۱

نشانه‌های رشد و گسترش هر جامعه‌ای وابسته و پیوسته به علوم انسانی آن، به ویژه ادبیات آن است. ادبیات یا به طور کلی علوم انسانی نیز بدون آزادی از رشد و گسترش لازم باز می‌مانند. ریشه‌های تمدن سرزمین‌های کهن سومر، بابل، ایران، مصر، یونان و … در ادبیات بازمانده‌ی آن‌ها یا استوره‌ها و سرودهای آیینی آن‌ها شناسایی می‌شود. جوهر و حکمت یا بنیاد فکر آن چه باستان‌شناسان یافته‌اند در درون متن‌هایی چون گیلگمش، گاهان، ریگ‌ودا، اودیسه، ایلیاد، سرودهای بودا، پندهای کنفوسیوس و … رشد و گسترش یافته است. به بیان دیگر، بدون توجه ویژه داشتن به زنجیره‌ی فرهنگ و شاخص آن چرخه‌ی ادبیات، آفرینش و امکان رشد و گسترش آن در قلمروهای گوناگون، نمی‌توان به یک جامعه‌ی زنده، پویا و زاینده دست یافت، نمی‌توان به آن رشد و بالندگی رسید که ضرورت‌های هر زمان و هر مکان ایجاب می‌کنند. پس، برای حفظ، تداوم، استحکام، رشد و گسترش این زنجیره‌، تمام حلقه‌ها از اهمیت ویژه برخوردارند. همان گونه که بدون آزادی بیان نمی‌توان به آزادی و جامعه‌ی مردم‌آگاه و نظام دموکراتیک رسید، بدون رشد و بالندگی عنصرهای آزادی بیان یعنی رسانه‌های گوناگون نیز نمی‌توان به اندیشه‌های ژرف انسانی و تحقق حقوق‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رسید.

پس، از آن جا که ادبیات چشمه‌ی اندیشه‌ها و دست‌آوردهای بزرگ بشری است، و نخستین جوانه‌های هرگونه تفکری یا هرگونه دست‌آوردی در درون ادبیات پویا شکل گرفته است، هنوز هم نمی‌توان بدون توجه ویژه به آن، به شکوفایی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شایسته رسید یا انتظار داشت نظام برآمده از جامعه‌ی ناآزاد؛ نظامی مردم‌سالار باشد. چنان که سه دهه‌ی گذشته‌ حکومت اسلامی در ایران به ما نشان داده است هر گاه توجه به ادبیات یا عنصرهای رشد و گسترش آن بیش‌تر بوده است، رشد جامعه و خواست‌های آن انسانی‌تر و پویاتر گشته استjonge-zaman--koushan-1.

دوره‌ی رییس جمهوری علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی یا زمان بعد از جنگ ایران و عراق، در چهار سال نخست متمرکز است روی “ویترین اقتصادی” و چهار سال دوم متمرکز است روی “ویترین فرهنگی”. در نیمه‌ی دوم این سال‌ها که از جانب حکومتیان “دوران سازندگی” نامیده می‌شود، توجه ویژه‌ای به علوم انسانی می‌شود. حکومت اسلامی فارغ از “رنگ و لعاب” داخلی برای پنهان کردن ویرانی‌های حاصل از جنگ و کشتارهای سیاسی و نهایت فریب مردم، نیازمند “ویترین فرهنگی”، برای نمایش خود به بیگانگان و برقراری ارتباط سیاسی و اقتصادی گسترده‌تر است. پس به ناگزیر تا حدودی فضا برای فعالیت گونه‌های گوناگون ادبیات و هنر باز می‌شود. چند روزنامه، چند مجله و چند ماه‌نامه مجوز انتشار می‌گیرند؛ ده‌ها کتاب پشت سد سانسور مانده امکان انتشار می‌یابند؛ ده‌ها نمایش و فیلم ساخته می‌شوند؛ ده‌ها نمایشگاه هنرهای تجسمی بر پا می‌گردند، ده‌ها کنسرت، سمینار، سخنرانی و در مجموع اجتماع‌های فرهنگی، ادبی و هنری، و همه از سوی دولت یا وابسته‌گان به آن بر پا می‌شوند. حاصل این دوره، که توأم است با رشد مستقیم ادبیات، به ویژه کتاب‌های گوناگون به ویژه در قلمرو رمان، نظر، فلسفه و گسترش معرفت تأمل و مدارا، بیش از هر عنصری برآمده‌ی انتشار نشریه‌هایی است که گردانندگان هر کدام از آن‌ها، به نسبت جهان بینی شان می‌کوشیدند بر وسعت نظر بگسترانند و تا حد ممکن خط قرمز سانسور را بالا ببرند. مانند زنان، کیان، ادبستان، شباب، گفتگو، نگاه نو، راه نو، دنیای سخن، گردون، جامعه سالم، روزگار وصل، فرهنگ و توسعه، باران، تکاپو، بوطیقای نو و آدینه.

برآیند اجتماعی و سیاسی مستقیم حضور این نشریه‌ها، رشد و گسترش جامعه در سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ است که فراز یا تبلور آن را آشکارا می‌توان در جنبش دوم خرداد و به روی کار آمدن دولت اصلاحات با رییس جمهوری محمد خاتمی دید. به بیان دیگر، حضور رسانه‌های همه‌گانی، به ویژه نشریه‌ها و تلاش گردانندگان آن‌ها، نه تنها توانست نویسندگان بیرون از حکومت اسلامی یا “ناخودی‌ها” را به دست‌آوردهای بسیاری چون متن ۱۳۴ نویسنده و منشور کانون نویسندگان ایران برساند، که سبب شد کوشندگان فرهنگی درون حکومت اسلامی یا “خودی‌ها” نیز به استقلال رای و اندیشه برسند، از کل نظام جدا شوند و به سوی “اصلاحات جدی” گرایش بیابند.

خلاف همین روند سازنده را می‌توان در دوران به اصطلاح “اصلاحات” دوره‌های رییس جمهوری محمد خاتمی و دولت او شاهد بود. از آن جا که “دولت اصلاحات” حکومت اسلامی دریافته است حضور فعال دیگراندیشان و به ویژه انتشار نشریه‌های مستقل آن‌ها خطر اصلی برای فروپاشی حکومت اسلامی است، تلاش می‌کند با دو ترفند هم “ویترین فرهنگی” و هم استحکام پایه‌های حکومت اسلامی را حفظ کند. در نخستین ترفند، تتمه‌ی نشریه‌های دیگراندیشان یا “ناخودی‌ها” توقیف و تعطیل می‌شود. مانند آدینه که پر سابقه‌ترین مجله‌ی مستقل تاریخ جمهوری اسلامی بود و آخرین سردبیر آن من بودم. در دومین ترفند، انتشار و گسترش نشریه‌های به ظاهر منتقد اما در اصل حافظ حکومت اسلامی تبلیغ می‌شود. چنان که برایند اجتماعی و سیاسی مستقیم نبود نشریه‌های جدی مستقل در دوره‌ی دوم “اصلاحات”، دولت بنیادگرای محمود احمدی‌نژاد و بروز خودکامگی بی‌چون و چرای رهبر و ولی فقیه حکومت، علی خامنه‌ای است.

۲

با مقدمه‌ی بالا می‌خواهم به این گفتمان برسم که چرا من و کسانی چونان من، به رغم مشکل‌های بسیار، اثرهای خود، به ویژه‌ نشریه‌هایی مانند جُنگ زمان را باز هم منتشر می‌کنیم، درصدد تأسیس و فعالیت نهادی به نام خانه‌ی آزادی بیان می‌افتیم و چرا اعتراض‌های بسیار با وجود جنبش معروف به جنبش سبز، هنوز هم نتوانسته دست‌آوردهای شایسته‌ای داشته باشد.

نگاهی گذرا به تاریخ جنبش‌های مستقل، آزاد و مترقی نشان می‌دهد که وجود عنصرها و عامل‌های فرهنگی و ادبی جدی و کارا از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پشتوانه‌های رهبران و دست‌اندرکاران اصلی جنبش‌های سیاسی و اجتماعی بوده است. رهبران بزرگ سیاسی جهان، اگر یکی از شخصیت‌های فرهنگی زمانه‌ی خود نبوده‌اند یکی از حامیان و خوانندگان جدی اثرهای فرهنگی، به ویژه ادبیات جهان بوده‌اند. بدون پشتوانه‌ی فرهنگی و ادبی نمی‌توان به بینش‌های سیاسی کارا و خلاق رسید. بدون رشد و گسترش رسانه‌های فرهنگی و ادبی جدی، نمی‌توان به جامعه‌ی شعورمند، فعال و خواستار آزادی و پیشرفت رسید. اگر رهبران و همه‌ی کوشندگان سیاسی و اجتماعی امروز ایران راه به جایی نمی‌یابند و فاقد درایت‌های لازم برای رهبری هستند، از این رو است که بیش از نود درصد آن‌ها اهل مطالعه‌ی جدی نبوده‌اند و نیستند. بدون شناخت فرهنگ و ادبیات روز نمی‌توان به خلاقیت‌های سیاسی و اجتماعی رسید.

اهرم رشد و گسترش نویسندگان ادبی، نشریه‌های جدی است؛ اهرم رشد و گسترش معرفت متفکران، ادبیات جدی است؛ اهرم رشد و گسترش سیاستمداران و مصلحان اجتماعی، متفکران جدی است. بدون شناخت و دریافت این زنجیره‌ی فرهنگی و ادبی نمی‌توان راه به جایی جست.

کوشندگان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ادبی ایران به پشتوانه‌ی کدام نشریه‌های جدی می‌خواهند جامعه را به یک نظام مردم‌آگاه یا دموکراتیک برسانند؟ به پشتوانه‌ی کدام نشریه‌ها می‌خواهند معرفت‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ادبی را در میان خود و جامعه نهادینه کنند؟ آبشخور متفکران ایرانی کدام نشریه‌ها یا کتاب‌های روز ایرانی است؟

بدون مجله‌های جدی آیا می‌توان به ادبیات امیدوار بود؟ بدون آفرینش و تولید ادبیات جدی آیا می‌توان به فرهنگ امیدوار بود؟ بدون فرهنگ بالنده و پویا آیا می‌توان به اندیشه‌ی پویا امیدوار بود؟ بدون اندیشه‌ی پویا آیا می‌توان به سیاست کارا امیدوار بود؟ بدون سیاست کارا آیا می‌توان به رفاه اجتماعی امیدوار بود؟ بدون رفا اجتماعی آیا می‌توان به اقتصاد شکوفا امیدوار بود؟ بدون اقتصاد شکوفا آیا می‌توان به سرزمین مستقل و آزاد امیدوار بود؟

آیا زمان آن فرا نرسیده است که ایرانی دست از “طبل‌هایش” بردارد و به جای این که به تاریخ “شکوهمندش” ببالد، خفت تاریخی اکنون را نابود کند، به جای این که به ضرب‌المثل‌های عقب افتاده و منفعلی مثل “هنر نزد ایرانیان است و بس” فکر کند، اثری نو بیافریند، به جای شعار دادن، عمل کند، به جای هر شعاری، طرحی نو در اندازد؟

jonge-zaman--koushan۳

نهمین شماره‌ی جُنگ زمان در دست‌های شما است و این هم به معنای مقاومت بسیار من و دوستان و همکار من است و هم به معنای تعهد و باور ما در برابر حرف‌هایی که در سطرهای بالا نوشتم. همان گونه که در شماره‌ی نخست اعلام کردم، جُنگ زمان را در آغاز هر فصل با به‌ترین کیفیت ممکن منتشر می‌کنم، به رغم سختی‌های بسیار هنوز هم به گفته‌ی خود متعهدم و هم چنان خواهم ماند. چون نمی‌خواهم باور کنم جامعه‌ی ایرانی، به ویژه بخش فرهنگی و سیاسی آن در حال انفعال و درجا زدن است؛ چون نمی‌خواهم باور کنم این تنها حکومت‌های خودکامه نیستند که جلو رشد و گسترش فرهنگ، به ویژه آزادی بیان را می‌گیرند، مردمان نیز خواسته یا ناخواسته اهرم‌های سانسور و ایستایی می‌شوند. اما ناگزیر به این اعترافم که به خاطر “علامه‌ی دهر بودن” و “نخوانده ملا بودن” و بی‌نیاز بودن بسیاری از جامعه‌ی سیاسی، فرهنگی و ادبی ایرانیان، به ویژه کسانی که در خارج از کشور هستند به نشریه‌هایی فرهنگی، ادبی، هنری؛ از این پس جُنگ زمان را به صورت ویژه‌نامه منتشر می‌کنم. به بیان دیگر، چون سیاست انتشار فصل‌نامه‌ای مانند جُنگ زمان در قلمرو فرهنگ، ادبیات و هنر، به شکل کتاب با داشتن فصل‌هایی چون پیشخوانی، بازنگری ادبی، نظریه‌ی فلسفی، فرهنگ و جامعه، سیاست، طنز، شعر، داستان، نقد، معرفی و … به معنای داشتن مخاطبان بسیار، دست کم چند هزار خواننده است و این گونه مخاطبان، دست کم امروز در میان ایرانیان خارج از کشور بسیار اندک‌ هستند، از این پس جُنگ زمان به صورت ویژه‌نامه و با شمارگان اندک منتشر می‌شود تا دست کم به مشترکان و خوانندگان علاقه‌مندش، اثرهای ویژه‌ی بیش‌تری ارایه دهد و فصل‌های نامبرده شده در۹ شماره‌ی گذشته به صورت رایانه‌ای در سایت جنگ زمان (www.jongezaman.com) منتشر خواهد شد.

خلاصه کنم و بروم سر حرف آخر. چرا که تو، خواننده‌ی این یادداشت، به یقین خود می‌توانی “مثنوی هفتاد من” از “هویت فرهنگی” شهروند ایرانی بنویسی و نیازی به تکرار حرف‌های من نیست.

حرف آخر این که این آخرین شماره‌ی جُنگ زمان، به شکل کتابی مجموعه‌ی اثرهای گوناگون در قلمروهای متفاوت است. علت انتشار این شماره نیز، به خاطر تعهدی است که به نویسندگان اثرهای این شماره داده بودم. چرا که بسیاری از این‌ اثرها در دو سال گذشته، از این شماره به شماره‌ی بعد موکول شده بود و اگر به این خاطر نبود، از همین شماره، جنگ زمان با اختصاص یافتن به یک یا دو اثر جدی یا ویژه‌نامه‌ی یک موضوع منتشر می‌شد. بنابراین از این تاریخ تا وقتی وضعیت به همین گونه‌ی امروز است و دست کم اهل فرهنگ و ادب و روشنفکران، علاقه‌مند به مطالعه‌ی نشریه‌های جدی نیستند و نمی‌خواهند از انفعال رهایی یابند، جُنگ زمان به صورت ویژه‌نامه یا انتشار یک اثر منتشر می‌شود و در شکل مجازی به سبک و سیاق سابق با بخش‌های گوناگون.

این گونه انتشار البته در تاریخ مطبوعات ایران بی‌سابقه نیست. بسیاری از شماره‌های کتاب هفته، با یک یا دو اثر منتشر می‌شد. چنان که بسیاری از اثرهای جدی آن دوره، مثل رمان ملکوت نوشته‌ی بهرام صادقی، نخستین بار در کتاب‌ هفته منتشر شدند.