روز سی ام نوامبر ۲۰۱۴، به مناسبت روز جهانی رفع خشونت از زنان، نشستی به همت جمعی از کنشگران اجتماعی در اتاق شماره ۴، ساختمان شهرداری نورت یورک ـ تورنتو از ساعت ۳ تا ۵ بعدازظهر برگزار شد.

هدف از این نشست، گفت و گو پیرامون نقش مناسبات مردسالاری/ پدر سالار در تولید و بازتولید خشونت و راهکارهای تغییر این مناسبات بود.

zanan-Hمدل اجرایی این نشست از طریق گفتگو و انتقال نقطه نظرات و تجارب شرکت کنندگان در جلسه بود و جلسه سخنران مهمان نداشت.

برنامه با یاد قربانیان خشونت بخصوص خشونت های جنسی/جنسیتی، قربانیان اخیر اسیدپاشی در اصفهان که قلب هر انسانی را جریحه دار کرده است و یاد خواهران میرابل که در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۰ میلادی به خاطر مقاومت در مقابل دیکتاتوری جمهوری دومنیکن، پس از ماه ها تحمل شکنجه و تجاوز به قتل رسیدند، شروع شد.

در قسمت اول برنامه به تبعیض و خشونت علیه زنان در عرصه های مختلف ساختاری، اجتماعی، فرهنگی و خانگی و در قسمت دوم به راهکارهای تغییر مناسباتی که در تولید و بازتولید خشونت علیه زنان دخالت دارند، پرداخته شد.

در این قسمت بیشتر به مسئولیت های فردی در زندگی روزانه، اضافه بر تلاش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای تغییرات ساختاری، اصلاح قوانین و سیستم آموزشی، تأکید شد.

خلاصه ای از گزارش این نشست را در زیر می خوانیم.

نظام جنسیتی قدرت و ستم مضاعف بر زنان

نادر:

در تجربه من با دوستان مرد اهل کتاب و برابرخواه، گاه عنوان می شود که مردی که در خانواده کم درآمد به دنیا می آید، از امکانات اجتماعی مساوی با خانمی که در طبقه متوسط به دنیا می آید برخوردار نیست و تا زمانی که تبعیض را در ساختار از بین نبریم، خشونت را نمی توان در جامعه از بین برد یا کاهش داد.

ضمن تایید این که تبعیض لایه های مختلف دارد و باید به همه این لایه ها پرداخت، به نظر من در مورد مسائل زنان باید روی نظام جنسیتی قدرت متمرکز شد. تبعیض علیه زنان در جوامع مدرن، سنتی و کلیه اقشار و گروه های اجتماعی وجود دارد. در جوامع پیشرفته به هر دلیلی، امکانات قانونی، اجازه کاهش این نابرابری را داده است، اما به طور کلی نظام جنسیتی قدرت به فرهنگ، مذهب، ملیت، ایدئولوژی و طبقه خاصی تعلق ندارد.

حضور زنان در عرصه عمومی

حمید:

اگر جامعه خود را با عربستان سعودی که در آنها زنان حتی حق رانندگی ندارند، مقایسه کنیم، می بینیم که زنان ما در حوزه عمومی بسیار فعال شده اند و این در ساختارشکنی قدرت بسیار مهم است.

حاکمیت در طول ۳۶ سال گذشته تلاش کرده است که فضای عمومی را برای زنان تنگ کند، اما زنان این حوزه را به حوزه مقاومت تبدیل کرده اند و ساختارهای قدرت را به چالش کشیده اند و من به آینده زنان در ایران بسیار خوشبین هستم.

خشونت آشکار و پنهان

سیامک:

خشونت علیه زنان دو وجه آشکار و پنهان دارد و توجه به هر دوی آنها بسیار مهم است. در بعضی شرایط به نظر می رسد که خشونت علیه زنان کاهش یافته است، اما در پنهان، خشونت های بسیاری وجود دارد.

صرف حضور زنان در بازار کار، دلیلی برای آزادی زنان نمی باشد. یکی از خصومت های نظام سرمایه داری، نیاز به نیروی کار است. برای همین در جنگ جهانی دوم که مردان در جبهه ها مشغول جنگ بودند به حضور زنان در بازار کار بسیار نیاز بود و زنان وارد بازار کار شدند، اما این به معنای دستیابی آنها به آزادی واقعی نبود چون خشونت پنهان همواره در نظام اقتصادی ـ اجتماعی و محیط کار وجود داشته و دارد و علت آن هم قدرت نابرابر در این روابط است.

قانون و روابط قدرت

شهرام:

قدرت نهاد نیست، یک امر سیال هست که در روابط بین افراد جامعه تعریف می شود. وقتی که وجه سیال قدرت را در تاریخ دنبال کنیم، بین افراد مختلف جامعه، بین جنسیت های مختلف، اقشار مختلف تفاوت وجود دارد که این تفاوت، چون اکثریت منشاء تبعیض و قدرت می شود، بر اساس روانشناسی کلی جامعه توانسته اند قدرت را تعریف کنند، و بدین ترتیب اقلیت مشمول آسیب شده اند.

یعنی روانشناسی جمعی روابط قدرت را به گونه ای تعریف کرده که هنجارهای عمومی جامعه آن را خشونت نمی بینند و قانون در بسیاری موارد از هنجارهای عمومی جامعه نشأت می گیرد.

مثلا در قانون اساسی ایران، ماده ۱۱۳۰ می گوید که مرد ریاست خانواده را به عهده دارد، با همین یک جمله روابط قدرت شکل می گیرد و منشاء تبعیض و خشونت علیه زنان می شود.

خشونت های فرهنگی و رویکردها و رفتارها

شهلا:

در پاسخ به حمید می خواهم بگویم که زنان ایران بهای بسیاری پرداخته اند که حالا توانسته اند در حوزه عمومی فعال باشند.

من در ایران، هفته ای ۱۰ ساعت بیشتر از همکار مَردَم کار می کردم، در حالی که مدرک تحصیلی ام بالاتر از او بود، حقوقم هم از او کمتر بود. من مجبور بودم بیشتر کار کنم تا موقعیت خود را حفظ کنم و این تسلیم به خشونت نبود، بلکه یک مقاومت بود.

متاسفانه خشونت فرهنگی در بین آدم های تحصیلکرده و روشنفکر بسیار دیده می شود. من شاهد کتک خوردن زنی بوده ام، صرفاً به خاطر اختلاف عقیده با همسر روشنفکرش، یا پدر تحصیلکرده ای را دیده ام که دخترش را در خانه حبس کرده است که با دوست پسرش ارتباط نگیرد.

در مهمانی های خانواده ای به کرات شاهد هستیم که با جوک های ضد زن خود را سرگرم می کنند و من همیشه ناگزیرم که در مقابل آنها بایستم.

همکار آقایی دارم که در آمریکا فوق لیسانس الکترونیک گرفته، می گوید که من به خانمم اجازه نمی دهم که در محیط های ایرانی کار کند. چون این محیط ها کثیف هستند و دلم نمی خواهد زنم در بیرون کار کند.

به نظر من مسئله زنان یک درگیری روزانه با این رویکردها و رفتارها است و جمهوری اسلامی روی این رفتارها و رویکردها ایستاده است.

خشونت در محیط کار (سهم زنان از بازار کار و درآمد)

نگین:

به نظر من خشونت و تبعیض با هم همراه هستند. من تبعیض را در محیط کار وقتی حس کردم که می بایست برای اثبات حرفم به مدیرم، دو برابر همکار مَردَم که حرفش هم غلط بود وقت صرف می کردم و یا باید زمان می گذشت تا ثابت شود که حرف من درست بوده است.

آمار ورود دانشجویان دختر به دانشگاه ها بالا رفته و این باعث خوشحالی هست ولی واقعا چه درصدی از این دانشجویان می توانند کاری متناسب با رشته تحصیلی و قابلیت های خود پیدا کنند و چه درصدی مجبور می شوند که در خانه بمانند، و به نظر من سهم زنان از بازار کار و درآمد باید در نظر گرفته شود.

نشنیدن حرف زنان

مریم:

در تایید حرف نگین، به عنوان زن مهندسی که همیشه در فضای مردانه کار کرده است می خواهم اضافه کنم هر وقت که زنی پس از تلاش بسیار می تواند حضور خود را در محیط کاری اثبات کند، لیاقت ها و توانمندی های او با صفات مردانه مورد تمجید قرار می گیرد. مثلاً گفته می شود اگر یک مرد در شرکت هست، خانم ایکس می باشد.

تجربه دیگر این که وقتی این زنان پرکار و شایسته، شانس آن را پیدا می کنند که توسط مردانی که دارای ذهن نسبتاً بازی هستند دیده شوند و به رده های مدیریت میانی راه پیدا کنند هنوز با مشکلات عدیده ای از قبیل دور زدن آن ها در سازمان و تقلیل دادن ارزش آن مسئولیت به خاطر این که یک زن عهده دار آن هست و محروم بودن از بسیاری از امتیازاتی که مدیران مرد از آن برخوردار هستند، روبرو هستند.

در فضاهای سیاسی و اجتماعی هم سخن زنان وقتی شنیده می شود که به تایید یک مرد در آن جمع برسد، در غیر این صورت آن سخن فاقد اعتبار خواهد بود و زنان همواره ناچارند بگویند که این همان حرفی هست که من از اول می زدم.

پیروزی زنان از الگوهای رفتاری مردانه

بهروز:

بعضاً مشاهده شده است که زنان به خاطر شنیده شدن یا دیده شدن و اثبات حضور خود، ناگزیرند که پا جا پای مردان بگذارند و این باعث آسیب به خودشان می شود. به همین منظور به نظر من لازمست که زنان نسبت به الگوهای رفتاری مردانه و زنانه آشنایی بیشتری پیدا کنند. به باور من، ریشه های تبعیض علیه زنان تنها در ساختار نیست و به ریشه های فرهنگی آن هم باید توجه کرد.

خشونت خانگی

زهره:

درست است که درصد بسیاری از مشکلات به ساختار قدرت و سیاست ارتباط دارد اما بخشی از آن هم به خود ما برمی گردد.

ما باید از خودمان شروع کنیم. در تربیت بچه ها سعی کنیم که به پسر و دختر آموزش های مرتبط و لازم را بدهیم، هر چند که این برای ما پدر و مادرها که با تبعیض بزرگ شده ایم کار دشواری است. مثلاً من از بچگی یاد گرفتم که لباس زیرم را قایم کنم، وسایل عادت ماهانه ام را پنهان کنم که اینها همه فشار و خشونت بوده است. یادم می آید که در خانه باید همیشه نوار بهداشتی ام را توی کاغذ می پیچیدم و جایی می انداختم که سه برادرم آن را نبینند. من باید به پسرم بگویم که خواهر تو یک زمانی از ماه را احتیاج به استراحت و آرامش دارد. اگر داشتن دوست دختر برای پسرها باعث افتخار است چرا برای دختران نباشد.

من خیلی زود در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم. موقع انقلاب بود و همسرم هم مردی روشنفکر بود و در کارهای خانه مشارکت داشت، اما در مهمانی ها به من می گفت که از من نخواه پوشک بچه را عوض کنم یا بچه را به دستشویی ببرم و من همیشه برایم این سئوال بود که اگر این کار بد هست، پس برای من هم باید بد باشد.

کار زنان در بیرون از خانه موجب فشار مضاعف بر آنها شده چون مسئولیت های خانه آنها همچنان پا برجاست و مردان هنوز یاد نگرفته اند که در مسئولیت های خانه مشارکت داشته باشند و این از موارد خشونت های نامرئی هست که باید به آن توجه بشود.

قدرت هدیه شده به مردان

منصوره:

من قبل از انقلاب در ایران وکیل دادگستری بودم. در دوران دانشجویی تلاش بسیاری برای حقوق زنان کردم. من همیشه باور داشتم که باید جلسات مشترک زنان و مردان باشد تا بدون حب و بغض با هم گفتگو کنند. زنان راه احقاق حق خود را بلد نیستند. به یاد دارم زنی به دفترم آمد و صورتش کبود بود، وقتی از او پرسیدم که چی شده گفت تب داشتم و نتوانستم غذا درست کنم و شوهرم کتکم زد. به او گفتم می خواهی به مشاور خانواده تو را معرفی کنم، گفت نه آبرویم می رود. گفتم آبروی اون به خاطر این عمل غیرانسانی اش می رود نه تو.

به نظر من خشونت مردان همیشه عمدی نیست، این به خاطر قدرتی است که نظام، قانون و فرهنگ به مردان داده است و این قدرت باید مورد چالش قرار بگیرد.

راهکارهای تغییر مناسبات موثر در تولید و بازتولید خشونت علیه زنان

در قسمت دوم برنامه به راهکارهای تغییر مناسبات مردسالار / پدر سالار و مسئولیت های فردی پرداخته شد. از آنجا که شناخت، اولین گام جهت تغییر است، ابتدا درباره امتیازاتی که به مردان توسط هنجارهای جامعه به ارث رسیده است صحبت شد و لیستی از این امتیازات که در صحنه این گزارش هست، در بین شرکت کنندگان در جلسه توزیع شد. (متاسفانه، فرصت ترجمه این لیست به زبان فارسی فراهم نشده بود.)

رانت اجتماعی و حقوقی مردان

نادر:

امتیازات اجتماعی مردان را من رانت نام می گذارم. هر چند که رانت تا به حال برای مسائل اقتصادی به کار رفته است، اما می توان آن را به حوزه قانون، سیاست و مسائل اجتماعی هم تعمیم داد.

به نظر من مردها از رانتی برخوردار هستند که صرفاً به خاطر مرد بودن از حقوق اجتماعی و سیاسی خاصی برخوردار می شوند که برابری مرد و زن را مورد تهدید جدی قرار می دهد. آگاهی به رانت نکته بسیار مهمی است و هیچ وجدان بیداری از آن نمی تواند صرف نظر کند. وجدان بیداری که نسبت به بی عدالتی حساس است و به تبعیض واکنش نشان می دهد، نمی تواند نسبت به این رانتها بی تفاوت باشد. به راستی یک رانت خوار چگونه می تواند شبها به راحتی بخوابد و همواره ادعای برابری خواهی هم داشته باشد.

مسئولیت آقایان در برخورد با رانت خواران اجتماعی

شهلا:

به نظر من آقایان می دانند که این رانت ها را دارند و از آن هم کاملاً آگاهانه استفاده می کنند. این را موقع طلاق می بینیم که وقتی همسرش مهریه ندارد دیگه به او هیچ سهمی از زندگی نمی دهند.

به نظر من زنان برای حفظ خود همواره در حال مبارزه و مقاومت هستند و این مسئولیت بیشتر آقایانی آگاه مثل آقایان این جلسه هست که با این مردان برخورد کنند و رویکردها و رفتارهای آنها را نقد کنند.

آگاهی و عدالت خواهی زن و مرد نمی شناسد

سیامک:

به نظر من هر انسانی که قلبش بتپد سیاسی است. سیاست جدا از زندگی خانوادگی و اجتماعی ما نیست. رابطه بسیار دیالکتیک بین فرهنگ و ساختار سیاسی ـ اجتماعی هست و این دو روی هم اثر می گذارند. فرهنگ می تواند جامعه را تغییر دهد. قانون را تغییر دهد و همان طور تغییرات ساختاری و قوانین می تواند روی فرهنگ اثر بگذارد.

وقتی که یک پسر روابط زیبای عاشقانه با یک دختر دارد تشویق می شود، ولی اگر یک دختر رابطه عاشقانه با پسری داشته باشد در خانواده مشکل ساز می شود.

آگاهی و عدالت خواهی زن و مرد نمی شناسد، اگر عدالت خواهی در یک مرد درونی شده باشد، برای حقوق زن هم مبارزه می کند. به نظر من خاورمیانه بدون رهایی زنان نمی تواند آزاد بشود.

تشکلات نقش بسیاری در تغییرات سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی دارند، کتاب نوشتن، مقاله نوشتن، دور هم جمع شدن همه بخشی از تشکل هست. به نظر من در یک ارتباط اجتماعی ست که ما می توانیم تغییر ایجاد کنیم و من زیاد موافق کسانی که می گویند باید از خودمان شروع کنیم نیستم. در فرایند اجتماعی هست که فرد شکل می گیرد و پتانسیل تغییر پیدا می کند.

فضاهای عمودی و افقی تغییر و نفع عمومی

شهرام:

برای تغییر، ما دو فضا داریم، یک فضای عمودی ست که نظام قانون و قدرت اجرایی در آن کار می کند، و یک فضای افقی که رسانه ها و نظام آموزشی در آن کار می کنند.

تغییر از بالا، از طریق تغییرات در نظام های قانونی انجام می شود.

در تغییرات افقی، افراد جامعه که از روابط قدرت برابر برخوردار نیستند آن کسی که قویتر هست باید این امکان را پیدا کند و بفهمد که تغییر روابط قدرت نابرابر، در درازمدت برای هر دو طرف نفع دارد.

اصلاح سیستم آموزشی

حمید:

سابقه مبارزات زنان ما بسیار افتخارآمیز است و این سابقه نباید فراموش شود. مبارزات و مقاومت ها باید وارد متون آموزشی ما بشود. به نظر من یکی از گام های ضروری در امر آموزش، زدودن تفکیک جنسیتی در مدارس است که دو جنس از بچگی، تعامل با یکدیگر را یاد بگیرند.

نقش نهادهای مدنی

بهروز:

به نظر من نقش نهادهای مدنی در آگاهی بخشی و تغییرات ساختاری و فرهنگی بسیار حائز اهمیت است. در عین حال حرکت های فردی در خانه نیز نباید فراموش شود. مردان باید قانون ارث در خانواده را به چالش بکشند و سهم بیشتری از خواهران خود نگیرند. همین طور اگر مردی خواهان روابط جنسی آزاد است و آن را باعث سلامت و حفظ زندگی مشترک می داند، باید این حق را برای همسرش هم قائل باشد و هر دو طرف به توافق برسند.

نقش خانواده

حامد:

به نظر من اهمیت نقش خانواده در تربیت بچه ها، بخصوص پسرها کمتر از نقش جامعه و دولت نیست.

تغییر مناسبات مردسالار و پدر سالار و رفع خشونت از زنان، یک پروژه فراگیر است و همه ما درگیر این پروژه هستیم.

ترمیم روابط بینافردی در زندگی مشترک

نادر:

من با تایید نظر دوستان مبنی بر اهمیت نقش تشکلات، نهادهای مدنی و خانواده جهت تغییرات عمودی (از بالا) و افقی (از پایین) می خواهم به روشی که می تواند رابطه نابرابر قدرت بین دو فرد در زندگی مشترک چه در شکل همجنس گرایانه و چه در شکل دگرجنسگرایانه ترمیم کند، اشاره کنم. این روش Interpersonal communication نام دارد و شاید بتوان آن را ارتباط بینافردی ترجمه کرد.

در این روش، دو طرف ارتباط، همواره تلاش جهت اصلاح رابطه تاثیرگذاری و مدیریت آن را دارند و هر یک سلامت و امنیت خود را در سلامت و امنیت دیگری می بیند.

بدین ترتیب احترام و حفاظت از حقوق دیگری جایگزین اعمال قدرت می شود. البته قبول دارم که قوانین، سیستم آموزشی و رسانه ها، نقش بسزایی در بسترسازی و امکان ایجاد این فهم دارند.

در خاتمه جلسه، از شرکت کنندگان سئوال شد علاوه بر فعالیت در تشکل ها و نهادهای مدنی برای تغییرات ساختاری اجتماعی و فرهنگی در زندگی خانوادگی و به طور فردی با کلیشه های جنسیتی چگونه برخورد می کنید.

پاسخ به این سئوال را در زیر می خوانیم:

برای شکستن کلیشه های جنسی / جنسیتی چه کار می کنید؟

منصوره:

من در خانه از خودم شروع کردم. وقتی که ازدواج کردم دیپلمه بودم همسرم با دانشگاه رفتن من مخالفت می کرد ولی من علیرغم بچه دار بودن و مخالفت همسرم به دانشگاه رفتم و توانستم به عنوان وکیل دادگستری به مردم کشورم خدمت کنم.

شهلا:

من هیچوقت با کارهای زندگیمان، برخورد جنسیتی مردانه ـ زنانه نداشته ام و هر کاری که در توانم بوده برای زندگی مشترکمان انجام داده ام. به نظر من تقسیم کار در خانه باید بر اساس توانایی ها باشد نه جنسیت.

نادر:

من با تجربه انجام کارهای خانه متوجه شدم که این کارهایی که از نگاه مردانه، مورد تحقیر قرار می گیرد چه نقش بسزایی در بازتولید نیروی کار دارد که متاسفانه به حساب نمی آید و دیده نمی شود. با گذشت زمان یک رابطه حسی خوبی با کارهای خانه پیدا کرده ام و از انجام آن ها لذت می برم.

زهره:

در تربیت بچه هایم، مرزی بین دختر و پسر نگذاشته ام و هر جا هم لازم بوده برای گرفتن حقم پافشاری کرده ام چه در مقابل همسرم و چه در مقابل برادرهایم.

حمید:

من همیشه سعی می کنم که به زنان گوش دهم، چون زاویه دید آنها از مردان متفاوت است و نظرات آنها از عمق بالایی برخوردار است.

سیامک:

من از نیچه پند اساسی گرفته ام که انسان لزوماً نباید تفکری داشته باشد که همه به آن باور دارند و وقتی در حاشیه هست باید بتواند خود واقعی اش باشد و ملاحظه جمع را نکند. من به صورت عمدی همه جا می گویم که فمینیست هستم و می خواهم نشان دهم که مردان هم می توانند طرفدار حقوق زنان باشند.

حامد:

من تلاش کرده ام که در رابطه با دخترم رفتار دموکراتیک داشته باشم و از تعصب های مردسالارانه/پدر سالارانه دوری کنم.

شهرام:

یکی از دغدغه های من جنسیت زدایی از زبان است چون زبان فارسی اصلاً زبان جنسیت دار نیست و باید قیود وابسته که از دیگر فرهنگ ها وارد این زبان شده است را اصلاح کرد. درکلام باید تقوا داشته باشیم. مورد دیگر مسئله بکارت در ایران است که متأسفانه در ذهن مردان ایرانی حتی تحصیلکرده ها و روشنفکران بسیار ریشه دارد و من تلاش کرده ام که این ذهنیت را در مردان ایرانی که با آنها ارتباط فامیلی یا دوستی دارم، تغییر دهم.

نگین:

من روی فحش هایی که خواهر و مادر را خطاب می دهد بسیار حساس هستم و همیشه با این گونه رفتارها برخورد می کنم.

بهروز:

من از ۱۹ سالگی ضد ارزش های رایج کار کرده ام. عمداً پوشک بچه را جلوی بقیه عوض می کردم که نشان دهم این کار برای مردان عیب نیست.

مریم:

من روی واژه ها بسیار حساس هستم. متاسفانه بسیاری از مردم حتی برخی از اساتیدها از واژه فاحشه برای زنانی که خدمات جنسی ارائه می دهند استفاده می کنند که این واژه ریشه زن ستیزانه دارد و تا زمانی که واژه مناسبی برای آن ساخته نشده است، حداقل می توان از واژه روسپی به معنای بازسازی شده آن که “روسفید هستند و خطایی مرتکب نشده اند” استفاده کرد.

در مراحل پایانی جلسه، یکی از شرکت کنندگان مرد که از گروه سنی بالاتری نسبت به بقیه شرکت کنندگان در جلسه برخوردار بود (بالای ۷۰ سال) اظهار کرد که مخالف بسیاری از نکات طرح شده در جلسه است و عنوان کرد که زنان در ایران نسبت به گذشته رشد بسیاری کرده اند و نمونه آن، آمار ورود بالای دختران به دانشگاه هاست. همین طور ایشان اشاره کرد که در بسیاری از اقوام، مثلاً چهار محال بختیاری، زنان مسئولیت همه زندگی را به عهده دارند و مردها هیچ کاره هستند. و البته زمان نیاز داریم تا زنها مثل کانادا به درجات نخست وزیری برسند. حاضران در جلسه با ایشان وارد گفتگو شدند و حضور نظر مخالف در جلسات را مغتنم شمردند و آن را فرصتی دانستند جهت تمرین شنیدن دیگری، مدارا، گفت و گو و تعامل که گام های اولیه هستند جهت تجربه همزیستی مسالمت آمیز.