از اینجا، از آنجا، از هر جا /۳۰

در این ایام که به راحتی اسطوره های شعر نو پارسی توسط سنت اندیشان تکیه داده به جایگاه های دولتی مراکز دانشگاهی مورد تعرض و توهین قرار می گیرند، به نظر من سکوت در این باره جور بزرگی در حق این بزرگان نظیر نیما و شاملو است که در دل خاک خفته اند و توان دفاع از خود ندارند. بنابراین بر هر اهل قلمی واجب است که با هر میزان توان و بضاعتی که دارد، به طریق اصولی و درست از این اسطوره ها دفاع کند و حقیقت امر را برملا کند. ما در تاریخ ادبیات معاصر ایران شاعران متعهد و با رسالتی داریم که وقایع زمان خود را با رستاخیز واژه های پارسی به ثبت رسانده اند و تعهد اجتماعی، سیاسی و اخلاقی خویش را به جا آورده اند. شادروان محمدعلی سپانلو اعتقاد داشت که ادبیات ما سر فصل رویدادهای اجتماع را به خوبی ضبط کرده است.

وقتی که عارف قزوینی می سراید: “پیام دوشم از پیر می فروش آمد / بنوش باده که یک ملتی به هوش آمد” در حقیقت انقلاب مشروطیت ایران را به تصویر می کشد. “بسراییم دلتنگ با هم” در افسانه نیما یوشیج، نشان دهنده تصویر دوره رضاشاه است. شعر “قوقولی قو خروس می خواند” این شاعر سنت شکن، فضای باز سیاسی بعد از شهریور بیست را نشان می دهد. “زمستان” اخوان ثالث یادآور کودتای بیست و هشتم مرداد ۳۲ است. “دهانت را می بویند” شاملو نشانگر زمان بی اعتمادی و سرکوب است. “نام تمام مردگان یحیی است” سپانلو سخت متاثر از مصائب دوران جنگ با عراق است. “دوباره می سازمت وطن” سیمین بانوی غزل معاصر امید به سازندگی بعد از ویرانی را به زیبایی تصویر می کند.

اما لازم است در اینجا از نیما و شعر متعهدش بگویم که با رستاخیز واژگان پارسی شور و امید به دل ها می افکند. او گاهی اوقات از وضعیت دوران خود تعریفی می کند که معلوم نیست شب است یا روز و خون از روی زمین به جای دود بلند می شود. نیما در یک چنین حالتی از تسلیم نشدن می سراید و از اینکه دل فولادین افراد نباید زنگار بگیرد. او لحظه ای از حرکت به جلو نمی ایستد. برای نیما شکست سیاسی نه تنها نوستالژیک نیست، بلکه در هر شرایطی نباید به یک یا دو واژه ذهنی تبدیل شود. پس بیایید به جای آنکه به یاوه های دشمنان شعر هدف دار و متعهد معاصر جواب دهیم، ارزش های این گونه سرودن را به تحلیل بگذاریم که خاری بهتر از این نیست به چشم بدطینتان سنت گرای وابسته.

 

 

کودک آزاری در ایران، بحران یا فاجعه

 

این روزها کافی است روزنامه های ایران را ورق بزنیم و نگاهی به صفحات حوادث آنها بیندازیم تا از عمق بحران هایی که جامعه ما را فرا گرفته آگاه شویم. به نظر من اگر کسی بخواهد با آرامش نسبی بهتری در اینجا زندگی کند، بهتر آن است که به رسانه های جمعی و مسائلی که در جامعه جریان دارد، توجهی نداشته باشد تا ذهن و فکرش به گرفتاری هایی که هر آن ممکن است گریبانگیر او شود معطوف نشود.

این بار می خواهم از کودک آزاری در ایران مطالبی بنویسم، ولی نمی دانم این پدیده ناراحت کننده را بحران بنامم یا فاجعه. نمونه هایی که در اخبار و حوادث از خشونت علیه کودکان حکایت می کند، هم حالت بحران دارد و هم به فاجعه نزدیک است. جای بسی تعجب است در حالی که بسیاری از والدین تصور می کنند بیرون از خانه جای امنی برای کودکان نیست، بررسی ها و آمارهای حوادث نشان می دهند که بیشترین موارد کودک آزاری در میان خانواده و از طریق نزدیکان کودک رخ می دهد. اینجاست که باید این ناهنجاری را فاجعه نامید.

در بسیاری از موارد کودک آزاری در خانه، می توان نشانه های افسردگی و سایر بیماری های روانی و اعتیاد را در میان والدین پیدا کرد. آزار جنسی و تجاوز در خانواده ها که کودک نمی تواند از آن درک درستی داشته باشد به میزان بسیار زیادی رو به افزایش است. نتایج بررسی ها در این زمینه نشان می دهد که ۲۵ درصد دختران و ۵/۱۲ درصد پسران قبل از هشت سالگی با آزار و اذیت جنسی مواجه می شوند. آمارهای موجود و اعلام شده در رسانه های عمومی بسیار تکان دهنده است. میانگین میزان کودک آزاری در سال ۹۳ بیش از بیست مورد در هر روز بوده است. در سال ۹۰ بر اساس این گزارش ها ۹۹۹۰۰ تماس مرتبط با اورژانس اجتماعی گزارش شده است که از آن میان ۸۶۱۸ مورد مرتبط با کودک آزاری بوده است. روزانه فقط در تهران یازده کودک مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. لازم به توضیح است که این آمارها بر اساس تماس هایی است که با خط تلفن اورژانس اجتماعی برقرار شده، بدیهی است موارد دیگری نیز از کودک آزاری در جامعه رخ می دهد که گزارش نمی شود و در آمارهای فوق نیامده است.

در این رابطه متاسفانه هیچ راه حل یا برنامه ای برای جلوگیری از این فاجعه اجتماعی وجود ندارد. چنین به نظر می رسد آگاهی دادن به کودکان درباره مسائلی که در بیرون و داخل خانه ممکن است برای آنها اتفاق بیفتد، اولین گام جلوگیری از این پدیده ناخوش آیند است. باید به کودکان آموخت فاصله منطقی خود را از غریبه ها حفظ کنند و در مقابل خواسته های افرادی که نمی شناسند جواب منفی دهند. والدین به جای ترساندن کودکان باید به آنها این حس را بدهند که قوی و توانا هستند و هر زمانی که اتفاق ناخوش آیندی برایشان رخ دهد، آنها می توانند از خود دفاع کنند و روی حمایت والدین خویش حساب کنند.

 

سوی شهر خاموش

نیما یوشیج

 

شهر، دیریست که رفته ست به خواب

(شهر خاموشی پرورد

شهر منکوب به جا)

و از او نیست که نیست

نفسی نیز آوا.

مانده با مقصد متروکش او

مرده را می ماند

که در او نیست که نیست

نه جلایی با جان،

نه تکانی در تن.

و بهم ریخته ی پیکره ی لاغر اوست

بر تنش پیراهن.

می رسد قافله ی راه دراز.

شهر مفلوج (که خشک آمده رگهایش از خواب گران)

بر می آید زره خوابش باز.

دید خواهد روزی

که نه با چشم علیل دگران

در بدو خویش آید نگران

و پس خواب دل آکنده به افسون و فریب

می گشاید هر در

نقشه ی منکسر دیواری

نقرسی و فرتوت

می شکافد پیکر.

و ندرین معرکه در رستاخیز

می رسد سوختگان را به مدد

یار فریادرسی

سوی شهر خاموش

می سراید جرسی

“مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج”

 

از کتاب فروشی های تهران تا کتاب فروشی های تورنتو

books-H3

بر اساس گزارش های دریافتی از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریم خان زند و کتاب فروشی های شهر تورنتو (پگاه و سرای بامداد) پر طرفدارترین کتاب های موجود در بازار در هفته گذشته به شرح زیر بوده است:

در تهران:

ـ بیشعوری ـ نوشته: خاویر کرمنت ـ ترجمه: محمود فرجامی ـ نشر تیسا ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

ـ صد سال تنهایی ـ نوشته: گابریل گارسیا مارکز ـ ترجمه: بهمن فرزانه ـ ناشر: امیر کبیر ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

ـ مثل خون در رگ های من ـ احمد شاملو ـ ناشر: چشمه ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

ـ جستارهایی درباره عشق ـ نوشته: آلن دوباتن ـ ترجمه: گلی امامی ـ ناشر: نیلوفر ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

ـ چراغ ها را من خاموش می کنم ـ زویا پیرزاد ـ ناشر: مرکز ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

 

در تورنتو:

ـ جنایت و چپاول انگلیسی ها در ایران و راه مقابله با آنها ـ همایون میهن پرست ـ ناشر: شرکت کتاب ـ آمریکا ـ ۲۰۱۴.

ـ صوفیگری ـ محمد امینی ـ ناشر: شرکت کتاب ـ آمریکا ـ ۲۰۱۴.

ـ خطی از باران ـ ۱۷ داستان از ۱۷ نویسنده ـ به کوشش: سیما غفارزاده زندی و فرامرز پورنوروز ـ انجمن هنر و ادبیات ونکوور ـ کانادا ـ ۲۰۱۴.

ـ ساعت پاکنویس ـ شهیار قنبری ـ ناشر: نیماژ ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

ـ بابا نان داد ـ ارونقی کرمانی ـ ناشر: شرکت کتاب ـ آمریکا ـ ۲۰۱۴.

ـ نهضت مشروطه و نقش تقی زاده ـ منوچهر بختیاری ـ نشر پگاه ـ تورنتو ـ ۲۰۱۵.

 

تفکر هفته

 

مهاجرت هم یک نوع مبارزه است. یک نوع ماجراجویی. انسان های ماجراجو اهل مبارزه اند. آنهایی که از شکست نمی ترسند، پیروز این میدان خواهند بود. من تازه اول این راه بودم. راهی که با ورودم به کشور کانادا آغاز شده بود. وقتی که به سال های از دست رفته نگاه می کردم، عمر به سرعت گذشته بود و من هیچ اقدامی نکرده بودم. تنها امیدواری من به آینده بود. آینده ای که با گذشته ام تفاوت فاحشی داشت و من باید آن را می ساختم. در گذشته همواره شعار داده بودم که می خواهم از آن زندگی پر از تظاهر و ریا خلاص شوم. اکنون با مهاجرتم این موضوع اتفاق افتاده بود…

“رمان نسل سرگردان”

 

ملانصرالدین در تورنتو

 

ملانصرالدین را در مراسمی فرهنگی در یکی از جلسات تورنتو ملاقات کردم که در کسوت استادی در ردیف اول نشسته بود و با بزرگان کامیونیتی سخن می گفت. من که سئوالات فراوانی از او داشتم در میان سخنرانی که مدعوین به صرف چای و شیرینی دعوت شده بودند، خود را به ملا رساندم و گفتم: استاد اگر امکان دارد به چند سئوال حقیر جواب بگویید. ملا با گشاده رویی اعلام آمادگی کرد. از ملا پرسیدم: بدترین حرکت و صفت ناپسندی که ما ایرانیان در طول تاریخ از خود بروز داده ایم چیست؟ ایشان جواب داد: پسرم، این سئوال جواب مفصلی دارد که در مختصر زمان بین سخنرانی نمی توان به آن پرداخت، ولی من جواب شما را در یک جمله می گویم و آن خیانت ایرانیان به یکدیگر است. آنگاه ملا ادامه داد:

“در تاریخ نوشته است مامون خلیفه عباسی ابومسلم را سخت بزرگ می داشت و او را در شمار اردشیر بابکان و اسکندر مقدونی بشمار می آورد. عباسیان این مرد دلیر را نخست امین آل محمد لقب داده بودند، ولی چون ورق برگشت، امین را به مجرم بدل کردن و به او “ابو مجرم” گفتند. کشتن ابومسلم ایرانیان را تکان داد. در خراسان یک ایرانی دیگر به نام سنباد زرتشتی که از پروردگان ابومسلم بود در نیشابور به خونخواهی ابومسلم قیام کرد و با سپاهیانش نیشابور، کومش و ری را گرفت، ولی پس از هفتاد روز لشکر خلیفه میان همدان و ری او را شکست دادند. سنباد در حال گریز میان کومش و مازندران به دست یک ایرانی دیگر به نام لونای طبری کشته شد… در تاریخ از این گونه خیانت ها که ایرانیان در جهت تامین منافع بیگانگان و خود انجام داده اند بسیار است.”