انتخابات ۲۰۱۵

بخش ۲

 

 

در کانادا قدرت سیاسی و اجرایی بین سه سطح از حکومت فدرال، حکومت های استانی و حکومت های شهری تقسیم شده است

 

در کانادا، مهاجران اروپایی پایه های حکومت را ریخته اند و دین و حکومت از هم جدا هستند

 

کانادا در سطح فدرال در حال حال حاضر شانزده حزب دارد که از میان این احزاب، شش حزب در پارلمان نماینده دارند

 

انتخاب نمایندگان حوزه های مختلف در شهرها و مناطق کشور در کانادا زیر نظر «سازمان انتخابات کانادا» انجام می شود

 canada-parties

کشور فدرال پارلمانی کانادا به لحاظ تقسیمات کشوری دارای ده استان و سه منطقه شمالی است. کشور را یک حکومت فدرال و ده حکومت استانی (آلبرتا، بریتیش کلمبیا، مانیتوبا، نیوبرانزویک، نیوفاوندلند و لابرادور، نوا اسکوشیکا، انتاریو، جزیره پرنس ادوارد، کبک، و ساسکاچوان) به طور عمده می گرداند و مناطق شمالی (منطقه شمال غربی، نوناووت و یوکان) هم با وجود اینکه به خاطر شرایط زیستی دشوار جمعیت زیادی ندارند، به وسیله حکومت های منطقه ای که در ساختارشان شبیه حکومت های استانی هستند، اداره می شوند. در کنار این حکومت ها، حکومت های شهری که در هر شهر عمده ای بر سر کار هستند با گرداندن امور شهری و محلی، شهرها را اداره می کنند.

مبنای اصلی حکومت های فدرال، عدم تمرکز قدرت سیاسی و اجرایی است. تفکیک قوا در اینگونه حکومت ها هم مانند هر حکومت دیگر که با دموکراسی کشوری را اداره می کند، اصل و اساس دیگر حکومت های فدرال دموکراتیک است. از نظر گروهی از اندیشمندان امور سیاسی و فلسفه های سیاسی کشورهایی که حکومت فدرال دارند، به لحاظ اینکه تکیه بر تقسیم قدرت دارند، معمولا از بهترین و دموکراتیک ترین کشورهای دنیا هستند.

در کانادا قدرت سیاسی و اجرایی بین سه سطح از حکومت فدرال (کشوری)، حکومت های استانی ـ منطقه ای و حکومت های شهری تقسیم شده است. وظایف و مسئولیت های هر کدام از این حکومت ها به طور روشن در قانون اساسی کانادا و دیگر قوانین مربوطه مشخص شده است.

دولت فدرال مسئولیت و وظیفه اصلی­ اش مسائل و امور و برنامه ریزی برای امور در شکل کلان آنهاست. وظیفه قانونگذاری (از طریق پارلمان و نظارت سنا)، برنامه ریزی های اقتصادی کلان، امور دفاعی و نظامی، حفظ استقلال کشور، سیاست خارجی و هماهنگ کردن امور اجرایی استانها و مناطق مختلف از اینگونه امور هستند. حکومت های استانی و سه منطقه شمالی مسئولیت و وظیفه شان گرداندن امور محدوده جغرافیایی این حکومت هاست. این حکومت ها در حوزه کار خود به همه امور استان و یا منطقه می پردازند. امور خدمات بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و طرح های توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را می توان به عنوان شماری از وظایف این حکومت ها مثال زد.

بین هر سه سطح حکومتی در کشورهای فدرال و از جمله کانادا رابطه ای برای هماهنگی های اجرایی و حکومتی به طور شفاف در قوانین پیش بینی شده است. البته دولت فدرال اهمیت درجه اولی دارد، اما این موضوع به دلیل تقسیم قدرت در کشورهای فدرال کانادا، به معنای بی اهمیتی دو حکومت دیگر نیست و آنگونه که خصوصیات «فدرالیسم» به عنوان یک ضرورت طلب می کند، هر سه این دولت ها در برآیند کلی و هدف نهایی اهمیت ویژه دارند. این هدف کلی و غایی رفاه مردم است. رسیدن به این هدف و بهبود هرچه بیشتر آن با استفاده از منابع انسانی، منابع طبیعی، گسترش آموزش و پرورش و در نهایت با انجام به شکلی هر چه بهتر، ممکن می شود. علاوه بر این جهان، با وجود مرزهای جغرافیایی خود و تعدد کشورها، برای رفاه ساکنانش و صلح، اقتصاد بهتر و سالم، عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست و بسیاری مسائل دیگر که جنبه همگانی دارند، هر روز بیش از پیش برای رفاه بیشتر ساکنان خود نیاز به همکاری و همیاری نزدیکتر و همه جانبه تری دارد. در این راستا کشورهای توسعه یافته، از جمله کانادا، به خاطر جایگاه مهمشان در صحنه بین المللی نقشی کلیدی دارند. مخارج و بودجه لازم برای انجام امور مختلف و دادن خدمات گوناگون به مردم از طریق مالیات های مستقیم و غیر مستقیم و سود شرکت های دولتی مانند اداره پست، راه آهن سراسری، هایدرو کبک و هایدرووان (در انتاریو) و مانند آنها و همینطور مالیات بردرآمد افراد و شرکت ها به دست می آید.

پیش از اینکه به چگونگی تشکیل حکومت ها در کانادا بپردازیم باید به نکته ای مهم اشاره کنیم و آن اینکه در کانادا سیاست و دین به کلی از هم جدا و کشور دموکراتیک فدرال کانادا یک بارزه دیگر آن سکولار بودن آنست. جدایی دین از حکومت و سیاست به آنجا بر می گردد که اساسا حکومت و ساختار حکومتی در کانادا در قرن نوزدهم که پایه های حکومت امروزی همانست، به وسیله مهاجران اروپایی شکل گرفته است و همانطور که می دانیم اروپا چند قرن است که دین را از حکومت جدا کرده است.

لازمه تقسیم قدرت حکومتی، نظارت مردم بر کسانی است که زمام امور را در دست دارند در نتیجه در گردش زندگی مردم این امر بسیار مهم است و از طریق انتخابات عملی می شود.

زمامداران هر سه دولتی که در سطوح مختلف تشکیل و امور کشور را می گردانند با رای مستقیم و مخفی مردم انتخاب می شوند. موضوع انتخابات به عنوان رکن اساسی دمکراسی کانادا بجز انتخاب حکومت ها، در انتخابات مدیران و گردانندگان هر مرکز قدرت و تصمیم گیری دیگری هم در کانادا رایج است. انتخاب گردانندگان اتحادیه های حرفه ای و هئیت امنای مدارس از این نمونه ها هستند.

پایه های هرمی که راس آنها را حکومت ها می سازند، حزب ها و سازمان های سیاسی هستند و حزب ها خود از جمع شدن گروه های مختلف مردم که دارای فلسفه سیاسی ویژه و بینش های مختلف در گرداندن امور اجتماعی هستند، تشکیل شده اند. بر اساس قانون هر گروه و دسته با هر نوع فلسفه و بینش فلسفی و سیاسی با طی پروسه های قانونی حق تشکیل حزب دارند. تشکیل احزابی که اعضاء یا بنیانگذاران آن فلسفه و یا اهداف ضد انسانی دارند، بر اساس قوانین مربوط به تشکیل حزب ها ممنوع است. به همین دلیل تشکیل حزب هایی که اندیشه های فاشیستی و یا نژادپرستانه داشته باشند، ممکن نیست.

در سطح فدرال در حال حاضر ۱۶ حزب داریم. (ویکی پدیا) از میان این احزاب شش حزب در پارلمان نماینده دارند. حزب محافظه کار کانادا (۱۶۲ نماینده ـ سال تاسیس ۲۰۰۳)، حزب دموکراتیک نو / ان دی پی (۹۵ ـ ۱۹۶۱)، حزب لیبرال کانادا (۳۶ ـ ۱۸۶۷)، بلوک کبکوا (۲ ـ ۱۹۹۱)، حزب سبز کانادا (۲ ـ ۱۹۸۳) و نیروهای دموکراسی (۲ ـ ۲۰۱۴) و ده حزب دیگر نماینده ای در پارلمان ندارند.

 

تاریخچه، بینش سیاسی، فلسفی و اجتماعی این حزب ها را در شماره های آینده بررسی خواهیم کرد.

از آنجا که پایه و اساس حکومت ها و از جمله و به نوعی از همه مهمتر حکومت فدرال بر اساس رای مردم است. بنابراین بررسی شیوه و چگونگی «انتخاب و انتخابات» موضوع بسیار مهمی است.

 

انتخاب نمایندگان حوزه های مختلف کشور برای پارلمان و دولت فدرال زیر نظر «سازمان انتخابات کانادا» که سازمانی کاملا مستقل است، انجام می شود. هرگاه روز انتخابات مشخص شد و یا پیش از آن، احزاب مختلف در پروسه های درون حزبی کاندیداهای خود را برای حوزه های مختلف انتخاب و معرفی می کنند و بعد از طی مبارزات انتخاباتی که معمولا حدود یک ماه طول می کشد، در روز رای گیری مردم در هر حوزه ای که در آن زندگی می کنند به پای صندوق های رای رفته و نماینده مورد نظر خود را انتخاب می کنند.

در کانادا دادن رای اجباری نیست. داشتن ۱۸ سال سن و داشتن تابعیت کانادا شرط دادن رای است. پس از شمارش آرا هر کاندیدایی که بیشترین آرای مردم را به دست آورده باشد، به نمایندگی آن حوزه کرسی مجلس را به دست می آورد و پس از طی تشریفات لازم در پارلمان کانادا که در اتاوا، پایتخت کانادا قرار دارد، معمولا برای یک دوره چهارساله برای حفظ منافع مردم آن حوزه و در سطح وسیع تر کل مردم به کار می پردازد. حزبی که بیشترین کرسی های پارلمان را به دست آورد به دستور فرماندار کل مامور تشکیل دولت می شود. در صورتی که آن حزب تعداد نمایندگانش نصف به علاوه یک کل نمایندگان پارلمان یا بیشتر باشد، دولت اکثریت و در صورتی که کمتر از این حد نصاب کرسی به دست آورده باشد، دولت اقلیت تشکیل می دهد. رهبر آن حزب هم نخست وزیر می شود و کابینه را تشکیل می دهد. در مورد دولت های شهری، شهردار با رای مستقیم مردم مستقل از احزاب انتخاب می شود.

با همه دموکراتیک بودن کانادا این شیوه انتخاب نمایندگان، شیوه ای کاملا عادلانه نیست. به دلیل اینکه معمولا حزب ها ممکن است در یک حوزه و در جمع همه حوزه ها «درصد» آرای زیادی به دست آورند، اما لزوما به همان نسبت درصدی در پارلمان کرسی به دست نمی آورند. به عنوان نمونه ای روشن در انتخابات آلبرتا که روز ۵ ماه مه امسال برگزار شد بنا بر شمارش نهایی آرا به وسیله «سازمان انتخابات آلبرتا» حزب محافظه کاران پیشرو با وجود بدست آوردن حدود ۲۸ درصد کل آرا تنها ۱۰ نماینده به مجلس فرستادند در حالی که کاندیداهای حزب وایلد رز با به دست آوردن ۲۴ درصد آرا توانستند ۲۱ کرسی از ۸۷ کرسی مجلس آلبرتا به دست آورند و اپوزیسیون رسمی دولت ان دی پی شدند. در عمده انتخابات فدرال و استانی نتایج نهایی اینگونه رقم می خورد.

 

یکی از بهترین و عادلانه ترین روش های انتخاباتی که اکنون در کشوری مثل آلمان رایج است، شیوه ای است که با اتکا به تعداد آرا و درصد آرا هر حزب در مجلس نماینده خواهد داشت. این شیوه در زبان انگلیسی به شیوه Proportional representation مشهور است به فارسی می توان آن را «انتخاب متناسب» یا انتخاب «ترکیب عددی ـ درصدی» ترجمه کرد. در انتخابات «ترکیب عددی ـ درصدی» تعداد نمایندگان نهایی پارلمان هم بر اساس تعداد آرایی که در هر حوزه کاندیداهای احزاب به دست می آورند و هم درصد آرایی که بر اساس رای دوم مردم به احزابی که در لیست رای گیری آمده اند، در این شیوه از رای اول مهمتر توصیف شده، تعیین می شود.

دویچه وله (رادیو صدای آلمان) به مناسبت انتخابات فدرال آلمان برای بوندستاگ (پارلمان فدرال آلمان) ضمن توضیح مختصر این شیوه در سایت خود نوشته است: «بعد از جنگ تاکنون هیچ حزبی به تنهایی قادر به تشکیل دولت (اکثریت) نبوده است و ناگزیر بوده است از میان احزاب کوچکتر موتلفی برای خود دست و پا کند.» این عمدتا به خاطر شیوه انتخاب نمایندگان در آلمان است. شیوه «ترکیب عددی – درصدی» مدتهاست در کانادا از سوی شماری از فعالان سیاسی و احزاب پیشرو (بویژه احزاب کوچکتر) مطرح شده و مورد بحث و گفت وگوست.

ادامه دارد …

بخش اول  را اینجا بخوانید.

 

 

* علی شریفیان، روزنامه نگار آزاد در رشته هنر و علوم ارتباطات درس خوانده، از همکاران شهروند در مونترال است. مقالات او در زمینه مسائل هنری، اجتماعی، هنر و فرهنگ و امورسیاسی کبک و کانادا علاوه بر شهروند در رسانه های مختلف منتشر می شوند.