مثلی است معروف که “احتیاج مادر اختراعات است” و روی همین اصل، کارتن خواب های نیازمند تهران اختراعی کرده اند که هم وضع مالی خودشان تغییرکند و هم به اقتصاد کشورمان رونق بیشتری بدهد. چقدر بنشینیم تا یک کشور ازمان تقاضای نفت کند و تازه سر دادن پولش هم دبه در بیاورد؟

syrian-kids

سرسری نیگاش نکنین ، همین فسقلی چهارپنج میلیون تومن قیمتشه!

پیش فروش بچه، صنعت نوپایی که کارتن خواب ها اختراع کرده اند، آنقدر مدرن است که خیلی ها اسمش را هم نشنیده اند و اگر از یک آمریکایی با آنهمه ادعایی که در پیشرفت علم دارد بپرسی پیش فروش نوزاد یعنی چی؟ مثل بز اخفش آدم را برّ و برّ نگاه می کند و نمی داند چه بگوید؟ بخندد یا گریه کند و بماند یا برود؟

بدیهی است معنی بچه را می فهمد معنی پیش فروش را هم می داند، اما عقل ناقص اش به این قد نمی دهد که بچه را هم می شود مثل پرتقالی که هنوز کال است و نارس، پیش خرید یا پیش فروش کرد.

به قرار تحقیقی که یک استاد دانشگاه تهران کرده است، این کار هم اکنون در بخش های فقیر

نشین تهران مثل عودلاجان و دروازه غار جریان دارد و دستفروشان دوره گردی که خرت و پرت می خرند جار می زنند: رخت کهنه، نون خشک، بچه نارس می خریم …

این مسئله به صورت علنی در جلسه کارگروه اجتماعی استان تهران اعلام شد. دکتر چیت چیان استاد دانشگاه ضمن ارائه طرحی به استانداری گفت من که خودم چند شب در میان کارتن خواب های جنوب شهر زندگی کرده ام دیده ام که بچه را در شکم مادرش یک میلیون و۷۵۰ هزار تومان پیش خرید می کنند.

چنین جنسی که حتی تحریم های غرب هم به فرض اینکه از بین نرود نمی تواند به تولید آن لطمه بزند، نظر کارشناسان ایران را جلب کرده و پرسیده اند حالا که قیمت نفت تا این حد پائین آمده و بازار فرش ایران نیز به طور کلی راکد شده، چطور است روی صنعت پیش فروش نوزاد سرمایه گزاری کنیم؟

آنها پیشنهاد کرده اند از کارتن خواب ها خواسته شود دست بجنبانند، تولیدشان را افزایش دهند و به بهبود وضع اقتصادی خودشان و ایران رونق بیشتری ببخشند.

این کارشناسان سخنان خانم شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهور ایران در امور زنان و خانواده را یادآوری کرده اند که در مردادماه سال ۱۳۹۴فرموده بودند از میان ۱۵ هزار کارتن‌خواب کشور، ۵ هزار نفرشان زن هستند. این پنج هزار زن، مثل همان پنجهزار سانتری فیوژی که طبق توافق نامه هسته ای مجازیم داشته باشیم، می توانند با افزایش فعالیت های شبانه شان، برای خود وکشور تولید درآمد کنند.

خوبی این صنعت نوظهور این است که مواد اولیه اش موجود است و تولیدش هم با شوخی و خنده و خوش گذرانی آغاز می شود و به یک میلیون و ۷۵۰ هزارتومان پول نقد ختم می شود!

 

 

نیمه پر لیوان…

 

بحران پناهجویان کم کم دارد خواب دنیا را آشفته می کند. برخی از کشورهای اروپایی مثل مجارستان به فکر کشیدن دیواری از سیم خاردار دور کشورشان افتاده اند و برخی دیگر مثل انگلستان و فرانسه ضمن پذیرش تعداد کمی از آوارگان، سخت گیری هایشان را افزایش داده اند که جلوی این سیل را بگیرند.

پرزیدنت اسد که افتخار می کند در صدور اینهمه آواره نقشی موثر داشته است، هفته پیش با خوشحالی اظهار اطمینان کرد که روسیه و ایران همچنان حامی او هستند.

وی پس از آنکه چشمش به خبرنگار ما افتاد گفت می دانم چه می خواهی بپرسی ولی به جای اینکه تو سئوال کنی بگذار من بپرسم که چرا شما خبرنگارها نصفه پر لیوان را نمی بینید؟ بد کردم باعث شدم میلیونها سوری که جز دهات خودشان جایی را ندیده بودند به اینسو و آنسوی جهان بروند و قبل از مرگ کشورهای دیگر و نقاط دیدنی جهان را هم ببینند؟!

 

مغز مصنوعی …

 

بالاخره معلوم شد ساختن مغز آزمایشگاهی به سفارش ایران و برای جبران فرار مغزها صورت گرفته است.

یکی از دولتمردان می گفت حالا دیگه بذار تحصیلکره ها هرجا که دلشون می خواد فرار کنن. کارتن کارتن مغز مصنوعی می خریم، مشکلاتمان را می نویسیم و می اندازیم توی کارتن، ظرف چند ثانیه راه حلش از آنطرف کارتن میاد بیرون!

 

دفاع منصفانه!

 

به نوشته سایت های خبری، بابک زنجانی کسی که قرار بود تحریم ها را دور بزند ولی همه مقامات را دور زد، پس از دو سال که از زندانی شدنش می گذرد، هیچ رد پایی از خودش باقی نگذاشته و هنوز هیچ کس سر از کارش درنیاورده است.

وی که به تازگی می نویسند خیلی زیرک و باهوش است متهم است که دو میلیارد و هفتصد میلیون یورو از پول های ملت مادر مرده ایران را هپرو کرده است. بابک خان اخیراً در نامه ای که خطاب به نمایندگان مجلس نوشته، از خودش دفاع کرده است.

به قراری که خبرنگار ما کسب اطلاع کرده ایشان خطاب به نمایندگان نوشته است سر جدتان اینقدر پیله نکنید به من. به فرض این که من این پول ها را نمی خوردم یکی دیگه می خورد، چه فرقی می کند برای شما؟!

 

معجزه شیرین …

 

money--ememzadeh

خسته نباشی اخوی…

 

 

عکسی  را که ملاحظه می فرمائید از غبار روبی امامزاده سید ابراهیم گرفته شده است. این امامزاده کیست و شجره نامه اش چیست را نمی دانم ولی ظاهراً مدفن ایشان باید در سیستان و بلوچستان باشد که اینهمه گرد و غبار! بر مرقد مطهرشان نشسته است؟

حتمن در خبرها خوانده اید که در سیستان و بلوچستان گاهی گرد و غبار چنان شدید می شود که چشم چشم را نمی بیند؟!

می دانم که آرزو می کنید خانه شما نیز در مسیر چنین گردوغباری قرارگیرد ولی بد نیست بدانید خود این مومنینی که دارند این اسکناس ها را صاف و صوف و بسته بندی می کنند نیز همین آرزو را دارند و خدا خدا می کنند که مقداری از این گردوخاک کاغذی روی سر خودشان و زن و بچه شان هم بنشیند.

از حجم اسکناس ها معلوم می شود که چه تعداد آدم درمانده برای گشایشی درکار و زندگی شان به این امامزاده مراجعه کرده اند و راستش من دلم می سوزد به حال امامزاده ابراهیم که یک نفری باید آرزوهای اینهمه آدم محتاج و بدبخت را برآورده کند.

انصافن مگر یک امامزاده چقدرمی تواند جلوی خدا رو بیاندازد و دولا و راست شود و شفای بیماران را بخواهد؟ تازه تنها شفای بیمار که نیست، باید از خدا برای دختران دم بخت شوهر پولدار و تر و تمیز بخواهد، برای بیکاران کار بخواهد و برای زنان نازا بچه طلب کند.

ولی نگرانی من بی مورد است، امامزاده ها با معجزات شان همه مسائل را حل می کنند.

شاید دلتان بخواهد بدانید معجزه این امامزاده ناشناس چیست؟ اسکناس ها را با دقت نگاه کنید، چه معجزه ای از این بالاتر که آدم بتواند بعد از مرگش برای مملکت چنین درآمدی تولید کند؟

 

مجسمه های هوس انگیز

islamic-doll

یکی از کارهایی که روانشناسان بیکار جهان مشغول بررسی و مطالعه آن شده اند این است که ببینند چگونه باید جلوی حالی به حالی شدن مردان ایرانی را گرفت؟

آنطوری که مسئولان کشورمان تصور می کنند جوانان ایران حتی به مجسمه های داخل ویترین ها هم رحم نمی کنند و مسئولان را ناچار می کنند دم به ساعت مقررات سخت تری در مورد مجسمه های پشت ویترین ها وضع کنند.

طفلکی ها جنس مجسمه ها را مرتباً تغییر می دهند تا شاید آب سردی باشد که بر آتش درون آقایان ریخته می شود، اما همیشه تعدادی مرد جوان را می بینی که پشت ویترین ها ایستاده اند و پا به پا می شوند شاید مجسمه ها با ایما و اشاره شماره تلفن شان را به آنها رد کنند!

مانکن ها اول شیشه ای بودند، ایراد گرفتند که شیشه لیز و نرم است و هر چیز نرمی حتی کاسه چینی، احتمال دارد تحریک کننده باشد. به این دلیل از چینی ها خواستند مانکن های مونث را مستطیل شکل و از جنس زبرتری بسازند که افکار شیطانی به مغز جوانان راه نیابد و آنان را وسوسه نکند.

نسل بعدی مانکن ها را کائوچویی کردند با این امید که چون کائوچوک در هیچ کجای دنیا کسی را تحریک نکرده، در ایران هم نکند. آقا چشمتان روز بد نبیند، وضع بدتر شد. تعداد جوانهایی که می خواستند ببینند کائوچوک، چه مزه ای می دهد بیشتر شد.

مجسمه ها را چوب پنبه ای کردند روز بعد دیدند جوانها ایستاده اند و دارند در وصف چوب پنبه شعرهای عاشقانه و هوس انگیز می خوانند!

تعدادی از آنها را بازداشت کردند و هنگام بازرسی در جیب یکی از آنها غزلی را کشف کردند که طرف در وصف چوب پنبه سروده بود و با این بیت آغاز می شد که:

ای مانکنی که جنس تو از چوب پنبه است

اندام تو لطیف و نرم به مانند پنبه است

تنها کاری که فعلا به ذهن ماموران رسیده این است که مجسمه ها را روز به روز چندش آورتر کنند بلکه جوان های ایران را خدا به راه راست هدایت کند ولی ترس شان این است که از فردا جوانها شروع کنند به شعر گفتن و تعریف از لغت چندش!

 

 

 

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.