حکومت آخوندی استاد بی بدیل تهی کردن واژه ها از مفهوم واقعی و قلب و تحریف آنها است: “بنیاد مستضعفان” نامی است که بر یکی از ثروتمندترین ـ و غاصب ترین ـ سازمان های حکومتی نهاده شده و تنها کاری که نمی کند رسیدگی به امور مستضعفان است. “مدارس غیر انتفاعی” مدرسه هایی هستند که به زور از پدر و مادر دانش آموزان پول می ستانند. “تعدیل اقتصادی” نام برنامه ای بود که رفسنجانی بر آنچه که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دیکته کرده بودند نهاده بود و در آن خبر و اثری از “تعدیل” نبود چنان که نرخ تورم را به بالای ۴۰ درصد رساند.  “اصلاحات” برنامه ای بود که در مدت ۸ سال کم و کیف آن معلوم نشد و سرانجام نیز سردمدار شیاد آن اعتراف کرد که برای بقای نظام آمده بوده است. “مردم سالاری دینی” حتی نشانی از الفبای حکومت مردم سالار به معنای متعارف ندارد و سرنوشت و زمام زندگی ۸۰ میلیون تن را درکف بی کفایت و خطاکار یک تن قرارمی دهد و…

 همه پرسی نیز از قماش همین واژه های تهی شده از مفهوم و قلب و تحریف شده است. در قاموس حکومت آخوندی و به شهادت همه پرسی هایی که تاکنون انجام شده معنای همه پرسی این است که حکومت تصمیم به انجام کار یا امری می گیرد و آن را بنابرمیل و اراده خود انجام می دهد و بعد از رأی مردم Roohaniبه عنوان تأیید کار و سند مشروعیت خویش استفاده می نماید!

پیشینه و سابقه سه گانه همه پرسی در حکومت آخوندی تأییدی است بر آنچه که در بالا گفته شد: هنوز بیش از ۴۰ روز از۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نگذشته بود که نخستین همه پرسی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ با پرسش غیرمعقول “جمهوری اسلامی، آری یا نه؟”، بدون این که جایگزینی برای گزینش در اختیار مردم بگذارد و یا درباره آنچه که قرار است “جمهوری اسلامی” باشد کمترین توضیحی بدهد سرهم بندی شد و در فضای هیجانی آن روزها به نظرات و پیشنهادهای ارایه شده ـ از جمله پیشنهاد مهندس بازرگان مبنی بر افزودن واژه “دموکراتیک” ـ نیز اعتنایی نشد.  آیت الله خمینی با گفتن “نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر” نظر خود را تحمیل نمود و درپی آن نیز با گفتن “اگر ۳۵ میلیون بگویند آری، من می گویم نه” عیار دموکرات منشی خود را نشان داد!

دومین همه پرسی حکومت آخوندی نیز در فضای ناآرام و پرالتهاب دوران گروگان گیری انجام شد.  پس از تبدیل ترفندآمیز مجلس موسسان به مجلس خبرگان، این مجلس اصل ولایت فقیه را در متن قانون اساسی گنجاند و برگزاری همه پرسی تنها به این هدف بود که از مردم تاییدیه گرفته شود!

سومین همه پرسی نیز درشرایطی مشابه برگزار شد. پس از پایان جنگ با سرکشیدن جام زهر و مرگ خمینی، برای تبدیل ولایت فقیه به “ولایت مطلقه فقیه” یک بار دیگر تغییرات داده شده در قانون اساسی به همه پرسی گذاشته شد.

وجه مشترک هر سه همه پرسی برگزارشده در حکومت آخوندی عدم شفافیت موضوع و بحث و نقد کافی در سطح جامعه و دریک کلام چیزی جز عوام فریبی محض نبوده است.  با این حال، این حرف به معنای نفی کامل ارزش و اثر این همه پرسی ها نیست، زیرا حتی در پیشرفته ترین دموکراسی ها نیز نمی توان کاملا مانع از فریبکاری شد و چنان که ماکیاول به درستی می گوید تا زمانی که فریب خوار وجود داشته باشد فریبکار نیز وجود خواهد داشت.

در چنین فضا و با چنین پیشینه ای است که روز یکشنبه ۴ نوامبر/۱۴ دی شیخ حسن روحانی در نخستین کنفرانس اقتصاد کشور با لحنی که نشانگر نهایت درماندگی است بحث همه پرسی را پیش می کشد: «در توافق ژنو بخشی از تحریم ها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد.  حال اگر در مقابل ما نیز شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنی سازی که در حال حاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف می شود، آیا این کار به معنای زیرسئوال رفتن آرمان ها و اصول ما است؟ … آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، آرمان ما به مغز، قلب و اراده ما وصل است».

شیخ حسن روحانی پس از بیان این حرف ها با استناد به اصل ۵۹ قانون اساسی پیشنهاد برگزاری همه پرسی را مطرح می کند: «در مسایل مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به جای این که قانون در مجلس تصویب شود، ماده قانونی یا برنامه به آرای عمومی مردم و همه پرسی گذاشته شود».

آنچه که شیخ حسن روحانی صلاح نمی بیند بگوید این است که بنابر اصل ۵۹ قانون اساسی مورد استناد او، برای برگزاری همه پرسی به رأی دو سوم از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ـ که برگزیده و تأیید شده شورای نگهبان منصوب ولی مطلقه فقیه هستند ـ نیاز است و اگر چنین اتفاق نظری در این شمار از به اصطلاح نمایندگان وجود داشته باشد، دیگر نیازی به برگزاری همه پرسی نخواهد بود.

پیشنهاد غیرعملی و نسنجیده رییس جمهوری تنها نشانگر به بن بست رسیدن تمام و کمال نظام ولایت مطلقه فقیه در اداره امور جامعه سردرگم و پریشان کشور است.  با این حال، این کار کاملا نیز بیهوده نیست، زیرا نشان دادن بن بست راه را برای چاره جویی می گشاید و بحث درباره آن شاید بتواند زمینه ساز برگزاری یک همه پرسی واقعی با پرسشی که امروز مردم به خوبی از کم و کیف آن آگاهی دارند یعنی: “جمهوری اسلامی، آری یا نه؟” باشد!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com