khomeini-H3

سخنرانی خمینی در بهشت زهرا در بدو ورودش به ایران

بخش نخست

۱

بسم قاسم جباری

ما در این مدت که راحل شده ایم خیلی مصیبت ها دیدیم که شما ندید بدیدها به عمرتان دیده نباشید. مصیبت مردهای شیشه ای و زن های صیغه ای کلاب مالزی. مصیبت اختلاس های میلیاردی که شماره نمی توانیم بکنیم. چون یک خاصیتی دارد این استبداد که تا آدم راحل نشود، مصیبت زَنده ها را نمی بیند. ما به کسانی که در حکومت اسلامی پدرشان را از دست داده اند تسلیت عرض می شویم. همچنین به بی پدرانی که اخیر پدر شده اند تبریک عرض می شویم. ولکن دانسته نیستیم چرا اینقدر دشنام خورده می شویم و مناره های بلند مقبره ما را حواله خودمان می شود و به جای پول یک چیزهای نابابی داخل ضریح مطهر ما انداخته می شوند. ولکن از روز اول که بلیزر ما را روی دست بلند کردند، دانسته نبودیم این معنا را. و به این محمدرضا بواسطه اون نورهایی که به قبرش باریده می شود حسادت می شویم. خودشان ما را به کره ماه فرستادند پس چرا امروزه در موقع ارتحال دشنام داده می شوند. خانواده ما نیز دراین مدت بسیار مصیبت ها دیدند. سید احمد حالی بحالی ما را یکسال بعد از ما ارتحالی کردند این بی شرف ها. به نوه ما هم در مسجد جمکران حمله می شوند. و ما خیال کردیم شاید این ملت باز انقلاب کرده باشد چون شنیده بودیم که این ملت سرش با اصلاحات گرم شده باشد، ولکن بعدا لاپرت آمد که این بلایا و مصیبت ها را دوستان خودت بر سر خانواده ات آورده می شوند. بی ناموس ها به جای ساپورت خانواده مصیبت زده ما، به ساپورت نتیجه ما گیر داده می شوند. و ما توانسته نیستیم از عهده خساراتی که بر خانواده ما وارد شده برآییم. خانواده ما نیز بیمه شخص ثالث نداشته و لکن دست شان بجایی بند بوده نباشد. و این صدام افلقی و قذافی آسمان جل و حسین اردنی هر روز ازاین بابت ما را دست انداخته می شوند و به ریش ما خندیده می شوند.

۲

خب ما حساب بکنیم اگر بر سر خانواده ما اینهمه مصیبت وارد می شود، بر سر ملت چه آورده می شود؟ مگر خانواده ما چه چیزی می خواهد جز یک آسایشی که باید نصیب متعلقات بنیانگذار این نظام بشود یا پست های نان و آبداری که به خاطرش بیل زده اند. و مگر این پسر خلف ما چه می گفت که که اینطور مثل سعید امامی کثافت، با داروی نظافت ایشان را راحل کردند. یک مطالبش این بود که خلافت این سلطانی که نامش را برده نمی شوم از اول خلاف بوده. چون مجتهد نبوده این بابا و ما هم قبل ترها تذکر داده بودیم که نمی تواند یک نانوایی ماشینی اداره بشود. و ششلول بندهای خبره ای که قبلا یک لول می بستند اما از وقتی وارد خبرگان شده و خلیفه فعلی را کشف کرده و به قیمت گزاف از برای این ملت فروخته باشند و به واسطه این چشم بندی اکنون شش لول می بندند. اینها دانسته هستند که خلافیده اند. یا آن کسی که آن نامه کذایی از طرف ما جعل کرده بود، اینها دانسته می بودند که خلاف می کنند و یا آن نمیرالمومنین هایی که ده برابر من سن داشته باشند، می دانند که خبرگان از روز اول با سر نیزه تاسیس شده و ملت هیچ دخالتی نداشته در تاسیس خبره گانی که در شیره مالیدن بر سرِ این ملت خبره می باشند. پس این خلیفه ای که بر مردم مسلط است و پسرش هردوتایشان خلافکارند. خب فرض کنیم یک ملتی جوگیر شدند و رای دادند که ما سلطان باشیم ایول دمشان گرم، خب می گوییم اینها فریب آن مکلاها راخوردند و ما را روی سر گذاشتند و حلوا حلوا کردند، لکن به چه حقی سی و شش سال بعد هنوز اینها باید به اسم ما نان خورده شوند و حکومت هزار فامیل درست بکنند. و هی فقیه پشت فقیه تولید کرده بشوند. ما هم در بهشت زهرا گفتیم که سرنوشت هر ملتی باید دست خودش باشد و باید به دست خودش قبر خودش را بکند، و اینطور نباشد که یک هندی زاده بیاید و قبر یک ملت را بکند یا به جای برادر سلیمانی که جداندرجد گورکن بوده یک سرباز آمریکایی بیاید و قبر ملت عراق را کنده بشود. ولکن ما به این بیسوادهایی که تابلو نوفل لو شاطر را کنده می شوند نصیحت می کنیم که بنشینند پای صحبت این روانشناس ها و سگ درون خودشان را چخ بکنند.

۳

حالا می گوییم در زمان ما قحطیِ ولی بود و ملت خیال می کرد ولی فقیه مالی است و حرفشان این بود که شما بیایید و خوبی کنید و ولی بشوید از برای ما. و ما هم به هر کدام از پدرهایمان گفتیم تو ولی ما هستی؟ جواب دادند ما به قبر پدرمان خندیده باشیم. و ملاحظه کردیم که این ملت خیلی داغ است چون به عمرش ولی ندیده و خیال می کرد ما تحفه ای هستیم و لکن دیدیم خوبیت ندارد ملتی که اینطور دلش لک زده برای اسلام ناب محمدی اینگونه بی ولی بماند ولکن آنطوری شد که اینطوری شد و دنیا هم فهمید که طوری شده. مع الوصف اون مال قدیم بود و اینطور نباشد که یک گروهبان را یکشبه تیمسار بکنند و به اسم ولی به این ملت بیندازند…

ادامه دارد

* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.

tanzasad@gmail.com