن را آقای قاسمی شنیده بودند و به من ایمیل زدند و اینطوری همکاری ما شروع شد. فروردین ۸۹ در پاریس ، لندن و استراسبورگ کنسرت “چهارده قطعه برای بازپریدن” از ساخته های ایشان را اجرا کردیم.

بعد از آن آقای قاسمی باز رفت سراغ نویسندگی تا این که در سفر سال گذشته ام به پاریس، ایشان خبر داد که دوباره قطعاتی ساخته و بعد با هم تمرین کردیم و آلبوم جدیدی را به نام “طبل بی هنگام” ضبط کردیم.

سپیده رئیس سادات در دفتر شهروند

سپیده رئیس سادات در دفتر شهروند

رضا قاسمی درباره ی صدای سپیده می گوید:

صدای سپیده رئیس سادات؛ صدای تازه‌ای در موسیقی ایرانی است. صدایی رسا و در همان حال ترد و شکننده. پارادوکسی که کیفیت دلنشینی به صدای او می‌دهد. تعلیم درست، استادان درست و حسابی و کار مهم او یعنی اجرای شش هفت تایی از آهنگ‌های عبدالقادر مراغه‌ای نشان می‌دهد که اسبابِ بزرگی فراهم است.

دو سال پیش گفتی که خیال داری کارهای تازه ای با شعر فروغ عرضه کنی. آیا موفق شدی؟

ـ درست است کار کرده ام ولی منتشر نشده. روی یکی دو تا از اشعار فروغ کار کرده ام و در چند کنسرت هم اجرا کرده ام. اولین بار در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان همراه با نغمه فرهمند اجرا کردم.

تازه ترین آلبوم منتشر شده ات قسم به نرگس مست (Rhapsody of Roses) است. کمی از ویژگی های این آلبوم و دیگر کارهای اخیرت بگو.

ـ قسم به نرگس مست، مجموعه ای‌ است از قطعاتی که توسط نوازنده‌های بنام ایرانی مانند پرویز یاحقی، مرتضی محجوبی و علی تجویدی ساخته شده است. به اتفاق ایمان وزیری این آلبوم را اجرا کردیم. ایمان وزیری هم نوازندگی تار را برعهده داشت و هم آهنگ ها را برای ارکستر که به شکل ارکستر گل ها است، تنظیم کرد.

ما از انتشار این آلبوم دو هدف داشتیم، یکی ادای احترام به موزیسین هایی که بعد از انقلاب گوشه نشین شدند. استاد نابغه ای مثل پرویز یاحقی سی سال آخر عمرش را در بازنشستگی اجباری در خانه نشست، دلکش همینطور، مرضیه به طریقی دیگر و … هدف دیگر زنده کردن سازهای آنها بود. مثلا ویلن و پیانو سازهایی بودند که ایرانیزه شده بودند، سازهایی که رنگ و بوی ایرانی گرفته بودند، آنها را سازهای غربی دانستند و تهاجم فرهنگی خواندند، و با خشونت طرد شدند، در حالی که تمام خاطراتی که مردم با این موسیقی دارند، با ساز لشکری، یاحقی، تجویدی، صبا، مجید وفادار است و در واقع با این موسیقی با خشونت برخورد شد.

وقتی این کار را شروع کردم، دیدم که نوازندگان جوان ما، نوازندگان نسل من، چقدر این موسیقی را نمی شناسند. آنها موسیقی غربی را خوب می شناسند. در دانشگاه موسیقی کلاسیک غربی می زنند، ولی این موسیقی را نه. قطعات این آلبوم با سازهای ویلن، کنترباس، ویلن سل، کلارینت، تمبک و تار نواخته شده اند.

وقتی این آلبوم منتشر شد، پرشنونده ترین آلبوم من بود بین غیرایرانی ها و برای من این خیلی جالب است.

همچنین من در سال گذشته به دو پروژه موسیقایی دیگر هم پرداختم: یکی کار بر روی موسیقی بازمانده از دوران صفوی که چندین بار به همراه گروه کنستانتیناپل آن را اجرا کردیم و در ماه آینده هم در ژنو کنسرتی خواهیم داشت. این قطعات بر اساس مجموعه های دستنوشته متعلق به قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی به نام های سازوسوز و عجملر اجرا شدند که توسط همکارم کیا طبسیان گردآوری و تنظیم شده اند.

دیگری پروژه اجرا و ضبط مجموعه ای از قطعات فارسی زبان در دربار عثمانی است. این پروژه به همراه چند موزیسین ترکیه ای، یونانی، ایتالیایی و هلندی به سرپرستی قدسی ارگونر از اساتید برجسته نی و موسیقی عثمانی در ونیز اجرا و ضبط شد. آلبوم هر دو پروژه در دست انتشار است.

روی موسیقی دستگاهی می شود شعر نو گذاشت؟

ـ می توانیم شعر نو را استفاده کنیم با موسیقی برگرفته از موسیقی دستگاهی، ولی اگر بخواهیم عینا موسیقی دستگاهی را با همان وزن های کلاسیک استفاده کنیم، مشکل است. چون تمام موسیقی دستگاهی ما هسته ی اصلی اش را از اوزان شعر کلاسیک ما می گیرد.

موسیقی کلاسیک ایرانی بهتر است چه نامیده شود چون موسیقی اصیل و موسیقی ملی مورد اعتراض سایر اتنیک های ایران است. آنها می گویند موسیقی ما هم برای خودمان اصیل است و ملی.

ـ فکر می کنم این خیلی مسئله ی مهمی است و از شما هم ممنون که این را دقیق دیده اید. در موسیقی غربی هم طبقه بندی های مشخص وجود دارد، ولی در موسیقی ما این مشکل وجود دارد. من هم به همین فکر کردم که آن را چه بنامیم. مثلا “اصیل” ترم مردود شده ای است. تا اینجا که من می دانم و تا وقتی

سپیده رئیس سادات

سپیده رئیس سادات

که اسم بهتری برایش پیدا نشود، به نظر من بهترین تعریف برای این موسیقی، دستگاهی است. چون این موسیقی سیستماتیک است و اسم آن سیستم دستگاه است.

دوستدارانت در ایران می خواهند بدانند چگونه می توانند آلبوم های جدیدت را تهیه کنند؟

ـ این مشکلی ست که من چهار سال است دارم به آن فکر می کنم. به محض این که آلبومی از من منتشر می شود، یک هفته بعد در ایران به طور رسمی در کتابفروشی ها دارند می فروشند آنهم با کیفیت بد و طرح بد روی جلد. چون من خودم گرافیستم، تصویر برام مهم است. در حالی که من زنده ام و می توانند از من یا همکارانم اجازه بگیرند.

تمام آلبوم های من را خود مردم سریع می گذارند روی اینترنت، ولی من دلم می خواست می توانستم خودم این کار را بکنم به طوری که از ایران مردم بتوانند مجانی دانلود کنند، ولی از خارج کشور مردم بخرند، چون بالاخره هزینه تولید یک سی دی باید دربیاید.

پروژه ی دکترایت آواز زنان در ایران است. زنان در ایران در عرصه ی آواز دارند چه می کنند؟

ـ زنان در این سی و پنج سال خیلی کار کرده اند. خوشبختانه به تازگی به خاطر اینترنت مردم هم دارند خبردار می شوند. زنان در این مدت پا به پای مردها، آواز خواندند، تمرین کردند، تدریس کردند، با گروه های مختلف کار کردند، اما تصور عمومی این است که ما خواننده ی زن نداریم. تازه بعد از سی و پنج سال مردم به فکر افتادند که چه بر سر خوانندگان زن ما آمده، مگر می شود صدای نیمی از ملت درنیاید؟ جالبه که بگویم، وقتی در ایران به کلاس درس آواز آقای لطفی رفتم از ۹۹ نفر ثبت نام کننده، ۴۲ نفر آقایان بودند و ۵۷ نفر زنان. به هر حال اینترنت دارد راه را باز می کند و خیلی به سختی کم کم روزنه ای برای زنان باز می شود تا بشنوند که دارند چه می کنند.

از کنسرتی که در پیش رو داری بگو.

ـ خیلی ممنون از شهروند که بابت این کنسرت اطلاع رسانی می کند، چون برای این کنسرت تبلیغی میان ایرانیان صورت نگرفته. رسانه های انگلیسی زبان و تخصصی موسیقی تبلیغات خود را کرده اند، ولی متاسفانه هنوز ایرانی ها آنطور که باید خبردار نشده اند. این کنسرت دوشنبه ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴ ساعت ۷ شب در والترهال دانشکده موسیقی دانشگاه تورنتو با گروه پیشکسوت نکسوس (Nexus Percussion ensemble) برگزار می شود. این گروه سال ۱۹۷۱ بنیان گذاشته شد، چهار پرکاشن نواز که در واقع ریش سفیدهای سازهای کوبه ای در دنیا هستند. کارهای آنها جزو مواد درسی موسیقی کلاسیک است و خیلی شناخته شده اند. به چین و ژاپن و هند و کشورهای آفریقایی و بسیاری جاهای دیگر رفته و روی موسیقی آنها کار کرده اند.

رئیس قبلی دانشکده موسیقی ما که استاد یکی از کلاس های من بود، شنیده بود که من خواننده ام، رفته بود در اینترنت ویدیوهای من را پیدا کرده بود. من هم چند تا از سی دی هامو به او دادم. آنقدر از چهارده قطعه برای بازپریدن خوشش آمده بود که گفت من می خواهم اینها را برای گروه خودمان تنظیم کنم، آقای قاسمی ناراحت نمی شود از این مسئله؟ بعد از آن ماه ها وقت گذاشت و تک تک قطعات را با دقت برای این گروه تنظیم کرد، من واقعا تا به حال چنین چیزی ندیده ام.

کنسرت دو بخش است. یک بخش قطعات انگلیسی زبان است از آهنگ های استیو رایش و مون داگ که آهنگسازی خیابانی بوده، من قطعات غربی را به انگلیسی می خوانم. بخش دوم با نوازنده های غربی همان چهارده قطعه برای بازپریدن را فارسی می خوانم و سه تار می زنم.

این البته یک کار داوطلبانه است و تمام درآمد حاصل از آن به بورس دانشگاه تورونتو اختصاص می یابد.

با سپاس از سپیده، دیدار با او در کنسرت ۲۷ اکتبر


Date: Monday, October 27, 2014
Time: 7pm
Location: Walter Hall, Faculty of Music, University of Toronto,
۸۰ Queen’s Park, Toronto

Ticket prices: Student: $10/Regular: $40/Senior: $25

برای خرید آنلاین کلیک کنید.

تلفن اطلاعات :
۴۱۶.۴۰۸.۰۲۰۸