اول از همه روشن کنم که منظور من از تیتر این نوشته، وارد کردن اتهام دروغگویی به وزیر امورخارجه کشورمان نیست. منظور من از”دروغ های ظریف”، دروغ هایی است که با ظرافت بیان شود. حالا اگر نام فامیل وزیر امورخارجه کشورمان هم ظریف است، من گناهی ندارم!

من اصولا از حرکات ظریف خوشم می آید (باز سوءتفاهم نشود، منظورم آقای ظریف نیست!). دیده اید توی این فیلم ها که یک هنرپیشه خوشگل و خوش اندام چنگالش را فرو می کند توی یک نخود سبز و نیمساعت عشوه می ریزد و می خندد تا آن را به دهان ببرد؟ این جور حرکات را می گویم.

zarif

آقای ظریف وقتی گفت ما کسی را بخاطر عقیده اش زندانی نمی کنیم، نتوانست جلوی خنده خودش را بگیرد!

یقین دارم شما هم اگر این نوع غذا خوردن را مقایسه کنید با ناهار خوردن یک کارگر ساختمانی، غذا خوردن ظریف آن هنرپیشه را ترجیح می دهید.

کارگر ساختمان، نیمساعت وقت غذا خوردن دارد و چاره ای ندارد که با دست های خاکی وگلی اش یک نصفه نان بربری را که خریده با یک کمی پنیر یا حلوا ارده لوله کند و به دهان ببرد.

در مورد دروغ گفتن هم نه تنها من، که بدیهی است شما هم دروغ های ظریف را بیشتر دوست دارید (منظور آقای ظریف نیست. مترجم!) منظور دروغی است که ظرافتی، لطفی و نمکی در آن باشد. چنین دروغی هر عیبی که داشته باشد، به خاطر ظرافتش قابل تحمل است …

به عنوان مثال، وقتی خانمتان یا دوست دخترتان که مطمئن هستید دوستتان دارد با طنّازی سربه سرتان می گذارد و می گوید دیگه دوستت ندارم، شما از این دروغ ظریف که با لطافتی زنانه همراه است نه تنها بدتان نمی آید، که کیف هم می کنید.

رئیس جمهوری داشتیم که دروغ هایش خنده دار بود، ولی ظریف و دلنشین نبود. با لهجه ای کوچه بازاری می گفت “پول نفتو میارم سر سفره هاتون”. می گفت ” یک دختر ۱۶ ساله داریم که توی زیرزمین خونه شون مشغول غنی سازی اورانیومه”. از مردم می پرسید ” مشکل مملکت ما موی سر جوونهامونه؟” می گفت ” دور سرم یه هاله نور می چرخید به این گنده گی”. می گفت ….اگر بخواهم دروغ هایش را بنویسم تا صبح باید بنشینم و بنویسم.

این را بهتر از من می دانید که صد جور دروغ داریم که همه آنها می تواند ظریف هم باشد. مثل دروغ خصوصی، دروغ اجتماعی، دروغ علنی، دروغ یواشکی، دروغ بی ضرر، دروغ زیان بخش، دروغ خنده دار، دروغ گریه آور، دروغ شیرین، دروغ تلخ، دروغ مصلحتی و و و….

دروغ های ترکیبی هم داریم که مثلا می تواند هم سیاسی باشد، هم شیرین و هم ظریف. چنین دروغی، به خاطر خواص مختلفی که در خود دارد، می تواند ملتی را بخنداند.

مثلا جنابعالی که سمتی رسمی درکشورتان دارید و با خبر هستید که چقدر زندانی عقیدتی در کشورتان هست، در حالی که دارید با یک تلویزیون خارجی مصاحبه می کنید، با قیافه ای خندان و انگارکه دارید جوک تعریف می کنید می گوئید که ما هیچ کس را به خاطر عقیده اش زندانی نمی کنیم.

این نوع دروغ های ظریف (منظورم آقای ظریف نیست!) ، به خاطر لطافت و طنزی که در خود دارد، باعث می شود مردم پوزخندی بزنند، “ایواله”ی بگویند، پشت گوششان را بخارانند و در حالی که سرشان را تکان تکان می دهند، به اعضای خانواده شب بخیری بگویند و بروند بخوابند…

متاسفانه به دنبال انتشار مصاحبه آقای ظریف (ایندفعه منظورم آقای ظریف است!)، یک روزنامه نگار قدیمی و سرشناس به نام بهمن احمدی اموئی به سحام نیوز گفته است که من تنها یکی از زندانیان سیاسی و عقیدتی هستم که پنج سال به خاطر عقیده ام زندانی بوده ام.

کاش آقای اموئی این توضیح را نداده بودند و می گذاشتند مردم ایران مدتی از شیرینی گفتار آقای ظریف لذت ببرند!

نظر پاپ در مورد اپیلاسیون!

 

باورکنید عامل بسیاری از گرفتاری های ما ایرانی ها، خارجی ها هستند. در اینجا منظورم انگلستان و روسیه نیست که سال های سال نفت مان را بردند و خوردند و شهرهای مان را تصاحب کردند و سهم مان را از دریای مازندران از نصف هم کمتر کردند. منظورم بی سوادی و زبان نفهمی آنهاست.

می دانید اگر عرضه و شعور این را داشتند که زبان فارسی یاد بگیرند، چقدر از مشکلات ما حل می شد؟epilasion!

اگر این لعنتی ها به جای کلمه “اپیلاسیون” می گفتند “برداشتن موهای زائد” اینهمه دردسر در ایران و بخصوص در قزوین به وجود نمی آمد و صادق نیارکی دادستان قزوین اپیلاسیون را یک عمل غیرقانونی و غیرشرعی اعلام نمی کرد و آن را جرم به حساب نمی آورد.

مسئولان کشورمان حق دارند که عکس العمل نشان بدهند. اپیلاسیون، مثل انگیزیسیون، (تفتیش عقیده) کلمه خطرناکی به نظر می آید و باید جلوی آن را گرفت!

بعد از یک هفته دردسر و اخطار و تهدید و بگیروببند، دویچه وله خبر داده است که مسئولان خیال می کرده اند اپیلاسیون یعنی ماساژ، آنهم از آن ماساژهای ناجوری که در تایلند و فیلیپین و مالزی می دهند.

آخر شمائی که تلویزیون و ماهواره و هواپیما را اختراع کرده اید و روزی یک نوع موبایل کامل تر بیرون می دهید، نمی توانید زبان شیرین فارسی را هم یاد بگیرید و جوری حرف بزنید که مسئولان کشور ما بفهمند منظورتان چیست و دچار دردسر نشوند؟

گذشته از اشتباه مقامات قزوین که کلمه اپیلاسیون را با ماساژ اشتباه گرفته بودند، خود این اپیلاسیون، یعنی زدودن موهای زائد بدن، کاریست غیرشرعی و غیرمجاز.

بدیهی است که همه حرف و بحث ها بر سر موهای زائد بدن زن است. به موهای زائد بدن مرد که کسی کاری ندارد.

به نوشته سایت دیگربان، سه تن از علماء اعلام، آیت اله خامنه ای، آیت اله سیستانی و آیت اله مکارم شیرازی، فتوا داده اند که اپیلاسیون بدن زن اگر همراه با نگاه کردن و لمس کردن ….یک کار دیگه می کنم ، روی لینک خبر کلیک کنید و لطفن خودتان بخوانید، من حوصله درگیری با کلمات بی تربیتی را ندارم!

آنچه از نظر من اهمیت دارد لطف و توجه علماء کشورمان به خصوصی ترین مسائل انسان است. آنان در هیچ کجای زندگی آدم را سفیل و سرگردان و بلاتکلیف؛ کف خیابان رها نمی کنند و همه جا همراه انسان اند و به آدم می گویند چه باید بکنی.

به خدا اگر یک دختر ایتالیایی از پاپ بپرسد من با موهای زائد بدنم چکار کنم؟، پاپ مادرمرده هاج و واج نگاهش می کند و می گوید دختر قرن بیست ویکم است، یعنی این را هم عقلت نمی رسد و از من می پرسی؟!

کیف قاپ ها ترقی کرده اند!

کیف قاپی در ایران شغلی است دیرینه. کسی که وارد این حرفه می شود باید چابک و فرز باشد، کفش کتانی داشته باشد و دست به فرارش نیز عالی باشد.

کیف قاپ ها زنانی را که حدس می زنند کیف شان محتوی چیز دندان گیری است زیرنظر می گیرند و در یک لحظه مناسب کیف را از دست یا شانه او می قاپند و پا به فرار می گذارند، اما انسان در هر شغلی که هست دلش می خواهد ترقی کند. همیشه که نمی شود کیف قاپی کرد.

اخیراً یکی از کیف قاپ هایی که خیلی ترقی کرده است موفق شد یک دکل نفتی را از چنگ ایران بقاپد و به مکزیک ببرد. باور نمی کنید؟ خبرش را بخوانید.

سکوت معنی دار بلبل ها…

نمی دانم شما هم احساس می کنید که بلبل ها مدتهاست ساکت شده اند و رغبتی به خواندن ندارند یا نه؟ در منطقه ما که اینجور است. انگار نه انگار که خانم سپیده رئیس سادات می خواند: بهار آمده با گل و سنبل… ز بیداد گل نعره زن بلبل…

نعره که هیچ، طفلکی ها جیک هم نمی زنند. از ترس داعش و بوکوحرام است یا طالبان نمی دانم، اما این که دل و دماغ خواندن ندارند را هر صاحبدلی احساس می کند.

شاید هم حق دارند؟ هرچه درخت است می برند و به جایش آپارتمان می سازند. کجا بنشینند و بخوانند؟ روی آنتن ماهواره؟ ، کسی آنجا سر حال می آید؟ امواجی که فقط و فقط سریال به همراه می آورند تا مردم سرگرم باشند و کاری به کار بزرگترها نداشته باشند، دل و دماغی برای گنجشک ها و بلبل ها باقی می گذارد یا شور و حالی در آنها برمی انگیزد که آوازی بخوانند؟

یک زمانی بلبل ها از پنج صبح شروع به خواندن می کردند و بدون آنکه به ساعت نگاه کنند، یک نفس چهچه می زدند تا از نفس بیفتند. هرروز صبح به زبان حال می سرودند که:

برخیز که می رود زمستان / بگشای در سرای بستان

برخیزکه باد صبح نوروز/ در باغچه می کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق / در موسم گل ندارد امکان

اما آنطور که بویش می آید بلبلان احساس می کنند زمان، زمان حافظ است.

در دورانی که حافظ می زیست نیز بلبلان از ترس امیرمبارزالدین، حاکم خونخوار شیراز که نفس همه را بریده بود، رغبتی به خواندن نشان نمی دادند و به همین دلیل خواجه شیراز از سکوت بلبلان متعجب شد و پرسشگرانه سرود:

صد هزاران گل شکفت و بانک مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد، هزاران را چه شد؟

امروز که من این جملات را می نویسم، اواسط اردیبهشت است، اردیبهشتی که طبیعت چون بهشت زیبا و معطر می شود اما از آواز بلبلان خبری نیست؟ کجا هستند و چه بلائی به سرشان آمده است؟

آیا از غم سگ کشی های شیراز خون به جگر شده اند و سکوت کرده اند؟ یا در غم غرق شدن هرروزه آوارگان در دریا عزا دارند؟

به آوارگان عراق و یمن و سوریه می اندیشند یا نگران گرانی و بی پولی مردم ایران هستند؟

شاید می ترسند همچنان که مهدیه محمد خانی را بابت اینکه صدای دلنشینی دارد به دادگاه احضارکرده اند، آنها را نیز به دادگاه ببرند که چرا جیک جیک کرده ای؟

یکی از گنجشک ها به خبرنگار ما می گفت صدایم دربیاید می فهمند کجا هستم و شکارم می کنند و با لحنی تمسخرآمیز از خبرنگار ما پرسید: آخر ما گوشتی داریم که قابل خوردن باشد؟ کباب گنجشک؟ به نظرتان خنده دار نیست؟ چهارتا دانه پر و استخوان کباب کردن دارد؟

گنجشکه در حالی که افسوس کنان سرش را تکان می داد می گفت: حالا صبرکن آقا، این اول کار است …این بشر دوپا را که من می بینم به زودی پروانه ها را نیز شکار می کند و از گوشت آنها جوجه کباب درست می کند!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.