book--shokat

نود و چهارمین نشست کانون کتاب تورنتو به تازه ترین اثر پژوهشی حمید شوکت اختصاص داشت. “پرواز در ظلمت” کتابی است که به زندگانی سیاسی شاپور بختیار می پردازد. جالب اینکه چاپ این کتاب مصادف شده است با صدمین زادروز شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر دوران پهلوی که مرداد ۱۳۷۰ در پاریس به دست عوامل جمهوری اسلامی ترور شد.

عصر جمعه ۱۲ دسامبر ۲۰۱۴ (۲۱ آذر ۱۳۹۳)، حمید شوکت در حضور جمع بزرگی از ایرانیان، معرفی کتابش را از تورنتو آغاز کرد.

سعید حریری، ضمن ارائه ی فشرده ای از عملکرد مالی کانون کتاب تورنتو، سخنران را معرفی کرد.

حمید شوکت تاریخ نویس و پژوهشگر، ۱۳۲۷ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۴۶ به آمریکا رفت. در آمریکا به عضویت سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا و کنفدراسیون جهانی درآمد. در آستانه‌ی انقلاب به ایران بازگشت و در پایه‌ریزی جبهه دموکراتیک ملی شرکت کرد و مدتی عضو هیئت تحریریه نشریه‌ی آزادی، ارگان آن تشکیلات بود. او در بازگشت به اروپا چندی با نشریه‌ی نامه جمهوری‌خواهان همکاری داشت. اولین کتاب های او “زمینه‌های گذار به نظام تک‌حزبی در روسیه شوروی” و “سال‌های گم‌شده، از انقلاب اکتبر تا مرگ لنین” هستند.

او در بررسی تاریخ جنبش چپ ایران با چهار تن از رهبران این جنبش (مهدی خانبابا تهرانی، ایرج کشکولی، کوروش لاشایی، محسن رضوانی) به گفت‌وگو پرداخت. حاصل این گفت‌وگوها چهار کتاب بود با عنوان “نگاهی از درون به جنبش چپ ایران” که بررسی گوشه‌هایی از تاریخ جنبش چپ از زبان

سعید حریری از کانون کتاب تورنتو گرداننده جلسه

سعید حریری از کانون کتاب تورنتو گرداننده جلسه

رهبران آن است.

کتاب شوکت پیرامون تاریخ جنبش دانشجویان ایران “کنفدراسیون جهانی، از آغاز تا انشعاب” نام دارد که تاریخ جنبش دانشجویی ایران در خارج از کشور از سال‌های پس از جنگ دوم جهانی تا آستانه‌ی انقلاب ایران را در بر می گیرد.

“در تیررس حادثه” به زندگی سیاسی قوام السلطنه پرداخته که توسط نشر اختران در تهران انتشار یافت. و اخیرترین پژوهش او پرواز در ظلمت (زندگانی سیاسی شاپور بختیار) است.

حمید شوکت در آغاز از کانون کتاب و حاضران در سالن تشکر کرد و گفت: فکر می کنم همه با این موضوع هم عقیده باشند که شکست بختیار در بهمن ۵۷ با سرنوشت تاریخی و فردی ما گره خورده است. چه اگر بختیار شکست نمی خورد، شاید بسیاری از ما امروز به جای تورنتو در تهران بودیم.

شوکت افزود، برای اینکه به سرنوشت بختیار نگاه کنیم کافی نیست که بگوییم چه گذشته، بلکه ببینیم چرا چنان گذشت که گذشت. اگر مسئله را چنین طرح کنیم آن وقت ممکن است به برخی از سئوالات اساسی پی ببریم، که اگر جواب هم نداشته باشیم لااقل بحثی را ایجاد کند تا به شکست ها و نابخردی ها و ناکامی های تاریخی مان پی ببریم. چون گذشته ی تاریخی را نمی شود برگرداند.

سخنران به این نکته اشاره کرد که وقتی در مورد رویدادهای یکسان تاریخی، به روایت های گوناگون می رسیم، روشن است که این روایت ها همواره جانبدارانه است. یعنی بی طرفی در تحلیل تاریخی معنا ندارد. آن چیزی که اساسی ست این است که این جانبدارانه بودن، جانب نقد، بازبینی و انتقاد را نادیده نگیرد. چگونه می شود راجع به بختیار، محمدرضا شاه، آیت الله خمینی، قوام و مصدق صحبت کرد و بی طرف بود.

شوکت آن گاه به کتاب پرداخت و گفت: من در هشت فصل در این کتاب به زندگی بختیار پرداخته ام.

فصل اول مربوط است به سوءقصد نافرجام و قتل بختیار. دو تیم مختلف برای قتل بختیار اعزام شده بودند که لو می روند و عاملان سوءقصد به رهبری انیس نقاش دستگیر می شوند. سازمانده ترور محسن رفیق دوست است. او گفته که به آیت الله گیلانی مراجعه کردیم و برای ترور بختیار فتوا گرفتیم.

ترور بعدی یازده سال بعد، ششم اوت ۱۹۹۱، توسط سه نفر (فریدون بویر احمدی، محمد آزادی و علی وکیلی‌راد) انجام می شود و شاپور بختیار و منشی اش سروش کتیبه در جریان ترور کشته می شوند.

فصل دوم کتاب درباره ی ایل بختیاری ست.

شوکت می گوید: برای اینکه بختیار از ایل بختیاری ست فکر کردم خوب است که تصویری از ایل داده شود. و از باب دیگری هم فکر کردم اهمیت دارد. گمان من بر این است که یکی از دلایل مهم بختیار برای قبول مقام نخست وزیری در آن روزهای حساس، یکی شجاعت و تبار ایلی اش بوده، به خاطر اینکه کسان دیگری هم بوده اند که مثل بختیار فکر می کردند ولی آماده نبودند چنین ریسکی کنند. دوم اینکه اگر به تاریخ ایل نگاه کنیم می بینیم که سه یا چهار نفر از سران مهم ایل در دوران قاجار و پهلوی با ساده لوحی قول حکومت را پذیرفته بودند و کشته می شوند و نحوه ی کشته شدن بختیار هم در ویلای مسکونی اش، با تمام هشدارهایی که به او داده بودند، نشان می دهد که او هم در این مورد دچار ساده انگاری بوده. شاید به نوعی این تبار ایلی بود که اینقدر ساده به دیگران اعتماد می کردند. در این فصل به دوران کودکی بختیار، و پدرش که جزو مخالفان رضاشاه بوده، پرداخته ام.

فصل سوم کتاب مربوط به زندگی بختیار در فرانسه است. بختیار در سال ۱۳۱۳ (نوامبر ۱۹۳۴) برای تحصیل به فرانسه می رود. تحصیلاتش را در سوربن انجام می دهد و عنوان رساله ی دکترایش”دین و دولت در عصر باستان” است. چند سال پیش از بختیار هم، غلامحسین صدیقی که یکی از شخصیت های مهم جبهه ملی بود رساله ی دکترایش را درباره ی جنبش های دینی در قرن اول و دوم و سوم هجری نوشته است. هر دوی اینها با این موضوع به یک نوعی درگیر بوده اند و این نکته ی مهمی ست که بعد هر دو هم سرنوشت شان به این مسئله مربوط می شود.

شوکت توضیح داد که آن گونه که طرفداران بختیار می گویند که او به نقش مخرب دین آگاه بوده و در رساله اش به آن اشاره کرده، در رساله چنین چیزی نیست و در متن رساله بالاخره روشن نیست که آیا بختیار موافق دخالت عناصر دینی در سیاست است یا مخالف آن. گرچه از خلال زندگی سیاسی و

حمید شوکت

حمید شوکت

برخوردها و موضع گیری هایش شاید بتوان پاسخی بر این پرسش یافت.

فصل چهارم کتاب مربوط به دوران خدمت بختیار در اصفهان و آبادان در وزارت کار و تبلیغات است که بعد تبدیل شد به وزارت کار و امور اجتماعی. در این دوران که از ۱۳۲۵ آغاز می شود، طبق اسناد زیادی که از وزارت خارجه انگلیس و اسناد آمریکایی ها به جا مانده، نشان می دهد بختیار چگونه کوشش می کرده که تصوری که از سوسیال دمکراسی داشته در جنبش کارگری پیاده کند. چون حزب توده کارخانه ها را به مراکز تبلیغاتی برای ایده های خودش تبدیل کرده بود، حرف بختیار این بود که باید کارخانه و محل کار را از فعالیت سیاسی بری کرد، و اگر قرار است به مسائل کارگری رسیدگی شود باید در کمیسیونی متشکل از نماینده دولت، نماینده کارگران و نماینده کارفرما رسیدگی شود، همانطور که در اروپا انجام می شود.

در این دوران بختیار کوشش می کند که در مجلس پانزدهم (۱۳۲۵) و شانزدهم (۱۳۲۷) به عنوان نماینده انتخاب شود، که شکست می خورد. از اصفهان و آبادان اخراج می شود و به تهران برمی گردد و در دوره ی زمامداری مصدق در مرداد ۱۳۳۱ به عنوان معاون وزارت کار انتخاب می شود.

به گفته ی شوکت، در این کتاب خوشبختانه به دلیل دسترسی به آرشیو اسناد مفصل وزارت خارجه انگلیس در مورد مسائل جنبش کارگری ایران، رویکرد بختیار و چگونگی رابطه اش با ماموران انگلیسی، ماموران شرکت نفت و کارگران ایرانی به طور مفصل توضیح داده شده است.

فصل پنجم مربوط است به عضویت بختیار در حزب ایران در مهرماه سال ۱۳۲۸. حزب ایران مهمترین حزب درون جبهه ی ملی است. حزب ایران همه جا از سوسیالیسم صحبت می کند منتها نوعی از سوسیالیسم که مسئله آزادی های سیاسی را هم درنظر می گیرد و اعتقاد دارد که این آزادی ها بخشی از سوسیالیسم است و فقط سوسیالیسم را در عدالت اجتماعی نمی شود خلاصه کرد.

جنبه ی دیگری از حزب ایران که آن هم خیلی حائز اهمیت است این که حزب ایران همه جا از مسئله ی اسلام و سوسیالیسم گاه همزمان یاد می کند و از حقوقی که در اسلام وجود دارد و شباهت هایی که به سوسیالیسم دارد می گوید. نکته ی مهمتر این است که یکی از شرایط عضویت حزب ایران مسلمان بودن است. حزب ایران برخلاف حزب توده معتقد است که در ایران طبقات اجتماعی وجود ندارند و فقط دو طبقه وجود دارد، طبقه ی تهی دستان و طبقه ی ثروتمندان جامعه، ولی وقتی بحث عضویت می شود فقط مسلمان ها حق دارند که عضو شوند. البته بعد از مدتی این شرط را تغییر می دهند و می گویند زرتشتی ها هم می توانند عضو شوند.

نکته ی مهمتر این است که حزب ایران از برخی از عناصر مهم دینی مثل راشد و آیت الله بروجردی که به دوری از سیاست شهره بودند، تقاضا می کند که بیایند و در سیاست دخالت کنند و راه نجات جامعه را به مردم نشان دهند. اهمیتش در این است که می بینید در دوره های بعد هم تا انقلاب ایران ما با این مسئله روبرو هستیم.

اولین موقعیت مهم بختیار در حزب ایران، عضو رهبری سازمان جوانان حزب ایران بوده که روزنامه ای به نام جوانان سوسیالیست منتشر می کرده.

شرکت کنندگان در جلسه کانون کتاب

شرکت کنندگان در جلسه کانون کتاب

 

فصل ششم کتاب مربوط به نهضت مقاومت ملی است. چند روز پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، هنگامی که زاهدی به بختیار مراجعه می کند و از او می خواهد که در کابینه عضو شود، و او نمی پذیرد. تشکیلاتی در ایران به وجود می آید که ما در موردش زیاد نمی دانیم ولی خیلی مهم اند زیرا عناصر مهم این تشکیلات بعدها در انقلاب ۵۷ نقش مهمی بازی کردند.

این تشکیلات را آیت الله زنجانی بنیان گذارد. دو عنصر مهمش یکی بازرگان بود و دیگری بختیار. نام تشکیلات را بختیار پیشنهاد می کند “نهضت مقاومت ملی” با تجربه از “مقاومت فرانسه”. آیت الله زنجانی در دوره ی رضاشاه به خاطر مخالفت با کشف حجاب زندانی شده بود.

اعضای نهضت مقاومت ملی پس از انقلاب به چنین مقام هایی رسیدند: بازرگان (رئیس دولت موقت)، یدالله سحابی (وزیر مشاور)، قطب زاده و یزدی (وزیر خارجه)، چمران (وزیر دفاع)، سامی (وزیر بهداشت)، نزیه (سرپرست شرکت نفت)، عزت الله سحابی (رئیس سازمان برنامه و بودجه)، شاه حسینی (رئیس سازمان تربیت بدنی)، طالقانی (رئیس شورای انقلاب)، پیمان (عضو شورای انقلاب). از این جمع تنها کسی که به هیچ مقامی نرسید، شاپور بختیار بود که با اینها به مخالفت برخاسته بود.

در تاریخ نهضت مقاومت ملی با دو گرایش اصلی روبرو هستیم؛ یک گرایش دینی که رهبری اش با بازرگان بود و رهبری گرایش غیردینی با بختیار و صالح و البته بعد از مدتی گرایش دینی چیرگی پیدا می کند.

فصل هفتم مربوط است به دوره ی جبهه ی ملی دوم و دوره ای که امینی بر سر کار بوده. با میتینگ مشهور جلالیه روبرو هستیم و شرکت بختیار در آن میتینگ و حرف هایی از این قبیل که بختیار باعث شده آن میتینگ رادیکال و تند شود.

یکی از مسائل مهم این دوره، کنگره جبهه ملی است که در دوران اعلم برگزار شد.

مطالب بعدی این فصل رویدادهایی ست که منجر به پذیرش مقام نخست وزیری توسط بختیار شد. پس از آن جبهه ملی طی بیانیه ای شاپور بختیار را از حزب اخراج کرد. بختیار در دورانی که نخست وزیر بود کوشش کرد که با آیت الله خمینی تماس بگیرد و سه نامه برای او نوشت که در نهایت موفق به تماس نشد.

فصل هشتم شرح پایان گرفتن ۳۷ روز نخست وزیری شاپور بختیار است و مخفی شدن او در ایران و چگونگی خروجش از ایران و زندگی اش در غربت. شوکت می گوید، من در آغاز بنا نداشتم به این بخش از زندگی بختیار بپردازم زیرا فکر می کنم تا اسناد همه ی کشورها (فرانسه، ایران، عراق، عربستان سعودی) در این خصوص منتشر نشده، ما نمی توانیم به تصویر کاملی از زندگی بختیار برسیم، اما می شود به بخشی از پرسش ها در آن دوره اشاره کرد مثل نکات کم و بیش ناروشن در مورد نقش بختیار در کودتای نوژه، نقش بختیار در رابطه با عراق و جریان جنگ ایران و عراق. بختیار اعتقاد داشت مقصر جنگ ایران و عراق رژیم ایران و آیت الله خمینی ست که می خواستند انقلاب خودشان را صادر کنند و در نتیجه کشورهای عربی و عراق چاره ی دیگری نداشتند جز پیشگیری و با این اعتقاد شروع جنگ همان پیشگیری مورد نظر بختیار بود.

پس از سخنرانی، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد و در پایان نویسنده کتابش را برای علاقمندان امضا کرد.

و اما جالب است بدانید که در ایران نیز زندگی بختیار به عنوان آخرین نخست وزیر پیش از انقلاب به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است.

یازده روز قبل از جلسه ی کانون کتاب در تورنتو، یعنی روز دهم آذر ۹۳، در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، جلسه ی دفاعیه رساله ی دکترای محمدتقی (بابک) ابراهیمی با عنوان “لیبرال دمکراسی در ایران: بررسی زندگی سیاسی و اجتماعی دکتر شاپور بختیار” برگزار شد.

این جلسه به دلیل عنوان رساله که به بختیار می پرداخت، و استاد راهنمایش دکتر صادق زیباکلام، و حضور دو میهمان منوچهر متکی، وزیر امور خارجه سابق، در کنار دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت مهندس مهدی بازرگان و استقبال تعداد زیادی از دانشجویان بسیار بحث برانگیز شد.

بحث هایی که پس از این جلسه در صفحه ی فیس بوک زیباکلام در گرفت نشان از علاقه و توجه جوانان و دانشجویان به دانستن بیشتر تاریخ ایران بویژه مقطع انقلاب دارد.

امیدوارم کتاب آقای شوکت راهش را به ایران باز کند و کتاب آقای ابراهیمی هم سر از خارج از ایران دربیاورد تا این دو کتاب در کنار هم بررسی کامل تری از بختیار و وقایع مقطع انقلاب به دست دهد.

نشست نود و پنج کانون کتاب تورنتو، جمعه ۹ ژانویه ۲۰۱۵ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک واقع در ۵۱۰۰ خیابان یانگ برگزار می شود. در این نشست، “ساختار و نقش دادگستری در ایران بعد از انقلاب ۵۷” توسط حسین رئیسی، وکیل و پژوهشگر مسائل قضایی ایران بررسی می شود.