نوروز و نوبهاران، امید روزگاران

نام نوروز قلب های آدمی را از بهار سرشار می کند حتی اگر فرسنگ ها دورتر از کهن سرزمینی باشی که پرچمدار آفرینش جشن نوروز است. در تورنتو یعنی سرزمینی که مفهوم بهار ما ایرانیان آمیخته با سرما و سوز برف است، گاهی هستند بزرگانی که به قول “آرش کمانگیر” سیاوش کسرایی به دور از داستان خشم برف و سوز برای بچه های سرزمین شان قصه ی نوروز را بارها و بارها، باز می خوانند تا شعله ی این آیین باستانی بر سنگینی سرمای ناتمام غربت چیره شود و دلهایمان از شکوه و بزرگی اش گرم و روشن بماند.

به حضور استاد ارجمند موسیقی آقای کمال طراوتی مؤسس مرکز موسیقی نوا و بانی جشنواره نوروزی در کانادا رسیده ایم که در این روزهای مانده به نوروز با انرژی و عشق تمام در تدارک دومین جشنواره ی آیین باستانی سرزمینمان هستند.

آقای طراوتی با درود فراوان، ظاهرا در حال تدارک دومین جشنواره نوروزى هستید، می توانید کمى در این باره توضیح بدهید؟

ـ بله، درست است. این جشنواره روز یکشنبه پانزدهم مارچ ٢٠١۵ در مرکز هنرى ریچموندهیل واقع در ۱۰۲۶۸ خیابان یانگ برگزار خواهد شد، اما قبل از هر چیز لازم می دانم از تمام عزیزانى که به هر نحو ممکن با حمایت هاى مالى و معنوى خودشان در بقا و برگزارى این برنامه همیارى نموده اند، قدردانى کنم.

در مقایسه با جشنواره اول چه تفاوت هایی به وجود آورده اید و به چه ویژگی هایی بیشتر پرداخته اید؟ چون به نظر می آید کار جالب و در عین حال سنگینی باشد و قدر مسلم وقت گیر و پر هزینه خواهد بود.

taravati-Sـ بله دقیقا. تا همین لحظه، هم وقت و هم هزینه زیادی صرف تدارک آن کرده ایم.

البته ماهیت و محل اجرا یکى است. از نظر کمّى سعى کرده ایم که مختصر و مفید ولى از لحاظ کیفیت در سطح بالاترى باشد. به عنوان مثال سال گذشته در اولین جشنواره، چندین گروه رقص شرکت داشتند که هریک با پخش موسیقى که از قبل تعیین کرده بودند (پلى بک) و با آن تمرین داشتند، می رقصیدند. همان رقص هایى که احتمالا سرتاسر سال نیز به مناسبت هاى مختلف در مراکز دیگر اجرا می کردند، اما امسال اولا رقص هایشان تا حد ممکن با موضوع نوروز طراحى شده، در ثانی با همراهى ارکستر ملى ایران و در سالن اصلى اجرا مى شود. یا مثلا “داستان جمشید” در شاهنامه که به زبان انگلیسى توسط “آریل بلاوى” و با همراهى ارکستر ملى ایران روایت خواهد شد. اجرای این برنامه برای نخستین بار در جشنواره، نشانه ارزش و اهمیت زیادی است که ما برای معرفی و گسترش فرهنگ نوروز قائلیم.

درباره فعالیت هایى که تا به حال در تورنتو داشته اید کمى صحبت کنید و این که آیا ایجاد تشکلی به عنوان انجمن فرهنگ، ادب و موسیقی ایران را در تورنتو لازم می دانید و آیا اساسا چنین امرى میسر است؟

ـ از سال ۲۰۰۱ که به کانادا آمدم تمام فعالیتم را روی مرکز موسیقی نوا که در سال ۱۹۸۵ در ایران تاسیس  کرده بودم متمرکز کردم و به نوعی همان فعالیت ها را طبق شرایط و امکانات موجود در تورنتو ادامه دادم. البته با تاسیس یا حضور تشکیلات دیگری از این دست مخالف نیستم و “نوا” را هم در طول فعالیت هایی که داشته و دارد بدون عیب یا کاستی نمی دانم، ولی می خواهم بگویم “نوا” از همان ابتدا با این آرمان متولد شد و در این سالها غیر از بخش آموزش که هنرجویان موسیقی از پایه آمده اند و درست همانند ایران تا درجه حرفه ای پیشرفت کرده و فعالیت می کنند، در بخش اجرا هم کنسرت های متعددی برگزار کرده ایم که بسیار رضایت بخش و امیدوارکننده بوده است. در ادامه هم گروه کر کودکان، گروه کر و ارکستر ملى ایران و ارکستر جوانان را تشکیل داده ایم. پروژه ای داریم به نام “گل های رنگارنگ” که به صورت تور کنسرت است، آکادمی رقص نوا و به ویژه جشنواره نوروز را به عنوان پروژه ها و فعالیت هاى مؤسسه ی نوا ثبت و آغاز کرده ایم.

پروژهاى جالب، مهم و زمان بری هستند، چگونه انجام شان می دهید؟

ـ با همیارى، مساعدت و خرد جمعى، هرچند که مشکلات کم نیستند.

که حتما بیشترین و مهم ترینش مالى است؟

ـ خب به طور حتم.

و اما انگیزه و هدف تان؟

ـ بیشترین انگیزه ام فعالیت در زمینه ای است که عشق و علاقه ى دوران کودکى ام بوده، ضمن اینکه تحصیلات من در رشته موسیقی است. علاوه بر آن فکر می کنم و معتقدم که کار و فعالیت در زمینه فرهنگ و هنر نقش بسیار مهمى در رشد معنوى و اعتلاى جامعه خواهد داشت.

انگیزه برگزارى جشنواره نوروز اما برمی گردد به دوران کودکى و نوجوانی ام، به سالهای پیش از ۱۳۵۷ خورشیدی. در آن زمان با وجود این که مانعى در برگزارى جشن نوروز وجود نداشت، باز هم به نظر من آن طور که باید به نوروز توجه نمى شد. شنیدن قصه ننه سرما و عمو نوروز از زبان مادربزرگ، ویژگی ها و انجام آئین های نوروزی از طرف همه اعضا خانواده به مدیریت مادر و حمایت پدر براى کودک پر جنب و جوش و کنجکاوى چون من شورانگیز بود، اما کفایت نمی کرد. انتظار بیشترى داشتم. چهارشنبه سورى، عمونوروز، حاجى فیروز، مراسم تحویل سال، دید و بازدیدها، عیدى دادن و گرفتن، نو شدن و تازگى طبیعت، حس بهار، ولوله و جنب و جوش عمومى، سفر و از همه مهمتر دوستى و یکپارچگى، دور ریختن زشتی ها و بدیها که مهم ترین خصوصیت و پیام بارز نوروز بود و هست را چه از نظر کمّى و چه از لحاظ کیفى بیشتر می خواستم. دوست داشتم این یکپارچگى و شور و شعف، بزرگتر و همگانى تر شود، اما متاسفانه چنین نشد و حتا رفته رفته رنگ باخت تا اینکه به کانادا آمدم.

از همان سال اول در کانادا به کمک آشنایان، اقوام، هنرجویان قدیمی و دوستانی که اینجا بودند ـ و خوشبختانه کم هم نبودند ـ نوروز را جشن می گرفتم منتها در ابعاد کوچک تر. اکنون سیزده، چهارده سال گذشته و به مرور این جشن را گسترده تر کردیم و رفته رفته همگانی شد و از سال ٢٠١٠ با عنوان جشن بزرگ نوروز با شرکت هنرمندان قدیمی و جدید ساکن تورنتو و در سالن هاى حرفه اى موسیقى برگزار شد. به عنوان مثال سال ٢٠١١ در رشته آواز آقای فریدون فرّهی که از ایران با هم دوست بودیم  و خوانندگان و هنرمندان جوانتر به صحنه آمدند و از سال ۲۰۱۲ به بعد هنرمندانى را از خارج از کانادا دعوت کردیم و با انسجام بیشتر و هماهنگى و نظم بیشترى برگزار شد. همینطور ۲۰۱۳ نیز با کیفیتى  بهتر و بزرگتر و سال گذشته (۲۰۱۴) به جشنواره یا ” فستیوال” تبدیلش کردیم با این نیت که علاوه بر موسیقی، سایر هنرها و هنرمندانش مانند رقص ـ هرچند که قبلا هم بود ـ نقاشی، ادبیات نوروزى، فیلم، نمایش و غیره هم نقش داشته باشند. تعداد نسبتا زیادى از گروه هاى موسیقى و هنرمندان داخلى برنامه اجرا کردند. میهمان ویژه ی برنامه نیز بانو سروش ایزدى از اتریش آمده بودند.

استقبال چطور بود مورد اقبال مردم قرار گرفت؟

ـ فوق العاده بود هرچند که سختی ها و مشکلات فراوانى هم از سر گذراندیم.

اگر بخواهیم نقد جامعه شناسانه از فرهنگ را وابگذاریم و صرفا از حوزه هنر و دریچه ی موسیقی به فرهنگ بپردازیم نگاه شما به عنوان یک موسیقیدان ایرانی چیست؟

ـ استنباط و استدلال من این است که ما از طریق فرهنگ و هنر می توانیم هویت و ماهیت خود را بشناسیم و حفظ کنیم، گسترش دهیم و به تعالى برسانیم. در چنین حالتی است که می توانیم به یک نوع یکپارچگى و یکدستى و حتی به دموکراسی برسیم. همینجا دوباره به نوروز برمی گردم، به آغاز بهار و فصل رویش و نوآورى، بیایید دست به دست هم، پیر و جوان و کودک، زن و مرد، بزرگ و کوچک از هر رنگ و تفکر و دین و مذهب، نوروز را گرامی بداریم.

“نوروز” متعلق به همه ماست و به قول جناب دکتر مریدى که با تلاش خود نوروز را رسما در کانادا به ثبت رسانیده اند، نوروز، شناسنامه ی ما ایرانیهاست.

در این جشنواره نوروزی که در کانادا کار تازه ای هم هست آیا می خواهید صرفا به یادآوری سنت های پیشین بپردازید، یا قصد نوآوری در برخی سنت ها دارید تا جایی که حتی مجبور به هنجارشکنی شوید؟

ـ اگر نگاهتان به نوآوری ست، جواب مثبت است. منتها لازمه هر نوآوری این است که اصول، آداب و رسوم و آیین های خود را خوب بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم. اینها بخشى از فرهنگ ما است، اگر فرهنگ خودمان را نشناسیم و به آن توجه نداشته باشیم پس چطور می توانیم از منیت و اصالت خودمان حرف بزنیم.

اما همیشه درست است که نوآوری هم داشته باشیم تا موضوع رشد کند و به روز شود تا بتواند پاسخگوی نسل جوان باشد. به عنوان مثال در همین “تورنتو” جوانها به پیروی از پدر و مادرشان به هر حال تا حدی نوروز را می شناسند و دنبال می کنند، پای سفره هفت سین هم می نشینند و آداب و رسوم را هم رعایت می کنند، ولى اولا شامل همه جوانان ایرانى نیست، ثانیا قضیه از این فراتر نمی رود. یعنى بخش مهم زندگی شان نیست. سوم این که چه بسا برخی فقط به خاطر احترام به بزرگترهایشان چنین می کنند در حالی که  فلسفه اش را نمی دانند و به گونه ای انگیزه و علاقه ای در آنها ایجاد نشده که خواهان آن باشند در نتیجه آگاهانه و با تمام وجود به آن وابسته و معتقد نیستند.

این بسیار مهم است برای جوان دنیای امروز که با مفاهیم نوینی از زندگی مواجه است حرف تازه اى داشته باشیم. خصوصا جوانانی که در خارج از ایران زندگی می کنند و درگیر زبان دیگری هستند و به دلیل دورى از وطن، از فرهنگ متفاوتی الگو می گیرند. باید به زیباترین وجه، ویژگی های فرهنگیمان را به نمایش درآوریم تا در آنها علاقمندی ایجاد کند. “دخت نوروز” و “پور نوروز” زاییده ی همین اندیشه هستند که توسط من به طور رسمی در کانادا به ثبت رسیده اند و اینها جدای از داستان عمو نوروز، حرف “دختر و پسر” جوان ایرانى امروز را می زنند.

داستان عمو نوروز و حاجی فیروز هم اگر چه پیشینه ی باستانی دارد ولى جای تحقیق دارد. یعنی بخشی از جشنواره ی نوروزی هم می تواند روی این موضوعات و اصالت این سنن تحقیق کند، فرضا بیایند تحقیق کنند که این حاجی فیروز چه بوده است؟ پس باید به این فکر کنیم که جشنواره ی نوروز یک بخش تحقیقات هم داشته باشد و عده ای روی موضوعات مختلف فرهنگی مان تحقیق بکنند.

فکر می کنید در باب “حاجی فیروز” سلیقه جامعه ایران پذیرای چنین تغییراتی هست؟ چون شما می خواهید در یک فرآیند سطحی مورد خوشایند مردمی که این روزها با کارهای سطحی و ساده راحت ترند، تغییراتی به وجود آورید. یعنی از یک آدمی که سر و صورتش را سیاه کرده و می آید با لکنت و غلط و اشتباه شعری را تکرار می کند و مردم نیز می خندند و از روی ترحم پولی به وی می دهند- که بدون تردید نمی تواند پیام آور روزگار نو باشد- بگذرید و کاراکترهای با معنایی را با پرنسیپ های نوین جایگزین کنید، فکر نمی کنید با مقاومت روبرو شوید؟

ـ به هر روی هر نوآوری با مقاومت هایی روبرو خواهد شد، اما این دلیل نمی شود که نوآوری نکنیم. پور نوروز و دخت نوروز که گفتم به طور رسمی در کانادا ثبت شده اند، باید بیایند و بشوند زبان حال جوان ایرانی امروز و آنهایی که نوروز را قبول دارند و می خواهند آن را به نسل های بعد انتقال دهند. البته مقاومت هایی هم خواهد شد. چه بسا با عدم پذیرش هم مواجه بشود. حتی بعضی ها ممکن است موضع بگیرند و خب اینها پیش می آید ولی چون هدف ارزشمند است و رشد و تعالی و همگانی تر شدن نوروز مورد نظر است، جشنواره نوروزی می تواند بستری مناسب برای این مهم باشد.

به عنوان مثال در مورد حاجی فیروز و برخی آیین های دیگر باید تحقیق بشود. چون به نظر می رسد بعضی از این آداب و رسوم  دچار تحریف شده اند. من به شعری برخوردم که حاجی فیروز در آن نمی گوید “ابراب خودم سامبلی بلیکم” یعنی لکنت ندارد، حتی “ارباب خودم” هم نمی گوید، سیاه هم نیست! گدایی هم نمی کند. در شعر می گوید: “هم شهری من..” یعنی مخاطبش مردم است. ولی الان در اینجا یک پسوند نوروزی به آخر هر چیزی اضافه می کنند و یک نفر هم لباسی می پوشد و کلمات را با غلط و اشتباه می خواند، آخر به من بگویید “سامبلی بلیکم” یعنی چی؟ شعری را که من پیدا کرده ام از استاد کیانوش می گوید: همشهری من سلام علیکم، همشهری من سری بالا کن یعنی مردم را دعوت به سرافرازی می کند. می گوید همشهری من چرا نمی خندی؟ و در حقیقت این سئوال پیش می آید که چرا لبخند ـ نه خنده مضحکه ـ از چهره مردم سرزمین من پاک شده است. چرا باید مدام در اندوه باشند.

بر مبنای این شعر، حاجی فیروز ما شخصیت کاملا متفاوتی خواهد داشت. نیازمندی نیست که به بهانه ی نوروز چیزی دریافت می کند، بلکه می تواند فرد فرهیخته ای باشد که با افتخار می آید برای حرف نو و از این که پیام رسان نوروز است به خود می بالد. البته موضوع این است که حتی در اصالت این حاجی فیروز هم تردید هست و شنیده ام که این هم بنا به مصلحتی وارد آیین نوروزی ما شده و این عمو نوروز بوده است که البته بایستی در این مورد هم تحقیق بشود، اما فعلا همین که در اختیار ماست لااقل با کرامت انسانی سازگار باشد.

 اگر ممکن است درباره آکادمی رقص نوا بیشتر توضیح دهید. به چه دلیل درکنار همه این هنرها به رقص توجه خاصی پیدا کردید؟

ـ رقص یکی از مهمترین و دشوارترین هنرهاست، چون ابزارش بدن انسان است  البته همه می توانند برقصند اما منظور من رقصی است که بر پایه علمی استوار بوده و دارای اصالت باشد. باعث خوشحالى و افتخار است که براى دومین سال متوالى در جشنواره نوروزی ١٣٩۴، از همکارى گروه رقص کردى “مین زرد” به سرپرستى آقاى مصطفى نصرتى و گروه رقص آذرى “آراز” به سرپرستى آقاى صمد پورموسوى بهره مندیم. این رقص ها که برگرفته از آداب و سنن ملت هاست می توانند در بالا بردن سطح فرهنگ ملی تأثیر بگذارند و در جریان دگرگونی ها و تحولاتی که هر فرهنگ، ناگزیر بدان نیازمند است الهام بخش باشد. رسالت مؤسسه رقص نوا آموزش و ترویج همین رقص های ملی و محلی است.

شاخه ای از هنر که من خودم روزگاری هنرجویش بودم، هرچند که خودم را در این زمینه صاحب استعداد نمی دانم.​

و در پایان اگر حرف دیگری برای هم میهنان عزیزمان دارید بفرمایید.

ـ در آخر می خواهم بگویم که نوروز متعلق به همه ماست، بنابراین از همه هموطنان عزیزم که به گرامی داشتن و ارج نهادن به بزرگ ترین و کهن ترین یادگار نیاکان و گذشتگان مان یعنی نوروز علاقه مند هستند دعوت می کنم که در این جشنواره همراه ما باشند و برای برگزاری هرچه باشکوه تر آن ما را یاری کنند. هم میهنان، پارسی زبانان و همه علاقه مندان می توانند از وب سایت جشنواره نوروزی www.nowruzfestival.ca بازدید کنند تا اطلاعات لازم را به دست بیاورند.

با سپاس از این که وقت تان را برای این مصاحبه به من دادید، امیدوارم جشنواره نوروزی امسال هم مثل سال گذشته با استقبال هموطنان مواجه شود تا این آیین باستانی برای ما ایرانی های خارج از وطن همواره تازه بماند.

با درودی دوباره به همه ی هم میهنان دوست داشتنی ام، روز و روزگارتان خوش و قلب هایتان پیوسته بهاری باد.