بیش از ۱۱۰ کشور دنیا به خاطر عدم رعایت حقوق بشر به ایران تذکر دادند و خواستار متوقف کردن مجازات اعدام شدند. کشورهای تذکر دهنده از این که فقط در یک سال گذشته بیش از ۸۰۰ نفر در ایران اعدام شده اند، ابراز ناراحتی و نارضایتی کرده اند.

در جلسه بررسی ادواری وضعیت حقوق بشر در ایران، هم آقای محمدجواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه شرکت داشتند، هم خبرنگار ما.

خبرنگار ما که معلوم نیست چرا احساس “خود شجریان بینی” پیدا کرده بود، گوشه ای ایستاده بود و شعر “بر سیه دل چه سود خواندن وعظ، نرود میخ آهنین در سنگ” را زمزمه می کرد که آقای لاریجانی او را صدا کرد.

ایشان خبرنگار ما را مورد تفقد قرار دادند و گفتند آفرین، چه شعر خوبی را در وصف این خارجی های از خدا بی خبر انتخاب کرده ای! اینها مگه حرف حسابی حالی شون میشه؟

بعد با لحنی گلایه آمیز فرمودند تو که صدات خوبه و مثلا مدافع حقوق بشر هم هستی چرا وقتی به اعدام ها درکشور ما اعتراض می کردند، جواب شان را ندادی؟ حقش بود بهشان می گفتی که در ایران یک کیلو سبزی آش هم که می خری، نصفش گل و آت و آشغال است، انتظار دارید بین ۷۷ میلیون جمعیت، larijani۸۰۰ تا آدم به درد نخور و اعدام شدنی جود نداشته باشه؟!

آقای لاریجانی که معلوم بود از دست این سازمان مللی ها حسابی دلخورند فرمودند اصلا یک چیز دیگه …، به ما می گویند امربه معروف و نهی از منکر مداخله در زندگی خصوصی دیگران است. مگر کاری که خودشان دارند می کنند و به ما می گویند حقوق بشر را رعایت کنید و مردم را اعدام نکنید، امر به معروف و نهی از منکر و دخالت در کارهای ما نیست…؟

تازه مگر ما رفته ایم آمریکایی ها و آلمانی ها و انگلیسی ها را اعدام کرده ایم که به ما امر و نهی می کنند و می گویند این کار را بکنید و آن کار را نکنید؟

کشور خودمان است، مردم خودمان هستند، و مطابق گفته خدا و پیغمبر که فرموده اند “الناس مسلطون علی اموالهم” یعنی “مردم اختیار اموال خود را دارند”، حق داریم با آنها هرکاری که دلمان می خواهد بکنیم!

مگر ما یکبار به آنها گفته ایم پولتان را چه جوری خرج کنید یا پرسیده ایم چرا لباس های کهنه تان را دور انداختید؟

آقای لاریجانی که کم کم معلوم شد دلش از دست خبرنگار ما هم پر است گفت تو که همیشه دم از آزادی بیان می زنی چرا لالمونی گرفته بودی و یک کلام به آنها نگفتی که مگر ما به شما می گوئیم چرا به مطبوعاتتان اینقدر آزادی می دهید که هرچه دل شان می خواهد می نویسند و به تلویزیون هایتان اجازه می دهید هر فیلمی که دل شان خواست نشان بدهند؟

او وقتی دید خبرنگار ما خودش احساس گناه می کند که به خارجی ها تذکر نداده است، اندکی کوتاه آمد و گفت حالا نمی خواهد غصه بخوری. هنوز هم دیرنشده، وقتی جلسه تمام شد، هرکدام شان را که دیدی بگو ما خودمان استاد امر به معروف و نهی از منکریم، شما نمی خواهد به ما بگوئید چه بکنیم و چه نکنیم.

به آنها بگو ما حتی یکبار از شما پرسیده ایم چقدر خرجی به خانمتان می دهید که به ما می گوئید حقوق زنان ایران را رعایت کنید؟ برای ما شده اید نکیر و منکرکه اینقدر سئوال و جواب می کنید؟ پیش لوطی و معلق بازی؟!

عکسی که نشاط و شادمانی آورد!

خدا پدرشان را بیامرزد. بعد از فاجعه اسیدپاشی ها در اصفهان و فرو بردن شهر در وحشت و غم، کاری کردند که مردم برای لحظاتی هم که شده غم و غصه را فراموش کنند و غش غش بخندند.

انتشار عکس یک آدم با شخصیت و تروتمیز با سمتی قابل توجه به عنوان اسیدپاش را عرض می کنم.

گاف بامزه ای بود و خودشان هم قبول کردند که در بعضی از رشته ها ضعیفیم. عیبی هم ندارد، هیچ کشوری در جهان نیست که همه چیزش درست و کامل باشد. همین آمریکایی ها در ساختن فیلم های سینمایی اکشن، استادند اما همبرگرهایی که درست می کنند، سفت از آب درمی آید و گاهی دندان آدم وسط photo-of-accusedهمبرگر گیر می کند.

ما گرچه در خیلی موارد موفق هستیم و مثلا کباب کوبیده یک متری هم درست کرده ایم، ولی فتوشاپ و تصویرسازی مون ضعیفه و باید روی آن کارکنیم.

روزی که قرار شد تصویر اسیدپاش اصفهان منتشر شود، به مسئول این کار گفتند: یه عکس فوری از این اسید پاشه درست کن که مردم را آروم کنه. قیافه طرف جوری باشه که هم جاسوس “سیا” به نظر بیاد هم جاسوس موساد. یادت باشه نمازخوان نباشه و جای مهر روی پیشانی اش خالکوبی نشده باشه. سلطنت طلب، مشروب خور و کراواتی باشه، خونسرد و بی رحم و ضد زن هم به نظر بیاد بد نیست.

مسئول مربوطه گفته بود، آی به چشم، بذارینش به عهده من. عکسی براتون جور می کنم که حرف نداشته باشه. بعد توی گوگل گشته بود و گشته بود و نزدیک ظهر بالاخره عکسی را پیدا کرده بود که اسم و مشخصات نداشته و گفته بود همین خوبه، چقدر بگردم؟ سیاه و سفیدش می کنم یک کمی هم دستکاریش می کنم و میدم به حاج آقا….

حاجی هم نیگاهی کرده بود وگفته بود، آره، خوبه دستت درد نکنه، بده چاپش کنن. خبرگزاری مهر و تعدادی دیگراز رسانه ها از جمله باشگاه خبرنگاران صدا و سیما هم عکس را چاپ کردند.

عکس چاپ شد و انصافن چه اثر مثبت و خوبی هم روی مردم کرد. بعد از آن ترس و وحشت عمومی از اسیدپاشی، چنین سوژه ای لبهای مردم را به خنده باز کرد و آن جّو رعب و وحشت را از بین برد.

صدها نفر این عکس را به اشتراک گذاشتند و در موردش گفتند و خندیدند و با جوک هایی که ساختند فضای نشاط آوری در فیسبوک و دیگر شبکه های اجتماعی ایجاد شد که عکس یک مرتبه غیب شد.

آخه رسانه ها کشف کردند که عکس مربوط به دکتر علی جلالی مدرس بین المللی و عضو هیئت مدیره انجمن علمی استاندارد ایران بوده که به عنوان اسیدپاش اصفهان معرفی شده!

مسئولان هم که دیدند بد جوری خراب کرده اند توضیح دادند که بعله، مختصر سوءتفاهمی شده بود که خوشبختانه برطرف شد. ایشالا به زودی یک نفر را که راستی راستی جاسوس سیا و موساد و سلطنت طلب و مشروب خور و دارای عقده های جنسی سرکوب شده باشد و به دلیل آن که دخترها محلش نگذاشته اند ضد دختر و ضد زن شده و سابقه اسید سازی و اسید بازی و اسید فروشی هم داشته باشد برایتان پیدا می کنیم و دستگیرش می کنیم!

خودکفایی

 

خودکفایی از سری مسائلی است که همه کشورهای جهان دنبالش هستند. اینکه کشوری نیاز به خارج نداشته باشد، ایده آل است و کشورما هم اگر چه هنوز از نظر صنعت و کشاورزی به خودکفایی نرسیده ولی خدا را شکر از نظر تعداد آمران به معروف و ناهیان از منکر نه تنها به خودکفایی دست یافته ایم که می توانیم به کشورهای خارج صادر هم بکنیم.

به گزارش قم نیوز فقط در شهر قم پنج هزار آمر به معروف و ناهی از منکر سازماندهی شده است که ظاهرن برای قم باید کافی باشد؟

عیب زیاد شدن این نیروها این است که کارمندان این سازمان به سراغ هرکس که می روند و تذکری می دهند که مثلا چادرت را بکش بالا یا دکمه یقه ات را سفت تر ببند جواب می شنود: خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه، من خودم عضو ستاد امر به معروف و نهی از منکرم، اینم کارتم!

یک چیزی بگین بخندیم

بخشی از یک خبر منتشرشده را عیناً نقل می کنم:

دو سال پس از افشای تخلف در بنیاد شهید، اعضای کمیته تحقیق و تفحص می‎گویند: «به ابعاد جدیدی از فساد دست یافته‌‏ایم. ۱۷۰ میلیارد تومان تنها یکی از پرونده‎های فساد در بنیاد شهید است.» دامنه فساد مالی در این نهاد آن‎قدر گسترده است که جعفرزاده گفته است: «ما در بنیاد شهید ۸۰ مورد تخلف یافته‎ایم. اگر بخواهیم آن را علنی کنیم ممکن است جامعه با شوک روبرو شود.»

به نظرمن شوک به اندازه کافی داشته ایم. همان خبر اسیدپاشی بس مان است. حالا یک چیزی بگین بخندیم!

 

ای یار مبارک بادا….

 

بی بی سی گزارش کرده است که بوکوحرام دویست دختر مدرسه ای ربوده شده را عقد کرده است. رهبر بوکوحرام ادعای دولت نیجریه در این مورد را که دختران ربوده شده را آزاد خواهد کرد، تکذیب کرد وگفت کجا بروند بهتر از اینجا؟

رهبر بوکوحرام وقتی دید خبرنگار ما چپ چپ به او نگاه می کند با خنده گفت نکند خیال می کنی چون اسم گروه ما بوکوحرام است، کارهایی هم که می کنیم حرام است؟ اشتباه می کنی اخوی. ما حتی موقع گروگان گیری و باج گیری، تا فریاد حلال، حلال باج دهنده را نشنویم پول را قبول نمی کنیم.

درست است که لوله مسلسل را می گذاریم روی پیشانی طرف، اما تا صد مرتبه نگوید حلال است و مطمئن نشویم که واقعن حلال است، دست به آن پول نمی زنیم. درمورد عقد کردن اون دویست تا دختر هم که بعضی هاشان نمک نشناسی کردند و فرار کردند همینطور، تا وقتی خواهش و التماس نکردند و به ما bokoharamپیشنهاد ازدواج ندادند، دست به آنها نزدیم.

خبرنگار ما پرسید یعنی دخترها به شما پیشنهاد ازدواج دادند و این عقدها مطابق سنت خدا و پیغمبر و با میل و رغبت خود دخترها انجام شده؟

طرف در حالی که غش غش می خندید گفت پس چی خیال کردی؟ نکند ما را دست کم گرفته ای؟ یه دوش بگیریم و دستی به سر و روی خودمان بکشیم، دخترها می میرند برایمان. البته ما طبق عادت و سنت، مسلسل هایمان را گرفتیم طرفشان و گفتیم بگین “قبلتو” دخترها هم با لهجه شیرین نیجریه ای شان گفتند “گبلتو” و دیگه نفهمیدیم چی شد. فریاد ای یار مبارک بادا بود که صحرا را لرزاند و هرکی هر دختری را که دم دستش بود برد پشت یکی از درخت ها که حمد و سوره اش را درست کند.

رهبر بوکوحرام در حالی که دستی به محاسن مبارکش می کشد گفت بدیهی است که مراسم خواستگاری و خرید آئینه و شمعدان را وقتی آب ها از آسیاب افتاد و بچه اولمان به دنیا آمد انجام خواهیم داد!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.