«سازمان ملل متحد با همکاری شرکای متعدد می تواند به سابقه فعالیت های غرورانگیز گذشته خود از جمله برچیدن استعمار، امحای بیماری های مرگبار، پیروزی بر آپارتاید، توسعه حقوق بین الملل، حفظ صلح در نواحی بحرانی و تدوین مجموعه معاهدات برای تأمین حق مسلم انسان برآزادی، برابری و منزلت بنگرد».  این بخشی از پیام بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل به مناسبت گرامی داشت هفتادمین سالگرد تأسیس آن در ۲۴ اکتبر است.

این بخش از پیام دبیرکل سازمان ملل، به کار دانش آموزی می ماند که برای پنهان داشتن کارنامه ردّی خود، به شرح نمره های خوبی که درسال های گذشته گرفته بپردازد!

البته، دبیرکل سازمان ملل می کوشد به رعایت انصاف نیز تظاهر کند و در بخش دیگری از پیام خود به ناتوانی و ناکارآمدی سازمان تحت مدیریت خود نیز اشاره می کند: «درعین حال ناکامی هایی در این مسیر وجود داشته و جهان هنوز نتوانسته صلح پایدار و ثباتی که موسسان سازمان در نظر داشتند را به  دست آورد».

آقای بان کی مون علت این “ناکامی ها” را توضیح نمی دهد و ازجمله نمی گوید که یکی از بزرگ ترین علل آن “حق وتو”ی اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل است.  حق ناحق، تبعیض آمیز و ضددموکراتیکی که در زمان تأسیس سازمان ملل در سال ۱۹۴۵، به اعتبار پیروزی در جنگ جهانی به کشورهای فاتح داده شد و اکنون به صورت یکی از علل اصلی بی عملی و کم خاصیتی این سازمان در سطح بین المللی درمورد جرایم و جنایات جنگی، نقض فاحش حقوق بشر و جنایت علیه بشریت درآمده است.

اثر منفی و مخرب “حق وتو” در ناکارآمدی سازمان ملل تا حدی است که کافی است یکی از عوامل جنایت علیه بشریت یا نقض حقوق بشر، مورد حمایت یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت دارنده حق وتو باشد تا به راحتی از چنگال عدالت، مجازات یا حتی جلوگیری از تداوم جنایت یا نقض حقوق بگریزد.  شمار قطعنامه های متعدد شورای امنیت سازمان ملل درمورد محکومیت اسراییل در نقض حقوق مردم فلسطین که با وتوی آمریکا بی اثر شده، گواه این امر است.

به خاطراین نقص بزرگ ساختاری، شورای امنیت به جای آن که دردرگیری های بین المللی استفاده از نیروی نظامی خود را برای پایان بخشیدن به درگیری به کاربرد، از استفاده از نیروهای حافظ صلح حمایت می کند که عملا نقش چندان موثری ندارند و به جای پایان بخشیدن به درگیری و برقراری صلح بیشتر نقش حفظ حالت نه جنگ و نه صلح را بازی می کنندunited-nations.

فزون  براین، سازمان ملل از بوروکراسی متراکم، که سبب کندی کار می شود و فسادپرور نیز هست، رنجور است.  به عنوان مشت نمونه خروار، در حالی که رسیدگی به پرونده متقاضیان پناهندگی در برخی از کشورها، ازجمله ترکیه، و اعزام آنها به کشور مقصد پناهنده پذیر چندین سال به درازا می کشد و در این سال ها خانواده های پناهجو ناگزیر از زندگی در شرایطی رقّت بار و غیر انسانی هستند، اگر کسی بخواهد از طریق این سازمان، داوطلبانه و بدون چشمداشت مالی، به این افراد بی پناه و نیازمند کمک کند نیز باید بین دو تا سه سال انتظار بکشد و از هفت خوان کاغذبازی های ملال آور پذیرش داوطلب بگذرد!

این چنین است که درجهان پرآشوب کنونی، سازمان ملل از انجام وظایفی که درآغاز به خاطر آنها ایجاد شده دورافتاده و بیشتر نقش یک دستگاه اداری پرحجم و کم خاصیت و ماشین صدور بیانیه های اعلام موضع مانند “محکومیت”، “تأثر”، “نگرانی” و دست بالا اعلام “جنایت علیه بشریت” را پیدا کرده است.

یکی از علت های کاهش یا ازبین رفتن کارآمدی سازمان ملل، این است که قدرت های بزرگ ازآن استفاده ابزاری می کنند و درعمل این سازمان به صورت باشگاه خصوصی این قدرت ها درآمده و ساختاردموکراتیک خود را ازدست داده است.  علت عمده این امر را باید در چگونگی تأمین بودجه سازمان ملل جستجوکرد.  ۸۰ درصد بودجه سازمان توسط ۲۰ کشور (یعنی ۱۰ درصد کشورهای عضو) تأمین می شود و درنتیجه کشورهایی که سهم بیشتری در تأمین بودجه دارند، می کوشند آن را تحت فرمان خود درآورند.  بزرگ ترین این کشورها ایالات متحده است که همیشه چندصد میلیون دلار از سهم پرداختی خود به سازمان ملل را گرو نگه می دارد تا از نیازمالی آن به سود خود بهره برداری کند.

اخیرا زمزمه هایی در مورد سست کردن حق تبعیض آمیز وتو در شورای امنیت شنیده می شود.  به گزارش تارنمای “صدای آلمان”: «کشور کوچک لیختن اشتاین روز جمعه (۲۳ اکتبر/اول آبان) در هفتادمین سالگرد تشکیل سازمان ملل پیشنهادی را مطرح کرد که ناظر بر شاخص های رفتاری اعضای شورای امنیت درمورد قطعنامه های مربوط به جنایات علیه بشریت است.  ۱۰۴ کشور ازجمله آلمان و دو عضو دائم شورای امنیت یعنی بریتانیا و فرانسه، با امضای خود ازاین پیشنهاد پشتیبانی کرده اند».  این طرح از اعضای دائم شورای امنیت می خواهد که درمورد قطعنامه های مربوط به قوم کشی، نسل کشی، جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی از استفاده ازحق وتو صرفنظر کنند!

باوجود نیت خیرخواهانه ای که در پیشنهاد لیختن اشتاین می توان یافت، این پیشنهاد آشکارا گویای به بن بست رسیدن و ناکارآمدی این نهاد مهم سازمان ملل است.  تصور این که راه حل این مشکل را بتوان در درخواست خودداری داوطلبانه از اعمال حق وتو جست، اگر ساده لوحانه نباشد دستکم درحدافراط خوشبینانه است.

تارنمای “صدای آلمان” دراینمورد می نویسد: «با توجه به مکانیسم های تصمیم گیری درسازمان ملل و مواضع اعضای شورای امنیت، بعید است که طرح لیختن اشتاین جنبه رسمی و قانونی پیداکند.  ولی شاید امضای شمار هرچه بیشتری از اعضای سازمان ملل بتواند فضا و فشاری اخلاقی را ایجاد کند که اعضای شورای امنیت درمسایل یادشده به راحتی ازحق وتوی خود استفاده نکنند»!

در پایان جنگ جهانی اول، تشکیلاتی موسوم به “جامعه ملل” برای جلوگیری از بروز جنگ و برقراری صلح ایجاد شد که با وجود تلاش نتوانست مانع از وقوع جنگ جهانی دوم شود و خود نیز ازبین رفت.  آیا سازمان ملل متحد خواهد توانست برمشکلات ساختاری خود فائق آید و ازجمله حق تبعیض آمیز وتو که از عوامل عمده ناکارآمدی این سازمان است را لغو کند، یا مانند “جامعه ملل” باید جنگی دیگر رخ دهد تا تکلیف این سازمان بی سامان را روشن کند؟!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com