محمد ایرانی

این روزها در داخل و خارج کشور توسط دوستان و دشمنان آزادی همه به نحوی از سکولاریسم صحبت می کنند و می رود که کلمه سکولاریسم و مفهوم واقعیت آن جای پای خود را در جنبش مبارزاتی محکم نماید. دیگر کلمه سکولاریسم با کلمه لائیک و ضد دین یکی گرفته نمی شود و مفهوم آن  به معنی جدایی دین از دولت کاربرد بیشتری پیدا کرده است. سرکوب هرچه بیشتر مردم توسط نظام جمهوری اسلامی و ناتوانی اش در کنترل مخالفت های مدنی، موجب شده است مردم بیشتری پی به این واقعیت ببرند که با تغییر افراد و حفظ نظام با اصلاحاتی چند دموکراسی و حفظ آرای مردم امکان پذیر نمی باشد. پس از ۱۰ماه مبارزه سخت جنبش سبز که از طیف وسیعی از کسانی که معتقد به حفظ نظام و تغییر افراد، حفظ نظام با حذف ولایت فقیه، تا گروه های مختلفی که سرنگونی نظام را به روشهای مختلف خواهانند، شکل گرفته بود، می رود تا حداقل پیروان معتقد به حفظ نظام با تغییر افراد را معتقد نماید که به سایرگروههای مخالف حکومت اسلامی بپیوندند. این سیر حرکت مبارزاتی برای گروه های دیگر مخالف نیز در حال دگرگونی است کما این که پیروان حفظ نظام با حذف ولایت فقیه نیز اصلاحاتی عمیق تر را در دولت آینده خواهان بوده و گاه از نوعی سکولاریسم سیاسی و کلماتی مشابه سخن می گویند، سایر گروه های مخالف که معتقد به سرنگونی نظام می باشند هر چند در یک طیف مشترک جا نگرفته و گاه مخالفت عمیق با یکدیگر دارند نیز در حال تئوریزه کردن نحوه مبارزه و ایجاد تشکیلات منسجم تر هستند. اتفاق جدیدی که از چند ماه گذشته در گروههای مخالف و عمدتا در خارج کشور به دلیل آزادیهای موجود، شروع شده و اخیرا موجودیت خود را اعلام کرده، گروه های سکولار مستقل هستند که قبلا بدون اعلام هویت مستقل خود زیر پوشش سایر گروه های مخالف رژیم فعالیت کرده و یا حداقل به شکل گروه متمایز نبوده و به صورت فردی یا چند نفر فعال بودند. این گروه های سکولار که روز بروز طرفداران بیشتری را جذب خود می نمایند، معتقدند که جدایی دین از دولت می بایست محور و استراتژی جنبش برای سرنگونی رژیم قرار گیرد.

چنانچه بیان شد همه دوستان و دشمنان آزادی و دموکراسی از سکولاریسم به عنوان موضوعی مهم سخن می گویند و این جا سعی می شود دلیل کاربرد سکولاریسم از طرف آنها بیان گردد. از دشمنان دموکراسی آغاز کنیم که گفتار اخیر گردانندگان وابستگان نظام همه بیانگر این است که سکولاریسم و مذهب درکنار یکدیگر قرار نمی گیرند، آنجا که رهبر جمهوری اسلامی می گوید دین و سکولاریسم دو مقوله جدا از هم می باشند، آنجا که مرجع تقلید تاجرپیشه می گوید سکولاریسم و مذهب دو شمشیر هستند که در یک غلاف جا نمی گیرند، آنجا که هرکدام از سران کودتا، روحانیون وابسته به رژیم، مجریان سه قوه و سرداران فاسد سپاه با جملاتی مشابه، سکولاریسم را بدترین دشمن اسلام (در حقیقت حکومت خود) می دانند. نظام اسلامی که مخالفان اصلی خود را اصلاح طلبانی می دانستند که سالها مدیریت کشور را در دست داشتند و این واقعیتی انکارناپذیر بود که اصلاح طلبان برای گرد آوردن مردم برای دادن رای نه به کاندیدای نظام و رای آری به کاندید آنها نهایت تلاش خود را انجام داده بودند. ۲۲بهمن ۱۳۸۸ نقطه عطفی برای هر دو طرف مبارزه بود، از طرفی رژیم به خیال خود جنبش سبز را که فقط متعلق به اصلاح طلبان می دانست، سرکوب کرده و اکنون می بایست به دشمن اصلی بپردازد که همانا تفکر سکولاریسم است، در حالی که جنبش سبز متقابلا یاد گرفت که نمادهای جمهوری اسلامی کاربرد بیشتری برای مخالفت نداشته و برای ایجاد دموکراسی درکشور نیاز به اتحاد همه اقشار مخالف داشته که این خود نیازمند شعار و استراتژی است که فاقد هرگونه تبعیض جنسیتی، قومی، کاری … بوده و همه را زیر پوشش خود قرار دهد که همانا سکولاریسم می باشد. با این ترتیب دو سوی مبارزه با دو دیدگاه مخالف به یک مرحله رسید که سکولاریسم از طرفی مهمترین دشمن نظام اسلامی و از طرفی مهمترین دوست مخالفان نظام یعنی جنبش می باشد و می رود که به عنوان مرزبندی جدید  دو سوی مخالف مطرح گردد. بیجا نخواهد بود اگر گفته شود دستگیری های گسترده رژیم و دادن محکومیت های سنگین برای فعالان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا و نظایر آنها با توجه به این که بیانیه حقوق بشر مورد تاکید و پایه درخواستهای سکولارها می باشد حاکی از این برداشت است. دیگر زمانی نمانده است که هرکس حتی وابسته به اصلاح طلبان و یا هر گروه مخالف با نظام، منکر سکولاریسم باشد از گردونه رقابت مبارزاتی کنار رود و بی دلیل نیست که متفکرین اصلاح طلب در خارج کشور به مقوله سکولاریسم رو آورده و سعی می کنند ملغمه ای از تفکر قبلی خود و مفهوم سکولاریسم بسازند که سکولاریسم سیاسی یکی از آنهاست. آنچه روشن است این که در ادامه مبارزه بخش آگاهی و دانش سیاسی و اجتماعی اهمیت بیشتری یافته و گروه های مخالف می باید هرچه روشن تر نظریات سکولاریستی خود را ابراز نموده و بر جدایی دین از دولت تاکید ورزند و خوشبختانه اخیراً مقالات بسیاری در این موارد منتشر شده که موجب آگاهی مردم می گردد.

به جنبش سبز برگردیم که مهمترین نیروی مقابل نظام اسلامی شمرده شده و رنگ سبز و ندا به عنوان سمبل این مقاومت توسط همه کشورها و رهبران آنها و همه سازمانهای حقوقی و بین المللی و … شناخته شده که می تواند رژیم را سرنگون کند. از همان آغاز جنبش و حتی چند ماه پیش از ۲۲خرداد ۱۳۵۸جوانان درمراسم مختلف انتخاباتی و تظاهرات خیابانی نشان دادند که دیگر می خواهند در کنار هم آزاد باشند، دست بزنند، برقصند، هر لباسی بپوشند، عقیده شخصی و دین اولویت نداشته باشد و …که همه حاکی از اصول حقوق بشر می باشند و در ضمن نه بزرگی به نظام ناکارامد بگویند (هرچند این رفتار را بارها و از جمله در انتخابات ۱۳۷۶ و۱۳۸۰نیز نشان داده بودند.) با ادامه مبارزه و سرکوب بیشتر رژیم از شکنجه، تجاوز، حبسهای طولانی و کشتن مردمی که بدون خشونت بر خواست اصلی”رای من کجاست”تاکید می کردند، موجب گردید که خواستها نیز فراتر رفته طوری که دو  شعار جمهوری ایرانی و مرگ بر ولایت فقیه نسبت به سایرین انعکاس بیشتری پیدا نمود. گرچه به نظر شعار مرگ بر ولایت فقیه می بایست نسبت به شعار جمهوری ایرانی برای رژیمی که بدون ولایت فقیه که رهبریت کودتا را بر عهده دارد، شعار بدتر و منفی تری باشد، ولی متاسفانه طیفی که این گونه شعارهای سرنگونی نظام و ایجاد سیستمی که بتواند دموکراسی را به ارمغان بیاورد وادار به سکوت گردیدند تا نظام پایدار بماند. بررسی شعارهای جنبش و تظاهرات دیدنی تا قبل از ۲۲بهمن کاملا نفوذ افکار سکولاریستی بدون ابراز کلمه سکولار را نشان می دهد و اینکه مردم مورد شکنجه، تجاوز، محکومیتهای سنگین و اعدام قرار نگرفته اند که مجدد دولتی طبق قوانین اسلامی را برقرار کنند که به هیچوجه آزادی و برابری زنان، مردان، اقلیتهای قومی، نژادی، دینی، کاری،… را برنمی تابد. آنچه طیف سکولار جنبش سبز نیاز دارد آگاهی و دانشی است که به کمک آن بخش دیگر جنبش برخلاف مقالات و اخباری که از وابستگان و حتی مخالفان نظام و “به قول دکتر نوری علا دینداران امامی” در تکذیب سکولاریسم و این که سکولاریسم خواهان نابودی دین می باشد، را متقاعد کند که اینها دروغی بیش نبوده و سکولاریسم همانست که همه را به سر مقصود منزل می رساند. سرکوب رژیم بخصوص محدودیت و زندانی کردن اندیشمندان، خبرنگاران، حقوقدانان، … موجب گردیده که اعلام تفکر سکولار در داخل کشور رسمیت نیافته، هر چند نقد بر اصلاح طلبانی که با شجاعت و مقاومت خود در زندانها، رژیم را مستاصل کرده و حمایت همگانی را به دست آورده اند، چرا همچنان جدایی دین از دولت را خواستار نشده اند و البته این عدم خواست برای اصلاح طلبان خارج کشور مورد ابهام و تعجب است. در مقابل هستند زنان و مردانی که از اقشار، اقوام، ادیان، … مختلف آشنا و گمنام که با ندای بلند اصول حقوق بشر و حقوق انسانی را فریاد می کشند و ترسی از محکومیت های بیشتر نداشته و توجیه نمی کنند اینکه نظام اسلامی با هرشکل آن امکان برقراری دموکراسی را داشته باشد و این می تواند سرمشقی برای سایرین باشد.

ایرانیان خارج نشین ضمن انتشار اخبار و دادن آگاهی های مورد نیاز به خود و ایرانیان داخل کشور، پیگیری و کسب حمایت سازمان ملل متعهد و دیگر سازمانهای حقوقی و بین المللی، کسب حمایت از طریق اندیشمندان، خبرنگاران، سیاستمداران، هنرمندان،… برای جنبش داخل کشور وظیفه مهم دیگری که دارند، همچنانکه گفته شد ترویج سکولاریسم و سازماندهی نیروهای معتقد به آن است. این همت بلند اخیرا توسط دکتر نوری علا با ایجاد شبکه های جهانی سکولارهای سبز با دو محور ارائه آگاهی و مفهوم دقیق سکولاریسم و سازماندهی نیروهای هوادار آغاز شده است که می توان با مراجعه به صفحه فیس بوک و سایت ایشان بیانیه و نحوه فعالیتهای گروه مربوطه را جویا شد.

اولین مورد مهمی که ایشان از سالها قبل تاکید داشتند تاکید بر درک سکولاریسم نو و تفاوت نهادنش با دولتهایی که خود را سکولار می دانسته ولی با اضافه کردن نوعی ایدئولوژی، مفهوم اصلی سکولاریسم را از اولویت انداختند،که با تعریف جدید فضا بر هرگونه تبعیض و ایجاد دیکتاتوری طبعا با درک و دانش و همکاری مردم بسته خواهد گردید. ایجاد و ثبت سکولار سبز در تورنتو و کلرادو دومین قدم ایشان بود برای ایجاد گروهی که بتواند هواداران را سازماندهی نموده و دو محور آگاهی و تشکیلات را تحقق بخشید. حال دیگر می توان گفت که سکولارها آماده شدند که به عنوان نیروی مستقل، برای هدفی که ایجاد دموکراسی در ایرانی آزاد باشد، اعلام وجود نماید. اینجا وظیفه معتقدان به سکولاریسم است که به نوعی سازماندهی انجام دهند که نقش هرمی گروه های ایدئولوژی تا به حال را دنبال نکرده و دموکراسی را پیش از سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار دولت سکولار در درون سازمان محقق گرداند. استقبال مناسبی که از این گروه در شهرهای مختلف صورت پذیرفت نشان از آمادگی و پذیرش این حرکت بود و تنها مخالفت مهم که در هر دو شهر صورت گرفت مخالفت گروهی با اضافه کردن سبز به سکولار بوده است و این مخالفت به دلیل توهم تعلق و وابسته دانستن جنبش سبز به اصلاح طلبان و یا گروهی که هنوز معتقد به حفظ دولت اسلامی هستند به علاوه ریشه در انحصار گرایی گذشته دارد، بوده است. چگونه ممکن است طیف وسیع جنبش را درک نکرد؟ چطور امکان دارد هویتی که جهان پذیرفته را رها نمود؟ چگونه می توان سکولاریسم را بنا نهاد زمانی که تعصب در نهادی که تازه در حال شکل گیری ست این چنین ریشه دارد. جالب اینکه بیشترکسانی که سخت بر رنگ سبز خرده می گیرند هرکدام پیرو رنگی و یا شکلی دیگر هستند. طبیعی است که گروه های مختلف معتقد به سکولاریسم می توانند علاوه بر برخورد ایدئولوژیک با سایر گروه های مخالف نظام اسلامی و مابین خود،کار اصلی که ارائه آگاهی و حمایت سکولارهای داخل کشور برای ایجاد نیروی مستقل سکولار است را نیز انجام دهند. چنین حرکتی
می بایست به موازات خارج کشور در همه استانهای داخل کشور فارغ ازکرد، لر، بلوچ، آذری، ترکمن، فارس،گیلکی، عرب…، مسیحی، مسلمان شیعه و سنی، زردشتی، بهایی، یهودی،… زنان و مردان،کارگران و زحمتکشان و … صورت پذیرفته تا باهم پیوستن آنها به همدیگر جنبش مردم ایران تحقق گرفته و بتواند با اکسیونهایی که دیگر شکل عمومی پیدا می کند نظام اسلامی را برای همیشه از این آب و خاک بیرون رانده و دولت سکولاری ایجاد کرد که دموکراسی را میسر گرداند. به امید تحقق سازمانهای سکولار و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی.