حسن زرهی

به قول عبید زاکانی “این زمان پنج پنج می گیرد/ چون شده تائب و مسلمانا” و حالا قرنها پس از داستان عبرت آموز موش و گربه ی مسلمان شده ی عبید که پس از مسلمانی و مسجدنشینی پنج پنج می گرفت، این بانوی بزرگوار شعر امروز ایران سیمین بهبهانی ست که می سراید:

“هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم

در انتهای دالانش، یک نقطه ی نور می بینم

هر جا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است

من رمز کامیابی را، در این حضور می بینم

هشتاد و اند من با من گوید خروش بس کن زن

گویم خموش بودن را تنها به گور می بینم”

جمهوری جان ستان و انسان کش اسلامی حاکم به ایران مجنون تر شده است. اگر تا دیروز یک و یک می کشت و هر روز یک قتل می کرد، امروز اما “پنج پنج می گیرد” و جهان انگشت به دهان مانده است که این دیگر کدام رسم روزگار است که حکومتی مقراض جان چین اش را هر روز تیزتر می کند تا جوانان بیشتری را درو کند.

شیرین، علی، فرهاد، مهدی و فرزاد را با هم می چیند تا به دنیا نشان دهد که ضحاک زمانه است!

معلم و دختر دهاتی کرد و آن سه جوان دیگر را به قسمی از قساوت قتل می کند که وکیل فرزاد و شیرین و مهدی اسلامیان در گفت وگویی با رسانه ای در خارج کشور امانش می برد و دل دردمندش می ترکد و های های گریه سر می دهد تا ضحاکان زمان شاید شرمشان شود.

بچه هایی که از فرزاد کمانگر درس زندگی و زیبایی و آینده می گرفتند، حالا در سوگ معلم جوان و مهربان و فرزند همه ی مادران ایران چه بکنند که دلشان از غبار غصه پاک شود. حالا همه ی کوه ها و جاده ها و خیابان ها و کوچه ها، حالا همه ی مادران و پدران و برادران و خواهران و دانش آموزان دلتنگ شیرین و فرزاد و دیگر جوانانی هستند که ناعادلانه بر دار شدند و یا خونشان سنگفرش خیابانها را رنگین کرد.

ما را چه می شود که هر روز باید شاهد قربانی شدن جوانان دیگر و بیشتری از آن میهن به ماتم نشسته باشیم و نتوانیم صدای مظلومیت این مردم را به گوش کر جهان برسانیم. آن نقطه ی نور سیمین خانم عزیز چرا آن قدر دور است که باید این کشتی کاغذین از جوی خون بگذرد تا به او برسد! این جباران بی آزرم چرا حیا نمی کنند، چرا هیچکس فریاد بچه های اسیر دست این جباران را نمی شنود؟ این گربه ی عابد و مسلمان و مسجدنشین عصر ما که از دوران عبید همچنان و هنوز پنج پنج می گیرد با لشکر کدام موش های زمان دست از سر مردمان ایران برخواهد داشت! چرا اینان که مدعی بودند “قاتق نان” مردم خواهند شد، “قاتل جانشان” شده اند و برای ماندن در قدرت قادر به هر جنایت و خباثت بی پیشینه ای هستند. چرا جهان آن جمعیت جوان و آرزومند آزادی و آبادی ایران را که در دست های این حکومت جور و جنایت پر پر می شوند، نمی بیند. ایرانیان این سوی جهان منتظر کدام معجزه اند تا دل به هم دهند و گرداگرد آنچه سود ایران و مردمان او است، حرکتی کنند که این همه پراکنده و خودخواهانه و گروه محورانه نباشد. ما میلیونها ایرانی ساکن سرزمین های آزاد کی و کجا کنار هم قرار خواهیم گرفت و سود آن سرزمین و مردمش را بر ادعاهای شخصی و گروهی و حزبی و مسلکی ترجیح خواهیم داد. اگر در این سوی جهان نتوانیم هم صدا شویم، آن بخش کوچک از بار مبارزه با رژیم جهل و جور را هم که می توانستیم به دوش بگیریم، بر دوش مردم ایران گذاشته ایم، و این چیزی نیست که در فردای پیروزی مردم ایران، بشود به آن مفتخر بود.